جلسه پانزدهم ـ ۱۶ / ۸ /۹۱
.
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
.
روایت مفصلی را که در این چند جلسه مطرح کردیم و هنوز هم ادامه دارد، در رابطه با رجعت نبیمکرم و حضرات معصومین: و حدود فعالیت و نقش آنها میباشد. این روایت را از دو کتاب بحار الانوار و مختصر البصائر نقل کردیم. اصل این روایت در کتاب هدایه الکبری، تألیف حسین بن حمدان خصیبى یا حضینی (متوفی: ۳۳۴ ق) است، به همین جهت در ابتدا به بررسی مولِف کتاب مذکور میپردازیم.
.
سند روایت:
.
«حَدَّثَنِی الْأَخُ الصَّالِحُ الرَّشِیدُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمَطَارَآبَادِیُّ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ أَبِیهِ الرَّجُلِ الصَّالِحِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَسِّنٍ هَذَا الْحَدِیثَ الْآتِیَ ذِکْرُهُ وَ أَرَانِی خَطَّهُ وَ کَتَبْتُهُ مِنْهُ، وَ صُورَتُهُ ؛ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّیْنِ، عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِیَ الصَّادِقَ…»
.
بررسی اعتبار مولِف کتاب الهدایه الکبری
.
ظاهرا آقای حسین بن همدان خصیبی جزء تضعیفشدهگان است.از قدما تا کنون جز صاحب اعیان الشیعه، کسی ایشان را تقویت نکرده است.
.
- آقای مامقانی (ره) در تنقیح المقال[۱] در ابتدا نام او را مطرح میکند: الحسین بن حمدان الخصیبی،الحضینی الحنبلائی، جنبلائی؛ جنبلا یک شهر کوچک بین واسط و کوفه است.
.
- شیخ در فهرست نسبت به او گفته است: الحسین بن حمدان بن الخصیب، له کتاب أسماء النبی صلى الله علیه وآله والأئمه علیهم السلام، ولی مدح و ذمی نسبت به او نکرده است.
· نجاشی در مورد او میگوید: ” الحسین بن حمدان الخصیبی (الحصینی) الجنبلائی، أبو عبد الله، کان فاسد المذهب. له کتب، منها: کتاب الاخوان، کتاب المسائل. کتاب تاریخ الأئمه، کتاب الرساله تخلیط[۲]
.
- ابن الغضائری به نقل قهپایی در مجمع الرجال، میگوید:
کذاب، فاسد المذهب، صاحب مقاله ملعونه، لا یلتفت إلیه
البته بنده کرارا عرض کردهام که ما به کتاب ابن الغضائری اعتماد نداریم (البته خود غضائری از بزرگان ماست ولی کتابی که به او نسبت داده میشود، ثابت نیست)
.
- مرحوم علامه حلی، در خلاصهالاقوال(ص۲۱۷)، نام او را در بخش دوم کتاب خود که مربوط به ضعفاست، میآورد.(بخش اول کتاب مربوط به عدول است).
.
- ابن داوود، در بخش دوم کتاب خود نام ایشان را ذکر میکند و بیان نجاشی را در مورد ایشان، ذکر میکند.
.
- مرحوم مجلسی ۱درکتاب رجالیاش در وجیزه، حسین بن حمدان را تضعیف کرده و در کتاب الحاوی، ایشان را جزء ضعفا آورده است. مرحوم مجلسی در پاورقی الحاوی، مطلبی را نقل میکند که حسین بن حمدان جزء مشایخ اجازه است و شیخ اجازه بودن، اشاره به وثاقت ایشان دارد.
.
- مرحوم آقای مامقانی – با داشتن سعه مشرب در توثیق – توثیق حسین بن حمدان را نمیپذیرد و میگوید که شیخ اجازه بودن به معنای اصلی است که در برابر دلیل – تصریح نجاشی بر ضعف – مقاومت نمیکند.الاصل دلیلٌ حیثُ لا دلیل، پس در نتیجه، حسین بن حمدان ضعیف است
.
- ولد مرحوم مامقانی در پاورقی، حرف پدر را تأیید میکند و میفرماید: بعد از اینکه نجاشی تصریح دارد که خصیبی، مشکل اعتقادی دارد و از طرفی کتابش، رساله تخلیط است و بر ضعف او دلیل اقامه شده است و از طرفی، کسی هم او را تقویت نکرده است، پس چارهای نیست که به ضعف او حکم کنیم.
.
- مرحوم شوشتری [تستری] در قاموس الرجال[۳] بعد از نقل حرفهای مامقانی، میگوید: حسین بن حمدان جزء فرماندهان نیروهای عباسی بوده که بنا داشتند در کودتایی[۲۹۶ ق]، مقتدر عباسی را از تخت به زیر کشیده و معتز عباسی را جانشین او نمایند، هر چند موفق به این کار نشدند.
.
مرحوم شوشتری، بیانی را از جزری هم در مورد حسین بن حمدان نقل میکند که جزری میگوید: این حادثه (کودتا) خیلی تعجباور است چون حسین بن حمدان از شیعیانی است که به امیرالمؤمنین ۷ تمایل و ارادت دارد ولی با این حال در کودتائی شرکت میکند که به نفع معتز عباسی ناصبی است،. معتزی که غلو در نصب دارد(کامل ابن حصین، ج۸)
.
نتیجه:
.
دلیل بر ضعف موجود است و چنین دلیلی هم، معارض ندارد (چون دلیلی نیست)،پس ضعف حسین بن حمدان، ثابت است. لذا اگر این روایت تنها ناقلش، حسین بن حمدان باشد، مشکل سندی دارد.
.
مقدمه کتاب الهدایهالکبری
.
در مقدمه الهدایه الکبری، بحث مفصلی نسبت به توثیق حسین بن حمدان نقل شده است. صاحب مقدمه (که نامش معلوم نیست)، عبارتهائی را از صاحب اعیان الشیعه در مدح خصیبی نقل میکند:
.
«و فی أعیان الشیعه للعلّامه الکبیر المجتهد، و المؤرخ و الأدیب و الکاتب الإمامی السید محسن الأمین العاملی (طیّب اللّه ثراه) ترجمه للخصیبی مفادها امتداحه و الثناء علیه،(آقای سید محسن امین در ترجمهی خصیبی مطالبی دارد که مفادش مدح و ثنا خصیبی است.)
.
و على أنه من علماء الإمامیه و کل ما نسب إلیه من معاصریه و غیرهم لا أصل له و لا صحه (خصیبی از علمای شیعه است و آنچه که معاصرین خصیبی و دیگران به او نسبت دادهاند[ از قبیل: فاسد المذهب، کذاب و…] صحت ندارد و بیپایه است)
.
استاد: این حرف عجیب است، نجاشی از معاصرین خصیبی است، پس گفتههای او بیاساس است! ما اگر اینگونه نسبت به نجاشی رفتار کنیم دیگر سنگ روی سنگ نمیایستد.نجاشی نسبت به دیگران هم[ تخلیط و فاسد المذهب و…] گفته، پس آنها را هم نادیده بگیریم.
.
و انما کان طاهر السریره و الجیب، و صحیح العقیده، کما أن السید الأمین (رحمه اللّه و قدّس سره) أورد فی کتابه أعیان الشیعه أقوال العلماء فیه و ردّ على المتحاملین علیه ردا جمیلا، کابن الغضائری و النجاشی و صاحب الخلاصه، و یقول السید الأمین العاملی (قدّس سره)،
[دلیل اینکه خصیبی وثاقت دارد این است که] انسان پاک و معتقدی است همانگونه سید امین در اعیان الشیعه، افرادی مثل نجاشی، ابن غضائری و علامه حلی را که به خصیبی هجمه بردهاند، رد کرده است
.
لو صحّ ما زعموا و ما ذهبوا إلیه و نسبوه له لما کان الأمیر سیف الدوله المعروف و المشهور بصحه عقیدته الإسلامیه و ولائه للعتره الطاهره و آل البیت (سلام اللّه علیهم) صلّى علیه و ائتمّ به.
اگر حرفهای کسانی که خصیبی را رد کردهاند، صحیح باشد پس نباید امیر سیف الدوله که معروف به سلامت اعتقاد و ولایتمداری بوده، در نماز به خصیبی اقتدا کرده باشد.(دلیل وثاقت: اقتدا کردن)
.
و فی روایه التلعکبری على انه أجیز منه لما عرف عنه من الوثاقه و الصدق بین خواص عصره،[۴]
اضافه بر این؛ خصیبی شیخِ اجازهافرادی مثل تلعکبری بوده است که این نشان از معروفیت و وثاقت خصیبی است.
.
بیان اعیان الشیعه در مورد خصیبی
.
«الحسین بن حمدان بن خصیب الخصیبی أو الحضینی الجنبلائی أبو عبد الله.. توفی فی ربیع الأول سنه ۳۵۸… أقوال العلماء فیه:… وذکر ابن النجاشی أنه خلط وصنف فی مذهب النصیریه (از غلات بوده) واحتج لهم (مبانی غلات را تقویت میکرده) قال وکان یقول بالتناسخ والحلول (قائل به تناسخ و حلول بوده است) ومن الغرائب فی هذا الکلام قوله وصنف فی مذهب النصیریه واحتج لهم فان ظاهره نسبه ذلک إلى قول النجاشی وهو کذب علیه صریح لما سمعت من کلامه الذی لیس لذلک فیه عین ولا اثر(این حرفها را به نجاشی نسبت میدهنددر حالیکه بر او دروغ میبندند) ولیس ذلک کلاما مستأنفا لقوله بعده قال وکان یقول بالتناسخ والحلول مع أنه کذب فی نفسه سواء أنسب إلى النجاشی أم لا وما کان سیف الدوله لیأتم به وهو یقول بذلک (چگونه سیف الدوله به او اقتدا میکند در حالی که او قائل به تناسخ است) ولا غرابه فی افتراء هؤلاء النسب الباطله إلى العلماء فقد قال صاحب الشذرات أنه شهد بدمشق على الشیخ محمد بن مکی العاملی وهو من أعاظم العلماء العاملین بانحلال العقیده واعتقاد مذهب النصیریه واستحلال الخمر الصرف وغیر ذلک من القبائح فقتل…» [۵]
.
نتیجه آخر
.
استناد ما به حرف نجاشی است و صِرف شیخ اجازه بودن کفایت نمیکند، چون اصلی است که در برابر دلیل نجاشی تاب مقاومت ندارد.پس حسین بن حمدان جزء ضعفاست.
.
رجوع به روایت
.
گفتیم که بعید است یک روایت باشد، چه بسا تلفیق از چند روایت باشد چون حدود ۵۰ صفحه است و از طرفی روایت به گونهای است که سیر منظمی در آن رعایت نشده است (مبتلا به تخلیط). مثلا رجعت را بیان کرده و بعد آن، دوباره از ظهور و یا رجعتهای مکررصحبت میکند.
.
حد دلالت روایت
.
این روایت شکوائیههای حضرات معصومین را نقل میکند که در دوران رجعت برای پیامبر۹ بازگو میکنند، پس اصل رجعت ائمه: را میتوان از این روایت استفاده کرد. حد دلالت روایت، همین مقدار است. طبق این روایت نمیتوان حاکمیت ائمه: را در دوران رجعت ثابت نمود. تنها جملهای که در این روایت میتواند کنایه از حاکمیت پیامبر و على۸ (فقط این دو بزرگوار) باشد این جمله است:
.
: «لَا بُدَّ أَنْ یَطَئَانِ الْأَرْضَ،ای وَ اللَّهِ حَتَّى مَا وَرَاءَ الْقَافِ،ای وَ اللَّهِ وَ مَا فِی الظُّلُمَاتِ، وَ مَا فِی قَعْرِ الْبِحَارِ، حَتَّى لَا یَبْقَى مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَطِئَاهُ، وَ أَقَامَا فِیهِ الدِّینَ الْوَاجِبَ لِلَّهِ تَعَالَى
پیامبر و على۸، حتما میباید قدم روى زمین بگذارند آرى بخدا آنها همه جا حتى به پشت کوه قاف و ظلمات و قعر دریاها هم میروند تا آنجا که جایى نمىماند جز اینکه پیغمبر و على ۸ رفته و آثار واجب دین خدا را در آنجا برپا میدارند.
.
نتیجه: اینکه اگر این روایت را هم در حاکمیت امیرالمومنین۷ بپذیریم، جمعا، دو یا سه روایت است که در این زمینه وارد شده است.
.
بیان شکایتهای حضرات معصومین : در روایت
.
شِکوَهها از حضرت زهرا۳ شروع میشود و سپس ائمه: دیگر برای پیامبر بازگو میکنند.
.
« ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَهُ ۳ وَ تَشْکُو مَا نَالَهَا مِنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ أَخْذِ فَدَکَ مِنْهَا وَ مَشْیِهَا إِلَیْهِ فِی مَجْمَعٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ خِطَابِهَا لَهُ فِی أَمْرِ فَدَکَ وَ مَا رَدَّ عَلَیْهَا مِنْ قَوْلِهِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا تُورَثُ وَ احْتِجَاجِهَا بِقَوْلِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَى ۷ وَ قِصَّهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ ۷ وَ قَوْلِ عُمَرَ هَاتِی صَحِیفَتَکِ الَّتِی ذَکَرْتِ أَنَّ أَبَاکِ کَتَبَهَا لَکِ وَ إِخْرَاجِهَا الصَّحِیفَهَ وَ أَخْذِهِ إِیَّاهَا مِنْهَا وَ نَشْرِهِ لَهَا عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ سَائِرِ الْعَرَبِ وَ تَفْلِهِ فِیهَا وَ تَمْزِیقِهِ إِیَّاهَا وَ بُکَائِهَا وَ رُجُوعِهَا إِلَى قَبْرِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ ۹ بَاکِیَهً حَزِینَهً تَمْشِی عَلَى الرَّمْضَاءِ قَدْ أَقْلَقَتْهَا وَ اسْتِغَاثَتِهَا بِاللَّهِ وَ بِأَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ۹…»[۶]
آنگاه فاطمه زهراء ۳ مىآید و از ظلم اولى و دومى و غصب فدک ملک خود توسط آنها، و رفتن بهمیان مهاجرین و انصار و ایراد خطبهاش در خصوص غصب فدک، و جوابى که خلیفه در رد او گفت – که: پیغمبران ارث نمىگذارند، و استدلال زهرا بهگفته زکریا و یحیى و داستان داود و سلیمان و اینکه دومى بهاو گفت: آن طومارى را که پدرت براى تو نوشت بمن نشان بده و او در آورد و نشان داد و او آن را گرفته پیش روى قریش و مهاجرین و انصار و سایرین پاره کرد و گریستن زهرا ۳ و برگشتن بطرف قبر پدرش رسول خدا ۹ در حالى که میگریست و محزون بود و بخداوند و پدرش پیغمبر ۹ پناه آورده…
.
.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین
.
————————————————————————————————————————————————
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.