بحث راجع به ندا وصیحه بود وبررسی روایات فریقین دراین زمینه. در یکی از روایات آمده بود که ندای دوم ندای ابلیس است وتشبیهی دارد ومی گوید کما اینکه در عقبه هم چنین فریادی زد. این مشبه به را از تفسیر قمی بیان می کنیم تا روایت واضح تر شود.

مرحوم قمی در تفسیر شریفشان ،ج1،ص272، ذیل آیه شریفه «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يجَْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَ يُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيَِّاتِكمُ‏ْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم» انفال 29- جریان عقبه ونقش شیطان را در تحریک کفار ومشرکین علیه تازه مسلمانها که از مدینه آمده بودند مفصل بیان می کنند.

(وقتی پیامبر دعوت را علنی کردند) لما أظهر رسول الله ص الدعوة بمكة (دو قبیله أوس و خزرج آمدند به ملاقات پیامبر) فقال لهم رسول الله ص تمنعوني و تكونون لي جارا حتى أتلو عليكم كتاب ربي و ثوابكم على الله الجنة (تضمین می دهید کفار کاری نکنند ومن قرآن برای شما تلاوت کنم وپاداش شما بهشت باشد) فقالوا نعم…، فقال لهم موعدكم العقبة في الليلة الوسطى من ليالي التشريق. (شب دوم تشریق)[1] فحجوا و رجعوا إلى منى، و كان فيهم ممن قد حج بشر كثير، فلما كان اليوم الثاني من أيام التشريق (روز دوم شد) قال لهم رسول الله ص إذا كان الليل فاحضروا دار عبد المطلب على العقبة (عبدالمطلب خانه ای داشت در عقبه در منی آن شب همه جمع شدند) و لا تنبهوا نائما و لينسل واحد فواحد (بی سر وصدا بیایید؛زیرا همه کاروان مسلمان نشده بودند) ، فجاء سبعون رجلا من الأوس و الخزرج فدخلوا الدار (هفتاد نفر آمدند وپیامبر مطالب گذشته را تکرار کرد)، فقال لهم رسول الله ص تمنعوني و تجيروني حتى أتلو عليكم كتاب ربي و ثوابكم على الله الجنة فقال سعد بن زرارة و البراء بن مغرور [معرور] و عبد الله بن حزام نعم (این سه گفتند بله) يا رسول الله…، فقال أما ما أشترط لربي فأن تعبدوه و لا تشركوا به شيئا (آنچه برای خدا شرط می کنم اینکه او را عبادت کنید وبه او شرک نورزید) و أشترط لنفسي (برای خودم شرط می کنم که مدافع من واهل من باشید) أن تمنعوني مما تمنعون أنفسكم و تمنعوا أهلي مما تمنعون أهاليكم

و أولادكم، فقالوا و ما لنا على ذلك فقال الجنة في الآخرة و تملكون العرب و تدين لكم العجم في الدنيا (پاداش اخرویتان بهشت است ودر دنیا هم زمامدار عرب می شوید وعجم هم زیر بار شما می روند)، فقالوا قد رضينا، (حضرت تضمین خواست، که دوازده نفر را به عنوان نماینده معرفی کردند)

فقال أخرجوا إلي منكم اثني عشر نقيبا يكونون شهداء عليكم بذلك كما أخذ موسى من بني إسرائيل اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً فأشار إليهم جبرئيل (جبرئیل اشاره کرد ونشان دا د) فقال هذا نقيب هذا نقيب تسعة من الخزرج و ثلاثة من الأوس (9نفر ازخزرج و3نفر از اوس) فمن الخزرج سعد بن زرارة و البراء بن مغرور و عبد الله بن حزام [2]و [و هو] أبو جابر بن عبد الله و رافع بن مالك و سعد بن عبادة و المنذر بن عمر و عبد الله بن رواحة و سعد بن الربيع و عبادة بن الصامت و من الأوس أبو الهشيم بن التيهان[3] و هو من اليمن و أسد بن حصين و سعد بن خثيمة، فلما اجتمعوا و بايعوا رسول الله ص (جلسه سری بود وپیامبر می خواستند برنامه ها را از چارچوب مکه خارج کنند؛ بیعت کردندکه) ناگهان صاح إبليس (ابلیس فریادزد) يا معشر قريش و العرب! (چه نشسته اید کنار گوش شما جلسات سری تشکیل می شود که بساط شما را جمع کنند) هذا محمد و الصباة من أهل يثرب على جمرة العقبة يبايعونه على حربكم (این پیامبر است وعده ای از اهل یثرب در جمره سوم تجمع کرده اند که با شما بجنگند) فأسمع أهل منى (همه شنیدند ندای شیطان را ودست به شمشیر بردند که کار را یکسره کنند) و هاجت قريش فأقبلوا بالسلاح و سمع رسول الله ص النداء فقال للأنصار تفرقوا! (حضرت فرمود متفرق شوید) فقالوا يا رسول الله إن أمرتنا أن نميل عليهم بأسيافنا فعلنا (گفتند: اگر دستور دهید اینها را می کشیم) فقال رسول الله ص لم أومر بذلك و لم يأذن الله لي في محاربتهم (فرمود دستور ندارم به جنگیدن)، قالوا أ فتخرج معنا قال أنتظر أمر الله (گفتند: آیا حاضرید با ما بیایید؟ فرمود: تا خدا چه دستور فرماید فجاءت قريش على بكرة أبيها (ای جاءوا جمیعا؛ همه آمدند) قد أخذوا السلاح (مسلح آمدند حمزة و أمير المؤمنين ع خارج شدند همراه با شمشیر) و معهما السيوف فوقفا على العقبة (ایستادند درعقبه) فلما نظرت قريش إليهما قالوا ما هذا الذي اجتمعتم له (گفتند این جلسه سری چه بوده) فقال حمزة ما اجتمعنا و ما هاهنا أحد (جلسه ای نداشتیم کسی خبری ندارد. خواستند پیشروی کنند سمت منزل که حمزه گفت:) و الله لا يجوز هذه العقبة أحد إلا ضربته بسيفي (به خدا قسم هرکس از اینجا عبور کند با شمشیر او را می زنم)) فرجعوا إلى مكة و قالوا لا نأمن من أن يفسد أمرنا و يدخل واحد من مشايخ قريش في دين محمد (برگشتند وگفتند در امان نیستیم همه دارند مسلمان می شوند…)این بود ندای ابلیس در لیله العقبه.

روایت بیستم

الغيبة ( للنعماني) ؛ النص ؛ ص263

َ25- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ وَ أَحْمَدُ ابْنَا الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ‏ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ يُنَادَى بِاسْمِ الْقَائِمِ فَيُؤْتَى وَ هُوَ خَلْفَ الْمَقَامِ فَيُقَالُ لَهُ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِكَ فَمَا تَنْتَظِرُ ثُمَّ يُؤْخَذُ بِيَدِهِ فَيُبَايَعُ قَالَ قَالَ لِي زُرَارَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَدْ كُنَّا نَسْمَعُ أَنَّ الْقَائِمَ ع يُبَايَعُ مُسْتَكْرَهاً فَلَمْ نَكُنْ نَعْلَمُ وَجْهَ اسْتِكْرَاهِهِ فَعَلِمْنَا أَنَّهُ اسْتِكْرَاهٌ لَا إِثْمَ فِيهِ.

ندا به اسم حضرت مهدی است بعد دست آقا را می گیرند و می آورند کنار رکن ومقام؛ایشان پشت مقام مشغول عبادتند که می ایند ومی گویند چرا نشسته ای اعلام شد[4]

در روایت بعدی دارد که چه کسی دست آقا را می گیرد وچه کسی خم می شود ودست آقا را می بوسد.اول من یبایعه جبرئیل ؛همان کسی که از طرف خدا اعلام کردو واسطه بود بین خدا وتمام انبیا، همان جلوی چشم تمام عالمیان خم می شود ودست آقا را می بوسد.

زراره می گوید الحمدلله که فهمیدم معنای روایت را؛ که حضرت مستکرها بیعت می کند به چه معناست. ازآن استکراه هایی است که گناهی بر او نیست.

بعد نعمانی کسی نقل نمی کند تا زمان سید هاشم بحرانی در «حلیه الابرار»ج5، ص298 ازغیبه نعمانی.

بحارالانوار ج52،ص294

کشف الاستار (مرحوم نوری) ص223

از معاصرین هم آیه الله صافی در «منتخب الاثر» ص467 که ایشان از نوری نقل می کنند[5]

روایت هجدهم

حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ وَ قَالَ يُنَادَى‏ بِاسْمِ‏ الْقَائِمِ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قُمْ.

ندا متعدد است، ماه رجب، ماه رمضان،[6] اسم منادی هم مشخص نیست وفقط محتوای نداست که نام آقا را می برد وبه آقا از جانب خدا امر می کند که: قم

نعمانی ص 287

اثبات الهداه ،ج3،ص739

حلیه الابرا ر ج5،ص298

بحارالانوار ج52،ص246.البته در ص297 هم نقل می کند از غیبه اما کلمه «قم» راندارد

روایت نوزدهم

6- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الصَّيْحَةُ الَّتِي فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَكُونُ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثٍ‏ وَ عِشْرِينَ‏ مَضَيْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ.

آقا می فرماید: «آن صیحه ای که معهود است (در ماه رمضان)

1.شب جمعه است

2.بیست وسه شب از ماه مبارک گذشته است

سؤال: این «التی تکون فی شهر رمضان » قید توضیحی است یا قید احترازی ؟

اگر احترازی باشد یعنی صیحه های دیگری هم هست.

کمال الدین ج2، ص650،وص 652. اثبات الهداه ج3 ،ص721. بحارالانوار ج52،ص204 از کمال الدین. بشارت الاسلام هم از کمال الدین می آورد. ومنتخب الاثر هم روایت را آورده.

[1] .در آن ایام قربانی و گوشت گوسفند ها را تکه تکه می کردند ودر آفتاب می گذاشتند تا خشک شود که بعدها استفاده کنند شبهای آن ایام را می گفتند لیالی التشریق.

[2] .این شخص پدر جابربن عبدالله انصاری است که در سن 240 سالگی شهید شد

[3] .فرمایش امیرمؤمنان: این عمار ،این ابن تیهان .شرح حالش را ببینید

[4] . اللّهمّ أرنا الّطلعة الرّشيدة و الغرّة الحميدة و اكحل ناظرنا بنظرة منّا إليه، و عجّل فرجه، و سهّل مخرجه، و أوسع منهجه‏

[5] .عجیب است شیخ حر عاملی روایت را در اثبات الهداه نمی آورند

[6] . بعض گفته اند در محرم هم هست شاید این ندا غیر از ندای ماه رمضان است

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *