بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء
مقدمه
بحث ما راجع به بررسی روایات قیام قبل از ظهور امام زمان بود. بعضی نظرشان این است که این قیامها مشروع نیستو استناد به روایات میکنند. لذا ما هم، روایات را بررسی میکنیم. [ چون نظر ما مشروعیت و جواز است] در جلسه قبل دو روایت را بیان کردیم و سپس به بررسی سندی پرداختیم. هر دو روایت مشکل سندی داشت. روایت اول از کافی مرحوم کلینی و روایت دوم – با مضمون تقریبا یکسان – از الغیبه نعمانی بود.
روایات کافی مرحوم کلینی
اگر کسی بگوید که همه روایات کافی شریف، صحیح است و نیازی به بررسی سندی ندارد، در جواب میگوییم که ما – بر خلاف اخباریین – چنین نظری را قبول نداریم. مرحوم آقای خوئی در مقدمه کتاب شریف معجم رجال الحدیثشان به این نکته اشاره میکنند که ما چنین حرفی را نمیزنیم، این گزافه گویی و زیاده روی است، که بگوییم تمام روایات کافی شریف صحیح است. روایات در کافی هم، باید بررسی سندی شود.
برخی از روایات در کافی شریف است – انگیزه مرحوم کلینی را در نقل چنین روایاتی نمیدانم، اشتباه نساخ بوده یا نظر خاصی، نسبت به بیان آن داشتند – که با اعتقادات ما نمیسازد. روایاتی از قبیل:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: إِنِّي و اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي و أَنْتَ يَا عَلِيُ زِرُّ الْأَرْضِ- يَعْنِي أَوْتَادَهَا و جِبَالَهَا…»[1]، (طبق این روایت، ائمه هدی، سیزده نفر هستند.)
به هرحال برخی روایات هستند که جای تامل دارند. ما این روایات را نمیتوانیم بپذیریم. کسانی که به ما اشکال میکنند، مگر خودشان، مبرا هستند؟ در کتب شان، مطالبی است که خیلی عجیب است. مثلا نوشتهاند که هر هر وقت وحی برای پیامبر اکرم تاخیر میافتاد،[نعوذبالله] خدا میخواسته که من خودم را از بالا به پایین، پرت کنم و خودکشی کنم! این حرف پیامبر اسلام است که هر وقت وحی به تاخیر میافتاده میخواسته خودکشی کند؟ کسی که به ما اشکال میکند، اول باید اشکالات خودش را رفع کند. ما شروح کافی زیاد و مفصلی داریم که اگر شخص مریض نباشد، باید به آنها مراجعه نماید.
همین روایت که در کتاب کافی شریف آمده، در کتاب سلیم بن قیس هم آمده است که ائمه سیزده نفر هستند!
مرحوم آقای خوئی، مفصل جواب میدهند و از کتاب سلیم بن قیس، دفاع میکنند، یعنی اشکال را مطرح کرده و میگویند این اشکال قابل رفع است.
پس این مبنا قابل قبول نیست، و ما باید روایات [ حتی کتاب کافی] را بررسی کنیم.
ادامه بررسی سندی روایت نعمانی
روایت نعمانی- روایت دوم که در جلسه قبل گفته شد- که تقریبا با روایت کافی – روایت اول – موافق بود، از چند اشکال سندی برخوردار بود. چند نفر از روات، مهمل و یا مجهول بودند و جعفر بن محمد بن مالک هم، از کسانی است که هم توثیق و هم تضعیف شده است.
جعفر بن محمد بن مالک در نظر معاصرین
*مرحوم مامقانی، گویا ایشان را، توثیق میکند، ایشان میفرماید:
«فبان من ذلک کله ان الرجل بحمدلله سبحانه من الثقاة»
* جعفر بن محمد بن مالک در نظر مرحوم خوئی و مرحوم تستری ضعیف است.
مرحوم خوئی میفرماید:
«أقول: إن توثيق الشيخ و ابن قولويه و علي بن إبراهيم إياه يعارضه ما تقدم من تضعيفه، فلا يمكن الحكم بوثاقته.»[2] با اینکه شیخ طوسی و ابن بابویه، ایشان را توثیق کردهاند (البته، توثیق، توثیق عام است که در کامل الزیارت آمده است) و همچنین علی بن ابراهیم هم، جعفر بن محمد بن مالک را توثیق کرده است.(به لحاظ همان توثیق عام که در مقدمات است)، ولی این توثیقات، با تضعیف، تعارض دارد، پس نمیتوان، حکم به وثاقت جعفر بن محمد بن مالک نمود.
مرحوم تستری میفرماید:
جعفر بن محمد بن مالک، ضعیف است. ایشان، ادله و شواهد مرحوم مامقانی را رد میکند.
البته جعفر بن محمد بن مالک، یکی از روات روایات ولادت امام زمان بود.( در بحث های گذشته آمد) و گفتیم که افرادی از این قبیل، متهم به غلو شدهاند.(و في مذهبه ارتفاع)، وما در این بحث – نسبت غلو – جانب فرمایشات و نظرات مرحوم مامقانی را تقویت کرده و توثیق نمودیم و گفتیم که این رمی به غلو مورد بحث است. (صغری و کبری آن). زیرا:
اولا: اینها به چه چیز، غلو میگفتند؟ اعتقاداتی که امروز جزو ضروریات مذهب ماست، به اینها غلو میگفتند.
ثانیا: افرادی که چنین اعتقادات و روایاتی را نقل میکردند،به آنها هم غالی، میگفتند.لذا ما – در صغری و کبری – تاملی داشتیم و داریم. جعفر بن محمد بن مالک هم یکی از افرادی است که به او نسبت غلو میدهند.
البته، توثیق جعفر بن محمد بن مالک، مشکل سندی روایت را حل نمیکند چون در روایت،چند نفر دیگر مجهول و ضعیف هستند.
مرحوم مامقانی میفرماید:
«و أقول:قد نبّهنا في فوائد المقدمة على أنّ جملة ممّا هو من ضرورياتمذهبنا اليوم قد كان يعدّ في سالف الزمان غلوّا،و عليه فرّعوا تضعيف جمع منالثقات.و ظني أنّ ما صدر في المقام في حقه من الغمز و التضعيف،ناشئ منروايته جملة من معجزات الأئمة عليهم السلام،سيما معجزات ولادة القائمعليه السلام و لعل قول الشيخ رحمه اللّه:روى في مولد القائم عليه السلامأعاجيب.بعد قوله:و يضعّفه قوم..إشارة إلى أنّ منشأ تضعيف القوم هوروايته الأعاجيب في مولد القائم عليه السلام،و إنّه في الحقيقة ليس منشأ للتضعيف،كما أشار إليه بتوثيقه إيّاه أولا،فكأنّه بعد التوثيق،أشار إلى تضعيفجمع و منشأه،و ضعف المنشأ بتلك العبارة المختصرة و توضيح وجه عدم دلالة روايته على الضعف،أنّ أموره عليه السلام-كسائر الأئمة عليهم السلام-كلّها أعاجيب،بل معجزات الأنبياء كلّهاأعاجيب،و لو لم تكن عجيبة لم تكن معجزة
بیان اعتقادات ضروری مذهب ما را غلو میگفتند و بر همین اندیشه، عده ای از ثقات ما را تضعیف کردند. به نظر من، هرچه راجع به ایشان در تنقیص و تضعیف، گفته شده است، منشاءش نقل معجزات از ائمه، خصوصا معجزات ولادت امام زمان است. اگر شیخ طوسی هم فرموده است: «كوفي، ثقة، و يضعفه قوم، روى في مولد القائم أعاجيب»، منشاء تضعیف قوم، نقل همین روایات است. معنا ندارد که ما راویانی را که چنین روایاتی را نقل میکنند، ضعیف بدانیم، چون امام زمان هم مثل یکی از ائمه دیگر است، مسائل مربوط به ولادت آن ها، همه اش عجیب است، حتی انبیاء هم اینگونه هستند. شما معجزات و کرامات ائمه طاهرین را ببینید. نمیتوان اینها را به خاطر عجیب بودن، تفسیر نادرست کرد زیرا اگر اینها عجیب نبود، معجزه نبود
هشدار
ابراهیم بن یعقوب جوزجانی با شیطنت، فضایل و مناقب اهل بیت را از روایات شان کنار زد. شیطنت این بود که گفت:ما روایات شیعه را قبول میکنیم به شرطی که روایت در تثبیت بدعت شان نباشد.یعنی در تثبیت شیعه!
یعنی شیعه بدعت گذار است چون فضایل را نقل میکند.
شما کلام غماری را در فتح ملک العلی ببییند،با اینکه سنی است میگوید این ناصبی – منظورش جوزجانی است – به وسیلهی جعل این قانون در درایه کاری کرد که هرچه روایات در فضیلت امیرالمومنین بود، کنار برود و ناقل آن، متهم بشود. کانه تشیع جرم است. جوزجانی و احوال الرجال و حرفهایی که راجع به او نقل میکنند را ببینید. او طریقه ی شجره ی ملعونه را حق میداند و انحراف از شجرهی ملعونه را انحراف از حق میداند. میگوید: فلانی کان منحرف عن الحق، منحرف عن الحق یعنی منحرف از شجره ی ملعونه.
من از اینها خیلی گله مند نیستم. از کسانی گله دارم که مدعی محبت اهل بیتند و تثلیث را، تربیع کردند و در تاریخ به نام خود ثبت کردند که قبلا خلفا سه تا بودند و ما علی را جزء خلفا آوردیم. شما چرا از اینها حمایت کردید؟ آقای احمد ابن حنبل تو که میگویی من تربیعی کردم و امیرالمومنین را به عنوان خلیفه چهارم مطرح کردم. چرا به این آقا که بدترین و زشت ترین جسارتها را به نفس رسول الله دارد، نامه نگاری میکردی؟ که او هم در منبر، نامه هایت را بخواند و بگوید، با فلانی مرتبط هستم. چرا موضع گیری نکردی؟ چرا نسبت به حریز بن عثمان حمصی که روزی 140 (70 بار در روز و 70 با در شب) بار امیرالمومنین را لعن میکرد،میگویی ثقة ثقة ثقه؟ چرا300 روایت، از ایشان، نقل میکنی؟چرا عبیدالله بن موسی عبسی را که نسبت به معاویه، روی خوش نشان نمیدهد، پیام میدهی که از او روایت، نقل نکنید؟ چون معاویه را تنقیص میکند. معاویه که جزء خلفای اربعه نیست ولی اینگونه روی او حساس هستی. برای یحیی ابن معین نامه مینویسد که چرا از عبیدالله بن موسی،روایت میکنی! این شخص، معاویه را تنقیص میکند.
نکند خدای ناخواسته یک چنین مبانی در رجال ما هم، راه پیدا کند – البته علمای ما، شأن شان اجل است-
آنها که فضایل را نقل نمیکنند و از آن طرف، ما هم هرکسی، فضایل را نقل کرد، متهم کنیم که وی غالی است. و این نتیجه اش حذف فضایل اهل بیت است.
ادامه کلام مرحوم مامقانی
«و قد لوّح إلى ما ذكرنا من كون كلام الشيخ رحمه اللّه..إشارة إلى منشأتضعيف القوم و ردّه الفاضل المجلسي الأول حيث قال-فيما حكي عنه-:إنّهلاعجب من ابن الغضائري في أمثال هذه،بل العجب من الشيخ رحمه اللّه.لكنالظاهر أنّ الشيخ رحمه اللّه ذكر ذلك لبيان وجه تضعيف القوم لا للذم»
ایشان میفرماید: حرفی که ما زدیم که منشاء تضعیف، نقل روایات اعاجیب است مجلسی اول هم به آن در روضة المتقین اشاره دارد.مجلسی اول میفرماید: من از امثال ابن غزائری هیچ تعجبی ندارم. تعجب من از شیخ است که چرا این حرف را میزند؟ به نظر من شیخ طوسی نظرات قوم، را بیان کرده نه اینکه خودشان خواسته باشند مذمت کنند. و در آخر میفرماید:
«و تحقيق المقال:أنّ الأقوى كون الرجل ثقة،اعتمادا على توثيق الشيخرحمه اللّه المؤيّد بأمور»
اقوی این است که جعفر بن محمد بن مالک، ثقه است به جهت اعتماد بر توثیق شیخ طوسی که چنین توثیقی، به وسیله اموری تأیید میشود که عبارتند از: (پس دلیل ثقه بودن، توثیق شیخ طوسی است که این دلیل، مویداتی هم دارد)
ملاکات ثقة بودن جعفر بن محمد بن مالک
مرحوم مامقانی،مویدهایی برای ثقه بودن جعفر بن محمد بن مالک، بیان میکند که عبارتند از:
«كشف رواية أبي علي بن همام،و أبي غالب الزراري عنه،عنتوثيقهما إياه،كما لوّح إليه النجاشي-و هما المراد بـ:الشيخين – في قولالمجلسي الأول رحمه اللّه:إنّ الشيخين الأعظمين كانا أعرف بحاله من ابنالغضائري الذي لم يوثق-أيضا»
1-ابوعلی بن همام و ابوغالب زراری از جعفر بن محمد بن مالک، نقل روایت میکنند و نقل این دو بزرگوار، کشف از توثیق ایشان دارد.( البته نجاشی هم فرموده است که شیخین از او نقل میکنند. مجلسی اول هم میفرماید که شیخین، به حال او عارفتر از ابن غزائری هستند که خودش توثیق ندارد.)
«و منها:ما عن كتاب الاستغاثة في بدع الثلاثة من قوله:حدّثنا جماعةمن مشايخنا الثقات منهم جعفر بن محمد بن مالك الكوفي»
2- یکی دیگر از مؤیدات، قول صاحب کتاب استغاثه[3] است که وقتی از جعفر بن محمد بن مالک، نقل میکند، در مورد او میگوید: «حدّثنا جماعة من مشايخنا الثقات، منهم جعفر بن محمّد بن مالك»
«و منها:أنّ الصدوق رحمه اللّه روى في الخصال عن الرجل بسنده إلىالصادق عليه السلام أنّه قال:«صنفان من أمتي لا نصيب لهما في الإسلام. و من روى هذه الرواية،كيف ينسب إليه ابن الغضائري الارتفاع؟»
3- موید سوم این است که شیخ صدوق از ایشان در مذمت غلاة روایت نقل میکند. چگونه ابن غضائری، به چنین شخصی نسبت غلو میدهد؟
«و منلاحظ أخباره التي رواها في حقّ الأئمّة عليهم السلام ممّا هو من ضرورياتمذهبنا اليوم،جزم بأنّ كلّ ما صدر منهم من الغمز في حقه بنسبة وضع الحديثإليه،و رميه بالارتفاع و الغلّو.و روايته عن المجاهيل و الضعفاء،و جميع عيوبالضعفاء؛إنّما نشأ من روايته تلك الأخبار التي رواها الصدوق رحمه اللّه و غيره-أيضا»
4- روایاتی که از ایشان در مورد ائمه طاهرین ما نقل شده است، جزء اعتقادات ما میباشد و در باب فضایل و معجزات، آن بزرگواران است و چنین نسبت هایی – از قبیل وضاع بودن، غالی بودن، مجمع عیوب و… – ناشی از نقل، چنین روایاتی است که شیخ صدوق هم، آنها را روایت کرده است.
«و منها:رواية البزوفري،و ابن عقدة،عنه»
5- همچنین بزوفري و ابن عقدة از وی، روایت نقل کردهاند.
«و كونه كثير الرواية»
6- از دیگر مویدات این است که جعفر بن محمد بن مالک، روایات زیادی نقل کرده است.
و إكثارالمشايخ الرواية عنه»
7- و موید دیگر این است که مشایخ، از او روایات زیادی نقل کردهاند.
«و بالجملة؛فلا شبهة لنا في لزوم الاعتماد على توثيق الشيخ رحمه اللّه المؤيد بماعرفت»[4]
پس بنا به توثیق شیخ طوسی و مویدات هفت گانه که ذکر کردیم، شکی در توثیق جعفربن محمد نمیباشد.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين
الكافي ؛ ج2 ؛ ص703 . [1]
[2]. معجم رجال الحدیث، ج4، ص 118
الاستغاثة في بدع الثلاثة: 90،کتاب استغاثه از احمد بن موسی (نوهی امام جواد)، می باشد. مرحوم مامقانی در پاورقی، میفرماید: صاحب کتاب استغاثه، علی بن احمد بن موسی بن امام جواد، سید جلیل و از نوادگان پیامبر می باشد. تعریضی هم به بعض معاصرین میزند.ایشان می فرماید: بعض معاصرین، خودشان را جهت تضعیف صاحب کتاب استغاثه،به زحمت انداختهاند، – چون مرحوم تستری، صاحب کتاب الاستغاثه را تضعیف میکند- و ایشان شبهات دیگران را، تکرار کرده است.
. مامقانی، تنقیح الرجال، ج 16، ص 45[4]
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.