سُلَيم بن قيس و كتاب او

بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما امام زماننا روحی و ارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا.

بحث قبل منتهی شد به نقل روایاتی از سلیم بن قیس و ما وعده دادیم که راجع به این شخص و کتابش یک بررسی داشته باشیم. چون یکی از مصادر و منابع دسته اول روایات مهدوی است. برای نمونه در کتاب معجم احادیث امام مهدی لااقل درسه جلد به پنج روایت از روایاتی که منبع اصلی آن کتاب سلیم بن قیس است اشاره شده است.

روايات مهدوي به نقل از سليم:

روایت اول:

ومنا والذی نفسی بیده مهدی هذه الامه الذی یملئ الله بهم قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا[1]

اولین مدرک و مصدر این روایت کتاب سلیم بن قیس است.

روایت دوم:

یک روایت از پیامبرصلی الله علیه و آله با مصادر زیادی را نقل کردیم هم از اهل سنت و هم ازپیروان مکتب اهل بیت ع که نحن ولد عبدالمطلب سادة اهل الجنة انا و حمزه و جعفر والحسن والحسین والمهدی علیهم السلام.[2]

از مصادر شیعی این روایت اولین مصدر کتاب سلیم بن قیس است.

روایت سوم:

روایت مفصلی است که سلیم می‌گوید: به امیر المومنین علی مطلبی را گفتم سپس حضرت در پاسخ فرمودند: قد سئلت فافهم… فقلت يا نبي الله سمّهم لي فسماهم لي رجلا رجلا منهم و الله يا أخا بني هلال مهدي هذه الأمة الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و الله إني لأعرف جميع من يبايعه بين الركن و المقام و أعرف أسماء الجميع و قبائله[3]

روایت چهارم:

روایت مفصل دیگری است:… و تسعة من ولد الحسین و اخرهم الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه فیه تسمیة کل من یملک منهم و من یستتر بدینه و اول من یظهر منهم یملئ… حتی یظهر الله علی الادیان کلها.[4]

روایت پنجم:

روایت مفصلی که ما در اینجا نقل کردیم. قال لی یا سلیم.[5]

چندین روایت راجع به حضرت مهدی،محل ظهور حضرت و غیرو ذکر شده که منبع اصلی آن کتاب سلیم بن قیس هلالی است.

بررسی اعتبار کتاب سلیم و شخصیت او:

حال ببینیم خود این شخص و کتابش چه میزان اعتبار دارد.

ایشان هم خودش شخصیتی معتبر و مورد وثوق است و هم کتابش. اما سه شبهه و اشکال اساسی درباره او گفته شده که تقریبا هر سه هم جواب داده شده است. دو تا از این شبهات متنی و یک شبهه و اشکال سندی است.

اشکالات متنی کتاب سلیم:

اشکال متنی بر این کتاب دوتاست:

اشکال اول: اینکه در این کتاب آمده محمد بن ابی بکر پدرش را نصیحت کرده به اینکه، حق را به اهلش واگذار کن، در حالی که سن محمد بن ابی بکر در آن هنگام که پدرش فوت کرد، دو سال بیشتر نبوده است، حال چگونه او می‌توانسته نصیحت کند؟ در برخی از نسخ این نصیحت آمده است در نسخه ای که در دست مرحوم حر عاملی بوده این عبارت نیست که اگر هم می‌بود جواب داده شده است که این نصیحت شاید علی طریق اعجاز یا کرامت بوده است.

اشکال دوم: اینکه در این کتاب آمده ائمه علیهم السلام 13نفر اند و این خلاف ضرورت مذهب ماست.

جواب:

این اشکال را هم حلا و هم نقضا جواب داده‌اند. نقض آن به اینکه در کتاب کافی شریف هم نظیر این مطلب آمده است. و حل آن به اینکه قبل و بعد روایت را نیز باید نگاه کرد. در این روایت می‌گوید، تعداد ائمه 13تاست که اولهم رسول الله است. انا و انت و احد عشر من صلبک (اشاره به امیر المومنین است) که می‌شود 13تا. روایات مفصلی در این زمینه نقل می‌شود که این دو شبهه متنی حل می‌شود.

اشکال سندی:

اشکال سندی این است که ابان ابن ابی عیاش که راوی این کتاب است ضعیف است. زیرا سلیم زمانی که حجاج در تعقیب او و یاران امیرالمومنین، از جمله ایشان بوده ظاهرا به شیراز و در منزل ابان پناهنده می‌شود و در آنجاست که سلیم این کتاب را برای ابان نقل می‌کند.

جواب:

اولا: طرق نقل این کتاب منحصر در ابان نیست و طریق دیگری نیز وجود دارد.

ثانیا: ابان ابن ابی عیاش ضعیف نیست بلکه مخالفین او را تضعیف کرده‌اند. و هر که را آنها بیشتر حساس باشند و تضعیف کنند، نظر ما نسبت به او دقیق تر و بهتر می‌شود. ابان از کسانی است که مخالفین او را طرد و رد کرده‌اند. و لذا مشکل پیدا کردن او به خاطر نقل همین کتاب است. زیرا مبانی مخالفین را زیر سوال می‌برد.

نظر مرحوم خويي نسبت به كتاب:

مرحوم خوئی به کتاب سلیم بن قیس این اشکالات را گرفته و جواب می‌دهند. فقط اشکال آخر را (اشکال سندی) در آن تامل کرده و کانه این اشکال را می‌پذیرند. نتیجه اینکه این کتاب فعلی را (نه اصل کتاب سلیم) مورد تامل قرار می‌دهند. زیرا اصل این کتاب از اصول است و این کتابی که الان هست در طریقش تشکیک کرده و جواب هم داد شده است.

شروع بحث راجع به این کتاب را از خود نعمانی آغاز می‌کنم. در شخصیت و جلالت نعمانی بحثی نیست او در باب چهارم کتاب غیبت ذیل روایات فی ان الائمة اثنا عشر اماما، که روایات این باب که 30 روایت است، چندتا از این روایات به سلیم بن قیس منتهی می‌شود. سپس بحثی راجع به سلیم و کتاب ایشان دارد، او می‌فرماید:

فتأملوا يا معشر الشيعة رحمكم الله ما نطق به كتاب الله عز و جل و ما جاء عن رسول الله ص و عن أمير المؤمنين و الأئمة واحد بعد واحد في ذكر الأئمة الاثني عشر و فضلهم و عدتهم من طرق رجال الشيعة الموثقين عند الأئمة فانظروا إلى اتصال ذلك و وروده متواترا (تعجب می‌کنم از برخی که مدعی هستند که به تواتر نرسیده یا از طریق تواتر نیست. هم اسامی ایشان و هم عددشان متواتر است.) فإن تأمل ذلك يجلو القلوب من العمى؛ قلبها را از کوری نجات می‌دهند و ينفي الشك و يزيل الارتياب عمن أراد الله به الخير و وفقه لسلوك طريق الحق و لم يجعل لإبليس على نفسه سبيلا بالإصغاء إلى زخارف المموهين و فتنة المفتونين و ليس بين جميع الشيعة ممن حمل العلم و رواه عن الأئمة علیهم السلام خلاف في أن كتاب سليم بن قيس الهلالي أصل من أكبر كتب الأصول التي رواها أهل العلم من حملة حديث‏ أهل البيت و أقدمها (دقت کنید) لأن جميع ما اشتمل عليه هذا الأصل إنما هو عن رسول الله ص و أمير المؤمنين ع و المقداد و سلمان الفارسي و أبي ذر و من جرى مجراهم (کسانی که در این سطح هستند) ممن شهد رسول الله ص و أمير المؤمنين ع و سمع منهما (مشافهة کلمات را از دولب مبارک حضرت شنیدند) و هو من الأصول التي ترجع الشيعة إليها (ببینید آیا کسی نسبت به شخصیت نعمانی حرفی دارد، او از قدماست.) و يعول عليها و إنما أوردنا بعض ما اشتمل عليه الكتاب و غيره من وصف رسول الله ص الأئمة الاثني عشر و دلالته عليهم و تكريره ذكر عدتهم و قوله إن الأئمة من ولد الحسين تسعة تاسعهم قائمهم ظاهرهم باطنهم و هو أفضلهم و في ذلك قطع لكل عذر و زوال لكل شبهة و دفع لدعوى كل مبطل و زخرف كل مبتدع و ضلالة كل مموه و دليل واضح على صحة أمر هذه العدة من الأئمة لا يتهيأ لأحد من أهل الدعاوي الباطلة المنتمين إلى الشيعة و هم منهم براء أن يأتوا على صحة دعاويهم و آرائهم بمثله و لا يجدونه في شي‏ء من كتب الأصول التي ترجع إليها الشيعة و لا في الروايات الصحيحة.[6]

مرحوم خوئی بحث مشروحی در ج8 ص216 راجع به سلیم بن قیس مطرح کرده سپس کلام نعمانی و بعد کلام علامه حلی را نیز مطرح می‌کند و می‌گوید:

و قال العلامة قدس سره في الخلاصة القسم الأول 1، من الباب 8، من فصل السين: و قال السيد علي بن أحمد العقيقي: كان سليم بن قيس من أصحاب أمير المؤمنين ع طلبه الحجاج ليقتله فهرب و أوى إلى أبان بن أبي عياش فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لك علي حقا، و قد حضرني الموت يا ابن أخي إنه كان من الأمر بعد رسول الله ص كيت و كيت و أعطاه كتابا فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس سوى أبان بن أبي عياش و ذكر أبان في حديثه، قال: كان شيخا متعبدا، له نور يعلوه.[7]

علامه در قسمت اول که مربوط به افرادیست که به نظر ایشان عادل و موثق اند در فصل سین مطلبی را از عقیقی نقل می‌کنند که سلیم از اصحاب امیر المومنین بود خبر به او رسید که حجاج درصدد قتل اوست لذا فرار کرد و به ابان ابی عیاش پناه برد در هنگام مرگ به ابان گفت: تو بر گردن من حقی داری من کلامی دارم که ممکن است به گوش شما نرسیده باشد، واقعیت این است که بعد از رسول اکرم سیاست بازان مسیر خلافت را تغییر دادند. قضایای بعد از پیامبر اکرم ص در این کتاب تدوین شده است. بعد گفته که ابان یک نورانیت خاصی داشت، نور از او ساطع بود.

بعد از نقل این مطلب مرحوم خوئی اشکالات وارده را بازگو کرده، نکاتی را بیان می‌کند:

بقي الكلام في وجهات. الأولى: أن سليم بن قيس – في نفسه – ثقة جليل القدر عظيم الشأن و يكفي في ذلك شهادة البرقي بأنه من الأولياء من أصحاب أمير المؤمنين ع[8] المؤيدة بما ذكره النعماني في شأن كتابه و قد أورده العلامة في القسم الأول و حكم بعدالته و أما ابن داود فقد ذكره في القسمين الأول (731) و الثاني (219) و لا نعرف لذلك وجها صحيحا.[9]

ابن داوود متاسفانه در دو جا هم در قسم ثقات و هم در قسم ضعفاء نام او را می‌برد که دلیلش معلوم نیست.

اما نسبت به کتاب سلیم مرحوم خوئی می‌فرماید:

الثانية: أن كتاب سليم بن قيس – على ما ذكره النعماني – من الأصول المعتبرة بل من أكبرها و أن جميع ما فيه صحيح قد صدر من المعصوم ع أو ممن لا بد من تصديقه و قبول روايته و عده صاحب الوسائل في الخاتمة[10] في الفائدة الرابعة من الكتب المعتمدة التي قامت القرائن على ثبوتها و تواترت عن مؤلفيها أو علمت صحة نسبتها إليهم بحيث لم يبق فيه شك.[11]

لکن قد یناقش فی صحه هذا الکتاب؛ دقت کنید در صحت این کتابی که در اختیار ما هست. چون ممکن است به آن دست برده شده باشد مثل کتاب غارات که در اینجا صحبتش شد که غارات از نوادگان برادر مختار ثقفی و زیدی بود که برگشت و مستبصر شد و قمی‌ها دعوتش کردند برای تدریس ولی او به اصفهان رفت و کتاب غارات را نوشت و معادله مخالفین را برهم زد و خیلی‌ها شیعه شدند شاید شیعه شدن اصفهانی‌ها رهین این شخص باشد. در حالی که مطالبی الان در این کتاب هست که با مبنای مولف سازگار نیست، مثل شستن پا و بیعت اختیاری و… لذا گفته شده در آن دست برده شده است. با اینکه شیخ مفید کتاب غارات را در حالی نقل کرده که این عبارت در آن نیست، و هکذا شیخ طوسی. همچنین شما کتاب مکارم الاخلاق طبرسی را ببینید. آمدن صنعت چاپ در زمان سلطان عبد الحمید که مصادف با زمان میرزای شیرازی بوده باعث تحریف و دس در برخی کتب از طرف مخالفین شده است. در مطلب مفصلی که از آقای خرسان[12] آمده که ایشان مقایسه کرده کتاب مکارم الاخلاقی که در مصر چاپ شده و کتابی که نزد ماست و مشاهده نموده هرجا که نامی امیرالمومنین آمده در کنارش خلیفه دوم را نیز ذکر نموده اند یا هرکجا که نامی از امام صادق آمده حذف کرده اند و نوشته شده بعض الحکماء یا راجع به تربت ابا عبدالله و… همه را مسخ کرده‌اند. خدا رحمت کند مرحوم میرزای شیرازی را که خوب مقاومت کرد، کاری کرد چنان فشاری ایشان بر عثمانی‌ها از طریق حکومت ایران وارد کرد که عثمانی‌ها مجبور شدند همه کتابها را از مصر جمع‌آوري و به سامرا آورده و همه را به آب بریزند. به هر حال مخالفین همیشه در کتب دست می‌بردند. غارات را هم دست بردند، این کتاب را نیز ایشان می‌فرمایند ممکن است دست برده باشند چون سه اشکال در آن وجود دارد:

الأول: أنه موضوع و علامة ذلك اشتماله على قصة وعظ محمد بن أبي بكر أباه عند موته مع أن عمر محمد وقتئذ كان أقل من ثلاث سنين، و اشتماله على أن الأئمة ثلاثة عشر.

و يرد هذا الوجه أولا أنه لم يثبت ذلك و السند في ذلك ما ذكره ابن الغضائري و قد تقدم غير مرة: أنه لا طريق إلى إثبات صحة نسبة الكتاب المنسوب إلى ابن الغضائري (این مطلب را ابن الغضائری گفته که ما اصلاخود کتاب او را قبول نداریم تا چه رسد به نظرات آنرا. البته ابن الغضائری شخصیت بزرگی است اما این کتاب، کتاب او نیست.) كيف و قد ذكر صاحب الوسائل في ترجمة سليم بن قيس: و الذي وصل إلينا من نسخة الكتاب ليس فيه شي‏ء فاسد و لا شي‏ء مما استدل به على الوضع (یعنی دستاویزی بر اینکه این کتاب موضوع است در نسخه من نیست) و لعل الموضوع الفاسد غيره و لذلك لم يشتهر (آن کتاب فاسد)، و لم يصل إلينا (انتهى).[13] ـ و الحمد لله رب العالمین.

[1]. معجم احاديث امام مهدي ع ج1ص157

[2]. معجم احاديث امام مهدي ع ج1ص229

[3]. معجم احاديث امام مهدي ع ج2 ص224

[4]. معجم احاديث امام مهدي ع ج2ص235:

[5]. معجم احاديث امام مهدي ع ج7 ص102

[6]. الغيبةللنعماني ص : 102

[7]. معجم رجال الحديث ج8 ص 220

[8]. جلد 2مقدمه کتاب تنقيح المقال را مراجعه کنيد آنجا اصطلاحاتي دارد که سليم کان من الاولياء من الاصفياء من الثقاة حضرت علي ع به عبدالله بن ابي رافع مي فرمايد: به ده نفر از ثقات من بگو وارد شوند او مي گويد: نمي شناسم. سپس آقا ده نفر را نام برد که يکي از انها سليم است.

[9]. همان

[10]. خاتمه مباني وسائل است که در جلد 30 قرار دارد.

[11]. همان

[12]. مقدمات كتب تراثيه، ج1، ص447، نشر دليل ما قم.

[13]. معجم‏رجال‏الحديث ج : 8 ص : 221

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *