راويان عامه روايات يأجوج و مأجوج (ابوهريره)
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما الحجة بن الحسن المهدی روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا.
روایات و نصوصی که در کتب عامه نسبت به جریان و سرنوشت یأجوج و مأجوج آمده بود تقریبا استقصاء کردیم. قبل از اینکه بپردازیم به روایات خاصه و ببینیم جایگاه این جریان در کتابهای ما چقدر است و چه میزان به آن بهاء داده شده، به بررسی اجمالی راویان روایات یأجوج و مأجوج میپردازیم که بعضا مساله دار هستند. لیست کسانی که این روایات را نقل کرده اند عبارتند از:
کعب الاحبار
اين شخص در ارتباط با ملاحم و آخر الزمان و قضایای مهدویت نود روایت دارد. البته این تعداد دقیق نیست و ممکن است کمتر یا بیشتر باشد. به هر حال او یکی از روات این نصوص است. و ما به طور مفصل راجع به او بحث کردیم که ریشه تفکرش به کتب اسرائیلیات بر میگردد.
تبیع
که ما مفصل راجع به او بحث کردیم که بیش از ده روایت راجع به ملاحم و قضایای آخر الزمان و مرتبط با حضرت مهدی ع دارد. و گفتیم که خط فکری او و کعب در نقل اسرائیلیات یکی است.
وهب بن منبه
که اشاره ای به ایشان کردیم که از نظر علمای شیعه او از رجال نوادر الحکمة استثناء شده و هرکس که از این کتاب استثناء شود مساله دار بوده و روایاتش مقبول نیست.
مرحوم شوشتری علت استثناء را نقل روایات مناکیر از جانب ایشان میداند که البته خود متونی که او نقل میکند گویای عدم صدور آن از معصوم دارد. سپس ایشان به برخی از روایات او اشاره میکند و میگوید: از اخبار منقوله از وهب اینکه پیامبر فرمودند: عمر و ابوبكر بمنزلة السمع و البصر؛ این دو به منزله سمع و بصر اند نسبت به انسان، لذا پیامبر از اینها نخواست که به جهاد و جنگ بروند. یا روایتی که میگوید: پیامبر در مرض موت بوده و به فلانی دستور میدهد که به جای پیامبر نماز بخواند و اینکه اولین کسی که قرآن را جمع کرده عطاء ابن مرکبود بوده که جمع القرآن بصنعاء؛
سپس مرحوم شوشتری میفرماید: او کسی است که طبق نقل ابن قتیبه جزء فارس بوده و کسری او را به یمن فرستاده است. وهب میگوید: قرات من کتب الله اثنین و سبعین کتاب الله من این تعداد کتب از کتب خداوند را مطالعه نمودم.
حموی در باره او میگوید: کان کثیر النقل من الکتب المعروفة القدیمة المعروف بالاسرائیلیات. او کلامش و ریشه تفکرش و نقل روایاتش همه از کتب اسرائیلیات بوده و در این زمینه معروف بوده است و شما دیدید که او اصلا نقشی به حضرت مهدی و کعبه مکرمه در آخر الزمان نمی دهد. و نقش را تنها و تنها به حضرت عيسي و مربوط به طور و جاهای دیگر میداند.
عبدالله بن عمرو عاص
با آن سوابق که قریب 50 روایت به نام او در ملاحم، فتن و حوادث آخر الزمان از او نقل شده است و معلوم شد که ریشه تفکرات او که معروف به صاحب الزاملتین است کتب اسرائیلیات است.
عکرمه
که در ارتباط با او مفصلاً صحبت شد که او منحرف است از نظر اعتقادی جزء خوارج بود و این تفکر را تبلیغ میکرده است.
عروة بن زبیر
که درباره او گفته شده: کان یاخذه الزمع اذا کان یسمع؛ هنگامی که نام حضرت را میشنید عصبانی میشد و به حضرتش دشنام ميداد که قضایایش معروف است.
ابن عائش
که اصلا ضبط او معلوم نیست، ابن عائش حضرمی است یا ابن عباس حضرمی یا ابن هالیس حضرمی؟ وقتی میخواهیم به یک روایت اعتقادی اعتماد کنیم باید سند آن و روات آن معلوم باشند. علاوه بر این او از خاله اش ـ که معلوم نیست او كيست ـ نقل میکند.
ابو هریره
شما روایات قیام الساعة و روایات مهدوی را نگاه کنید او تقریبا سیصد روایات دارد. آیا جناب ابو هریره که راوی این احادیث است از نظر فریقین مقبول است؟
قبل از آن این نکته را عرض میکنم که کرارا گفته شد ما نمی خواهیم با قدح کردن در برخی روایات اصل مهدویت را زیر سوال ببریم زیرا اصل آن از ضروریات و اعتقادات کل مسلمین است و هیچ جای بحثی نیست، اما یکسری مطالب و قضایا محتملا دست برده شده است و زیاد و کم شده است که حال یا به هدف تاریک نشان دادن و مشوش نشان دادن چهره حضرت است یا دیگران را بزرگ کردن؟ همین الان شما از ماهوارههای وهابیون میشنوید این مطلب را که مهدی شیعه چنین است و چنان. یکسری مطالبی که وهابیون نقل میکنند از امثال ابوهریره است. البته یکسری مطالب هم ممکن است در روایات ما آمده باشد که همه آنها مورد قبول نیست. ببینید مرحوم طبرسی در اعلام الوری چه میگوید: ایشان میگوید مسائلی همچون مساله تخریب مساجد و منابر و مواردی از این قبیل مثل یحکم بحکم داوود اینها قطعی نیست البته بعدا ایشان توجیه میکنند. یعنی همان اول بررسی سندی میکند ولی بعد همه را توجیه میکند.
روایاتی که راوایانش امثال ابوهریره هستند باید نقادانه و با تامل وارد شد. مثلا روایت اگر خبر واحد است باید محفوف به قرائن قطعیه باشد یا لا اقل مستفیض باشد (طبق مبنای برخی از معاصرین) یا متواتر باشد و یا بالاخره روایاتی باشد که جزء اقاریر است، همانند روایت المهدی من نسل فاطمة س یا روایت المهدی من نسل الحسین ع و یا روایت المهدی ع طاووس اهل الجنة اینها اقاریراست و ما میپذیریم اما برخی روایات که با معتقدات شیعه نمی سازد باید توجیه شود.
سوال شد که وقتی حضرت تشریف بیاورند اول درباره اعتقادات انسانها میپرسند حتی کسی که زیر آوار است حضرت ابتدا از اعتقاداتش سوال میکند. کجا این مطالب ذکر شده است. البته حضرت مهدی ع تمام دنیا را به اسلام محمدی ص دعوت میکند ولی اینکه همان اول این کار را انجام میدهد و توبه را نمی پذیرد خیر. البته این مطلب که حضرت در ابتدا چنین میکند دو سه روایت دارد ولی در مقابلش دهها روایت معارض دارد که باید سندا و دلالتا بررسی شود وسپس بر فرض حجیت و تعارض بین آنها جمع کرد. که نتیجه آن این میشود که حضرت توبه کسانی که یعرفونه کما یعرفون ابنائهم هستند امثال ناصبیها که مثل خورشید میدانند حق با چه کسانی است ولی انکار میکنند و در طول زندگیشان نیز همین گونه بوده اند، قبول نمی کند پس باید بحث شود و اینگونه نیست که هر روایتی را از هر کجا که دیدیم بگوئیم همان است و تمام.
برمی گردیم به بررسی ابوهریره که روایات متعددی از او نقل شده است. به کتب خود اهل سنت مراجعه کنیم ببینیم راجع به او چه گفتهاند.
سیر اعلام النبلاء راجع به او میگوید: در اسم او اختلاف است و سی و نه اسم برایش بیان کردهاند. نسبت به ایشان گفته اند: از پیامبر، از تبیع، از اولی و دومی و عایشه، از فضل و بصرة ابن ابی بصرة و از کعب الاحبار روایت نقل کرده است. ولی از امیرالمؤمنین یک روایت نقل نمی کند. آیا او معاصر حضرت نبوده است؟ او معاصر بعد از حضرت بوده است، زیرا حضرت علی ع سال 40 به شهادت رسیده ولی او در سال 59 فوت شد، یعنی او بعد از حضرت هم بوده است، اما روایتی نقل نمی کند. سپس ذهبی ادامه میدهد تا اینجا که او: کان مقدمه و اسلامه فی اول سنة سبع عام خیبر؛ در جای دیگر ذهبی میگوید: جاء خیبر بعد ان فرغوا من القتال؛ بعد از پیروزی مسلمان او وارد خیبر شد.
از خیبر تا رحلت پیامبر سه سال فاصله بوده و او با اینکه خیلی هم نزد پیامبر نبوده، چون خودش میگوید: سمعت رسول الله ثلاث سنین او میگوید: رایتنی اصرع بین القبر و المنبر من الجوع وقتی میخواستم از خانه به مسجد بیایم همانجا همانند انسان دیوانه میافتادم حتی یقول مجنون.
اما ذهبی از شخصی نقل میکند که: کنا عند ابی هریرة فتمخط فمسح بردائه؛ آب بینی اش را با عبایش پاک نمود فقال الحمد لله الذی تمخط ابو هریرة فی الکتان؛ ما اینقدر وضعمان خوب شده که دستمال بینیمان کتان است و لقد رایتنی و انی لاخّر بین منزل عایشه والمنبر؛ حال ما سوال میکنیم که این وضع مالی را از کجا آورده است؟ خود اهل سنت میگویند که او شهریه فوق العاده ای از معاویه داشته است. کان ابو هریرة اذا اعطاه معاویه سکت و فاذا امسک عنه تکلم؛ اگر معاویه به موقع به مزدش را نمی داد، به سخن در میآمد و علیه معاویه سخن میگفت و به محض اینکه به او پول میدادند، ساکت میشد. حال ببینیم خلیفه نسبت به او چه نظری دارد سپس راجع به احادیثش نیز بحث خواهیم کرد.
سپس ذهبی میگوید: او مدتی استاندار بحرین بود و پولهای هنگفتی به دست آورد. ان عمر استعمل اباهریره علی بحرین فقدم بعشرة آلاف فقال له استأثرت بهذه الاموال یا عدو الله و عدو کتاب الله؛ عمر به او گفت ای دشمن خدا و قرآن تو این اموال را از کجا آورده ای؟ او در جواب میگوید: من دشمن پیامبر و خدا نیستم و سپس گفت: خیل نتجت غلة رقیق لی، اُعطیه تتابعت؛ کارهای اقتصادی انجام میدادم و پولی به دست آوردم.
اما در ارتباط با روایات ابو هریره خود اهل سنت میگویند: روایاتش مشکل دارد و نمی توان به آنها اعتماد کرد. کان ابو هریره یقول رُبّ کیس عند ابو هریرة لم یفتحه؛ هنوز کیسه هایی از روایت نزد ابو هریره هست که باز نشده است. خلیفه دوم به میگوید: آیا نقل روایت را از پیامبر بس میکنی یا اینکه تو را به سرزمين دوس تبعید کنم!؟ حتی خود عایشه از او شکایت میکند که من که همسر پیامبر هستم این مقدار از او روایت نقل نکردم. دخل اباهریرة علی عائشة فقالت له اکثرت یا ابا هریرة عن رسول الله قال ای والله یا اماه ما کانت تشغلنی عنه المراة ولا المکحلة و لا الدهن؛ من سرو کارم با آینه و سرمه و این چیزها نبوده و فقط روايات پيامبر را تقریر میکردم. ببینید خلیفه، عایشه و حتی مروان به او اشکال میکنند. مروان میگوید: ای ابو هریره اجازه میدهی حرف مردم را در رابطه با تو بیان کنم؟ سپس میگوید: ان الناس قالوا اکثر الحدیث عن رسول الله و انما قدم قبل رسول الله بیسیر؛ این مطالب نشان میدهد که زیر سوال بردن احادیث ابا هریره تازگی نداشته و چیزی بوده که از قبل به او نسبت میدادند.
باز در جمعی به او ایراد گرفته شد که این احادیث را مردم میگویند از خودت نقل کردی. زیرا آنقدری که نقل میکنی نه مهاجرین نقل میکنند ونه انصار، اینها را از کجاآورده ای؟ او میگوید: آنها بازاری بودند و دنبال تجارت خویش بودند ولی تنها من بودم که دنبال نوشتن روایات پیامبر بودم. این از وضعیت ابوهریره حال بگذریم از تدلیسی که ایشان داشته است. ذهبی تدلیسش را توجیه کرده و میگوید: تدلیس بین صحابه خیلی است. ببینید شعبة بن حجاج در ارتباط با تدلیس میگوید: التدلیس اخو الکذب و در جای دیگر میگوید: التدلیس اشد من الزنا؛ ولی ذهبی برای توجیهش میگوید: صحابی خیلی از این تدلیسها دارند. روی این جهت که بحث از تدلیس ابوهریره بوده اهل سنت حرفهایش را نقل نمی کنند. گفته اند کسی از بزرگان اهل سنت گفته است: ابو هریرة غیر مقبول الحدیث؛ مگر روایاتی که در ارتباط با جنت و نار باشد که مثلا در بهشت چه نوع میوه وجود دارد، اما به بیش از این نمی توان اعتماد کرد. وقتی گفته میشود سمعت شعبه یقول کان ابو هریره مدلس، ذهبی فورا میگوید: تدلیس الصحابة کثیر و لا عیب فیه فان تدلیسهم عن صاحب اکثر منهم یعنی روایتی از پیامبر نشنیده ولی میگوید از پیامبر شنیدم والصحابة کلهم عدول؛
ابراهیم نخعی در رابطه با او میگوید: کان اصحابنا یدعون من حدیث ابو هریرة رها میکردند ما کان یاخذونه الا ما کان من جنة او نار؛ اما احکام را ابدا از ایشان نمی گرفتند. این مطالبی است که در کتب خودشان آمده است.
از کتب ما قاموس الرجال در دو جا یعنی در ج6 و ج11 مرحوم شوشتری راجع به ایشان صحبت کرده که من مقداری از آن را بازگو میکنم بعد ببینید آیا ما میتوانیم به روایات او اعتماد کنیم یا خیر؟ البته به غیر از چیزهائی که گفتیم مثل فضائل اهل بیت ع و محفوف بودن به قرائن و…
مرحوم شوشتری در ج 6 ص236 از شخصی به نام عجلی از امام صادق ع نقل میکند که: ثلاث کانوا یکذبون علی النبی ص ابو هریرة، انس و امرئة؛ این مطلب در خصال نیز آمده است.
مطلب بعدی را ابن ابی الحدید نقل میکند که: کان ابو حنیفة لا یحمل باحادیثه؛ اصلا احناف کلا طرف مقابل ابوهریره بودند به تبع خود ابو حنیفه.
ابو جعفر اسکافی میگوید: انه مدخول عند شیوخنا غیر مرضی الروایة ضربه عمر بالدرة؛ عمر او را شلاق زد فقال قد اکثرت الروایة و احرای بک ان تکون کاذبا علی رسول الله ص؛ تو به پیامبر دروغ نسبت میدهی.
آنچه او نقل میکند که عمر او را به خاطر نقل روایات دروغ از پیامبر کتک میزده از دو حال خارج نیست یا این جریان راست است و یا دروغ؟ اگر راست باشد نتیجه میگیریم که مشکل در خود خلیفه بوده و اگر دروغ بوده، پس نگوئید صحابه همگی عادلند. وارد این بحث نمی شوم، فعلا این مطلب اینجا آمده که عمر به او گفت تو در نقل حدیث به پیامبر دروغ نسبت میدهی.
ابراهیم تیمی نیز میگوید: کان الناس لا یاخذون من حدیث ابی هریرة الا ما کان من نار او جنة اعمش درباره او میگوید: کان ابراهیم صحیح الحدیث فکنت اذا سمعت الحدیث لتیت فاردته؛ اعمش میگوید اصلا فیلتر من برای نقل روایات ابراهیم بوده با این وجود درباره او میگوید: فاتیته یوما باحادیث صادرة من ابو هریرة فقال دعنی من حدیث ابی هریرة انهم کانوا یترکون کثیرا من حدیثه؛ عامه بسیاری از احادیث او را رها میکردند.
سلیمان بن مهران که بر فرض هم نزد ما و هم نزد آنها مقبول است میگوید: قال علی ع: ان اکذب الناس او اکذب الاحیاء علی رسول الله ص ابا هریرة؛ این مطلب را… نقل میکند او از همه ناقلین، بیشتر نقل روایت کرده است.
ابو حنیفه نیز در رابطه با او میگوید: الصحابه کلهم عدول؛ (ریشه تفکر عدالت صحابه شاید به او برگردد) ماعدا رجال منهم ابا هریرة؛ سپس او مطالبی را همانند کان علی یرید أن يتروج ابنة ابو جهل فقال رسول لله ص: لا تجتمع ابنة ولی الله مع ابنة عدو الله؛ سپس پیامبر ناراحت شد و فرمود: من اصلا اجازه نمی دهم و تو یا علی ع یا فاطمه را طلاق بده یا دختر ابو جهل را. زیرا فاطمه س بضعة منی فمن آذاها آذانی… از ابو هریره نقل میکند یا جریانی که معاویه وارد عراق و کوفه شد و گفت: من از پیامبر شنیدم که فرمود: لکل نبی حرم و حرمی المدینة فمن احدث فیها حدث فعلیه لعنة الله اجمعین؛ هر کس در حرم من مشکلی ایجاد کند ملعون است. و اشهد ان علیا قد احدث فیها (استغفرالله) حال حضرت مگر در حرم پیامبر چه کرده که باید دید. از این قبیل سخنان ابو هریره زیاد دارد.
جاحظ نیز درباره او میگوید: ان اباهریرة لیس بثقة فی الروایة عن النبی ص؛ اصلا مورد وثوق نیست البته مطالب دیگری نیز هست که باید مطالعه کنید. پس راویان روایات یأجوج و مأجوج که اصلا اسمی از حضرت مهدی ع در آنها نیست عمدتا رواتش این قبیل افراد هستند، لذا باید با دقت و کارشناسانه با روایات آنها برخورد کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.