ديدگاه عامه پيرامون ندا ـ جايگاه مستدرك حاكم نزد عامه
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما امام زماننا روحی و ارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا.
بحث صیحه و ندای آسمانی یا صوت که در روایات آمده یکی از علائم حتمی ظهور حضرت است و روایات متعددی با تاکیدات فراوان در این زمینه وارد شده است. به عنوان نمونه در روایاتی به این مضمون وجود داشت که، اگر سایرعلامتها مشکل را حل نکنند و مردم را از شبهه بیرون نیاورند، این علامت یعنی جریان صیحه آسمانی جائی برای شبهه باقی نمیگذارد.
ما روایات صیحه را از دیدگاه مکتب خودمان از کتاب کافی شریف و دیگر کتب بیان کردیم، اکنون نیم نگاهی به کتب اهل سنت بیاندازیم و ببینیم، آیا آنها هم این تفصیلات را دارند یا خیر؟ با یک نگاه کوتاه در کتابهای دسته اول اهل سنت متوجه میشویم که بحث صیحه و نداء در کتابهای آنها نیز آمده است ولی گاهی آن را به ساعت و قیامت ربط داده اند، اشکالی ندارد چون خود جریان ظهور حضرت از علائم قیامت است و گاهی هم به حضرت عیسی ربط داده اند، حال آیا با این کار میخواهند از شان حضرت مهدی تقلیل کنند و محوریت را به حضرت عیسی بدهند یا خیر؟ ما شکی نداریم که حضرت عیسی تشریف میآورند و در رکاب حضرت مهدی هستند و ایشان به حضرت مهدی اقتدا میکند. البته گاهی هم در روایاتشان تصریح میشود به اینکه این ندا در چه زمانی و توسط چه کسی سر داده میشود.
اکنون به چند کتاب اهل سنت که در آنها به این مطلب تصریح شده اشاره میکنیم:
مستدرک حاکم: در مقام مناظره با اهل تسنن وقتی به روایتی از کتاب مستدرک حاکم استناد میکنیم میگوینداین کتاب اعتبار ندارد، او شیعه است. در جواب باید گفت، خیر اولا حاکم شیعه به این معنا نیست و ثانیا کتابش هم نزد اهل سنت بياعتبار نیست.
کتاب عقد الدرر مقدسی سلمی که چاپ اول کتابش در مصر بود یا سنن ابو عمر دانی که از کتابهای قدیمی است و کار نداریم که این کتابها و اشخاص از نظر ما چقدر اعتبار دارد؟ زیرا ما در مقام ارزیابی نیستیم. و فقط میخواهیم ببینیم مساله ندا با این تفصیلات در کتابهای اهل سنت هم بازتاب داشته یا خیر؟
ابو أمامه میگوید: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یکون فی رمضان صوت؛ (در رمضان صوتی خواهد بود، حال با روزش کار نداریم، زیرا مهم این است که در روایات ما نیز همین مطلب آمده است.) قالوا یا رسول الله ص فی اوله او فی وسطه او فی آخره قال بل فی النصف من رمضان اذا کانت لیلة النصف لیلة الجمعة فی شهر رمضان (ما دو روایت در این زمینه بیان کردیم با این تفاوت که در عمده روایات ما شب 23 ماه رمضان بیان شده بود) یکون صوت من السماء یصعق له سبعون الفا؛ (هفتاد هزار نفر از ترس میمیرند، حال واقعا همین مقدار از بین میروند یا سبعون الف کنایه از کثرت است؟) و یخرس فیه سبعون الفا… و یتبعه صوت آخر فصوت الاول صوت جبرئیل وصوت الثانی صوت الشیطان (مگر در روایات ما غیر از این است؟) فصوت فی رمضان… (گریز از قانون و حرج و مرج در ماه شوال) وتمیز القبائل فی ذی القعدة و یغار علی الحاج فی ذی الحجة (امنیت برای حجاج نیست) واما المحرم اوله بلاء و آخره فرج علی امتی؛ این روایت را ابو أمامه از ابو عمرو دانی و از سنن عثمان بن سعید مقری نقل کرده است.
همین حدیث را ابن المنادی از ابن الدیلمی با این اضافه نقل میکند،…یعمی سبعون الفا ویتیه سبعون الفا؛ اصلا برخی در این جریان مفقود و سر به نیست میشوند.
از شهر بن حوشب از پیامبر اکرم ص: فی المحرم ینادی مناد من السماء علی ان صفوة الله من خلقه فلانا فاسمعو له و اطیعوه؛ ما در بحث قبل گفتیم که یک از صیحهها در ماه محرم و بعد از ظهور و بیعت جبرئیل با امام زمان است. این روایت را ایشان از کتاب الفتن ابو عبدالله نعیم بن حماد نقل میکند. ا بن حماد قرن 3 سال 228 این راویت را یک قرن جلو تر از مرحوم نعمانی و کتابهای ما یعنی در قرن سوم نقل میکند.
عبدالله بن مسعود عن النبی ص قال: اذا کان الصیحة فی رمضان… و تسفک الدماء فی ذی الحجة والمحرم، و ما المحرم؟ یقولها ثلاث هیهات هیهات هیهات یقتل الناس فیها حرجا مرجا قلنا و مالصیحة؟ قال حدّث[1] النصف من شهر من رمضان؛ اگر این باشد با روایات ما تعارضی ندارد زیرا در روایات ما نیز فزعه هست و گفتیم فزعه غیر از نداست. تکون فی لیلة الجمعة حتی توقض النائم و تقعد القائم و تخرج العواتق من خدورهن، التی کثیرة الزلازل؛ حال آیا حمل بر ظاهر کنیم و بگوئیم که مراد کثرت زلزلههاست یا اینکه بگوئیم کنایه از سقوط و متزلزل شدن خیلی از حکومتهاست؟ فاذا صلیتم الفجر من یوم الجمعة فادخلوا بیوتکم واقلقوا ابوابکم و دثروا انفسکم و سدوا ابوابکم چرا؟ آیا از بمبهای خاصی میخواهند استفاده کنند یا مساله دیگری است؟ سدوا آذانکم فاذا احسوا بالصیحة فخروا لله سجدا و قولوا سبحان القدوس…
تفصیل دیگر از شهر بن حوشب به نقل از ابو عمرو دانی: سیکون فی شهر رمضان صوت... تصیر فیه الدماء حتی یحرق صاحبکم فیوتی بین الرکن والمقام فیبایع وهو کاره ویقال له ان ابیت به حضرت میگویند باید بپذیری سپس بعد از اینکه حضرت پذیرفت یرضی به ساکن الارض والسماء.
روایت بعدی از امیر المومنین ع: انظروا الفرج فی ثلاث قلنا یا امیر المومنین و ما هی؟ قال اختلاف اهل الشام بینهم، رایات السود من خراسان والفزعة فی شهر رمضان قیل و ما الفزعة؟ قال او ما سمعتم قول الله و ان نشا ننزل من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین. از امیر مومنان دو یا سه روایت با این مضمون آمده است.
روایت بعدی از امام باقر ع: الصوت فی شهر رمضان فاسمعوا و اطیعوا وفی آخر النهار صوت ملعون ابلیس التی یقال ان فلان قد قتل مظلوما (اشاره به خلیفه سوم) یشکک الناس و یفتنهم و کم فی ذلک الیوم من شاک متحیر فاذا سمعتم الصوت فی رمضان فلا تشکوا انه صوت جبرائیل و علامة ذلک انه ینادی باسم المهدی و اسم ابیه.
روایت دیگراز امام باقر ع: اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد ص فعند ذلک یظهر المهدی ع.
از کتاب فتن ابن حماد: ینادی المنادی من السماء باسم المهدی فیسمع من بالمشرق و من بالمغرب حتی لایبقی راقد الا استیقظ و لا قائم الا قعد و لا قائد الا قام علی رجلیه فزعا من ذلک فرحم الله عبدا سمع ذلک الصوت فاجاب فان الصوت الاول هو صوت جبرائیل الروح الامین ع.
این روایات را اهل سنت گاهی از ائمه معصوم و گاهی از شخصیتهای معروف خودشان نقل میکنند.
از کثیر بن مرة قال: آیة حوادث فی رمضان علامة فی السماء بعدها اختلاف…
این روایات را از کتاب عقدالدرر بیان کردیم حتی ایشان خودشان در مقدمه میگویند: من این مطالب را از کتابهای دسته اول و از صحیحین نقل میکنم، اگر در یکی از آنها باشد بیان میکنم سپس از مستدرکات و اگر نبود از سنن نقل میکنم.
عن حذیفة بن الیمان فی السفیانی و مایفعله من الفجور و القتل فعند ذلک ینادی مناد من السماء، ایها الناس ان الله قد قطع من مدة الجبارین و المنافقین و اشیاعهم مهلت حکومت جبارین و منافقین و پیروانشان تمام شد و به سر رسيد. و والله انکم خیر امة محمد ص فالحقوا به بمکه فانه المهدی ع… قال حذیفه فقال عمران بن الحصین: یا رسول الله کیف دعانا بهذا؟ قال هو رجل من ولدی.
قبلا گفتیم که در روایات ما گفته شده که هرچه نتواند شک را بر طرف کند، چند چیز شک را بر طرف میکند:
کونه من ولد رسول الله و وراثت در علم ائمه و مساله نداء به اسم حضرت، که در میان این سه مورد روی مساله نداء بسیار تاکید شده است. حال اگر با این وجود کسی شک کند، مشکل از جانب خودش است.
بعد از اینکه حضرت وارد مکه میشوند اولین کاری که میکنند آزاد کردن زندانی های حجاز است. در روایات دارد یستخرج من فی السجن من بنی هاشم چقدر سادات بدون محاکمه در بنداند.
امروز مشکل مسلمانان منافقان است که زمام امور را به دست گرفته اند، و بدتر از یهود با مردم برخورد میکنند. و پاک ترین زمینها را به دست گرفته اند، و اقدام به کشتار مسلمانان در سراسر دنیا میکنند. پس اولین درگیری امام در حجاز با گروه تکفیری هاست. حضرت سرانشان را در شش نوبت مجازات میکند. دستهای برخی را قطع کرده و برخی دیگر از آنها را آویزان کرده به دیوار کعبه و برآنها مینویسد: هولاء سراق الکعبة، اینها حرامیان حرم اند نه خادمان حرم. اولین تعدی و اولین تجاوز و اعلام جنگ با امام زمان از ناحیه همین هاست آن زمانی که حضرت سفیرش را به مکه میفرستد، همین که پیام حضرت را میخواند دست و پایش را میبندند و در خود مسجد الحرام به قتل میرسانند. و او را سر ميبرند حضرت قبل از درگیری با یهود با اینها درگیر میشوند. اینها خطر هستند.
بررسی شخصیت حاکم نیشابوری و مستدرک او از دیدگاه اهل سنت:
حاکم نیشابوری صاحب مستدرک که روایات زیادی در کتابهای شیعی راجع به مهدویت و علائم ظهور دارد و از نظر اهل سنت شخصیت کمی نیست.
ذهبی در مورد او میگوید: الامام الحافظ الناقد العالم شیخ المحدثین النیسابوری الشافعی (پس نگوئید شیعه بوده) صاحب التصانیف او درسال 321 در نیشابور متولد شد او 2000استاد دیده است. اما تسلط ایشان صنف و خرّج وجرح و عدل و صحح و علل یعنی رجال و درایه… و کان من بحور العلم علی تشیع قلیل فیه؛ نه رافضی که امیر المومنین را بر همه مقدم میکند و بگوید امام اول، در حاليكه شیعی یعنی کسی که امیر المومنین را بر شیخین مقدم نمیدارد او شیعی هم نیست بلکه یه مقدار شیعه هست چرا؟ به خاطر تصحیح حدیث طیر. از هروی در مورد حاکم پرسیدند او گفت: امام فی الحدیث اما رافضی خبیث.
ذهبی این حرف را نپذیرفته و میگوید: کلا لیس هو رافضی، او امیر المومنین را بر خلفا مقدم نمیدارد، بلی یتشیع، البته یک مقداری شیعه گری دارد.
ابن طاهر در مورد او میگوید: شدید التعصب للشیعة فی الباطن و کان یظهر التسنن فی التقدیم و الخلافة و کان منحرفا غالیا عن معاویة و اهل بیته. دقت کنید؛ او انحراف دارد و علامت انحرافش عدم پذیرش یزید و معاویه است. یتظاهر بذلک و لا یعتذر منه او حتی از این مطلب عذر خواهی هم نمیکند، روزی به منزلش رفتند، دیدند خانه نشین شده، منبرش را شکسته اند، به او گفتند: مشکلت تو اینست که از اینها تعریف نمیکنی. او گفت من هرگز از این شجره ملعونه دفاع نمیکنم. این نسبت به شخصیتش. اما مشکل دیگری که حاکم به نظر آنها دارد، تصحیح روایت طیر است، روزی در جلسه ای از او راجع به این حدیث پرسیدند: اللهم ائتنی باحب الخلق الیک، حاکم به آنها گفت: این حدیث صحیح نیست چون اگر صحیح باشد لازمه اش این است که ما کان احد افضل من علی بعد النبی ص.
ذهبی میگوید: هی حکایة قویة، این کلام درست است ولی لازمه ای دارد که آن را نمیتوانیم قبول کنیم ذهبی میگوید شما که گفتید این روایت ضعیف است چرا در مستدرک آن را نقل کردید؟ اما خود ذهبی راجع به این حدیث میگوید: من طرق حدیث طیر را در یک جلد جمع کردم. و طرق حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه را نیز نقل کرده ام که از حدیث طیر نیز صحیح تر است و باز طرق حدیث یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق را نیز جمع کرده ام. سپس ذهبی میگوید: و هذا (اشاره به روایت لایحبك) اشکل الثلاثة فقد احبه قوم لا خلاق لهم و ابغضه قوم من النواصب کسانی او را دوست دارند که آدمهای بدی هستند و کسانی او را دشمن میدارند که انسانهائی اهل نماز و عبادتند لذا ما این حدیث را نمیتوانیم بپذیریم.
ابو سعد مالینی به کتاب مستدرک اشکال میکند که طالعت کتاب المستدرک الذی صنفه الحاکم لن ار فیه حدیثا صحیحا علی شرطیهما او اشتباه کرده و اصلا هیچ حدیث صحیحی در آن نیست.
ذهبی در جوابش میگوید: هذه مکابره و غلو و لیست رتبة ابی سعد ان یحکم بهذا تو در حدی نیستی که اظهار نظر کنی بل فی المستدرک شیء کثیر علی شرطیهما و شیء کثیر علی شرط احدهما (مسلم یا بخاری) و لعل مجموع ذلک ثلث الکتاب بل اقل… و قطعة من الکتاب صالح و حسن و جید نحو ربعه او میگوید در این کتاب عجائبی وجود دارد که آن در حدود صد روایت است که یشهد القلب ببطلانها کنت افردت… حدیث الطیر بنسبتها سماء اجمالا حاکم از نظر اهل سنت جایگاه والائی دارد و کتابش هم اینگونه نیست که برخی گفته اند که ضعیف باشد و ما دیدیم کلام ذهبی را در این زمینه.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. حد به صداي افتادن شي سنگين گويند.
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.