فایل صوتی جلسه اول:

images1

.

جلسه اول ـ‌25/6/91

.

بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه. «اللهم‏ كن‏ لوليِّك‏ الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا»

.

خداوند تبارك و تعالي را شاكر هستيم كه دوباره به ما لطف و عنايت فرمود تا بحث خارج مهدويت را در سال جديد درسي دنبال كنيم.

.

وضعيت جهانِ بعد از ظهور

ادامه بحث‌هاي سال گذشته به اينجا منتهي شد كه اوضاع جهان بعد از امام زمان چگونه ترسيم شده است؟ كه ظاهرا با دو نظريه‌ي مقابل هم، روبرو هستيم :

.

 1- وضعيت جهان را بسيار تاريك، مبهم و حتي سخت‌تر از موقعيت قبل از ظهور امام زمان ترسيم مي‌كند. نظريه مذكور، غالباً متكي به روايات عامّه است. از روايات عامّه اينگونه  بر مي‌آيد كه بعد از ظهور دوباره، ظلم و ستم فراگير مي‌شود.

 ما روايات را بررسي كرديم، چنين رواياتي علاوه بر مشكل سندي، از اسرائيليات بوده، ضمن اينكه ناقلين آن، مورد اعتماد نيستند.

.

2- گويا بعضي قائلند كه اصل حكومت امام زمان7 مقدمه‌اي براي حكومت علي ابن ابيطالب و ائمه طاهرين است. و مدعي هستند كه در اين زمينه، هزاران روايت داريم. بنابراين، گاهي از تعبير بيست و يا سي هزار روايت استفاده مي‌كنند.

.

بررسي تفصيلات رجعت

ولي شايد همه روايات مهدوي به دوهزار روايت نرسد، پس چگونه ممكن است، روايات حكومتهاي بعد از امام زمان  – كه بعضي قائلند به دست اميرالمؤمنين و به رهبري ايشان است-  بالغ بر بيست و يا سي هزار روايت  است ؟

ما منكر رجعت نيستم و در مورد آن بحث خواهيم كرد. رجعت از ضروريات است (مِنْ صُلْبِ عَقايِدِنا)، ولي معتقديم، چنين تفصيلي –  حكومت امام زمان7، مقدمه‌ي حكومت مولا اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين: است – كه بعضي ادعا مي‌كنند  ـ بايد مستند به روايات محكم و به محكمي روايات حكومت امام زمان  باشد.

در مقابل، ده‌ها روايت شاهد بر اين معنا است (هرچند اين مطلب از مسلمات است) كه حكومت و حاكميت امام زمان 7 در دوران ظهور تحت فرماندهي و رهبري ايشان است و خود حضرت در رأس حكومت مي‌باشند.

.

روايات مورد استناد در تفصيلات رجعت

ابتدا چند روايت در اين خصوص بيان كرده و سپس نظرات شيخ مفيد و بزرگان ديگر را در اين مورد متعرض مي‌شويم تا معلوم شود، رجعتي كه از ضروريات مذهب ماست و هيچ قابل انكار نيست، مورد اجماع كجاست و محل اجتماع آن چيست؟آيا مربوط به اصل رجعت است و يا تفصيلات آن؟ چه چيزي محل اجماع است؟

.

روايت اول

 آقايان براي اثبات نظريه خود، به چند سخن يا روايت تمسك كرده‌اند. مثلاً مرحوم قمي ذيل آيه شريفة: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُريكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »[1]  مي‌فرمايند:

«قوله سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها قال الآيات أمير المؤمنين و الأئمة ع إذا رجعوا يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم و الدليل على أن الآيات هم الأئمة قول أمير المؤمنين ع (دليل اينكه مراد از آيات اميرالمؤمنين7 وائمه:  است ) و الله ما لله آية أكبر مني‏، ( خداوند عزوجل بزرگتر و بالاتر از من، نشانه‌اي ندارد) فإذا رجعوا إلى الدنيا يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم في الدنيا»[2]

مراد از آيات، اميرالمؤمنين وائمه:  است و الائمه إذا رَجَعُوا يعرفهم اعداء هم، (دشمنان اميرالمؤمنين و اهل بيت  وقتي اين بزرگواران را مي‌بينند، مي‌شناسند). ايشان آيات را به رجعت اميرالمؤمنين و اهل بيت، تفسير كرده است.

.

نقد بيان اول

 آنچه كه در اين بيان مي‌توان گفت:

اولا : هرچند جمله «و الله ما لله آية أكبر مني» [3] روايت است ولي تفسير «آيات» به اميرالمؤمنين وائمه: ورجعت آن بزرگواران، بيان و تفسير مرحوم قمي است و روايت نمي‌باشد.

ثانياً : اصلاً‌ اين فرمايش نظر به تفصيلات نداشته و از‌آن تفصيلات، (مثل اينكه، حكومت امام زمان مقدمه است براي حكومت ائمه ديگر) استفاده نمي‌شود. حاكميت و حكومت استفاده نمي‌شود هرچند اصل رجعت ائمه استفاده مي‌شود. (در مورد سند در جلسات بعد مفصلاً بحث خواهم كرد.)

 ثالثا: ميزان اعتبار تفسير قمي است. آيا همه تفسير از خودشان است يا مخلوط به بيانات ديگران، مشكل اساسي اين است كه بعد اشاره مي‌شود. لذا كساني كه در مقابل نظرات عامه، قائل به مقدميت حكومت حضرت مهدي براي حكومت ديگر ائمه هستند، بايد مستندات خود را ارائه دهند. اگر مستندشان اين است كه البته جاي بحث دارد. به همين جهت است كه علماي بزرگ ما وقتي ضرورت رجعت را مطرح مي‌كنند حدود را هم بيان مي‌كنند. اعتقاد به رجعت يعني چه؟ آيا اعتقاد به تفصيلات رجعت هم جزء عقايد ماست؟

.

رجعت از نگاه مرحوم مجلسي

مرحوم مجلسي تغمده الله برحمة در كتاب اعتقاداتش صفحه91 مي‌فرمايد:[4]

«يَجِبُ أن يؤمن بالرجعة فانها من خصائص الشيعه(اعتقاد به رجعت از خصائص شيعه است) و اشتهر ثبوتها عن الائمه بين الخاصة‌ و العامه (و شهرت اين عقيده نزد عامه و خاصه ثابت شده كه از ائمه رسيده) و قد روي عنهم ليس منا من لم يؤمن بكرّتنا» (و روايت شده، كسي كه به رجعت ما اعتقاد نداشته باشد، ازما نيست) شاهد ما اينجاست:

«و الذي يظهر من الاخبارهو انه يحشر الله تعالي اقواماً في زمن المهدي أو قبيله جماعة من المؤمنين لِتقر أعينهم برؤية أئمتهم و دولتهم» (چشمانشان به ديدن ائمه طاهرين و حكومت آنان، روشن بشود) «و جماعة من الكافرين و المعاندين للانتقام عاجلاً في الدنيا» (گروهي از دشمنان و كافران رجعت مي‌كنند تا نتيجه كارهايشان را ببينند) «و أما المستضعفين فلايرجعون الي يوم القيامة الكبري»

اما مستضعفين، كه مؤمن و كافر محض نيستند، رجعت نمي‌كنند و تا قيامت برانگيخته نمي‌شوند. «أما رجوع الائمه (اصل رجعت ائمه) فقد دلت الاخبار الكثيره علي رجعة اميرالمؤمنين و كثيرِ منها علي رجعة الحسين» (روايات متعدد داريم كه اميرمومنان و امام حسين برمي گردند)

«و دَلّت بعض الاخبار (شايد به پنج روايت نرسد)‌ علي رجوع النبيين و سائر الائمة»

 اما رجوع اينها چه زماني است ؟

 «رجوعُهُم في زمن المهدي، أو قبله أوَ بَعْدَه فالاخبار فيهم مختلفه» (آيا انبيا و ائمه همزمان با

 امام زمان، يا قبل و يا بعد از امام برمي‌گردند ؟ روايات در اين مورد متعارض است.)

 پس اعتقاد ما در مورد رجعت  چه ميزاني باشد؟ ايشان مي‌فرمايد:

« فيجب ان تقر برجوع بعض الناس و الائمه مجملاً » (اجمالا به رجعت بعضي از مردم و ائمه اعتقاد داشته باشيم ) «وَ تُردَّ علمَ ما ورد من تفاصيل ذلك إليهم.»[5] (علم تفصيلي رجعت به خودشان واگذار مي‌شود و ما لازم نيست كه به تفاصيل رجعت اعتقاد داشته باشيم)

اگر ما واقعا  20 هزار و يا 10 هزار روايت و… و يا حداقل 20 روايت دربارة تفصيلات رجعت و حكومت ائمه طاهرين: داشته باشيم كه اين روايات حكومت امام زمان را مقدمه‌اي براي حكومت ائمه طاهرين بداند، چرا اعتقادمان اجمالي باشد، بلكه بايد تفصيلي باشد.

.

نتيجه بحث:

اصل رجعت ائمه در آن بحثي نيست بلكه صحبت در تفاصيل رجعت است. رواياتي كه در زمينه تفاصيل وارد شده، محدود است و بيانات بزرگان ما هم همين است.

.

روايت دوم

مرحوم قمي، ذيل آيه 85 سوره قصص، روايتي را از امام سجاد نقل مي‌كند.

«قال و حدثني أبي عن النضر بن سويد عن يحيى الحلبي عن عبد الحميد الطائي عن أبي خالد الكابلي عن علي بن الحسين ع في قوله: إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ[6]» قال يرجع إليكم نبيكم ص و أمير المؤمنين ع و الأئمة ع.[7]

.

بيان استاد

از اين روايت – با قطع نظر از سند – چه استفاده‌اي مي‌شود؟ پيامبر اكرم و اميرمومنان و ائمه: رجعت مي‌كنند. اگر الف و لامِ «الائمة» را عهد بگيريم، رجعت همه امامان تبادر به ذهن مي‌كند ولي تفصيلاتي از قبيل رجوع امامان همزمان، قبل و يا بعد امام زمان بايد استناد به ادله‌اي باشند.

.

روايت سوم

«وَ عَنْهُمْ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ، عَنْ (أَبِي الْمِعْزَى [الْمِغْرَاءِ]) حُمَيْدِ بْنِ الْمُثَنَّى، عَنْ دَاوُدَ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَنَا: «وَ لَسَوْفَ يَرْجِعُ‏ جَارُكُمُ‏ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع أَلْفاً فَيَمْلِكُ حَتَّى تَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَر» [8]

بالاخره همسايه شما حسين 7 برمي گرددو هزار سال حكومت مى‏كند كه از پيرى ابروانش روى ديدگانش را مى‏گيرد.

ظاهرا مخاطب امام در روايت، عراقي‌ها بوده‌اند چون حمران بن اعين كوفي است. از اين روايت فقط رجوع و حكومت امام حسين7 استفاده مي‌شود.

.

سند روايت

ابي‌المغراء در سند روايت مشكلي ندارد. مشكل در داود بن راشد است.او از اصحاب امام صادق 7 است در مورد او گفته‌اند : «كونه من اصحاب الصادق ظاهرهُ انه امامي اِلّا أن حاله مجهول» فرزند مامقاني در مورد داود مي‌گويد: «لم يعترض لبيان حاله اصحاب الجرح و التعديل فهو غير مبين الحال» پس حال او مشخص نيست.

ولي چون در مورد رجعت امام حسين چندين روايت وارد شده، لذا بحث سندي معنا ندارد و از آن اغماض مي‌شود. چون رجعت امام حسين7 اگر متواتر نباشد مستفيض است.پس هيچ بحثي در رجعت امام حسين 7 نيست، ولي اگر بخواهيم وارد تفصيلات رجعت مانند حكومت و حاكميت شويم بايد براي اثبات آن، اسناد و دلايل را بررسي كنيم.

.

ناقلين ديگر روايت

  • · بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد:، صفار، محمد بن حسن (متوفي 290 ق)، ص22
  • · الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، (متوفي 1104)
  • تفسير القرآن الكريم، شبر سيد عبد الله، (قرن: سيزدهم )
  • · بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ( متوفي1110 ‏)، ج 53[9]

.

روايت چهارم:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ  وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدالْبَرْقِيِّ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ عُثْمَانَ‏، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَيَمْلِكُ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ‏ عَلَى‏ عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَرِ» قَالَ: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ قَالَ: «نَبِيُّكُمْ (ص) رَاجِعٌ إِلَيْكُمْ» [10]

 سند روايت

سند روايت مشكلي ندارد هرچند، معلي بن خنيس را ظاهرا شيخ انصاري در مكاسب تضعيف مي‌كند ولي مرحوم خوئي ايشان را توثيق مي‌كند، بنظر ما، روايت مشكلي ندارد.

.

بررسي روايت

اين روايت امام صادق7 همان بيان امام باقر7 است.[11]

معلي بن خنيس مي‌گويد كه امام صادق7 به من فرمود: اول كسى كه در رجعت بدنيا برمى‏گردد، همسايه شما حسين عليه السّلام است آن حضرت چندان حكومت مى‏كند كه از شدت سالخوردگي ابروانش روى ديدگانش را مى‏گيرد سپس امام آيه « إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعاد» را خوانده و فرمودند: (مراد از معاد ) پيامبر اكرم9 به سوي شما برخواهد گشت. از اين روايت رجعت امام حسين7 و حكومت و طولاني بودن حكومت او، استفاده مي‌شود.

.

روايت پنجم:

روايتي است كه مرحوم ابن حجّام در كتاب تأويل ما نزل من القرآن نقل كرده است.

«حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالك، حدّثنا الحسن بن علي بن مروان، حدّثنا سعيد بن عمر، عن أبي مروان قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن قول الله عزّ وجلّ: إنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيكَ القُرآنَ لَرَادُّكَ إلى مَعَاد؟ قال: فقال لي: «لا والله لا تنقضي الدنيا ولا تذهب حتّى يجتمع رسول الله9وعليّ 7 بالثوية فيلتقيان ويبنيان بالثويّة مسجداً له اثنا عشر ألف باب» يعني: موضعاً بالكوفة» [12]

.

شخصيت ابن حجام

ابن حجّام (متوفاي 328 ) از قدماست. مرحوم نجّاشي در مورد ايشان مي‌فرمايد: «ثقةً ثقةٌ من اصحابنا عينٌ سديد الحديث لَهُ (سپس كتابهايش را نام مي‌برد) و قال جماعة من اصحابنا (در وصف كتاب او) إنه كتابٌ لم يُصَنّف في معناه مثله، (نظير اين كتاب نوشته نشده است)

.

ترجمه روايت

ابومروان ازآيه « إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعاد» سؤال مي‌كند كه منظور چيست؟ امام صادق7 فرمودند: به خدا قسم دنيا به پايان نمي‌رسد تا اينكه رسول الله (ص)‌ و علي7  در ثويه با هم ملاقات مي‌كنندو در ثويه مسجدي مي‌سازند كه 000/12 درب دارد. ثويه كجاست؟ در متن روايت آمده كه موضعي از كوفه است (ظاهرا توضيح از خود ابن حجام است)

.

مكان ثويه در معجم البلدان

«الثویة بالفتح ثم الكسر ویاء مشددة ویقال الثویة بلفظ التصغیر

  • · موضع قریب من الكوفة
  • · وقیل بالكوفة
  • · وقیل خریبة إلى جانب الحیرة على ساعة منها ذكر العلماء أنها كانت سجنا للنعمان بن المنذر كان یحبس بها من أراد قتله فكان یقال لمن حبس بها ثوى أی أقام فسمیت الثویة بذلك وقال ابن حبان دفن المغیرة بن شعبة بالكوفة بموضع یقال له الثویة وهناك دفن أبو موسى الأشعری فی سنة خمسین.» [13]

.

«ثویه» بفتح «ثا» و كسر «واو» و یاى مشدده، محل نزدیك كوفه است، بعضى گفته، ثویه در خود كوفه است و بعضى گفته:‌ ثویه خرابه‌ى است به سوى حیره كه به اندازه یك ساعت از آن دور است. علماء متذكر شده‌‌اند كه ثویه، زندان نعمان ابن منذر بود، در آنجا هر كسى را كه مى‌خواست بكشد؛ حبس مى‌كرد به هر كسى كه در آنجا زندانى مى‌شد؛ ثوى مى‌گفتند. ابن حبان گفته است: مغیرة بن شعبه در كوفه در ثویه همان جایى كه ابو موسى اشعرى به خاك سپرده‌شده؛ در سال پنجا دفن شده‌است.

.

نتيجه بحث

روايت، رجعت پيامبر اكرم9 و اميرمومنان7 را به دنيا بيان مي‌كند. درمورد اصل رجعت پيامبر اكرم و رجعت اميرالمؤمنين روايات متعددي وارد شده است و نياز به بررسي سندي نداريم ولي اگر بخواهيم تفصيلات ديگر را بپذيريم، نياز به بررسي سندي داريم مثلا در همين روايت، سعيد ابن عمر مهمل است. براي اطلاع بيشتر به تنقيح المقال ج31، ص231 مراجعه فرماييد.

.

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

————————————————————————————————–

[1] . سوره النمل ، آيه 93

[2] . علي بن ابراهيم ، تفسير قمي ،ج2 ،ص 132

[3] . كليني ، كافي ، ج1 ، ص 514

[4] . البته بنده اجماعات را فعلا از كتاب مرحوم والدم ؛ الشيعه و الرجعه، ج2، ‌ص242 القسم الرابع،الاجماعات و الرجعة)‌ بيان مي‌كنم كه ايشان از مرحوم مجلسي جامع المعقول و المنقول و مرجع الامة و باب الائمة (تعبير از مرحوم والد است) نقل مي‌كند.

[5] . الشيعة و الرجعة، ج2، ص270.

[6] . سوره قصص ، آيه 85 (إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى‏ وَ مَنْ هُوَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ (آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت [زادگاهت‏] بازمى‏گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مى‏داند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، و چه كسى در گمراهى آشكار است!»

[7] .  قمي علي بن ابراهيم ، تفسير قمي ، ج2 ، ص 147

[8] . حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر ، ص102

[9] . معجم احاديث الامام المهدي7، ج7، ص459.

[10] . حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر ، ص 121

[11] . عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ حَدِيثِي‏ حَدِيثُ‏ أَبِي‏ وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (كافي ،ج1 ، ص53 )

[12] .  تأويل ما نزل من القرآن الكريم فـي النبـي وآلـه 7 ، ابن حجام ، محمد بن عباس ، قرن 4ق ، ص233

[13] . الحموی، ابوعبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای 626هـ)، معجم البلدان، ج2، ص 807

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *