بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زمانناروحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

سخن پیرامون بررسی روایات سفیانی در کتب اربعه و عمدتا کتاب شریف کافی بود،قبل از ورود به بحث استدراکی از بحث های قبل مطرح و دو مطلب را بیان کنم [هرچند مطلب دوم در جلسات قبل بیان نشده است]

مطلب اول: تعدد سفیانی

مساله اول تعدد سفیانی است [در جلسات 4،5،6 از  بحث سفیانی، حول این موضوع صحبت نمودیم] جلسات قبل گفتیم که در منابع عامه از تعدد سفیانی سخن به میان آمده و در تاریخ هم چند نفری به نام سفیانی خروج کرده اند ولی در روایات ما به چنین معنائی تصریح نشده است.

مرحوم مجلسی روایتی را در بحارالانوار به نقل ازالغیبة نعمانی می اورد و استظهار بر تعدد سفیانی می کنند. اما بیان روایت:

«الغيبة للنعماني أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ أَنَّى لَكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ حَتَّى يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ يَخْرُجُ بِأَرْضِ كُوفَانَ يَنْبُعُ كَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَكُمْ فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ ع»[1]

از جابر جعفى نقل كرده كه گفت: از امام محمد باقر پرسيدم: سفيانى كى خواهد آمد؟ فرمود:

سفیانی کجا[وشماکجا]تا این که قبل از سفیانی، شیصبانی خروج کند،وقتى آب در زمين كوفه جوشيد و لشكر شما (شيعيان) را بقتل رسانيد، منتظر سفيانى و آمدن قائم باشيد.

مرحوم مجلسی ذیل روایت می فرمایند:

بيان: يظهر منه تعدد السفياني إلا أن يكون الواو في قوله و خروج القائم زائدا من النساخ

از روایت استظهار می شود که سفیانی متعدد است و این در صورتی است که واو از متن روایت باشد«بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ» و اگر واو از نساخ باشد،روایت تعدد سفیانی را نمی رساند.

بنده نمی دانم که از کجای این متن تعدد سفیانی استفاده می شود،ظاهر،خلاف بیان مرحوم مجلسی می باشد «فتأمل» علاوه بر این که روایت مشکل سندی هم دارد،عمروبن شمر یکی از افراد موجود در سند روایت توثیق ندارد، مرحوم خوئی در مورد ایشان می فرماید:

«أقول: الرجل لم تثبت وثاقته، فإن توثيق علي بن إبراهيم القمي إياه معارض بتضعيف النجاشي، فالرجل مجهول الحال، هذا وقد وثقه المحدث النوري في المستدرك [مرحوم نوری در مستدرک (الجزء 3،الفائدةالخامسة،في شرح مشيخة الفقيه في طريق الصدوق إلى جابر بن يزيد الجعفي) عمروبن شمر را توثیق کرده است] واعتمد في ذلك على رواية الاجلاء وخمسة من أصحاب الاجماع عنه، وعلى اعتماد الشيخ المفيد عليه. والجواب عن ذلك قد تقدم غير مرة، وقلنا إن رواية الاجلاء، أو أصحاب الاجماع عن شخص، وكذلك اعتماد القدماء عليه، لا تدل على وثاقته. وطريق الصدوق إليه: محمد بن موسى بن المتوكل – رضي الله عنه -، عن علي بن الحسين السعد آبادي، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، والطريق صحيح، إلا أن طريق الشيخ إليه ضعيف بأبي المفضل، وبالارسال، فإن حميد بن زياد المتوفى سنة (310) لا يمكن أن يروي عن أصحاب الباقر بواسطة واحدة. طبقته في الحديث وقع بهذا العنوان في إسناد كثير من الروايات تبلغ مائة وسبعة وستين موردا. فقد روى عن أبي عبد الله، وعن أبيه، وجابر (ورواياته عنه تبلغ مائة وواحدا وأربعين موردا…)» [2]

مرحوم خوئی می فرمایند: «الرجل لم تثبت وثاقته»،چرا مرحوم خوئی در مورد عمربن شمر این تعبیر را به کار می برند،با این که باید بگویند: الرجل ضعیف ؛علت این است که مرحوم خوئی هنوز از مبنای خودشان[توثیقات کامل الزیارات ابن قولویه] برنگشته بودند و از طرفی عمروبن شمرهم دراسناد کامل الزیارات قرار دارد،لذا تضعیف نجاشی را با توثیق کامل الزیارات متعارض می داند و نتیجه پس از تساقط هردو [تضعیف و توثیق] عدم ثبوت وثاقت برای عمروبن شمر می باشد.مرحوم خوئی بعدها از این مبنا عدول کرده و قائل به عدم شمول توثیقات کامل الزیارات برای همه اسناد کتاب شدند.

استاد: عمرو بن شمرکثرت روایت داشته و در کتب اربعه نیز بالغ بر 100 روایت از او نقل و 5 نفر از اصحاب اجماع هم از او نقل روايت می کنند، لذا اگر کسی این مبانی [کثرت روایات،نقل اصحاب اجماع از او و…] را قبول داشته باشد،عمروبن شمر در نزد او توثیق دارد هرچند مرحوم خوئی هیچ کدام از این مبانی را قبول ندارد.

نتیجه: روایت طبق بعضی از مبانی مشکل دارد و اگر مشکل هم نداشته باشد ظهور در تعدد سفیانی ندارد. فتأمل، پس ما همان کلام قبل را تکرار می کنیم که در نصوص ماتعدد سفیانی نیامده است.

مطلب دوم: آیا عباسیان هنگام ظهور امام زمان برمی گردند؟

بعضی از معاصرین براین عقیده هستند که هنگام ظهور امام زمان دولت عباسیان دوباره برپا می شود و شاید روایاتی هم براین معنا داشته باشد. یکی از آن روایات، روایت بحارالانوار به نقل از الغیبة نعمانی است.

روایتی در مورد وجود دولت بنی عباس در هنگام ظهور:

«لغيبة للنعماني عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ يَقُومُ وَ قَدْ ذَهَبَ سُلْطَانُ بَنِي الْعَبَّاسِ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّهُ لَيَقُومُ وَ إِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِم» [3]

حسن بن ابراهيم نقل كرده كه گفت: بحضرت امام رضا عرضكردم مى‏گويند: قائم در وقتى ظهور ميكند كه دولت بنى عباس منقرض شده باشد. فرمود: دروغ گفته‏اند. موقع ظهور او هنوز دولت بنى عباس برقرار است.

توجیه مرحوم مجلسی در مورد روایت بدا:

روایت بدا:

«قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»[4]

مرحوم مجلسی، در موردروایت بدا توجیهی دارند:

«ثم إنه يحتمل أن يكون المراد بالبداء في المحتوم البداء في خصوصياته لا في أصل وقوعه كخروج السفياني قبل ذهاب بني العباس و نحو ذلك» [5]

شاید بدا در محتوم،بدا در خصوصیات سفیانی باشد، نه بدا در اصل خروج سفیانی؛ و یکی از آن خصوصیات [که احتمال بدا در آن می باشد] خروج سفیانی در هنگام حکومت عباسیان است.

پس این سنخ روایات را با توجیه علامه مجلسی می توان حل کرد بدون این که قائل به روی کار آمدن حکومت بنی عباس شویم.

روایتی دیگر در بیان وجود دولت بنی عباس هنگام خروج سفیانی:

«الغيبة للنعماني مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَسَارٍ عَنِ الْخَلِيلِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْبَطَائِنِيِّ قَالَ رَافَقْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ يَوْماً لِي لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَى بَنِي الْعَبَّاسِ لَسُقِيَتِ الْأَرْضُ دِمَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ مِنَ الْمَحْتُومِ ثُمَّ أَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ مُلْكُ بَنِي الْعَبَّاسِ مَكْرٌ وَ خَدْعٌ يَذْهَبُ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ يَتَجَدَّدُ حَتَّى يُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ شَيْ‏ء»[6]

كتاب الغیبة از بطائنى نقل مى‏كند كه گفت: به حضرت امام موسى كاظم از مكه تا مدينه همسفر بودم. روزى آن حضرت بمن فرمود: اگر اهل آسمان و زمين‏ عليه بنى عباس قيام كنند. بطورى كه زمين از خون آنها سيراب شود، مادام كه سفيانى خروج نكرده بى‏اثر است. عرض كردم: آقا، آمدن سفيانى حتمى است؟

فرمود: آرى حتمى است. آنگاه سر مبارك را پائين انداخت؛ و بعد سر برداشت و فرمود: دولت بنى عباس بر پايه حيله و نيرنگ قرار گرفته، اين دولت طورى از ميان خواهد رفت كه اثرى از آن باقى نماند. آنگاه دوباره حكومت آنها تجديد مى‏شود بطورى كه گوئى آسيبى بآن نرسيده است.

این روایت ناظر به فراز و نشیب و قوت وضعف حکومت آن‌ها دارد، عبارت «یذهب» شاید اشاره به این باشد که حکومت آن قدر ضعیف می شود که می گویند دیگر اثری از آن نیست و دوباره حکومت قوتی و توان پیدا می کند که گویا اتفاقی نیفتاده است.پس این روایت هم دلالتی بر وجود دوباره دولت عباسیان درهنگام خروج سفیانی ندارد.امادنباله روایات کافی شریف:

روایت چهارم کافی در مورد سفیانی:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ‌اي شَيْ‏ءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُوم» [7]

فضل كاتب مى‏گويد: خدمت امام صادق بودم كه نامه‏اى از ابو مسلم خراسانى براى ايشان رسيد. حضرت فرمود: نامه تو جواب ندارد، برو. ما شروع كرديم با هم به نجوا كردن. فرمود: اى فضل! چه سخنى را با هم نجوا مى‏كنيد! همانا خدا براى شتاب بندگان شتاب نمى‏كند و از جاى برآوردن كوهى آسانتر است از ساقط كردن حكومتى كه هنوز عمرش به پايان نرسيده. سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمين فرزند فلان رسيد. من عرض كردم: قربانت گردم پس چه نشانى ميان ما و شماست؟ امام فرمود: اى فضل! از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند و هنگامى كه سفيانى خروج كرد به سوى ما رو آريد، و اين سخن را سه بار باز گفت، و سفیانی از نشانه‏هاى حتمى [ظهور حضرت قائم‏] است.

مرحوم مازندرانی در شرح اصول کافی بیان خوب و مفصلی ذیل روایت دارند.

بیان مرحوم مازندرانی درشرح روایت:

«فأتاه كتاب أبي مسلم فقال ليس لكتابك جواب اخرج عنا) الخطاب في الموضعين للرسول وهو يطلب منه (عليه السلام) الخروج لطلب الخلافة بعد استيصال بني أمية[8] بل يعرص عليه الخلافة

خطاب امام در دو جا به پیک نامه رسان است که وقتی پیک بعد از برچیده شدن بساط امویین از امام درخواست قیام برای خلافت، را می کند [به او می فرماید که نامه ات جوابی ندارد واز نزد ما خارج شو]

وإنما لم يقبله (عليه السلام) لعلمه بأن هذا الأمر لا يتمشى وأن خلافة بني عباس بعد بني أمية أمر مقدر حتما وأن خروجه موجب لهلاكه وهلاك شيعته

وامام درخواست پیک را قبول نکرد چون هنوز زمینه حکومت آل محمد فرا نرسیده نبودو خلافت بنی عباس بعد از حکومت بنی امیه امری مقدر و حتمی بود، لذا قیام امامموجب بروز مشكلاتي و حتي کشته شدن امام و شیعیانش می شد.

وقد نقل أنهم نصبوا السفاح قبل عود الرسول إليهم

ونقل هم شده بود که عباسیان سفاح را قبل از برگشتن پیک، به خلافت برگزیده بودند[حکومتشان پابرجاشده بود و خلیفه هم معین گشته بود]مرحوم مازندرانی در ادامه نکاتی را می فرمایند:

نکته اول:

واعلم أن أبا مسلم كان من أهل إصفهان ولما كان ابتداء خروجه على بني أمية من مرو نسب إليه وقيل له المروزي

ابومسلم از اهل اصفهان است ولی چون ابتدا قیامش بر علیه بنی امیه از مرو بوده به او نسبت مرو داده شده واو را مروزی گویند.

نکته دوم:

وكان معينا لإبراهيم بن محمد بن علي بن عبد الله بن عباس في أمر الخلافة فلما قتل إبراهيم في الشام و فرّ أخواه سفاح وأبو جعفر المنصور إلى الكوفة وتوجه أبو مسلم و عساكره إليها كتب إلى أبي عبد الله (عليه السلام) واستدعا للخلافة فلم يقبله (عليه السلام).

ابومسلم همکار ابراهیم بن محمد بن علي بن عبد الله بن عباس در امر خلافت بود پس هنگامی که ابراهیم در شام کشته شد، دو برادر ابراهیم[سفاح و ابوجعفر منصور] به سوی کوفه گریختند،ابومسلم نیروهایش را به سوی کوفه فرستاد و سپس نامه‌ای به امام صادق برای قیام و خلافت نوشت که امام نپذیرفت.

نکته سوم:

(فجعلنا يسار بعضنا بعضا) المسارة والسرار «باكسى راز گفتن» يقال: ساره في أذنه مسارة وسرارا وتساروا: إذا تناجوا وكان سبب المسارة حرصهم على ظهور دين الحق وإرادتهم تعجيله،

دلیل درگوشی و نجوا گفتن این بود که این‌ها مشتاق تشکیل حکومت حق و عجول در این اراده ـ خواست ـ بودند.

(فقال:‌اي شيء تسارون يا فضل؟) الاستفهام للإنكار والتوبيخ دون الحقيقة

استفهام انکاری و برای توبیخ است یعنی امام می داند که این‌ها چه می گویند ولی از باب توبیخ، از این‌ها سوال می کند.

(إن الله عز وجل لا يعجل لعجلة العباد) فلا يقدم ما أخره حتما لإرادة العباد تقديمه (ولإزالة جبل عن موضعه) ونقله إلى موضع آخر (أيسر من زوال ملك) هو ملك بنى عباس (لم ينقض أجله) المقدر حتما وفيه مبالغة عرفا على عدم إمكان زواله لا إمكانه مع صعوبة والزوال هنا بمعنى الإزالة تقول أزلته وزولته وزلته بالكسر إذا أزلته فلا يردان الصحيح هو الإزالة خصوصا مع رعاية التقابل

بیان امام [ولإزالة جبل عن موضعه…] مبالغه عرفی است بر این معنا که زوال حکومت بنی عباس [تازمان مقدرش] ممکن نمی باشد نه این که زوالش ممکن،ولی مشکل و سخت باشد.

نکته چهارم:

(ثم قال) تأكيدا لما ذكر وتوضيحا له (أن فلان بن فلان) وفلان بن فلان (حتى بلغ السابع من ولد فلان) يعني العباس والمقصود أنه عد الأول والثاني إلى السابع من خلفاء بني عباس بأسمائهم وأسماء آبائهم وإنما لم يذكر البواقي (مابقی خلفاء را ذکر نکرد) لأن المقصود بيان أن هذا الزمان ليس زمان ظهور الحق ورجوع الخلافة إلى أهلها وذكر هذا القدر كاف في بيانه…

کلام امام «ان فلان بن فلان»[تا هفت نفر]در مورد خلفاء بنی عباس است که یک به یک به حکومت می رسند و اما این که تعداد بیشتری از خلفاء بنی عباس را ذکر نکرد چون مقصودامام این بود که اکنون زمان خلافت اهل بیت فرا نرسیده است و الا امام در مقام بیان حصر خلفای عباسی نبودند و ذکر همین مقدار کافی بود.

نکته پنجم:

واعلم أن خبر «أنّ» محذوف تقديره يصيرون أو يملكون الخلافة أو نحوهما هذا ويبعد أن يراد بقوله (عليه السلام) «إن فلان بن فلان» الصاحب (عليه السلام) وبيان نسبه إلى نفسه المقدسة وأنه الذي يظهر دين الحق ويعود إليه الخلافة وإن كان هذا أنسب بقوله (فما العلامة فيما بيننا وبينك) يدل على خروج صاحب الأمر وتملكه للخلافة (قال: لا تبرح الأرض يا فضل)‌اي لا تزول بقيام الساعة (حتى يخرج السفياني)

[احتمالی است که] منظور از فلان،امام زمان باشد و امام صادق نسب امام را تا خودشان ادامه دادند. البته این احتمال بعید است هرچند این احتمال مناسب قول فما العلامة فيما بيننا وبينك» که دلالت بر ظهور امام زماندارد،می باشد، بنابراین امام فرمودند:‌ای فضل از جای خود حرکت مکن یعنی بساط زمین برچیده نمی شود تا این که سفیانی خروج کند.

نکته ششم:

مرحوم مازندرانی در ادامه، روایاتی را نقل می کند که یکی از این روایات، روایت شیخ صدوق است که طبق آن، امر سفیانی از محتومات است:

روى الصدوق في كتاب كمال الدين بإسناده عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إن أمر السفياني من الأمر المحتوم وخروجه في رجب وفي حديث آخر «يخرج ابن آكلة الأكباد وهو رجل ضخم الهامة بوجهه أثر الجدري إذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسة وهو من ولد أبي سفيان» و «في آخر أنك لو رأيت السفياني رأيت أخبث الناس أشقر أحمر أزرق، وفي آخر أنه يملك كور الشام الخمس دمشق وحمص وفلسطين والأردن و نسرين فتوقعوا عندذلك الفرج»

نتیجه نهائی:

طبق چهار روایت کافی شریف، سفیانی از علائم حتمی ظهور امام زمان است.

وآخر دعوا نا أن الحمد لله رب العالمین

[1] . بحار الأنوار، ج‏52، ص250، باب 25

[2] . معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 14 ، ص 117 – 118

[3] . بحار الأنوار، علامه مجلسي ، ج‏52 ، ص 251، باب 25

[4] . الغيبة للنعماني ، ص 303 ، باب 18/بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج‏52، ص 251

[5] . بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج‏52، ص 251

[6] . بحار الأنوار، ج‏52، ص250، باب 25

[7] . الكافي، کليني، ج‏8، ص 274

[8] . شرح أصول الكافي ، مولي محمد صالح المازندراني ، ج 12 ، ص 388 – 390

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *