بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء
مقدمه
موضوع بحث ما، بررسی دلالی روایت سعد بن عبدالله اشعری بود. این روایت، از روایاتی است که در قبول و رد بزرگان واقع شده است. از جمله اشکالاتی که به این روایت وارد شده، مسأله لعب و بازی حضرت حجت است که در این روایت بیان شده و با مقام امامت سازگاری ندارد. از معاصرین، مرحوم تستری در الاخبار الدخیله، چنین اشکالی را مطرح میکند.
بیان مرحوم تستری
یکی از اشکالات مرحوم تستری در کتاب الاخبار الدخیله بر این روایت چنین است:
«در حديث مذكور، حضرت حجّت مانع از نوشتن پدرش مىشد با اینکه کودکان معمولی هم چنین کاری را نمی کنند – مگر به سن تمیز نرسیده باشند- پس چگونه چنین کاری از امام ممکن است ؟»[1]
البته قبل از ایشان هم، مرحوم محقق (نوه شهید) چنین اشکالی را مطرح کرده است.
بیان مرحوم مازندرانی
مرحوم مازندرانی در منتهی المقال فی احوال الرجال در ارتباط با سعد اشعری بیانی داشته و سپس در حاشیه کتاب، مطلبی را از وحید بهبهانی نقل میکند، عبارت این است:
« و في تعق (تعليقة الوحيد البهبهاني: ١۵٨ ) قال جدّي (مرحوم مجلسی) الصدوق حكم بصحّة الرواية و كذا الشيخ، على أنّ الخبر (قصه سعد اشعری) و إن كان من الآحاد لكن لمّا تضمّن الحكم بالمغيّبات و حصلت فعلم أنّه من المعصوم (این خبر گرچه از آحاد است ولی متضمن حکم به غیب گویی هایی میباشد که واقع شده است، پس دانسته میشود که این خبر از معصوم است.)
مرحوم بهبهانی به قاعده کلی اشاره کرده است که اگر خبری، مشکل سندی هم داشته باشد ولی دارای غیب گویی هایی باشد که واقع شده باشد، چنین خبر دارای اماره بر صدق میباشد، سپس ایشان میفرماید:
«و إن ذکره فی خبر آخر، أما التعلیل یشعر…
(گرچه جد من چنین قاعده را در جای دیگر فرموده است ولی علت در همین جا هم ساری میشود)
إلى أن قال: و علامة الوضع إن كان الإخبار بالمغيّبات ففيه ما لا يخفى، كيف! و فيه من الفوائد الجمّة ما يدلّ على صحّته»[2]
نتیجه: یکی از اشکالاتی که به این روایت وارد است چنین است که لعب و بازی به حضرت حجت، استناد داده شده است، در حالی که، مناسب شأن امام نمی باشد.
شواهدی بر اشکال
بعضی[3] برای تقویت اشکال، شواهدی هم از روایات ارائه نمودهاند.اما روایات مطرح شده:
روایت 1
در خبر صفوان جمّال، آمده كه وى از حضرت امام صادق درباره صاحب الأمر سؤال مىكند و آن حضرت در پاسخ مىفرمايد: «انّه لا يلهو و لا يلعب؛ صاحب الأمر، اهل لهو و لعب نيست.» در همين هنگام فرزند آن حضرت (موسى بن جعفر) كه در سنين كودكى بودند وارد شدند درحاليكه بزغاله مكّى به همراه داشتند و به آن بزغاله مىگفت «اسجدى لربك؛ براى پروردگارت سجده كن!» امام صادق فرزندش را در آغوش مىگيرد و مىبوسد و مىفرمايد: «پدر و مادرم فداى كسى كه اهل لعب و بازى نيست.»[4]
روایت 2
روايت صحيح معاوية بن وهب است كه وى از امام صادق درباره نشانههاى امامت، مىپرسد. حضرت در پاسخ مىفرمايد: «طهارة الولادة و حسن المنشأ، و لا يلهو و لا يلعب؛ از نشانههاى امامت، پاكى ولادت و نيكى دودمان و نپرداختن به لهوولعب است.»[5]
روایت 3
در كتاب اثبات الوصيه مسعودى، و كتاب دلائل الامامه طبرى نيز، چنين خبرى نقل شده كه «جماعتى، پس از رحلت امام رضا براى آزمايش و احراز امامت امام جواد محضر وى مشرّف مىشوند يكى از آنان، على بن حسان واسطى است. وى اسباببازىهاى ساختهشدهاى را از نقره، براى هديه به وى كه هنوز دوران كودكى را سپرى مىكرد با خود برده بود، تا امام جواد را امتحان كند. وى مىگويد: همين كه هديه را دادم. وى با خشم و غضب به من نگاه كرد و اسباببازىها را به سمت راست و چپ پرتاب نمود. سپس فرمود: «خدا ما را اينگونه نيافريده است» (يعنى ما به لهوولعب نمىپردازيم). من از آن حضرت، پوزش خواستم و او نيز مرا عفو فرمود و… من اسباببازىها را با خود برگرداندم.»[6]
جواب از اشکال
مرحوم مازندرانی در منتهی المقال در جواب از چنین اشکالی میفرماید:
«فلأن الائمة لهم حالات فى صغرهم كحال سائر الأطفال، من جملتها ابطاء الحسين فى الكلام و تكرير النبى لأجله التكبير، و بكاؤه فى المهد و هزّ جبرئيل المهد، حتّى انشد فى ذلك أشعار، و عرفته المخدّرات فى الأستار، و كذا ركوبه على ظهر النّبى، و هو فى السجود مما لا يقبل الجحود»[7]
ائمه طاهرين در كودكى، حالاتى همانند حالات ديگر كودكان دارند. براى نمونه، به سختى و دير سخن گفتن امام حسين و تكرار شدن تكبيرة الاحرام پيامبر بهخاطر امام حسين در سنين كودكى و گريه آن امام در گهواره كه جبرئيل گهواره وى را تكان مىداد، مىتوان اشاره كرد. بهگونهاى كه در اين زمينه شعراء أشعار زيادى به نظم درآوردند و اين جريان را حتى زنان پردهنشين نيز مىدانند. سوار شدن امام حسين بر پشت پيامبر در حال سجود نيز از اين قبيل است و اين مطلب از مواردى است كه هرگز قابل انكار نيست.»
جواب اشکال به بیانی دیگر
1- بله! ترديدى نيست كه امام، به لهوولعب نمىپردازد. زیرا معنى لعب اين است كه «انسان، كارى را بىآنكه هدف صحيحى از آن در نظر داشته باشد، انجام دهد»[8] و « هرچيزى كه انسان را از كارهاى مهمّ وى بازدارد و مشغول سازد لهو ناميده مىشود»[9] مشخص است كه امام، اينگونه بازىها و سرگرمىها را انجام نمىدهد، امّا مسئله اين است كه اگر خود بازى و سرگرمى، هدف نباشد؛ بلكه هدف و انگيزه صحيحى پشت آنها پنهان باشد، در اين صورت اشكالى بهوجود نمىآيد و منع، برداشته مىشود؛ بلكه در مواردى لازم مىگردد. چنانكه دانشمندان علم روانشناسى و تربيت و پرورش، معتقدند چنين بازىها و سرگرمىهايى براى كودكان فوايد بسيارى مانند رشد جسم و پرورش اندام و… دارد. و مىگويند: از نشانه و علامتهاى ناسلامتى جسم؛ بلكه روحى كودك اين است كه به بازى كردن، ميل و رغبت نشان ندهد.
تفاوتى كه ميان كودكان اشخاص عادى با آن بزرگواران وجود دارد اين است كه كودكان ديگر، به احكام و فرجام كارها آگاهى ندارند؛ ولى امام به آن امور آگاه است و از دقايق حكمت الهى و صفات كمال و… پرده برمىدارد.
علاوه بر اين، نفى اين گونه رفتار از آن سروران گرامى، اگر براى آنان نقص نباشد كمال نيز نخواهد بود.
٢. منظور از دورى امامان از لهوولعب اين است كه آنان از رفتار و كردارهاى عادى كه انسان از انجام دادن آنها در مقابل ديگران شرم مىكند، منزّه و پاكند.
3. نمونههايى وجود دارد كه امامان در سنين كودكى بازى مىكردند.
الف. پيامبر اكرم فرزندان دختر گرامىاش «امام حسن و امام حسين را بازى مىداد و آن دو نيز بر پشت پيامبر سوار مىشدند و جدّشان را به بازى وامىداشتند و حضرت مىفرمود: «نعم المطّية مطيتكما و نعم الراكبان انتما؛ شما دو تن، چه مركب خوبى داريد و چه سوارهاى خوبى هستيد.» اين روايت را شيعه و سنّى نقل كردهاند.
ب. پيامبر اكرم به امام حسين در سن كودكى فرمود: «حزقّة، حزقّة، ترقّ عين بقّة».
پيامبر اكرم امام حسين را به سينه مىچسباند و أو را تشويق مىكرد و مىفرمود: «بيا بالا، بيا بالا».
ج. حضرت فاطمه زهرا فرزندانش- امام حسن و امام حسين – را به بازى مى گرفت و در اينحال به امام حسن مىفرمود: «اشبه أباك يا حسن» و به امام حسين مىفرمود: «انت شبيه بأبى، لست شبيها بعلى». و نمونههاى ديگرى مانند كشتى گرفتن آن دو امام و تشويق والدين، سوار شدن بر پشت پيامبر اكرم در نماز و در حال سجده كه موجب طولانى شدن سجده آن حضرت و… مىشد.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين
[1]. تستری، الاخبار الدخیله، ج1، ص99
[2]. مازندرانی، منتهی المقال فی احوال الرجال، ج3، ص 326
[3]. مثلا آقاى شوشترى، همين اشكال را در كتاب اخبار الدخيله بیان داشته و بر این موضوع – امام، اهل لعب و بازی نمی باشد – اخبار صحيحى را نقل می کند که در بالا به آنها اشاره می شود.
[4]. کافی، ج1،ص 311
[5]. کافی، ج1،ص 284
[6]. بحارالانوار، ج50، ص 58
[7]. مازندرانی، منتهی المقال فی احوال الرجال، ج3، ص 327
[8]. المفرادت، راغب اصفهانی، ج1،ص741 ( لَعِبَ فلان: إذا كان فعله غير قاصد به مقصدا صحيحا )
[9]. المفرادت، راغب اصفهانی، ج1،ص 748 (ما يشغل الإنسان عمّا يعنيه و يهمّه)
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.