بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زمانناروحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

بحث راجع به روایات سفیانی در کتب اربعه،عمدتا کتاب شریف کافی بود روایت اول را نقل و بررسی کردیم و اکنون به روایت دوم می پردازیم:

روایت دوم کافی در مورد سفیانی:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَرَوْنَ مَا تُحِبُّونَ حَتَّى يَخْتَلِفَ بَنُو فُلَانٍ فِيمَا بَيْنَهُمْ فَإِذَا اخْتَلَفُوا طَمِعَ النَّاسُ وَ تَفَرَّقَتِ الْكَلِمَةُ وَ خَرَجَ السُّفْيَانِي»[1]

اسحاق بن عمار از امام صادق روايت كند كه فرمود: آنچه را دوست داريد نخواهيد ديد مگر وقتى كه بنو فلان در ميان خود اختلاف كنند، و چون اختلاف كنند مردم به طمع مي افتند و دودستگى و تفرقه ايجاد شود و (آن وقت است كه) سفيانى خروج كند.

روایت از نظر سند مشکلی ندارد، مرحوم مجلسی هم از روایت تعبیر به حسن یا موثق می کند، ما نسبت به متفردات اسحاق بن عمار [روایاتی که تنها خود اسحاق راوی آن‌ها می باشد از قبیل روایت بلوغ دختر در 13 سالگی] در درس خارج فقه، تاملاتی داشته ایم [البته بزرگانی مثل تستری در قاموس به این نکته اشاره کرده اند] ولی این روایت از متفردات اسحاق بن عمار نمی باشد و جزء مسائل غير فقهي است که روایات متعددی در این زمینه وارد شده است. مشکل در دلالت و فهم روایت است. مرحوم مازندرانی فقرات روایت را توضیح می دهند، ایشان می فرماید:

«وله: (لا ترون ما تحبون) هو ظهور القائم (عليه السلام) ورواج دين الحق (حتى يختلف بنو فلان فيما بينهم)‌اي يجيء بعضهم عقيب بعض حتى ينتهي دولتهم، أو المراد بالاختلاف ضد الاتفاق فيكون كناية عن زوال ملكهم ولعل المراد بهم بنو عباس كما في أحاديث أخر حتى يختلف بنو عباس منها ما سيجيء بعيد هذا (فإذا اختلفوا طمع الناس) في السلطنة والدولة الملكية وقامت طائفة من كل ناحية واختلطت الرايات (وتفرقت الكلمة كناية عن تفرقهم واختلاف أهوائهم والكلمة تطلق على القول والأمر والحكم والعهد والبيعة والحال والشأن (وخرج السفياني) وهو الدجال وفيه دلالة على أن خروجه بعد ما ذكر وأما أنه قريب منه أو بعيد فلا دلالة فيه عليه»[2]

منظور از«مَا تُحِبُّونَ» ظهور مهدی و رواج دین حق[ اسلام ] می باشد پس معنای روایت این است که شما ظهور امام زمان و گسترش دین اسلام را نخواهید دید مگر بنو فلان در بین خود اختلاف کنند که طبق این روایت، اختلاف و تفرقه بنو فلان از علائم حتمی ظهور امام می شود.

اما معنای بنو فلان و اختلاف چیست؟ آیا اختلاف به معنای پی در پی آمدن [حاکمان تا زوال حکومتشان] و یا منظور درگیری و تفرقه بین آن‌ها می باشد، مرحوم مازندرانی هردو احتمال را داده‌اند،

اما مراد از بنو فلان شاید بنی عباس باشند چون [شاهد براین مطلب] در روایات دیگری آمده که «حتی یختلف بنو عباس» پس به قرینه روایات دیگر، مراد از بنو فلان در این روایت بنی عباس می باشد.

اما معنای «طمعَ الناسُ» طمع مردم در سلطنت و حکومت است و حکومت‌ها تجزیه و خودمختار می شوند و احزاب و گروه‌ها به راه می افتند. معنای «تَفَرَّقَتِ الْكَلِمَةُ» روایت، کنایه از تفرق و تشتت آراء و نظریات می باشد، کلمه گاهی بر قول، امر، حکم، بیعت، عهد، حال و شأن اطلاق می شود.

شاهد بحث ما در کلمه «وَ خَرَجَ السُّفْيَانِي» می باشد. پس تشکیل حکومت حق و ظهور امام زمان که مورد علاقه شماست تا زمانی که اختلاف در بنو فلان رخ ندهد و سفیانی خروج نکند، اتفاق نمی افتد. از این روایت استفاده می شود که خروج سفیانی از علائم حتمی است.

مرحوم مازندرانی سفیانی در روایت را دجال می داند، ما در جلسات قبل بحث کردیم که ایا سفیانی و دجال یکی است [دو عنوان برای یک معنون] و یا این که سفیانی و دجال دو عنوان برای دو معنون هستند؟ در سیر بحث به این نتیجه رسیدیم که دجال و سفیانی دو عنوان جداگانه هستند که هر کدام ماموریت خاص خودشان را دارند ضمن این که سفیانی از علائم حتمی ظهور می باشد ولی در مورد دجال این گونه نمی باشد [بنده صراحتی در روایات بر حتمی بودن دجال از علائم نیافتم هرچند بعضی مثل مجلسی اول قائل به خروج دجال قبل از قیام امام شده اند]

مرحوم مازندرانی بعد از نقل این مطالب می فرمایند که ظهور امام بعد از انقراض و سقوط حکومت بنی عباس و خروج سفیانی می باشد، ولی بعد از خروج سفیانی چه فاصله‌ای بین حکومت امام و خروج او صورت می گیرد؟[ از زمان انقراض عباسیان تا کنون فاصله زیادی بوده است. پس لازمه انقراض حکومت عباسیان، ظهور سریع امام نبوده است] از این روایت نمی توان فهمید که بعد از خروج سفیانی،بلافاصله و یا با تاخیر ظهور امام صورت می گیرد.

بیان مرحوم مجلسی ذیل روایت:

«قوله: حتى يختلف بنو فلان ؛‌اي بنو العباس و هذا أحد أسباب خروج القائم و إن تأخر عنه بكثير،قال الفاضل الأسترآبادي: المراد أن بعد بني العباس لم يتفق الملوك على خليفة و هذا معنى تفرق الكلمة، ثم تمضي بعد ذلك مدة مديدة إلى خروج السفياني ثم إلى ظهور المهدي»[3]

مقصود از بنوفلان، بنى عباس است، و این یکی از علامات ظهور امام زمان است هرچند تاخر ـ و فاصله ـ حکومت امام زمان از انقراض حکومت عباسیان بسیار است.

فاضل استرآبادی می فرماید:

بعد از حکومت بنی عباس،حکومت واحدی پا نمی گیرد، سپس بعد از آن به مدت طولانی، سفیانی خروج کرده و بعد از خروج سفیانی، امام زمان ظهور می کند.

مصب بیانات این بزرگواران تقریبا این است که انقراض حکومت بنی عباس و خروج سفیانی از علائم ظهور امام زمان است.

روایت سوم کافی در مورد سفیانی:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا سَدِيرُ الْزَمْ بَيْتَكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَيْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِك»[4]

سدير از امام صادق روايت كرده كه فرمود: اى سدير ملازم خانه‏ات باش و چون پلاسى از پلاسهاى خانه (كه روى زمين انداخته‏اند) باش (يعنى از خانه بيرون مرو) و تا شب و روز آرامش دارند تو هم آرام و ساكت باش، و چون بتو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده (بى‏درنگ) بسوى ما كوچ كن اگر چه پاى پياده باشى

از این روایت استفاده می شود که سفیانی از علائم حتمی است و فاصله چندانی بین خروج سفیانی و ظهور امام زمان نیست. روایت از نظر سند مشکلی ندارد. مرحوم مجلسی در مرآة العقول در مورد سند روایت می فرماید: «حسن أو موثق»[5]

معنای حلس چیست؟ صاحب مجمع البحرین می گوید:

«الحلس بالكسر: كساء يوضع على ظهر البعير تحت البرذعة»[6]

[پارچه‌ای که زیر زین بر پشت شتر می گذارند]

امام صادق به سدیر می فرماید که در فتنه‌ها و جریانات جناحی تا هنگام خروج سفیانی، وارد نشو، امام تحت تاثیر قرار نگرفتن و میخکوب شدن را به حلس تشبیه می فرمایند چون حلس همیشه زیر زین ثابت می باشد و تکان نمی خورد.

بعضی با تمسک به این گونه روایات، قیام هائی که در رأس آن‌ها بزرگان و علما و مراجع بوده‌اند، زیر سوال برده‌اند، ما این بحث را در کتاب «تا ظهور» به همراه روایات آن نقل کرده ايم.[آیا همه این روایات صحیح است؟ مفاد این سنخ روایات چیست؟ اگرهمه قیام های قبل از ظهور امام ناحق و باطل باشد پس قیام مختار، زید و قیام های فقها و علمای بزرگ در طول تاریخ محکوم است، در حالی که این گونه نمی باشد.]

اما خصوص این روایت: مخاطب امام صادق در این روایت سدیر می باشد، امام به سدیر می فرماید که ملازم خانه ات باش ودر جریانات وارد نشو، پس امکان دارد که قضیه شخصیه و مخاطب سدير باشد، سدیر چه شخصیتی است؟ به تنقیح المقال مامقانی(ج 30)مراجعه کنید.

سدیر یک چهره مثبت، ولایتمدار،پرجنب و جوش و انقلابی ولی عجول بود که منتظر حکومت جهانی و حاکمیت امام معصموم بود، هر اتفاقی رخ می داد برای امام نامه می نوشت که الان وقت تشکیل حکومت است. وقتی بساط امویین برچیده شد فورا به امام نامه‌ای جهت تشکیل حکومت نوشت، امام نامه ایشان را پرت کرد، بالاخره این که امام وی را کنترل می کرد وإلا او چهره مثبتی بود که به زندان رفت و امام برای آزادی او دعا فرمودند. پس با تمسک به این روایت نمی توان قیام هائی را که در رأس آن‌ها علما و مراجع بودند محکوم نمود چون این روایت ناظر به مورد خاص و باصطلاح قضیه شخصیه است.مرحوم مامقانی می فرماید:

«کأنَّ سدیراً هذا ممن کان شائقا لاحوال الامام الخارج بالسیف متفحصا عنه منتظرا له و لذلک أثبت حاله فی کتابه فتأذی الامام من ذلک.

سدیر شنیده بود؛امام زمانی قیام به سیف می کند و بساط حکومت های باطل را جمع می کند لذا سدیر مشتاق بود که این امام ظهور کند، بنابراین نام آن امام را در نامه‌ای برای امام صادق نوشت،و برای آن حضرت فرستاد،ولی امام ناراحت شد چرا؟ چون:

ان ضربه الکتب الارض لیس لنقص صاحبها، بل من جهة أن سرّ الامام الغائب یومئذ کان مهما.

آن روز باید اسم امام را مخفی می کردند ولی سدیر در نامه آورده بود و باعث کشف اسرارمی شد.

فتلخص من ذلک أن سدیر امامی ممدوح،محبوب لله تعالی، محب لاهل البیت قلبا و قالبا…»[7]

بالاخره در این که سدیر فردي امامی ممدوح ودوستدار اهل بیت می باشد، جاي بحثي نيست ولی امام باید اورا کنترل کند تا از پیش خود کاری نکندکه موجب هلاکت جامعه و تشیع و نوامیس شیعه شود.

وآخر دعوا نا أن الحمد لله رب العالمین

[1] . الكافي، کليني، ج‏8، ص 209

[2] . شرح أصول الكافي ، مولي محمد صالح المازندراني ، ج 12 ، ص 278

[3] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏26، ص: 128

[4] . الكافي ، کليني ،  ج‏8 ، ص 265

[5] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسي ، ج‏26، ص: 259

[6] . مجمع البحرين، ج‏4، ص: 63/ هذا هو الأصل، ايشان در توضيح روايت مي فرمايد: و المعني الزموا بيوتكم لزوم الأحلاس، و لا تخرجوا منها فتقعوا في الفتنة

[7] . تنقيح المقال ، مامقاني ، ج 30 ، ص 166

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *