فایل صوتی جلسه یازدهم:
.
.
جلسه یازدهم ـ ۱۶ / ۷ /۹۱
.
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
.
مقدمه
بحث ما راجع به بررسی روایاتی است که نقش پیامبر اکرم و ائمه: را در رجعت بیان مینماید. طبق بعضی از روایات، ابلیس و اعوان او بهدست پیامبر اکرم و یا امیرالمؤمنین۸ کشته میشوند که ظاهراً یک یا دو روایت بیشتر نبود و مفاد عمدهی روایات این است که شیطان در زمان قیام امام زمان۷ و بدست ایشان کشته میشود و روایات متعددی در این زمینه وارد شده که آنها را نقل کردیم و اکنون یک روایت باقی مانده ی دیگر را نقل میکنیم که در این صورت ظاهرا تتبع کاملی صورت گرفته و میتوان ادعا کرد که استقصا کاملی در این زمینه داشتهایم. بعد از نقل روایت، نظر مفسرین شیعه و سنی را در مورد یوم وقت المعلوم جستجو کرده و در آخر جمع بندی نهایی را بیان خواهیم کرد.
.
روایت هشتم
.
«وَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّهَاوَنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْکَرِیمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الصَّلْتِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَیَّاطُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ۷ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ اسْتَنْزَلَ الْمُؤْمِنُ الطَّیْرَ مِنَ الْهَوَاءِ، فَیَذْبَحُهُ، فَیَشْوِیهِ، وَ یَأْکُلُ لَحْمَهُ، وَ لَا یَکْسِرُ عَظْمَهُ، ثُمَّ یَقُولُ لَهُ: احْیَ بِإِذْنِ اللَّهِ. فَیَحْیَا وَ یَطِیرُ؛ وَ کَذَلِکَ الظِّبَاءُ مِنَ الصَّحَارِی وَ یَکُونُ ضَوْءُ الْبِلَادِ نُورَهُ وَ لَا یَحْتَاجُونَ إِلَى شَمْسٍ وَ لَا قَمَرٍ، وَ لَا یَکُونُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مُؤْذٍ، وَ لَا شَرٌّ، وَ لَا إِثْمٌ وَ لَا فَسَادٌ أَصْلًا، لِأَنَّ الدَّعْوَهَ سَمَاوِیَّهٌ، لَیْسَتْ بِأَرَضِیَّهٍ، وَ لَا یَکُونُ لِلشَّیْطَانِ فِیهَا وَسْوَسَهٌ، وَ لَا عَمَلٌ، وَ لَا حَسَدٌ، وَ لَا شَیْءٌ مِنَ الْفَسَادِ وَ لَا تَشُوکُ الْأَرْضُ وَ الشَّجَرُ، وَ تَبْقَى زُرُوعُ الْأَرْضِ قَائِمَهً، کُلَّمَا أُخِذَ مِنْهَا شَیْءٌ نَبَتَ مِنْ وَقْتِهِ، وَ عَادَ کَحَالِهِ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکْسُو ابْنَهُ الثَّوْبَ فَیَطُولُ مَعَهُ کُلَّمَا طَالَ، وَ یَتَلَوَّنُ عَلَیْهِای لَوْنٍ أَحَبَّ وَ شَاءَ وَ لَوْ أَنَّ الرَّجُلَ الْکَافِرَ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ، أَوْ تَوَارَى خَلْفَ مَدَرَهٍ، أَوْ حَجَرٍ، أَوْ شَجَرٍ، لَأَنْطَقَ اللَّهُ ذَلِکَ السِّتْرَ الَّذِی یَتَوَارَى فِیهِ، حَتَّى یَقُولَ: یَا مُؤْمِنُ، خَلْفِی کَافِرٌ فَخُذْهُ. فَیَأْخُذُهُ وَ یَقْتُلُهُ وَ لَا یَکُونُ لِإِبْلِیسَ هَیْکَلٌ یَسْکُنُ فِیهِ- وَ الْهَیْکَلُ: الْبَدَنُ- وَ یُصَافِحُ الْمُؤْمِنُونَ الْمَلَائِکَهَ، وَ یُوحَى إِلَیْهِمْ، وَ یُحْیَوْنَ- وَ یَجْتَمِعُونَ- الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ: یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ إِلَّا بِالْکُوفَهِ، أَوْ یَحِنُّ إِلَیْهَا»[۱]
در عصر حکومت مهدی، مؤمنین پرندگان را از هوا به زیر میکشند و آنها را ذبح میکنند و گوشتهای آنها را کباب و میخورند ولی استخوانش را سالم میگذارند به آنها میگویند: به اذن خداوند زنده شو؛ پس آنها زنده میشوند و پرواز میکنند، هم چنین است آهویهای صحرا، و نور سرزمینها بوسیله نور او (مومن یا امام) تامین میشود و دیگر مردم به نور خورشید و ماه نیازی ندارند. برروی زمین جنبندهی اذیتگر و فسادکننده نمیباشد و بدی و گناه تمام میشود زیرا این دعوت و حکومت زمینی نمیباشد بلکه آسمانی است (حمایت از طرف خداوند)، در آن زمان شیطان وسوسه و حسادت و عمل فتنهانگیزی ندارد و زمین و درختان، خاری نداشته و در همهجای زمین سرسبزی وجود دارد و هرچیزی چیده شود بلافاصله جایگزین آن میشود و به حالت اول برمی گردد و لباسی که پدر برای پسرش میخرد تا هر مدتی که پسر بپوشد برای او مناسب است (اگرچه او بزرگ شود و رشید گردد باز لباس متناسب اندام او خواهد بود، بعضی از این مسائل برای ما روشن نیست،هرچه نسبت به آن دوران بگوییم باز خیلی بالاتر از اینحرفهاست) و رنگ لباسهم به اختیار اوست(به هر رنگی که دوست داشته باشد،رنگ لباس تغییر میکند). در آن زمان اگر کافر، داخل سوراخ سوسماری شود و یا پشت سنگ و یا درختی پنهان گردد، خداوند آن شیء را به نُطق وا میدارد و میگویدای مومن! کافری در پشت من مخفی شده است، او را دستگیرکن و مومن او را میگیرد و میکشد.(کافر در دوران امام زمان۷ جایگاهی ندارد). و برای ابلیس جایی و بدنی نمیماند که در آن ساکن شود (و به وسوسهاش ادامه دهد) و مومنین با ملائکه مصافحه میکنند و به آنها وحی میشود. (البته نه از سِنخ وحی انبیاء بلکه شبیه وحی به مادر موسی) و مردگان به اذن خدا زنده میشوند.
.
شاهد روایت
.
روایت، در مورد ابلیس دو عبارت « إِذَا قَامَ الْقَائِمُ…وَ لَا یَکُونُ لِلشَّیْطَانِ فِیهَا وَسْوَسَهٌ، وَ لَا عَمَلٌ، وَ لَا حَسَدٌ، وَ لَا شَیْءٌ مِنَ الْفَسَادِ» و «وَ لَا یَکُونُ لِإِبْلِیسَ هَیْکَلٌ یَسْکُنُ فِیهِ» دارد.
.
طبق این روایت در دوران حضرت مهدی۷،ابلیس دیگر نقشی ندارد و وجودش کالعدم است پس اگر شیطان در آن دوران، دارای تاثیر و فساد وحسادت باشد با این روایت قابل جمع نمیباشد. شاید در دلالت روایت بتوان اشکالی وارد کرد که چگونه ممکن است شیطان باشد ولی فسادی از او سرنزند.
.
مصادر روایت
- · دلائل الإمامه: ص ۲۴۶، طبری محمد بن جریر شیعی
- · نوادر المعجزات فی مناقب الأئمه الهداه :،طبرى محمد بن جریر، ص۳۸۸
- · إثبات الهداه: ج ۳ ص ۵۷۳ ب۳۲ ف۴۸ ح۷۰۶ – أوله، کما فی دلائل الإمامه، عن کتاب مناقب فاطمه وولدها
- · حلیه الأبرار: ج ۲ ص ۶۳۵ ب۴۰ – کما فی دلائل الإمامه، عن مسند فاطمه، وفی سنده ” الحناط ” بدل ” الخیاط ” وفیه “.. تبقى الزروع قائمه “. وفی: ص ۶۸۱ – ۶۸۲ ب۴۹ – بعضه کما فی دلائل الإمامه، عن مسند فاطمه
.
سند روایت
در سند روایت، شخصی بنام محمد بن علی بن عبدالله خیاط وجود دارد که در کتب رجالی تا جایی که بنده تحقیق کردم نامی از ایشان برده نشده است. مرحوم علی نمازی شاهرودی[۲] (متوفی ۱۳۶۴ ش) در مستدرکات علم رجال الحدیث ج۷ ص۲۳۶ در مورد ایشان میفرماید: «لم یذکروه »، البته معنای «لم یذکروه» مرحوم نمازی این است که در سه کتابی (معجم آقای خوئی، تنقیحالمقال مامقانی و جامعالروات اردبیلی) که محور بحث ایشان است، نام محمد بن علی بن عبدالله خیاط، ذکر نشده است ولی باز میتوان حدث زد که نام وی در جای دیگر هم نیامده است چون این بزرگواران بصورت جامع بحث نمودهاند.
.
پس از نظر سند ممکن است جای بحث داشته باشد ولی باز، قوت متن دارد و سطر سطر این روایت، شواهد دارد.
.
سخن مفسرین در یوم وقت معلوم
.
بیان آلوسی:
ایشان در تفسیر خود در ذیل آیه «قالَ أَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ، قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ » سوره اعراف در مورد مورد یوم وقت معلوم میگوید:
.
«فقیل: قال: أَنْظِرْنِیای أمهلنی و لا تمتنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَای آدم علیه السلام و ذریته و هو وقت النفخه الثانیه، و أراد بذلک أن یجد فسحه فی الإغواء و أخذ الثأر و نجاه من الموت إذ لا موت بعد البعث»
(حال که مرا از درگاه خودت راندی، پس به من مهلت بده و مرا تا روز قیامت که آدم و ذریهاو را مبعوث میکنی، نمیران و منظور شیطان از این درخواست، یافتن فرصتی برای گمراهی انسانها و انتقام از آنها و نجات از مرگ بود زیرا بعد از قیامت دیگر، مرگی نیست)
.
«قالَ «استئناف کما مر» إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ظاهره إلى یوم یبعثون حیث وقع فی مقابله کلامه لکن فی سوره الحجر و ص التقیید بیوم الوقت المعلوم و اختلف فی المراد منه»
(ظاهر آیه این است که شیطان تا قیامت هست، چون او از خدا مهلت خواست وخداوند اجابت فرمود یعنی آیه قیدی ندارد، ولی این آیه در سوره حجر و صاد به یوم وقت معلوم مقید شده است، پس به همین جهت در« یوم وقت معلوم» اختلاف کردهاند.)
.
«فالمشهور أنه یوم النفخه الأولى دون یوم البعث لأنه لیس بیوم موت،و جوّز بعضهم أن یکون المراد منه یوم البعث و لا یلزم أن لا یموت فلعله یموت أول الیوم و یبعث مع الخلق فی تضاعیفه»
(مشهور این است که مراد از یوم وقت معلوم، نفخه اولی است که همه میمیرند و این نفخه غیر از قیامت است و بعضی گفته اند که مراد از یوم وقت معلوم، روز قیامت است – یعنی تا روز قیامت شیطان زنده باشد – و اگر گفته شود مگر کسی در قیامت میمیرد؟ شاید مراد این باشد که در اول قیامت بمیرد و سپس با مردم زنده گردد.)
.
«و فی کتاب العرائس عن کعب الأحبار أن إبلیس إنما یذوق طعم الموت یوم الحشر و ذکر فی کیفیه موته و قبض عزرائیل روحه ما یقتضی منه العجب، و لم یرتض ذلک الفاضل السفارینی و قال فی کتابه البحور الزاخره: أخرج نعیم بن حماد فی الفتن و الحاکم فی المستدرک عن ابن مسعود رضی الله تعالى عنه أنه قال: لا یلبثون- یعنی الناس- بعد یأجوج و ماجوج حتى تطلع الشمس من مغربها فتجف الأقلام و تطوى الصحف فلا یقبل من أحد توبه و یخر إبلیس ساجدا ینادی إلهی مرنی أن أسجد لمن شئت و تجتمع إلیه الشیاطین فتقول یا سیدنا إلى من نفزع؟ فیقول: إنما سألت ربی أن ینظرنی إلى یوم البعث فانظرنی إلى یوم الوقت المعلوم و قد طلعت الشمس من مغربها و هذا یوم الوقت المعلوم و تصیر الشیاطین ظاهره فی الأرض حتى یقول الرجل: هذا قرینی الذی کان فالحمد لله الذی أخزاه و لا یزال إبلیس ساجدا باکیا حتى تخرج الدابه فتقتله و هو ساجد»
(سپس آلوسی میگوید، در کتاب عرائس از کعب الاحبار روایتی عجیب نقل شده که من آن را نمیپذیرم و سفارینی هم چنین نظری را قبول نکرده ضمن اینکه ایشان در کتاب البحور الزاخره،روایتی را از عبدالله بن مسعود نقل میکند که شیطان قبل از قیامت به زمان طولانی کشته میشود و سرش را میبُرند و من این سخن را میپذیرم.[۳] و اما ترجمه روایت ابن مسعود:
مردم بعد از یأجوج و ماجوج زنده نمیمانند و وقتی، خورشید از مغرب طلوع کرد دیگر قلم تکلیف برداشته میشود و پروندهها بسته میشود و دیگر از کسی توبه پذیرفته نمیشود. ابلیس در آن موقع،سجده میکند و میگوید خدایا برای چه کسی سجده کنم، بر هر کسی که تو میخواهی حاضرم سجده کنم.در این هنگام شیاطین به او میگویند، – بعد از اینکار تو- ما به چه کسی پناه ببریم.شیطان میگوید از خدا خواستم که مرا تا روز بعث مهلت دهد ولی خداوند مرا تا روز معلوم مهلت داد و امروز روز وقت معلوم است و همه شیاطین در زمین ظاهر گردند تا اینکه انسانها گویند: این قریب من بود که خدا او را رسوایش کرد و همین طور شیطان بصورت گریان و در حالت سجده است تا دابهالارض[۴] خارج شود و شیطان را میکشد.)
.
«و منه یعلم أن المراد بالیوم المعلوم ما صرح به اللعین و هو قبل یوم النفخه الأولى بکثیر، و هذا قول لم نر أحدا من المفسرین ذکره[۵] و هو الذی ارتضاه هذا الفاضل و قال: إن الخبر فی حکم المرفوع لأنه لا یقال من قبل الرأی و لیس ابن مسعود ککعب الأحبار ممن یتلقى من کتب أهل الکتاب و أنت تعلم أنه إن صحت نسبه هذا الخبر إلى ابن مسعود ینبغی أن لا یعدل إلى القول بما یخالفه و لکن فی صحه نسبته إلیه رضی الله تعالى عنه عندی تردد.»[۶]
(از این روایت معلوم میشود که روز معلوم برای شیطان، با نفخه اولی فاصله زیادی دارد و زمان زیادی بر مردم میگذرد که آنها بدون شیطان هستند و این قول در رأی هیچ کدام از مفسرین –البته مفسرین اهل سنت – نیامده و سفارینی آن را پذیرفته است و گفته است که این خبر عبدالله بن مسعود،صحیح است و ایشان از نزد خودش چنین روایتی را نگفته است و ابن مسعود مثل کعبالاحبار نمیباشد که سخنان خودش را از اهل کتاب گرفته باشد-یعنی ابن مسعود از پیامبر گرفته است – و تو میدانی که اگر صحت این خبر به ابن مسعود ثابت شود گریزی از پذیرش چنین خبری نمیباشد – یعنی وقت معلوم قبل از نفحه اولی است – هر چند در نسبت این خبر به ابن مسعود برای من (آلوسی) تردید است.)
.
.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین
.
———————————————————————————————————————————————–
[۱]. دلائل الإمامه،طبری؛ ص۴۶۲
[۲]. ایشان بسیار متتبع بودند به گونهای که مرحوم آقای نجفی مرعشی رحمهالله علیه از ایشان تعبیر به مجلسی زمان داشتند)
[۳]. روایتِ ابن مسعود و مورد قبول آلوسی، مطابق روایات ما میباشد
[۴]. اشاره به وجود مبارک امیرمومنان۷ است که قبلا در مورد آن بحث نمودهایم
[۵] اینها روی عصبیتی که بعضیهایشان دارند، حاضر نیستند به روایات ما توجه کنند. پیرمردی از وهابیهای مکه مکرمه هشتاد واندی از عمرش گذشته بود، مدتی (دو سال) با او بحث کردم تحت تأثیر قرار گرفت، درآخر گفت من تا بحال احادیث اهلبیت را ندیدهام، از شما خواهش میکنم برایم بفرستید سه دفعه تا دم درب دنبال من آمد که برایش کتب روایی اهل بیت بفرستم. ۸۵ سال از عمرش گذشته،در حالیکه اینقدر کتاب علیه شیعه نوشته و چقدر از شیعیان در اثر موضع گرفتنهای چنین اشخاصی، آواره شدهاند و یا کشتهگردیدهاند.
[۶]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص: ۳۳۲
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.