0003635 (2)

به گزارش ولاء صدیقه ، بمناسبت سی امین سالگرد رحلت عالم ربانی آبت الله حاج شیخ محمد رضا طبسی ، در خدمت فرزند دانشمند و فاضل ایشان آیت الله نجم الدین طبسی هستیم تا ضمن گرامیداشت یاد و خاطره والد بزرگوارشان از محضر ایشان استفاده نماییم.

.

.

ضمن عرض سلام و احترام ؛ برای شروع اگر خاطراتی از اواخر عمر شریف آیت الله طبسی دارید بفرمایید.

ایشان در 25 ربیع الاول پس از یک دوره بیماری حدودا 5 -6 ساله رحلت کردند. خوب خاطرات بسیار است. صبر ایشان در برابر ناملایمات و سختی ها برای من درس و گاهی مایه تعحب بود. در این مدت بیماری نشنیدم حتی یک بار اظهار شکایت و ناراحتی کند و هر وقت از ایشان حالشان را می پرسیدیم فقط می گفت: الحمد لله ؛ و من تا آخرین لحظه که کنارشان بودم ، سیره ایشان همین بود.

 .

نکته دیگر ، عبادات، تهجد و ارتباط تنگاتنگ با معبود بود. ایشان آن موقع که از نعمت سلامتی برخوردار بودند 1 ساعت قبل از اذان صبح بیدار بودند و مشغول عبادت می شدند .

یادم نمی رود یک بار صبح دیدیم ایشان یک دستشان را کامل بسته اند و ما نسبت به سلامت ایشان بسیار مراقب بودیم و از این بابت خیلی نگران شدیم.

از ایشان پرسیدیم چه شده آقا؟ و ایشان با لبخدی فرمودند هیچ، پس از اصرار ما گفتند که نیمه شب می خواستند کتری را از روی شعله بردارند که ناگهان برگشته و آب داغ داخل آن روی دستشان ریخته و باعث سوختگی شده؛ اما ایشان حاضر نشدند کسی را از خواب بیدار کند با اینکه آن موقع اکثر ما مجرد بوده و در منزل ایشان بودیم.

بعد ما رفتیم و پانسمان کردیم وقتی تمام شد ایشان فقط یک گلایه لطیف کردند که”ای وای دیگر نمی توانم درست وضو بگیرم برای عبادت!”

.

نکته دیگر، حافظه و سرعت انتقال ایشان نیز برای بنده بسیار جالب بود. یادم هست آن موقع که ایشان در بیمارستان گلپایگانی بستری بودند، آیت الله مشکینی هم در اتاق ایشان روی تخت مجاور بودند. خوب مرحوم والد خوابیده بودند و سرم به دستشان بود. کسی آنجا از مرحوم آقای مشکینی سوال علمی پرسید، آقای مشکینی تاملی کردند در این حین بلافاصله مرحوم والد جواب را گفتند که آقای مشکینی شگفت زده شد که چطور ایشان در این حال بیماری و در این سن و سال باز هم چنین آمادگی ذهنی دارد. در آخر هم آقای مشکینی زودتر مرخص شدند، آمدند تواضع کردند و دست مرحوم والد را بوسیدند و بسیار هم سفارش ایشان را کردند.

.

نکته دیگر، جهاد علمی و ادامه این جهاد تا اواخر عمر حتی پس از آنکه سکته کردند بود. با اینکه دستشان لرزه داشت اما در همین اوضاع جلد سوم دُرر الاخبار را تصحیح می کردند و البته من خودم در خدمتشان بودم.

در همین شرایط کتاب مقتل الحسین را با چه عشقی می نوشتند و باید تاکید کنم بر آن تعلق خاطر ایشان به ابا عبدالله الحسین؛ و این تعلق خاطر در همین کتاب مقتل الحسین مشهود است. بنده شهادت می دهم به اینکه ایشان این کتاب را با تمام وجود نوشت و با مرکب ننوشت بلکه با اشک چشم اش نوشت. می نوشت و گریه می کرد و هر چه زمان می گذشت این تعلق خاطر بیشتر می شد.

 .

لطفا در مورد عنایت بزرگان به ایشان و همینطور احترام ایشان نسبت به بزرگان بفرمایید.

ایشان به علت حسن خلق و کمالاتشان از همان زمان جوانی بسیار مورد توجه بودند. ایشان می فرمود یک بار آقای حائری بزرگ(موسس حوزه علمیه قم) ، به حجره من در فیضیه آمدند ، دست آقا مرتضی (پسرش) در دستشان بود و فرمودند حاج شیخ ، به ایشان درس بده و بدین ترتیب آقا مرتضی هم حجره من شد و من هم لمعه به او می گفتم. ودیگر اینکه فرمودند که آقای حاج شیخ (مرحوم آیت الله حائری) به من فرمودند که برای رساله عملیه شان یک مقدمه عقایدی می خواهند و بعد هم که چاپ شد همین مقدمه اعتقادی مرحوم والد ابتدای رساله ایشان آورده شده بود.

Alzydy

.

ایشان نجف اشرف هم که مشرف شدند بسیار مورد توجه بودند. آقای اخوان خراسانی برای بنده تعریف کردند که داخل درس، مرحوم آقای نائینی گفتند که شنیدم یکی از فضلا از قم آمده و می خواهم بروم دیدن ایشان و رفتند. خود والد می فرمودند که بسیار مورد توجه آسید ابوالحسن بودند و همچنین آقای بلاغی و همچنین آقای آقا ضیاء عراقی… .

روضه ای که ایشان در نجف می گرفتند اکثر بزرگان می آمدند و ایشان نیز بسیار احترام و حرمت نگه می داشتند و همیشه ایشان این حالت را داشتند.

.

یک وقتی عده ای آمده بودند منزل ایشان و به خاطر موضع گیری که مرحوم آقای خوئی علیه بعضی ها داشتند از آقای خوئی بدگویی کردند. ایشان بسیار ناراحت شدند و گفتند که اگر در منزل من مهمان نبودند با همین عصا بر سرشان می زدم.

.

در مجالس روضه ابا عبدالله من یاد ندارم ایشان هیچگاه در صدر مجلس نشسته باشند، همیشه دم در می نشستند و گاهی کفش ها را جفت می کردند و به طور کلی از یک تواضع خاصی برخوردار بودند.

.

ایشان با اینکه از جهت علمی در مدارج بالا بودند ولی اصلا در فکر مطرح کردن خود نبودند. ایشان حدود 60 اجازه اجتهاد و روایتی داشتند اما بعضی طلبه ها می گفتند ایشان چنان تواضع داشت که وقتی با ایشان مطلب علمی را طرح می کردیم و بحثی پیش می آمد انگار ایشان یک نفر و ما هم یک نفر بودیم و هیچ اثری از تکبر در ایشان نمی دیدیم و بسیار خاضع بودند.

.

اگر الان ایشان در بین ما حاضر بودند، چه سفارشی مخصوصا به طلاب داشتند؟

خوب اواخر عمر شریف ایشان مصادف بود با زمان دفاع مقدس ، ایشان نه تنها ما را از رفتن به جبهه منع نمی کردند بلکه می گفتند که اگر شرایط جسمانی اجازه می داد و زمین گیر نبودم خودم هم به جبهه می رفتم و دیدشان دفاع از نظام و انقلاب بود. امروز هم اگر بودند، بنابر همان دیدی که داشتند نظرشان این بود که باید از نظام حمایت کرد، باید از رهبری حمایت کرد، باید از عقاید حمایت کرد و اگر بودند سفارششان به طلاب این بود که در این راستا قدم بردارند. درست درس بخوانند، درست مباحثه کنند، خود را بسازند و با مشت پر وارد میادین تبلیغی و دفاع از حریم تشیع شوند.

.

موید فرمایشان شما تاییدات ایشان نسبت به حرکت امام و انقلاب بود.

بله درست می فرمایید  . حضرت امام که به نجف اشرف آمدند ایشان تا 40 کیلومتر نزدیک خان النص به استقبال امام آمده و بعد هم که امام جلوس داشتند هر سه شب آن را شرکت کردند و عکس های آن مجلس هم موجود است و بنده نیز خودم حضور داشتم.

24ywxec.

t8.

امام وقتی نماز جماعت شروع کردند پدرم نمازشان را تعطیل کردند و خودشان به نماز امام رفتند و این برای بعضی تعجب آور بود.

.

وقتی امام از تبعید بازگشت نیز برایشان نامه تبریک فرستاند، اینها همه موید این است که مرحوم والد مصالح اسلام و جامعه تشیع را می سنجیدند و در همین راستا گام بر می داشت.

.

خوب است این نکته را نیز اضافه کنم که از مرحوم پدرم شنیدم که فرمودند وقتی امام وارد کربلا شدند خودم رفتم به مرحوم سید محمد شیرازی ( که در حرم امام حسین نماز جماعت داشتند) گفتم که نماز را به آقای خمینی واگذار کنید بدین ترتیب این چند روزی که امام در کربلای معلا مشرف بودند جای آقای شیرازی نماز خواندند. و این ناشی از بصیرت ایشان بود.

.

در پایان این را عرض کنم که مهمترین نکته از زندگی ایشان ، تعلق و ارادت و تلاش ایشان در مسیر اهل بیت سلام الله علیهم و نشر مکتب ایشان بود همچنان که در وصیت نامه شان نسبت به سه چیز به ما سفارش اکید کردند:

یکی اینکه فرمودند، روضه های ایشان را ادامه دهیم ، یکی چاپ کتاب مقتل الحسین و یکی هم چاپ کتاب امیرالمومنین.

.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *