بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.

در جلسه دیروز، روایت معلی بن خنیس از کتاب کافی (در مورد کشتن سفیانی به دست امام) گذشت بحث رجالی که منظور از ابان کیست؟ اشاره‌ای شد که آیا ابان بن عثمان است؟ همچنین منظور از عبیدالله کیست؟

بررسی سند

مرحوم مجلسی در ذیل آن تعلیقه‌ای دارند که می‌فرمایند: روایت مجهول است،

مجهول از ناحیه دهقان نمی باشد زیرا که مرحوم مجلسی در پاورقی میگویدایشان همان عبیدالله ابن احمد نهیک است که ثقه می‌باشد

ما اشاره‌ای به ابان کردیم ظاهراً مشکل از ناحیه ابان نباشد هر چند ما بیش از 40 نفر ابان داریم که بعضی مردود وبعضی مجهول وبعضی ثقه هستند که اگر نتوانیم این ابان را از اشتراک در بیاوریم از ناحیه همین ابان مشکل می‌شود.ولی ظاهراً این ابان، ابان ابن عثمان است که مشکلی ندارد، واگر اشکالی است در ارتباط با اعتقادات او است که بعضی مانند علامه حلی وشهید ثانی میکویند که ایشان فطحی است که این درست نمیباشد (من المطمئن به أن هذا سهو من العلامه) و چون قبل از علامه کسی این را نگفته است.بعضی گفته‌اند ایشان از طايفه «ناووسیه»[1] است که نسبت دادن او به ناوسیه اشتباه است، زیرا اولاً: در رجال کشی به جای (کان من الناوسیه) (کان من القاوسیه) آمده. یعنی از منطقه قاوسیه است.ثانیاً: ناوسیان از امام کاظم روایت نقل نمی کنند زیرا که امام بعد از امام صادق را قبول ندارند ولی شیخ طوسی ونجاشی شهادت میدهند که ایشان از امام کاظم روایت نقل کرده است و همچنین از ایشان 700 روایت در کتب اربعه نقل شده است.ثالثاً کشی ایشان را جزء اصحاب امام صادق ذکر می‌کند ومی گوید: «اجتمعت الاصحاب علی ما یصح عن هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون»که یکی از آنها ابان ابن عثمان می‌باشد.و اشکال دیروز یکی از دانش پژوهان که بنا برکم سن بودن ایشان، معمول نیست که از امام صادق حدیث نقل کنند در جواب میگوییم خیر چندین نفر مثل ایشان و حماد بن عیسی جزء جوانهای درس ابی عبدالله بودند.لذا اگر مراد ابان ابن عثمان باشد هیچ بحثی نیست.

چند روایت دیگر در مورد حتمیت سفیانی

نعمانی 18 روایت در باب سفیانی آورده و عنوان باب «امره من المحتوم وقیامه قبل قیام القائم»است و نظر به حتمیت داشته است.

یک روایت روایت امام جواد بود که از احتمال بدا در سفیانی سخن دارد.

روایت هفدهم: بدا

«أخبرنا محمد بن همام قال حدثنا محمد بن أحمد بن عبد الله الخالنجي‏

قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد »[2]

بررسی سند:

علامه مجلسی روایت را رد نمیکند واشاره‌ای به ضعف سند ندارد ولی جمع در معنی داردو اگر چه مشکل سندی دارد مثل محمد بن عبدالله خالنجی که از این شخص در کتب رجالی نامی برده نشده است و باعث ضعف سند می‌شود.

توجیه مرحوم مجلسی در مورد روایت بدا:

«لعل للمحتوم معان يمكن البداء في بعضها وقوله «من الميعاد » إشارة إلى أنه لا يمكن البداء فيه لقوله تعالى: «إن الله لا يخلف الميعاد». والحاصل أن هذا شئ وعد الله رسوله وأهل بيته، لصبرهم على المكاره التي وصلت إليهم من المخالفين، والله لا يخلف وعده. ثم إنه يحتمل أن يكون المراد بالبداء في المحتوم البداء في خصوصياته لا في أصل وقوعه كخروج السفياني قبل ذهاب بني العباس و نحو ذلك» [3]

شاید برای محتوم چند معنا وجود دارد که در بعضی از آنها بدا ممکن است، و وقوله «من الميعاد » اشاره به این است که یک سری از محتومات است که اصلاً قابل بداء نیست {لذا مرحوم مجلسی استناد کرده‌اند به آیه } «إن الله لا يخلف الميعاد». {بعد ایشان جمع بندی انجام می‌دهد و می‌گوید}خداوند عزوجل به علت تحمل مشکلات و ناملایمات که از طرف دشمن به اهل بیت رسید به پیامبر و اهل بیتش وعده‌ای داده که لایٌخلَف و این وعده ظهور امام زمان است.[4] پس در اینجا که امام جواد که فرمودند بدا در محتوم، بدا در خصوصیات سفیانی باشد، نه بدا در اصل خروج سفیانی؛ و یکی از آن خصوصیات [که احتمال بدا در آن می‌باشد] خروج سفیانی در هنگام حکومت عباسیان است.

در روایت از امام رضاداریم که تازمانی که بنی عباس هستند سفیانی ظهور می‌کند. و بعد از آن از امام جواد پرسیدند که آیا بدا ممکن است؟ پس بدا در سفیانی، بدا در خصوصیات او می‌باشد زیرا الان که حكومت عباسیین نیست و اینکه سفیانی در زمان عباسیین ظهور می‌کند، یکی از خصوصیات و علائم است که بدا خاصل شده است.و یا بطور مثال حکومت 20 ماه سفیانی ممکن است 10 ماه ویا کمتر شود ویازمان و مکان آن و اینکه فرزند چه کسی باشد از خصوصیات سفیانی است پس در خصوصیات بدا است نه در اصل.

سؤال دانش پژوه:

آیا تطبیق وهابیون فعلی بر عباسیین صحیح نمی باشد؟

جواب استاد:

خیر زیرا وهابیون پس مانده های اُموی هستند نه عباسیین.اینها دم از معاویه و یزید می‌زنند و الا ن جدیداً کتابی چاپ کرده‌اند به نام «حقایقی از امیرالمؤمنین یزید» و یا «یزید الخلیفه المفتری علیه» و می‌خواهند این شخصی که تاروپودش نجاست است تطهیر کنند.

سؤال بعدی:

شاید توجیه علامه درست نباشد چون سؤال راوی این است که آیا در حضرت مهدی بداء حاصل می‌شود این قرینه می‌شود که توجیه علامه درست نیاشد.

جواب: این روایت نافی است و با دههاروایت دیگر {مانند روایت فضل بن یسار عن ابی جعفرقال: «إن من الامور اُموراً موقوفه و اُموراً مجتومه و إن السفیانی من المحتوم الذی لابد منه» }معارض می‌شود یا باید آن را کنار بگذاریم {کنار گذاستن آن مشکلی نیست چون سندش مشکل دارد }حال اگر از سند آن اغماض کنیم تعارض فرع بر حجیت هر دو است و وقتی متعارض شد «الجمع مهما أمکن أولی من الطرح» جمع به این صورت است که شاید بدا در سفیانی غیر از بدا در حضرت مهدی است.حال اگر خیلی اصرار دارید که حرف درستی نیست مشکلی نیست آن را کنار می‌گذاریم.

روایات هيجدهم

روایت علی بن ابی حمزه بطائنی

«أخبرنا محمد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالك قال حدثنا الحسن بن علي بن يسار الثوري قال حدثنا الخليل بن راشد عن علي بن أبي حمزة قال زاملت[5] أبا الحسن موسى بن جعفر ع بين مكة و المدينة فقال لي يوما يا علي لو أن أهل السماوات و الأرض خرجوا على بني العباس لسقيت الأرض بدمائهم حتى يخرج السفياني قلت له يا سيدي أمره من المحتوم قال نعم ثم أطرق هنيئة (مکث اندک) ثم رفع رأسه و قال ملك بني العباس مكر و خدع يذهب حتى يقال لم يبق منه شي‏ء ثم يتجدد حتى يقال ما مر به شي‏ء»[6]

علی ابن حمزه می‌گوید بین مکه تا مدینه با امام کاظم همسفر بودم یکی از روزها صحبتی شد امام فرمود: یا علی بن حمزه اگر تمام زمین و زمان دست به دست هم بدهند که بنی عباس را نابود کنند و زمین و زمان به خون انها آغشته میشود و حکومت باقی می‌ماند تا سفیانی بیاید گفتم مگر سفیانی حتمی است آقا مکث فرمود و سپس سرش را بلندکرد و فرمود حکومت عباسیین بنابر اساس مکر و حیله است و این ملک بالاخره تمام میشود و دوباره برمی گردد که انگار اتفاقی نیفتاده است »

بعضی به این روایت برای بازگشت مجدد عباسیین استناد می‌کنند ولی بعد از دقت می‌توان گفت اشاره به فراز ونشیب یا قوت و ضعف حکومت‌ها باشد ولی روایت از نظر سند مشکل دارد و حسن بن علی بن یسار مهمل در رجال است[7] و همچنین خلیل بن راشدهم مهمل است [8]

روایت نوزدهم

أخبرنا علي بن أحمد البندنيجي عن عبيد الله بن موسى العلوي عن محمد بن موسى عن أحمد بن أبي أحمد عن محمد بن علي القرشي عن الحسن بن الجهم قال قلت للرضا ع أصلحك الله إنهم يتحدثون أن السفياني يقوم و قد ذهب سلطان بني العباس فقال كذبوا إنه ليقوم و إن سلطانهم لقائم

حسن بن جهم می‌گوید: به امام رضاگفتم: در نشستها و مجالس علمای اهل سنت اینگونه می‌گویند که سفیانی زمانی ظهور می‌کند که بساط بنی عباس برچیده شده باشد سپس امام فرمود دروغ می‌گویند همانا سفیانی وقتی ظهور می‌کند که حکومت بنی العباس پابرجاست

از روایت استفاده حتمیت می‌توان کرد و بعضی از این روایت سفیانی را در زمان بنی عباس دانسته‌اند ولی این روایت موید جمع علامه مجلسی است و با احتمال بدا در خصوصیات، سازگار است. استفاده های دیگر از این روایت شده که فعلا محل بحث نیست. هرچند این روایت مشکل سندی هم دارد.

روایت بيستم از امام باقر

أخبرنا أحمد بن هوذة الباهلي قال حدثنا إبراهيم بن إسحاق النهاوندي عن عبد الله بن حماد الأنصاري عن الحسين بن أبي العلاء عن عبد الله بن أبي يعفور قال قال لي أبو جعفر الباقر ع إن لولد العباس و المرواني لوقعة بقرقيساء يشيب فيها الغلام الحزور و يرفع الله عنهم النصر و يوحي إلى طير السماء و سباع الأرض اشبعي من لحوم الجبارين ثم يخرج السفياني‏[9]

بین بنی عباس و بنی مروان درگیری سختی در قرقیسا[10] رخ میدهد که از شدت آن جوانان پیر می‌شوند ودرگیریهای بین ظالمین انتقام گیری برای مومنین است و انتقام برای خودش درزمان ظهور است ان شاء الله

روایت بيست و يكم

«أخبرنا علي بن أحمد قال حدثنا عبيد الله بن موسى عن إبراهيم بن هاشم عن محمد بن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع أنه قال: «اليماني و السفياني كفرسي رهان»[11]

کفرسی رهان[12] یعنی هم ردیف هم هستند و هر دو با هم می‌آیند و همانطور که یمانی از مسلمات است سفیانی هم از مسلمات است.

پس نتیجه اینکه اصل سفیانی و خروج او از حتمیات است اما جزئیات احتمال بدا دارد.

[1]. ناووسيه :کساني هستند که در امامت امام صادق ماندند وگفتند که ايشان مهدي است که در تاريخ از بين رفتند وتمام شدند.

[2]. الغيبة للنعماني،ص 303، باب 18 و بحار الأنوار،علامه مجلسي،ج‏52، ص 251

[3]. بحار الأنوار،علامه مجلسي،ج‏52، ص 251

[4]. يکي از علماء نجف اشرف مي فرمايند:جنايت و بلايي نيست که سر اهل بيت نياورده باشند از آتش زدن گرفته تا هر کار ديگري

[5]. زامل ومُزامَله : يعني يکي اين طرف کجاوه و يکي آن طرف کجاوه، يعني يکي اين طرف و يکي آن طرف که از رفيق بودن است

[6]. الغيبةللنعماني، ص 303

[7].تنقيح المقال مامقاني،ج20،ص275

[8].همان،ج26،ص25

[9]. الغيبةللنعماني، ص 304

[10]. اينکه قرقيسيا کجاست در کتاب «تاظهور» به طور مفصل بحث شده ( قرقيسيا در عراق کنار فرات است و بعضي با آرماگدون تطبيق کرده اند که اشتباه مي باشد زيرااز لحاظ جرافيايي فرق مي کنند )

[11].امالي طوسي،جزء2،ص 252

[12]. لسان العرب :(المُراهَنَةُ و الرهانُ: المسابقة على الخيل و غير ذلك.) در بحث سبق و رمايه نيز خوانده ايد آنها که هم رديف و با هم در يک جهت بايک سرعت حرکت مي کنند و بين آنها برد وباختي نيست.

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *