مهمان آسمانی
آیتالله شیخمحمدرضا طبسی نجفی در ۱۸شعبان۱۳17ه.ق در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود. در آن زمان، والدینش برای زیارت بارگاه ملکوتی علیبنموسیالرضا علیه السلام به مشهد مشرف شده بودند. پدر او، مرحوم شیخعباس، مردی فاضل و باتقوا بوده و در شهر خود به تقوا و صلاح معروف بود.
.
عطش علم
.
طبس
او مقدمات را در همان شهر طبس و در نزد مرحوم آخوندملامحمد، شیخمحمدعلی مدرس، مرحوممیرزاجعفر و مرحوماحمد امام(فرزند مرحوم ملامحمد که از زهّاد عصر خود بود.) گذراند. آیتاللهطبسی، دعای خیر پدر و تشویقهای او را در آغاز طلبگی و ادامۀ این مسیر بسیار مؤثر میداند و از آن بهنیکی یاد میکند. آیتاللهطبسی میگوید:
صبحها برای درس تفسیر و فقه به مسجد آقامیرزاابوالحسن جندقی میرفتم. پدرم برای تشویق من به سحرخیزی و برای اینکه با او به مسجد بروم، روزی یک پول(هر چهل پول، مساوی یک ریال بود.) میداد. بدینترتیب به سحرخیزی و رفتن به مسجد عادت کردم و منش من شد.
.
مشهد
او در سال۱۳۳۷ق در پانزدهسالگی بهامر پدر، راهی مشهد مقدس شد و برای ادامۀ تحصیلات، در آنجا رحل اقامت افکند. در مشهد از استادان بزرگی چون مرحوم میرزاعبدالجواد ادیب نیشابوری، شیخکاظم دامغانی، میرزامحمدحسین شهرستانی، میرزامحمدباقر مدرس، سیدمرتضی یزدی، سیدعباس شاهرودی، سیدمحمدباقر آستانه، محقق نوغانی و ملاعلی همدانی کسب فیض کرد و از چشمۀ جوشان علم آنان سیراب شد.
.
.
قم
حوزۀ مشهد نمیتوانست عطش او به فراگیری علوم مختلف اسلامی را فرو نشاند. ازاینرو به حوزۀ قم هجرت کرد. او دربارۀ مهاجرتش به قم اینگونه فرموده است:
هنگامیکه در مشهد مقدس مشغول تحصیل بودم، حوزۀ قم درحال شکلگیری بود. تازه مرحوم آیتالله حاجشیخعبدالکریم حائری به قم آمده بود و درحال پایهریزی حوزۀ علمیه بود. مرحومملاهاشم خراسانی که از علمای بزرگ مشهد بود، در نامهای سفارش مرا به حاجشیخعبدالکریم حائری کرد. در هجدهسالگی به قم مشرف شدم و حاجشیخعبدالکریم، حجرهای در مدرسۀ فیضیه برایم معین کرد.
پس از ورود به قم، به تکمیل دروس سطح پرداخت و مکاسب و کفایة را نزد عالم فرهیخته، آیتالله سیدعلی یثربی فرا گرفت. همچنین رسائل را نزد مرحوم آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری و ریاض المسائل را نزد میرزاجوادآقا ملکی تبریزی خواند.
آیتاللهطبسی خود دربارۀ استادان سطحش فرموده است:
معالم را نزد شیخحبیبالله گلپایگانی خواندم. قوانین را نزد سیدجواد قمی(سیدجواد قمی، از علمای بزرگ دوران خود و از محققان و فقهای بزرگ نجف اشرف و از شاگردان خاص شیخمرتضی بود. او پس از تکمیل تحصیلات و دروس خود، به قم مهاجرت کرده و در آنجا تدریس کرد تا اینکه یکی از افراد بارز در تدریس خارج شد. این عالم گرانقدر در سال ۱۳۱۴ق در قم فوت کرد.) و اشرف شاهرودی و حاشیۀ ملاعبدالله و مغنی و مطول (باب التسمیه) را نزد ادیب نیشابوری و منظومه را نزد شیخحسن کاشی خواندم.
نزد مرحومآقاضیاء عراقی شش سال اصول خواندم و نزد مرحومنایینی دوسالونیم مکاسب محرمه و بیع خواندم و نزد شیخعبدالکریم حائری نکاح و رضاع و قسمتی از بیع، مکاسب محرمه، خلل صلاة و بحث ادلۀ عقلیه را آموختم. همچنین نزد مرحوم میرزاعلی ایروانی بهمدت یک سال، از اولِ اوامر تا ظن مانع و ممنوع را شاگردی کردم.
سپس به درس خارج اصول فقه راه یافت و بهمدت هفت یا هشت سال نزد مرحومحائری شاگردی کرد. از فعالیتهای مهم او در قم، راهاندازی رشتۀ تبلیغ و تربیت مبلغان در حوزه بود.
.
.
نجف
این محقق بزرگ درحالیکه مجتهدی توانا بود و موفق شده بود چندین اجازۀ اجتهاد بگیرد، بازهم از طلب علم باز نایستاد و پس از هشت سال اقامت در قم، برای ادامۀ بهرهبرداری از استوانههای علم و معرفت، به نجف اشرف مهاجرت کرد. مهاجرت شاگردی چون او، برای مرحوم مؤسس (مرحومحائری) بسیار گران آمد؛ بهگونهایکه وقتی قصد خود را به اطلاع مرحومحائری رساند، مرحومحائری از او خواست ترک سفر کند؛ ولی عشق به تحصیل، این شاگرد عالِم را بهسوی نجف کشاند. او پس از ورود به نجف، در دروس استادان بزرگ آن زمان شرکت کرد: میرزای نایینی، آقاضیاءالدین عراقی، شیخمحمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)، سیدابوالحسن اصفهانی، میرزاعلی ایروانی، شیخمحمدجواد بلاغی و مرحوممامقانی.
این عالم بزرگ بهسبب علم و تقوا، خیلی زود معتمد خاص و عام و بهخصوص استاد خود، مرحوماصفهانی شد؛ بهگونهایکه در گروه ششنفرۀ اعضای دفتر استفتائات او قرار گرفت و نزدیک پانزده سال ملازم آن مرحوم بود. آیتاللهطبسی در تمام لحظات حضورش در نجف، از تلاش و علمآموزی دست برنداشت؛ بهطوریکه او را عالمی خستگیناپذیر میشناختند.
اجازات
ثمرۀ این تلاشها دریافت بیش از شصت اجازۀ اجتهاد و اجازۀ نقل روایت است. او این اجازهها را از عالمانی چون مرحوم آیتاللهحائری و مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۴۸ق؛ مرحوم آیتاللهنایینی در سال ۱۳۴۹ق؛ مرحوم آیتالله آقاضیاءالدین عراقی در سال ۱۳۴۹ق؛ مرحوم آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی در سال ۱۳۶۷ق؛ مرحوم آیتالله میرزاآقا اصطهباناتی در سال ۱۳۷۸ق و مرحوم آیتالله سیدحسین موسوی حمامی ره در سال ۱۳۷۹ق دریافت کرد.
تألیفات
او بهسبب برخورداری از استادان بزرگ و تلاش شبانهروزی خود، موفق شد کتابهای بسیاری تألیف کند؛ ازجمله الشیعة و الرجعة، الاربعون من الاربعین، مصباح الظلام، مقتل الحسین علیه السلام، درر الأخبار فیما یتعلق بحال الـإحتضار، الدر الثمین فی التختم بالیمین، ذرایع البیان، منیة الراغب فی ایمان ابی طالب، المنیة فی حلق الشارب و اللحیة و… .
خصوصیات اخلاقی
از خصوصیات اخلاقی این عالمِ عامل، تواضع، سعۀ صدر، خُلق نیک، همت والا، ورع، تقوا، عفت و حیا بود.
شبزندهدار
سحرخیز بود و مناجاتهای شبانهاش گوش هر شنوندهای را نوازش میکرد. از دهسالگی تا آخر عمر بابرکتش، به نمازشب مداومت کرده و اطرافیانش را به این عبادت تشویق میکرد. او دعاها را با لحنی خاص و سوزِ دل میخواند و هنگام قرائت، اشک از دیدگان مبارکش جاری بود.
غالباً یکساعتمانده به اذان صبح، بیدار میشد و پس از بهجاآوردن نمازشب، به خواندن دعا و زیارت میپرداخت. او این دعاها و زیارتها را از کتابهای مرتبط، گلچین کرده بود. این مجموعه اینک نزد ما موجود است. خودِ ما شاهد این رفتار او بودیم. چون اتاق استراحت او همان کتابخانۀ شخصی خودش بود و من هم در همانجا به استراحت میپرداختم، میدیدم تهجد و شبزندهداری میکند و زیارت عاشورا و دعای توسل و… را با لحنی حزین و دلنشین میخواند.
عاشق اهلبیت
آن عالم خداجو بسیار به اهلبیت اطهار علاقه داشت و تمام تألیفات خود را به ارواح طیبۀ آن بزرگواران هدیه میکرد. در تمام ۳۵ سال اقامتش در نجف اشرف، سحرها به حرم امیرمؤمنان علیه السلام میرفت و در آنجا نمازجماعت میخواند. شبهای جمعه به کربلا میرفت و در حرم حضرت امامحسین علیه السلام نمازجماعت برپا میکرد.
سادهزیست
بسیار سادهزیست بود و به زرقوبرق دنیا اعتنایی نمیکرد. تا پایان عمر شریفش در خانهای قدیمی و محقّر زندگی کرد.
شهرتگریز
از خصوصیات بارز او، شهرتگریزی بود. بهشدت از معروفشدن پرهیز میکرد. پس از رحلت آیتاللهاصفهانی، زمینه برای مرجعیتش فراهم بود؛ اما هرچه افراد به او مراجعه کرده و درخواست رساله کردند، آن حضرت امتناع ورزید و به تدریس و تحصیل خود ادامه داد.
متواضع
او به بزرگان، بسیار احترام میگذاشت و با خردسالان با مهربانی رفتار میکرد. همواره در سلامکردن بر دیگران، چه کوچک و چه بزرگ، سبقت میگرفت.
برای خرید و تهیۀ احتیاجات روزمرۀ زندگی، خودش به بازار میرفت و خرید میکرد و با دست خود به منزل میآورد. این درحالی بود که بازار تقریباً دور بود و او نیز به پادرد گرفتار بود. در راه، دوستان و محترمان (شاگردان) میرسیدند و پس از ادای احترام، خواستار همکاری و رساندن آن خریدها به درِ منزل میشدند؛ ولی نمیپذیرفت و میفرمود: «صاحب العیال أحق بحمل الزاد إلی عیاله.»
گاهی به او عرض میکردم: «شأن شما بیشتر از این است که به بازار بروید و خرید کنید و خودتان آن را به منزل بیاورید.» در جواب، اشعار منسوب به امیرمؤمنان علیه السلام را میخواند:
لا ینقص الکامل من کماله
أن یحمل الزاد إلی عیاله
.
.
یادم نمیرود روزی بههمراه پدرم در تاریخ ۱۳۹۱ق در تهران خدمت مرحوم آیتاللهخوانساری رفتیم. پدرم بیدرنگ خم شد و دست سید خوانساری را بوسید.
بزرگدارِ بزرگان
روزی سید خوانساری برای دیدوبازدید به منزل ما در نجف اشرف تشریف آورد. برحسب اتفاق، شب جمعه بود و پدرم هرگز زیارت امامحسین علیه السلام را در این شب ترک نمیکرد. آن روز (عصر پنجشنبه) بهاحترام سید خوانساری، به کربلا و زیارت امامحسین علیه السلام نرفت. یکی از همراهان سید خوانساری بهنام آقای رشتی این مطلب را به سید گفت و آن را یکی از دلایل علاقه و احترام بسیار زیاد پدرم به مرحومخوانساری برشمرد.
پایبند به سلف صالح
مرحوم پدرم احترام خاص و بسیار زیادی برای سلف صالح قائل بود. هرگز کمترین جسارت و اسائۀ ادبی به آنان را تحمل نمیکرد و دربرابر آن بهسرعت موضع میگرفت. برای مرحومآخوند، بهخصوص مقام علمی و مدرسۀ اصولی او، ارزش والایی قائل بود. گاهی از پدرم میشنیدم که میفرمود:
ایکاش دستگاهی اختراع میشد که اصوات را از فضا میگرفت. آنگاه میتوانستم سخنان و دروس آخوند را ضبط کرده و برای این نسل عرضه کنم.
مردمجوش
آقای حاجحسین نساج معروف به حاجحسین صلواتی، یکی از بازاریان نجف اشرف، میگفت: «ویژگی مرحوم پدرتان این بود که با کسبه میجوشید و انس خاصی با آنان داشت. این شیوه در نجف، از اهل علم کمتر دیده میشد.»
همین مطلب را دربارۀ خصوصیات اخلاقی پدرم، از استادم آیتاللهوحید نیز در چندین جلسه شنیدهام. همچنین یکی از کسبۀ نجف اشرف، معروف به حاجحسین صلواتی برایم اینچنین نقل کرد:
با یکی از مؤمنان بحث و جدل کرده و درگیری لفظی پیدا کردم که آیا مقاربت زیاد، ازنظر شرع، پسندیده است یا ناپسند؟ گفتم: «برویم منزل حاجشیخ و از او سؤال کنیم.» وارد اتاق شدیم. اتفاقاً حاجشیخ کسالت و تبولرزی شدید داشت؛ بهطوریکه چند پتو رویش انداخته بودند. وقتی ما را دید، با گشادهرویی استقبال کرد و پرسید: «امری داشتید؟» خواستیم ادب را رعایت کرده و حال حاجشیخ را ملاحظه کنیم؛ پس سؤال خود را مطرح نکردیم. اصرار کرد و گفت: «خیر، حالم خوب است» و از جا برخاست و نشست. وقتی مسئله را مطرح کردیم، لبخندی زد و فرمود: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أنا طَروق و أحبُّ مَن یطرق.»( روایتی با این موضوع وجود دارد، ولی این نص را نیافتم؛ نک: بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۶ و ج۷۶، ص۸۳و۹۳.)
.
توصیههای اخلاقی
.
توصیه به نمازشب
به خواندن نمازشب بسیار سفارش میکرد. حتی روزی مخصوصاً دستم را گرفت و کنار مزار مرحوم علیبنبابویه قمی برد. سپس آن سفارش امامعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به علیبنبابویه درخصوص نمازشب را به من نشان داد: «علیک بالصلاة اللیل.» آنگاه تأکید کرد: «نمیتوان به مقامات عالیه دست یافت، مگر با خواندن نمازشب و ارتباط با خدا.»
سفارش به خواندن دعای عبرات
تمام دعای عبرات(مهج الدعوات، ص۴۰۳؛ این دعا از امامصادق علیه السلام نقل شده است.) را قرائت میکرد و به ما سفارش میکرد بخوانیم. صدایش را ضبط کرده بودیم. شبهای ماه مبارک رمضان در نجف اشرف در کتابخانۀ خودش، وقتیکه دوستان طلبه و فضلا جمع میشدند، پس از گفتوگوهای علمی و منبر، همان دعا را با صوت او میخواندیم.
فعالیتهای سیاسی
آن عالم کبیر، علاوه بر اشتغال به فعالیتهای علمی، از فعالیتهای سیاسی نیز در حدّ توان و احساس وظیفه، کنارهگیری نمیکرد. همزمان با آغاز نهضت انقلاب اسلامی بهرهبری حضرت امامخمینی ره اعلامیههایی را در حمایت از انقلاب و امام صادر کرد. پس از اینکه امام را به نجف اشرف تبعید کردند، شخصاً تا چهلکیلومتری نجف به استقبال امام رفت. همواره میفرمود: «باید از زحمات این مرد، تقدیر کرد.»
.
.
عروج بهسوی معبود
مرحوم آیتاللهطبسی در سال ۱۳۹۹ق براثر سکته، به بیماری سختی مبتلا شد و سرانجام در ۲۵ربیعالاول۱۴۰۵ ندای حق را لبیک گفت. پیکر پاک آن عالم وارسته را پس از تشییعجنازهای باشکوه، در جوار حضرت فاطمۀ معصومه علیها السلام در حجرۀ ۳۸ صحن بزرگ به خاک سپردند. (سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً) (مریم، ۱۵.)
آیتاللهطبسی در نگاه دیگران
بسیاری از مراجع و علمای معاصر محقق طبسی، دربارۀ مقام رفیع علمی و عملی او سخن گفتهاند: آقاضیاء عراقی آیتاللهطبسی را فردی عالم و تکیهگاه علما نامیده است. استاد گرانقدر او، مرحوماصفهانی نیز او را دوست صمیمی و برگزیده و نیکوکار یاد کرده و فرموده است: «او از کسانی است که عمری را در تحصیل علوم شرعی صرف کرده تا آنکه از عالمان برجسته شده است.» همچنین مرحوممیرزای نایینی(میرزاحسین در سال ۱۲۷۷ق در شهر نایین به دنیا آمد. او دروس ابتدایی حوزه را در زادگاه خود آموخت و پسازآن در ۲۷سالگی راهی اصفهان شد و از استادانی همچون ابوالمعالی شیخمحمدباقر ایوانکی بهره برد. او در سال ۱۳۰۳ق راهی سامرا شد و از کرسی درس میرزای شیرازی بهره برد و بهمدت نُه سال پای درس استادش نشست و از محارم خاص میرزا شد. پس از رحلت استادش در سال ۱۳۱۶ق عازم نجف اشرف شد و علاوه بر شرکت در درس آخوند، به تدریس هم پرداخت. او شاگردان فراوانی تربیت کرد، ازجمله سیدمحسن حکیم، سیدمحمدهادی میلانی، سیدابوالقاسم خویی و میرزاهاشم آملی. مهمترین تألیفش، تعلیقه بر عروة و تقریرات اصول است. سرانجام در ۲۶جمادیالاول۱۳۵۵ در نجف اشرف دار دنیا را وداع گفت و سیدابوالحسن اصفهانی بر بدن او نماز میت خواند. او را درکنار حرم امیرمؤمنان علیه السلام به خاک سپردند (نک: گلشن ابرار، ج۲، ص۵۴۷).) در اجازهنامۀ اجتهاد، او را فردی عالم، عامل، فاضل و باتقوا خوانده و فرموده است: «او ازجمله کسانی است که تمام عمر خود را صرف علم و عمل کرده است.» نیز مرحوم آیتالله شیخمرتضی اخوان خراسانی برایم چنین نقل کرده است:
روزی در پایان درس، مرحومنایینی به طلبهها و شاگردان فرمود: «آقایی از قم به نجف وارد شده است و میگویند مرد فاضلی است. میخواهم به دیدن او بروم.» من نیز بههمراه استاد و دیگر شاگردان او به دیدن پدر شما، مرحوم آیتاللهطبسی، رفتم. در آن وقت مرحوم پدرتان در مدرسۀ آخوند حجرۀ کوچکی داشت و بیرون اتاق، در ایوان فرشی انداخته بود. همینکه مرحومنایینی نشست، پدر شما فرعی فقهی بیان کرد: «آیا چک، حکم پول نقد را دارد یا نه؟» و بسیار عالمانه و قوی وارد بحث شد. من از آنجا به او ارادت پیدا کردم و با وی آشنا شدم.
با سلام
صوت هم کار کنید کلیپی باشه عالیه
سلام علیکم
با تشکر از نظر جنابعالی
تا الان تعدادی کلیپ کار شده از قسمت نگارخانه قابل استفاده می باشد.
سعی می شود کلیپ های بیشتری ارائه شود.
عاشق این وبسایت شدم من.عالی
هستید شما