بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین

بحث ما راجع به صیحه و ندای آسمانی بود که گفته شده است یکی از علائم ظهور امام زمان است روایات کافی شریف را مطرح کردیم و قبل از آن هم به آیات اشاره کردیم بعد از بررسی روایات کافی شریف از جهت سند[1] و دلالت. می‏رویم سراغ روایاتی که در کتابهای دیگر ما هست یکی از روایات، روایتی است از امام رضا، روایت مفصل است و ما آن بخشی که مورد بحث ماست و مورد شاهد ماست به آن اشاره می‏کنم: «لابد من فتنه صما..» بطور حتم و یقین فتنه‏ای در پیش خواهد بود و صما یعنی (کر) به ناله و فریاد بیچارگان اعتنا نمی‏کند، یعنی بی رحم به تمام معنا. «صیلم» در لغت به معنای مقطوع الاُذُن یا مقطوع الأذنین یا به معنای داهیه است یعنی مصیبت عظمی. یا به معنای استیصال: یعنی ریشه کن.

فتنه‏ای که کر است و صیلم است یعنی این فتنه یک مصیبت عظمی است برای انسانیت و قصد ریشه کن کردن دارد. کأنه با انسانیت یا با انسان می‏جنگد یا موجود زنده‏ای روی زمین نباشد. خوب این چه وقت اتفاق می‏افتد: «عند فقدان الشیعه الثالث من وِلدی» روی این هم دقت کنید الثالث من ولدی امام زمان الثالث است یا الرابع؟ امام جواد الاول، امام هادی الثانی، امام عسگری الثالث. فقدان یعنی شهادت و رحلت؟ بعد رحلت امام عسگری مشکلات شروع می‏شود. بر فقدان امام عسگری اهل سماء و اهل زمین گریه می‏کنند. بعد می‏فرماید: همین طور دواهی و مصیبت از بعد رحلت و شهادت سومین فرزندم مصیبات شروع می‏شود[و ادامه می‏یابد] تا آن سه نداء شنیده شود. ندای اول: أزفت الآزفه یا معشر المؤمنین. أزِفه یعنی قَرُبَ: نزدیک شد و آزفه یعنی قیامت: ای مؤمنین قیامت نزدیک شد.[2] بعضی می‏گویند این علامات جزء علامات قیامت است که البته منافاتی هم ندارد چون اینها به هم نزدیکند: قضیه ظهور حضرت، قضیه رجعت و قضیه قیامت. لذا اشکال ندارد علاماتی که به عنوان ظهور است به عنوان علامات قیامت مطرح شوند این بیان مرحوم طباطبایی و دیگران است. اما ندای دوم: الا لعنه الله علی الظالمین

ندای سوم: بَدَن یظهر فیُری فی قرَن الشمس: بدنی[3] (بعضی روایات ید است در بعضی روایات بدنا بارزاً دارد که این به معنای لخت و برهنه نیست بلکه او را می‏بینند و آشکار)

بدنا یظهر (عبارت أخری بدنا بارزاً است) آن بدن چه می‏گوید: ان الله بعث فلانا (اشاره به مهدی آل محمد است) فاسمعوا له و أطیعوا. از این روایت استفاده می‏شود که سه ندای پی در پی است سه هشدار و بشارت است.

اولین کسی که این روایت را نقل کرده است مسعودی است در اثبات الوصیه صفحه 227 از حمیری از احمد بن هلال ابرطایی[ ایشان را کسی جز مرحوم آقای خویی قبول نکرده.[4]]عن حسن بن محبوب. بعد از ایشان نعمانی در غیبت ص186 از دو نفر: احمد بن مابنداذ و عبدالله بن جعفر حمیری؛ ایندو می‏گویند حدثنا احمد بن هلال[5] عن حسن بن محبوب الزراد قال لی الرضا البته با کمی اختلاف و تفصیلات بیشتر. اما اینکه چرا ما اول مسعودی را نقل کردیم و حال آنکه در کمال الدین هم آمده، در غیبت نعمانی هم آمده؛ زیرا ما در کتاب معجم احادیث مهدی مراعات قدمت را کردیم و مسعودی قدیمی‏تر است (ولو در یک قرن بوده‏اند) اما از جهت محکم بودن و اعتبار قطعا غیبت نعمانی و کمال الدین اعتبارشان بیشتر است.[6]

بعد از آن کمال الدین ج2 ص370 با کمی تفاوت با همان سند. ص371 به سند دیگری نقل می‏کند که مشکلی ندارد زیرا احمد بن هلال در آن نیست بلکه احمد بن زکریاست.

عیون اخبار الرضا ج2 ص6 همین متن را نقل می‏کند.

دلائل الامامه (طبری شیعی) ص245 همین متن است با کمی اضافه (بدنا بارزاً) و این عبارت را هم دارد که «یتمنی الأموات انهم أحیاء» آنچنان عدالت و امنیت و آنچنان معنویت رفاء مردم را می‏گیرد (البته عمده معنویت است و بسط عدالت) عدالت چنان گسترش می‏یابد که مرده‏ها آرزو می‏کنند زنده باشند و این وضعیت ببینند و در ظل حکومت حضرت مهدی زندگی کنند. بعد از این دو مدرک کتاب غیبت طوسی ص439؛ آنرا نقل می کند. معلوم است به این روایت اعتنا شده و مورد توجه است ،کمال الدین در دو سه جا آورده ،عیون اخبار نقل می‏کند، معمولاً کتب قدما این روایت را نقل کرده‏اند.

بعد از اینها قطب الدین راوندی در خرائج و جرائح ج 3، ص68 از غیبت طوسی نقل می‏کند؛ تا برسیم به منتخب انوار المضیئه که از خرائج نقل می‏کند. خلاصه اینکه اعتنای فوق العاده‏ای به این روایت شده است.

اکثر علماء و بزرگان آنرا نقل کرده‏اند تا برسد به منتخب الاثر از معاصرین این روایت و آورده‏اند لذا زیاد بررسی سندی نمی کنیم مگر بخواهیم بحث تفصیلات را مطرح کنیم که سه تا نداست یا کمتر اینکه مضمون ندا چیست و….

روایت بعدی ص415 در ذیل آیه شریفه«ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیه فظلت أعناقُهم لها خاضعین».

ذیل آیه امام باقر می‏فرماید: نَزَلَت فی قائم آل محمد (صلوات الله علی)، ینادی باسمه من السماء. در این آیه شریفه «آیه» همان نداء آسمانی است که در آن اسم حضرت برده می‏شود.

اولین کسی که این روایت را نقل کرده «تأویل ما نزل من القرآن الکریم» از کتب بسیار قدیمی‏ست مولفش محمد بن عباس (ابن حجام) که از علمای شیعه‏ است و متوفای328 یعنی مقارن مرحوم کلینی است وفاتشان تقریبا هم زمان است. ابن حجام روایت را ص199 ح145[7] به طریق خودش از احمدبن حسن بن علی از پدرش او هم از پدرش نقل می‏کند از محمد بن اسماعیل از حنان بن صدیق عن ابی جعفر امام باقر اینطور فرمودند… بعد از ایشان «تاویل الآیات» نقل می‏کند (ج1ص386) شریف الدین نجفی متوفای قرن 10 نقل می کند.

یعنی از 328 تا قرن 10 حدود 700 سال، کسی متعرض این آیه و روایت در ذیل آیه نشده است. که ایشان هم از همان کتاب تاویل ما نزل من القرآن نقل می کند.

از قرن 10 تا 11 یا 12 مرحوم حر عاملی در «اثبات الهداه ج3 ص563» روایت را می‏ آورند. بعد مرحوم بحرانی (ره) در«حلیه الابرار ج5ص293 » که اثر خود ایشان است،«برهان ج3ص180» باز اثر مرحوم بحرانی است. «بحارالانوار ج52 ص284 ». تا از معاصرین«منتخب الاثر».

از عامه فقط «ینابیع الموده» قنذوزی حنفی این را نقل می‏کند از کتاب«المحجه فی ما نزل من الحجه» اثر مرحوم بحرانی آیات که راجع به امام زمان است.

روایت هشتم[8]

از امام صادق است ذیل همین آیه شریفه (شعراء-4) می فرماید: «تخضع رقابهم» یعنی بنی أمیه. این ندای آسمانی که سر داده می‏شود اینها سر تسلیم و تعظیم فرو می‏آورند البته به اجبار و اکراه. این متکبرهای آدم کش و خونریز (شجره ملعونه) بعد از ندای آسمانی چاره‏ای جز تسلیم ندارند وآیه چیست «و هی الصیحه» آن آیه (در سوره شعراء آیه 4) همان صیحه است«و هی الصیحه من السماء باسم صاحب الامر»[9] این روایت از جهت مضمون تقریبا با روایت قبلی یکی است البته عبارت فرق می‏کند. روایت قبلی از امام باقر بود و این روایت از امام صادق است ضمن اینکه روایت قبل را فقط کتاب «تأویل الآیات» نقل می‏کند و این روایت را قمی نقل می‏کند. اولین کسی که این روایت را از امام صادق نقل می‏کند، مرحوم قمی است در تفسیرشان ج2 ص118 ظاهراً روایت هیچ مشکلی نداشته باشد حدثنی أبی (ابراهیم بن هاشم) در وثاقت خود قمی بحثی نیست، اما در وثاقت پدرشان بعضی می‏گویند توثیق خاص ندارد و حسنه است اما گمان نمی‏کنم جای چنین حرفی باشد چون ایشان ثقه است بلکه فوق وثاقت است. ایشان (پدر قمی) از ابن ابی عمیر و او هم از هشام، او هم از امام صادق.

بحث حول تفسیر قمی

قبلا هم بحث شده که این تفسیر قمی آیا همه‏اش تفسیر قمی است؟ و آیا طریق به این تفسیر مشکل دارد؟ یا از دیگران نقل شده

می‏گوییم قطعا از دیگران هم نقل شده، از غیر قمی هم نقل شده است ضمن اینکه طریق هم مشکل دارد

اگر بتوانیم تفکیک کنیم بین نقلهای قمی و نقلها از غیر قمی یک اشکال حل می‏شود، اما اشکال دیگر باقی است. اما بعضی معاصرین مثل مرحوم خویی قبول دارند تفسیر را و شخصی هم که در اسناد قمی قرار بگیرد او را موثق می‏داند و بر این نظر هم باقی بودند. ما هم این نظر را داشتیم اما بعد تحقیق دیدم مشکل دارد لذا ما از نظر خود برگشتیم.

اولین کسی که نقل می‏کند صاحب تفسیر قمی است بعد آن هم تفسیر صافی ج4 از تفسیر قمی. هر کس نقل کرده: اثبات الهداة ج3 ص552، المحجه ص156، البرهان ج3 ص179، حلیه الابرار ج5 ص290، بحارالانوار ج9ص228، در ج23 وج51 هم آمده و نورالثقلین ج6ص47 ؛ همه بلا استثنا از تفسیر قمی نقل کرده‏اند. اگر آن اشکال تفسیر قمی حل شود یا اشکالی نباشد بالاخره این روایت از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و مشکل در طریق به تفسیر قمی است ما هم این روایت را در معجم ج7 ص416 آورده ایم.

روایت نهم

از امام باقر: «النداء من السماء باسم رجل و أبیه» مضمون نداء نام شخص را می‏برد و نام پدر بزرگوار آن شخص و بیش از این در روایت نیامده است.

اولین کسی که این روایت را نقل کرده است (کتاب) رجعت محمدبن مؤمن استرآبادی است که متوفای 1088 است وقبل از آقای استرآبادی در مصدری و منبعی ندیدم که این روایت آمده باشد که امام ذیل همان آیه (شعراء-4) این مطلب را فرموده‏اند که شاید همان روایت قبلی باشد که به نحو دیگری نقل شده است. برهان ج3 هم از رجعت نقل می‏کند محجه البیضاء از برهان نقل می‏کند. منتخب الاثر ازینابیع الموده نقل می‏کند که ایشان عمداً از عامه نقل می‏کند با اینکه مصدر اصلی روایت شیعی است اما ایشان می‏خواهند بفرمایند که اینها هم به روایات ما توجه دارند. که آقای قندوزی در ینابیع الموده ج3 این روایت را می‏آورد اما از کتاب المحجه (سید هاشم بحرانی)

روایت دهم

امام صادق: «أما إن النداء من السماء باسم القائم فی کتاب الله»

ندا به اسم حضرت است«لیُبین» قلت:«أین هو اصلحک الله» شما می‏گویید اسم حضرت در قرآن است گفتم کجای قرآن است. فقال: «فی قوله طسم تلک آیات الکتاب المبین _ قوله _ أن نشاء ننزل من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین» بعد امام می‏فرماید: «اذا سمع الصوت» اگر این ندا را بشنوند«أصبحوا فکانما علی رؤسهم الطیر» کسی که پرنده‏ای روی سرش باشد تکان نمی‏خورد که مبادا پرنده بپرد، امام می‏فرماید وقتی که این صیحه شنیده شود و اعلام شود مردم گویا پرنده بر سرشان است بی حرکتند آرام و مهبوتند. اولین کسی که این روایت را نقل می‏کند کتاب نعمانی ا‏ست در غیبت ص270 با قطع نظر از سند.

«محجه البیضاء» هم اینرا نقل می‏کند از غیبت نعمانی، برهان ج3 ص180، حلیه الابرارج5ص295 و بحار الانوار ج52 ص293 همه اینها از غیبت نعمانی نقل می‏کنند.

روایت 11

مرحوم طوسی از امام صادق نقل می‏کند:

«إن القائم لا یقوم حتی ینادی مناد من السماء» حضرت ظهور نمی‏کند مگر اینکه منادی ندا دهد (یسمع الفتات فی خِدرِها) این منادی طوری ندا می‏دهد که این صدا به گوش دخترها و زنهایی که در خِدر (پرده نشین) هستند انها هم بشوند و «یسمع اهل المشرق و المغرب» شرق و غرب این ندا را می‏شوند «و فیه نزلت هذه آلایه ان نشاء ننزل…» راجع به امام زمان این آیه است بعد می‏رسیم به بحث سندی.

[1]. البته به مقدار لازم چون روایات متواترند

[2]. لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول اله ذلک الیوم حتی یبعث اله رجل من ولدی….

[3] متاسفانه تکفیری ها و وهابی ها چون بنایشان بر این است که دروغ بگویند بهتان بزنند و سیاه نمایی کنند تا جنایات و خرافات خود را مخفی کنند اتمام می زنند که شعیه ها می‏گویند یک بدن لخت، بعد هم در سایتها بدن برهنه ای را ارائه می‏دهند. در حالیکه اعتقادی ست که مروبط به همه مسلمین است این گروهک منحرف همه را به باد استهزا می گیرند بدن عریان در کدام روایت و کجا داریم؟ « سود الله وجوهم کما إسودت قلوبهم»

[4] البته اگر همان باشد که بنده می دانم و روایاتی هم در لعنش وارد شده و ظاهرا مرحوم آقای خویی از طریق دیگری وارد شده‏اند البته زیاد مهم نیست و نمی خواهم بررسی سندی کنم چون اصل علامت بودن نداء از مسلمات است بحث در حتمیت و تفصیلات نداست اینکه چه ندائی در چه سالی چه ماهی

[5]. شاید قبل انحرافش باشد و قبل ورود لعن باشد، البته اگر این چنین تفصیلی را بپذیریم زیرا بعضی را تفصیل می دهند مثل علی بن ابی حمزه بطائنی که روایاتش را تفصیل می دهند بین قبل از انحراف و بعد انحراف. کلی این حرف قبول است ما بحث در مصادیق و تطبیق است که از کجا ثابت کنیم این مطلب قبل از انحراف گفته یا بعد انحراف. این هم نظری است که بعضی معاصرین پذیرفته اند این نظر را.

[6]. اینجا بحثی است که ما دو تا مسعودی داریم یا یک مسعودی و اثبات الوصیه نویسنده اش همان نویسنده مروج الذهب است یا دو نفرند. مروج الذهب که نویسنده اش مسعودی است که بعضی تلاش دارند اثبات کنند شیعه است البته به نظر حقیر ایشان شیعه نیست بلکه شافعی است. مراجعه کنید الطبقات الکبری اما در اینکه مؤلف اثبات الوصیه هم همین مسعودی است بحث است و ما در اینجا (معجم) به عنوان مؤلفین شیعه مطرحش کرده ایم مضمون کتاب هم همین است قلم شیعه است این روایت هیچ مدرکی از عامه ندارد نه اینکه عامه اصلا به صیحه و ندا آسمانی اشاره نمی‏کنند بلکه در کتب عامه هم آمده روایاتش هم نقل شده اما از طریق اهل بیت است. ما اگراز آنها هم نقل می‏کنیم نه اینکه می‏خواهیم استناد کنیم و استدلال کنیم بلکه برای اتمام حجت با طرف مقابل است.

[7]. چقدر پرکار بوده و چقدر آثار دارد و رفتیم بر سر مزارشان در بحرین، که خدای عزوجل این ملت بحرینی را از شر اشرار وهابی و تکفیریها نجات دهد. آنجا کتابهایشان را چیده بودند از مفاخر است در آن دوران دهها کتاب نوشته هنوز کتب خطی دارد که چاپ نشده معروف است که عنایت شد به ایشان از طرف آقا امام کاظم (ع) (البته مراجعه کنید) معروف است آقا قلم داد به ایشان و فرمودند: بنویس بیدار شدند و دیدند قلم دستشان است. و شروع کرد به جمع آوری اخبار آل محمد و در هر زمینه این بزرگوار کتاب نوشته است.

[8]. روایت بعدی کافی (روایت منصور دوانیقی) خوانده نشد زیرا هر چه دقت کردم دیدم ارتباطی به بحث ما ندارد و ما باید یک جلسه وقت خود را به آن اختصاص دهیم و بعد هم بگوییم ارتباطی به بحث ندارد.

[9]. اگر کسی پیدا شود از روایات أسماء و القاب حضرت را پیدا کند البته ما مقداری از آن را در کتاب «تا ظهور» جمع آوری کردیم اما دقت بیشتری می‏خواهد و ببیند در روایات از آقا امام زمان (ع) بیشتر چه تعبیری شده، همان کلمه ای که قیام مستحب است یا کلمات دیگر.

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *