بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين سيما امام زماننا روحي وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.

بحث درحتمي يا غير حتمي بودن حرکت سفياني بود؟

بعضي روايات فقط اصل خروج را گفته‌اند و بعضي حتمي بودن را. در جمع بندي به اين ميرسيم که اين دو دسته از روايات، با صطلاح مثبت هستند و تعارض ندارند و سفياني از علائم حتمي است. ولي بحث بَدا هم بايد در نظر باشد به خصوص که روايت خاص از امام جوادهم دارد.

مرحوم مجلسي در مورد حديث عيص بن القاسم[1] نکاتي دارند که به آن اشاره ميکنيم.

بررسی سند:

حسن. (اين روايت مشکل سندي ندارد، حسن بودن آن به خاطر علي بن ابراهيم است که امامي است، أما توثيق ندارد ولي ما گفته‌ايم که ابراهيم علاوه براينکه توثيق دارد فوق وثاقت هم است)

بررسی دلالت

قوله: ” و انظروا لأنفسكم”‌اي في أمور أنفسكم و هدايتها و عدم هلاكها ( کارهاي خودتان را حسابرسي کنيد ودر سبب هدايت وراه مستقيم حرکت کنيد وسبب هلاکت خودتان نشويد)

و ضلالتها، و من يجب عليكم، متابعته أو ارحموا أنفسكم و أعينوها، يقال: نظر له (وببينيد از چه کسي بايد پيروي کنيد اين در موقعيتي بود که حرکات ضد عباسيين زياد بود وادعا داشتند که امام هم بايد وارد اين عرصه شود ويک سري هم، بعضي را به عنوان رهبر خود قرار داده بودند امام مي‌فرمايد مواظب باشيد از هر کسي تبعيت نکنيد وارحموا انفسکم ممکن است مراد اين باشد که به خودتان رحم و کمک کنيد)

قوله: ” فيها الراعي”المراد أن الإمام و الوالي بمنزلة الراعي و الرعية بمنزلة الغنم، فكما أن الإنسان لا يختار لغنمه إلا من كان أصلح لها فكذلك لا ينبغي أن يختار لنفسه من يعطيها و يهلكها في دينها و دنياها. (شخصي که يک گله گوسفند دارد هر کسي را انتخاب نمي‌کند بلکه چوپاني که خبره وآگاه باشد وگوسفندان را درست ببرد وخوب بچراند وصلاحيت او مورد تأييد باشد را انتخاب ميکند که راعي به منزله مقام تشبيه وتنزيل است که سزاوار نيست کسي را انتخاب کند مگر اينکه صلاحيتش بيشتر باشد. وازاينجا بحث ما شروع ميشود)

قوله: ” إن أتاكم آت منا” (اگر کسي از طرف ما آمد وبه شما خبر داد که ما راضي هستيم يا نه در آن شخص دقت کنيد و هر کسي را نپذيريد)

‌اي خرج أحد من الهاشميين أو العلويين. (اگر کسي از علويين قيام کرد اين به حساب ماست)

قوله: ” إلى الرضا من آل محمد عليهم السلام” (وشعارشان اين باشد)

‌اي إلى أن يعمل بما يرضى به جميع آل محمد، أو إلى المرتضى و المختار منهم. (يعني قول ميدهيم که کاري کنيم که اهل بيت وائمه از ما راضي باشد)

قوله: ” إلى سلطان مجتمع”‌اي فلذلك لم يظفر. (شخص زيد را به رخ ما نکشيد زيد قيام کرد براي اينکه يک حکومت قوي را سرنگون کند، موفق نشد وبه نتيجه نهايي نرسيد. )

قوله: ” إلا من اجتمعت”‌اي لا تطيعوا إلا من كان كذلك، أو لا ترضى إلا بمن كان كذلك.

قوله: ” إذا كان رجب”

ظاهره أن خروج القائم يكون في رجب و يحتمل أن يكون المراد أنه مبدأ ظهور علامات خروجه، فأقبلوا إلى مكة في ذلك الشهر، لتكونوا شاهدين هناك عند خروجه، و يؤيد ذلك توسعته، و تجويز التأخير إلى شعبان و إلى رمضان، و على الأول يدل على عدم وجوب مبادرة أهل الأمصار، و هو بعيد. و يحتمل على بعد أن يكون المراد حثهم على الإتيان إليه صلى الله عليه في كل سنة لتعلم المسائل، و للفوز بالحج و العمرة مكان الجهاد الذي كانوا يتهالكون فيه، فإن الحج جهاد الضعفاء، و لقاء الإمام أفضل من الجهاد». (مرآة العقول-جزء26-ص257)

احتمال اول:

ماه رجب که شد بياييد يعني چه؟ کجا بياييم؟ يعني ماه رجب (نه ماههاي ديگر) ابتداي ظهور علامات است و خودتان را به مکه برسانيد، تا نزديک باشيد وشاهد خروج حضرت باشيد، ومؤيد حرف ما تخفيف حضرتاست که اگر رجب نشد شعبان ورمضان بياييد ومبادرت الزامي نيست. ولي ايشان ميفرمايند که احتمال ديگري هم است [2]

احتمال دوم:

هرسال ماه رجب که شد به ملاقات ما بياييد تا علاوه برياد گيري احکام ومسائل ديني، درک عمره رجبيه (به جاي جهاد) داشته باشيد.

به خاطر اينکه آوا و تبليغات براي جهاد قوي و بالا بود و حکومتهاي ظالم به علويين زور ميگفتند، لذا علويين که به ستوه آمده بودند، زياد قيام ميکردند شما مقاتل الطالبين را ببينيد که چندين نفر به شهادت رسيدند حکومت قوي وآنها ضعيف بودند وهر کسي قيام ميکرد قلع وقمع ميشد امام براي حفظ شيعه وعلويان، از تلبيه و آري گفتن آنها جلوگيري مي‌کردو مي‌فرمود: جهاد شما اين است که به طرف ما بياييد وآن جا حج هم به جا بياوريد.

اين قضايا و اينکه فضليت اداي عمره، همان فضيلت و به جاي جهاداست در آن مقطع زماني بوده است که حکومت همت بسته بود، اثري از اهل بيت نباشد، امام بايد شيعه و علويين را حفظ کند. ان شاء ا… بررسي خواهيم کردکه اگرهمه قيام‌هاي قبل از ظهور را تخطئه کنيم پس قيام زيد، مختار و قيام علماء در تاريخ چه ميشود. پس منظور امام کدام جهاد است؟ يعني خودتان را به آب وآتش نزنيد که به طرف اين قيامها برويد، حج ورسيدن خدمت امام زمان از جهاد افضل است.

اين احتمال دوم ربطي به علايم ظهور ندارد درواقع بياني است که مردم را تشويق ميکند به طرف امام معصوم بياييد ولي مرحوم مجلسي آن را نمي‌پذيردمي فرمايد اگر چه مطلبي درستي است ولي دلالت روايت بر اين مطلب بعيداست.

نکته اول: در بعضي روايات به جاي سفياني شيصباني آمده است اين فرد کيست؟

نکته دوم: اينکه ميگويند سفياني ازشام ميآيد شام کجاست؟

نکته سوم: عنبسه چه کساني ميباشند؟

روایت دیگر:

محمد عن ابن عيسى عن علي بن الحكم عن الخراز عن عمر بن حنظلة قال سمعت أبا عبد اللَّه ع يقول خمس علامات قبل قيام القائم ع الصيحة و السفياني و الخسف و قتل النفس الزكية و اليماني فقلت جعلت فداك- إن خرج أحد من أهل بيتك قبل هذه العلامات أ نخرج معه قال لا- فلما كان من الغد تلوت هذه الآية إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ فقلت له أ هي الصيحة فقال أما لو كانت خضعت أعناق أعداء اللَّه تعالى‏

بيان‏ مرحوم فيض در ذيل اين روايت (باب 51 علامات ظهوره)

الصيحة هي التي تأتي من السماء بأن الحق فيه و في شيعته و هي صيحتان كما يأتي و السفياني رجل من آل أبي سفيان يخرج بالشام يملك ثمانية أشهر و الخسف هو ذهاب جيش السفياني إلى باطن الأرض بالبيداء و هو موضع فيما بين مكة و المدينة و في بعض الروايات خسف بالبيداء و خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و النفس الزكية غلام من آل محمد يقتل بين الركن و المقام اسمه محمد بن الحسن‏. (الوافي، ج‏2، ص: 444)

اکنون به چند نکته در مورد سفياني مي‌پردازيم.

نکته اول: اينکه ميگويند سفياني ازشام مي‌آيد شام کجاست؟ «یخرج بالشام»[3]

نکته اول: در بعضي روايات به جاي سفياني شيصباني آمده است اين فرد چه کسي ميباشد؟

نکته سوم: عنبسه چه کساني ميباشند؟

نکته اول: حدود شام                                                                              

حدود شام کجاست؟ در معجم البلدان ج 3 اين بحث مفصلاً آمده و خلاصه آن: شام از فرات ( آسيا ) تا مصر که قاره (آفريقا) است طول دارد، اماعرض آن منبج، حلب، همس، دمشق بيت المقدس انطاکيه (ترکيه) ، طرابلس (لبنان) ، عکا، عسقلان (فلسطين اشغالي) است.

يعني «يظهر من الشام» بر شام فعلي و سوريه نبايد تطبيق کرد و به وسعت شام دقت شود که خودآن پنج لشگرند جند دمشق، جند فلسطين، جند حمص، جند الاردن. که جزء تقسيمات شام است پس نبايد سفياني را به حدود خاص سوريه و يا اردن محدود کرد.

نکته دوم: شيصباني:

روايت چهارم

در بعض روايات آمده مردم قبل از سفياني، شيصباني را مردم بايد ببينند و مزه تلخ آن را بچشندو نام آن فقط در يک روايت در کتاب الغيبه نعماني از امام محمد باقر آمده است.

حدثنا أبو سليمان أحمد بن هوذة الباهلي قال حدثنا إبراهيم بن إسحاق النهاوندي بنهاوند سنة ثلاث و سبعين و مائتين قال حدثنا أبو محمد عبد الله بن حماد الأنصاري سنة تسع و عشرين و مائتين عن عمرو بن شمر عن جابر الجعفي قال سألت أبا جعفر الباقر ع عن السفياني فقال «و أنى لكم بالسفياني حتى يخرج قبله الشيصباني يخرج من أرض كوفان ينبع كما ينبع الماء فيقتل وفدكم فتوقعوا بعد ذلك السفياني و خروج القائم[4][5]

در لسان العرب[6] معناي شيصبان آمده که به خرمايي که هسته اش تُرد ويا نارس وغيرمرغوب باشدشيص يا شاص ميگويند. اهل مدينه به بزو بزغاله به علت شيطنتش ميگويند. (شيص الناس: اذا عذبهم بالاذي) يعني مردم راشکنجه مي‌کنندوشيصباني شکنجه گراست.

به همين علت بعضي بر صدام تطبيق کرده اند

[1]. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (روضه کافي، جلد8، ص264)

[2]. مرآة العقول، جزء26، ص257.

[3].غيبت نعماني، ص304 (همين روايت در جلسه 25/7/90 توضيح داده شده

[4]. نکته :مطلب مهم در تتبع رواياتي که انجام داده ام اين است که لقب مهدي حدود 300 موردولي لقب قائم بيش از 800 مورد در روايات آمده است.

[5]. الغيبةللنعماني، ص30؛ معجم، ج4، ص405

[6].لسان العرب، جلد7، ص51

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *