بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

مقدمه

بحث راجع به حکم قیامهای قبل از ظهور امام زمان بود.یکی از روایاتی که مستند بعضی، برای عدم جواز قیام است، روایت «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‏ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[1] می‌باشد.پس از بیان اشکالات سندی و دلالی به این روایت، گفتیم که نقض چنین روایاتی، قیام هائی است که مورد تأیید ائمه طاهرین قرار گرفته و یا آن حضرات، نوید به چنین قیام هائی می‌دادند. قیام هائی مثل یمانی، مختار، زید و صاحب فخ را به عنوان نقض روایات ناهی از قیام، ذکر کردیم.

پاسخ به یک برداشت

اگر گفته شود که بین دوران غیبت امام زمان و حضور ائمه طاهرین فرق دارد، لذا روایات ناهی از قیام مربوط به دوران غیبت است و شامل عصر ائمه طاهرین، نمی‌باشد.

در جواب چنین برداشتی باید گفت که روایت اطلاق دارد و عمومیت را می‌رساند. عبارت «قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ» در

روایت « كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ…» اعم از این است که در زمان ائمه دیگر باشد و یا نباشد. تقیید چنین روایتی، بر اساس چه ملاکی می‌باشد؟ [دلیلی بر تقیید وجود ندارد]

تتمه بحث زيد شهيد

در اینجا می‌خواهم تتمه ای از بحث زید شهید را بیان کنم و شما آن را ملحق به بحث گذشته نمایید.

در جلسات قبل، روایاتی در مدح زید و تأیید قیام او، بیان کردیم اکنون روایت دیگری را هم، ذکر می‌کنیم.

بیان روایت

«و منه: حدّثنا عليّ بن الحسين، قال: حدّثني الحسين بن محمد بن عفير قال: حدّثنا أبو حاتم الرازي، قال: حدّثنا عبد اللّه بن أبي بكر العتكي، عن جرير بن حازم، قال: رأيت النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في المنام و هو متساند إلى خشبة زيد بن عليّ و هو مصلوب، و هو يقول للناس: «أ هكذا تفعلون‏ بولدي‏؟»[2]

جریر بن حازم می‌گوید: پیامبر خدا را در خواب دیدم در حالیکه تکیه به چوب درختی داده بود که زید بر آن درخت، به دار آویخته بود. پیامبر به مردم می‌گفت: ایا با فرزندم، اینگونه رفتار می‌کنید؟

بیان صاحب إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار

محمد بن حسن بن شهيد ثانى‏، صاحب کتاب إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار است. ایشان نوه ی شهید ثانی [ فرزند صاحب معالم] است. محمد بن حسن بن شهيد ثانى در باب طهارت، روایتی را از امام باقر نقل می‌کند و سپس در بررسی سندی روایت، بحثی را در باب زید شهید مطرح می‌کند. اما بیان روایت:

قال: فأمّا ما رواه الحسين بن سعيد، عن صفوان، عن منصور بن حازم، عن سليمان بن خالد، عن أبي جعفر عليه السلام في الرجل يتوضّأ فينسى‏ غَسل ذكره، قال: «يغسل ذكره ثم يعيد الوضوء».

ایشان پس از اینکه توضیحی در مورد روایت می‌دهد:«فمحمول على‏ الاستحباب و الندب بدلالة الأخبار المتقدمة التي تضمنت أنّه لا يجب عليه إعادة الوضوء، و لا يجوز التناقض في‏ أقوالهم.» در بحث سندی

روایت می‌فرماید:

«ليس فيه ارتياب إلّا من جهة سليمان بن خالد، إلّا أنّ من عاصرناه من مشايخنا لم يتوقف فيه، و احتمال كونه غير ابن خالد الأقطع بعيد، بل يكاد أنّ يقطع بنفيه، و غير ابن خالد الأقطع قد ذكره الشيخ في رجال الكاظم عليه السلام من كتابه مهملًا »

محمد بن حسن بن شهيد ثانى می‌فرماید: این روایت مشکل سندی ندارد مگر به جهت سليمان بن خالد، [مشکل سليمان بن خالد این است که در جبهه ی زید شهید شرکت کرده و زیر پرچم او بوده است، بنابراین قیام زید هم، مورد تأیید نیست.] که مگر بگوییم، از مشایخ معاصر ما [اشاره به منهج المقال دارد] در سليمان بن خالد توقف نکرده است. و احتمال اینکه سليمان بن خالد، غیر از همان ابن خالد أقطع باشد، بعید است و مرحوم شیخ، ایشان را در رجال امام کاظم بصورت مهمل، نقل کرده است. [نه توثیق و نه تضعیف]

و يخطر الآن في البال إمكان أنّ يقال: إنّ سليمان بن خالد الأقطع لا يضر بحاله خروجه مع زيد، إذ خروج زيد على‏ ما يظهر من بعض الأخبار أنّه لم يخالف المشروع

صاحب کتاب إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار، می‌فرماید: چیزی که به ذهن ما می‌رسد این است که خروج سلیمان به همراه زید، ضرری به اعتبارش نمی‌زند.زیرا بنا به روایات، خروج زید و قیام او، مخالف شرع نبوده است.

«فقد روى‏ الكليني في الروضة عن علي بن إبراهيم، عن صفوان بن يحيى‏، عن عيص بن القاسم، قال: سمعت أبا عبد اللَّه عليه السلام يقول: «عليكم بتقوى‏ اللَّه» إلى‏ أنّ قال: «و لا تقولوا خَرَجَ زيد، فإنّ زيداً كان عالماً و كان‏ صدوقاً و لم يدعكم إلى‏ نفسه إنّما دعاكم إلى‏ الرضا من آل محمّد و لو ظهر لَوَفى بما دعاكم إليه، إنّما خرج إلى‏ سلطان مجتمع لِيَنْقُضَهُ»[3]

امام صادق فرمود: بر شما باد به تقوای الهی تا اینکه فرمود: و [براى توجیه کارتان ] نگوئيد: زيد خروج كرد [پس براى ما هم اين كار جايز است] زيرا زيد مرد دانشمند و راستگوئى بود و شما را به خويشتن دعوت نمي كرد، بلكه او شما را به رضای از آل محمد، دعوت مي‌كرد. پس اگر [ زید] پيروز شده بود به يقين شما را به همان كسى كه بدو دعوت كرده بود مى‏رساند، و جز اين نبود كه او بر حكومتى شوريد كه كاملا آماده دفاع بود و مى‏خواست آن را در هم بكوبد. [علت شکست او این بود که با یک حکومت مقتدری طرف شد]

نوه شهید ثانی در ادامه کلام خویش می‌فرماید:

«و هذا الحديث في ظاهر الحال لا ريب فيه، غير أنّ الاعتبار يشهد بأنّ رواية علي بن إبراهيم عن صفوان بعيدة جدّاً، بل الظاهر أنّ الرواية بواسطة أبيه، لكن الذي رأيته من النسخة ما ذكرته، و على‏ تقدير الأب فالرواية حسنة.

سند روایت کافی در ظاهر مشکلی ندارد و تنها مشکل سندی که وارد است، این است که علی بن ابراهیم نمی‌تواند از صفوان نقل روایت کند بلکه باید از پدرش، نقل نماید و اگر از پدر نقل نماید، روایت حسن است [روایت حسن است زیرا ابراهیم بن هاشم امامی و ممدوح است ولی توثیق خاص ندارد، هر چند ما کرارا، گفته ایم که ایشان فوق وثاقت است و اگر توثیق هم نشده باشد، ضرری نمی‌زند]

«و في البال أنّ في الجزء الأوّل من الكافي حديثاً صحيحاً دالّاً على‏ أنّ زيداً ادّعى‏ الإمامة أو خطرت في نفسه‏ فالتعارض موجود، و الحسنة على‏ تقدير ما ذكرناه لا تكافئ الصحيحة.»

البته این روایت [حسن] به ظاهر، معارضی هم دارد و آن روایتی است که زید ادعای امامت کرده و یا اینکه به ذهنش خطور کرده است که او امام است، هر چند روایت حسنه با روایت صحیحه، قابل تعارض نمی‌باشد.

«و لو بنينا على‏ ظاهر الرواية التي نقلناها من الروضة تعارضت الصحيحتان، و غير بعيد توجيه الجمع بأنّ زيداً في أوّل الأمر خطر في باله الشك ثم زال، و وقت الخروج لم يكن ذلك الشك»[4]

ما دو روایت را با هم جمع می‌کنیم. جمع روایت به این است که زید در ابتدای امر در ذهنش خطور کرد که شاید، خودم امام باشم [ او که معصوم نبود]، هر چند بلافاصله چنین شکی از او زائل شد و وقت خروج، او منزه از شک بود.

نتیجه: پس زید شهید هیچ مشکلی از نظر وثاقت و اعتبار ندارد و قیامش هم مشروع بوده است. چون قیامش طولی و برای احقاق حق بود و هدفش دنیا طلبی نبود. پایان بحث زید بن علی.

بازگرديم به نظر مرحوم مامقاني:

بیان مرحوم مامقانی در مورد قیام ها

مرحوم مامقانی در الفوائد الرجالیه، بحث قیام‌ها را مطرح می‌کند و می‌فرماید:

«الفائده السابع والعشرون. یسبق الی بعض الاوهام منافات خروج…»

بعضی، توهم کرده‌اند که قیام قبل از ظهور امام زمان، منافات با عدالت دارد، گر چه این قیام، توسط اولاد ائمه طاهرین صورت گیرد. زیرا چنین قیام هائی، سبب کشته شدن افرادی می‌شود و همین امر باعث خروج قیام کنندگان از عدالت می‌شود. گر چه در مورد این افراد، مدحی هم از جانب ائمه صورت گرفته باشد،

«لکن التأمل الصادق یقضی أن خروج من خرج منهم، كما يمكن أن يكون لطلب الملك و السلطنة و الدنيا،فكذا يمكن أن يكونلتجديد المطالبة بحقوق الأئمة عليهم السلام التي جعلها اللّه تعالى لهم إقامة للحجّةعلى الغاصبين للخلافة،و قطعا لإعذارهم يوم القيامة،و إنّ أهل البيتعليهم السلام ما زالوا يطالبون بحقّهم و يمنعون،لا أنّهم أهملوا حقّهم فبقيتالخلافة بغير مطالب بها»

در جواب چنین توهمی باید گفت که: همانطور که ممکن است قیام شان برای دنیاطلبی باشد، ممکن است که قیام برای تجدید مطالبه حقوق اهل بیت باشد.اهل بیتی که خداوند آن‌ها را حجت بر خلق خود قرار داده است.[این قیام‌ها برای آن است که] عذری برای دیگران باقی نگذارد و گفته نشود که اهل بیت دنبال حقوق خود نبودند، بلکه آن‌ها حقوق خود را مطالبه کردند ولی دیگران، منع شان نمودند.

در اینجا ایشان، روایاتی را ذکر می‌کنند و می‌فرمایند که از این روایات، تأیید قیام‌ها استفاده می‌شود و در ادامه می‌فرماید:

«فینبغی للمجتهد فی أحوال الرجال بذل تمام جهده فی تمییز القسم الاول من القسم الثانی و إعطاء کل منهما حقه من الجرح و التعدیل»[5]

پس بر مجتهد لازم است که دقت نماید و بین قسم اول (قیام برای کسب حکومت و دنیاطلبی) و قسم دوم (قیام برای مطالبه حقوق اهل بیت و نهی از منکر)، فرق گذارد و اولی را نپذیرد و دومی را قبول نماید.

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

 

[1]. کلینی،كافي ؛ ج‏8 ؛ ص295

[2]. تهذیب الکمال، مزی، ج6،(مزی شاگرد ابن تیمیه ناصبی است) عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال ؛ ج‏19- ؛ ص371

[3].. کلینی، كافي ؛ ج‏8 ؛ ص264، ح 381

[4]. محمد بن حسن بن شهيد ثانى، إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار، ج‏1، ص: 378

[5]. مامقانی، الفوائد الرجالیه، ج2، ص 311

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *