بحث ما راجع به ندا و صیحه آسمانی بود بررسی روایات از کتب فریقین

رسیدم به روایتی که کفایة الاثر[1] نقل می‌کند به سند خودش از محمد بن حنفیه از امیرالمؤمنین به از پیامبر (ص) که اسم ائمه را می‌برد تا می‌رسد به یازدهمین و دوازدهمین می‌فرماید: سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ صما صیلم…

بعضی از حاضرین گفتند این حدیث خوانده شد ولی با دقت در متن و سند می‌بینیم 2 حدیث است. آنکه قبلا نقل کردیم از حسن بن محبوب از امام رضا و این روایت از محمد بن حنفیه از امیرمؤمنان از پیامبر است که از نظر طریق اولی به امام رضا ولی حدیث دیگر به امیرمؤمنان و ایشان نیز از پیامبر.

از جهت متن: هر چند خیلی از متن با هم مطابقت دارند ولی مقداری اختلاف دارند و باید داشته باشند در کفایه الاثر چنین آمده: عند فقدان شیعتک الخامس من السابع منِ وِلدک[2]

خامس از هفتم کیست؟ هفتم که امام کاظم است.

امام رضا می‌شود اول از ولد هفتم، امام جواد دوم و امام هادی سومی است، امام عسگری چهارم و امام زمان هم پنجمین است پس خامس امام زمان است که غایب می‌شود

بعد می‌فرماید: «یحزن لفقده أهل الارض و السماء»

این فقدان اشاره به شهادت امام عسگری است؟ آیا وقت شهادت امام عسگری مشکلاتی پیش می‌آید که پیامبر سر زیر انداختند سپس سر مبارک را برداشتند و قال بأبی و أمی

پدر و مادرم فدای آن کسی باشد که سمیّی (هم نام من است) و شبیهی (به من شباهت دارد) و شبیه موسی بن عمران، علیه حُبوب النور یَتَوقَّد مِن شعاع القُدس کأنّی بهم آیس من کانوا[3] (در سخت‌ترین شرایط که همه مأیوسند) نودی بنداءٍ یُسمع من البُعد (از بُعد از قرب همه ندا را می‌شنوند) یکون رحمةً علی المؤمنین و عذاباً علی المنافقین گفتم به آقا: و ما ذلک النداء قال (سه صوت است و در ماه رجب است)

أولها أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ

الثاني: أَزِفَتِ الْآزِفَةُ

الثَّالِثُ يَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً (شیء در آسمان کنار خورشید است) ینادی: أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ (مردم آماده شوید خداوند ایشان را فرستاد.) حَتَّى يَنْسُبَهُ إِلَى عَلِيٍّ (اسامی پدر، جد… را نام می‌برد تا به امیرمؤمنان برسد) فِيهِ هَلَاكُ الظَّالِمِينَ- فَعِنْدَ ذَلِكَ يَأْتِي الْفَرَج‏

امیرمؤمنان می‌گوید عرض کردم یا رسول الله: ِ فَكَمْ يَكُونُ بَعْدِي مِنَ الْأَئِمَّه قَالَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُم

این متن کفایه الاثر است روایت از پیامبر است و کسی که نقل می‌کند مولای متقیان است. اما متن اثبات الوصیه

مخاطب حسن بن محبوب است قَالَ لِيَ الرِّضَا ع إِنَّهُ يَا حَسَنُ سَيَكُونُ فِتْنَةٌ صَمَّاءُ (آنجا هم همین را دارد و عبارت‌ها یکی است)

صَيْلَمٌ يَذْهَبُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ (تقریبا مضمون یکی است)

در آن روایت امیرمؤمنان سؤال می‌کند چه زمان این اتفاق می‌افتد جواب می‌دهند: عِنْدَ فِقْدَانِ شِّيعتِکَ الخامسُ مِن السابِع

اما در روایت امام رضا این را ندارد: عند فِقْدَانِ الشِّيعَةِ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي‏؛ که امام جواد می‌شود الاول، امام هادی می‌شود الثانی و امام عسکری می‌شود الثالث. مصیبت، مشکلات و بلاتکلیفی، تردید و… بعد شهادت امام عسکری آغاز می‌شود آقا که به شهادت می‌رسد: يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ پس فتنها و مصیت بعد شهادت امام عسکری است ِ كَأَنِّي بِهِمْ شَرَّ ما کانُوا در بدترین شرائط به سر می‌برند وَ قَدْ نُودُوا.

اما در روایت دیگر این مطلب نبود

قَدْ نُودُوا ثَلاثَه اصوات الصوت الاول، أَزِفَتِ الْآزِفَةُ،

اما در روایت دیگرالصوت الاول: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‏ بود

الصوت الثانی در روایت پیامبر، أَزِفَتِ الْآزِفَةُ است

اما در امام رضا الصوت الثانی : أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‏.

مضمون صوت‌ها جابجا است اما الصوت الثالث

در روایت پیامبر: ترون بدريا بارزا (شیء دیده می‌شود)[4]

اما روایت امام رضا: بدن یظهر فَیُری فی قرن الشمس

آیا در روایت امام رضا صوت ثالث مطلبی هم دارد یا فقط در حد ظاهر شدن بدن و شیء است اما می‌بینیم نخیر این بدن می گوید: ان الله قد بعث فلانا فاسمعوا و اطیعوا.

اما در روایت کفایه الاثر: بدریا بارزا ینادی: أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ… که البته خیلی اختلاف مضمون دارد، کم و زیاد است اما مضمون ندای سومی یکی است تقریبا، پس اینها دو روایت است نه یک روایت، مضمون‌ها هم خیلی متفقند اما مقداری با هم اختلاف دارند اما نکته دیگر: در روایت امام رضا ندارد که در چه زمانی است بله شرایط بیان شده (در بدترین شرایط)، اما در روایت کفایه الاثر (فی رجب) آمده. پس اگر بخواهیم وارد تفصیلات شویم نیاز به بررسی سندی داریم که چطور این‌ها را جمع کنیم که آیا یک صوت است، دو صوت است بیشتر است، فعلا این را به روایات اضافه کنید (با قبلی یکی نیست)[5]– تا اینجا ظاهراً 16 روایت است

روایت هفدهم:

جلد پنجم معجم از صفحه 171 تقریبا روایات ندا و صیحه شروع می‌شود که اولین روایت داود بن کثیر رقی به امام صادق عرض می‌کند جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ طَالَ هَذَا الْأَمْرُ

(فشار زیاد می‌آید و این أمر طول کشید فرج چه وقت است) حَتَّى ضَاقَتْ قُلُوبُنَا (قلب‌مان به درد آمده) وَ مِتْنَا كَمَداً (از غصه داریم می‌میریم)

فرمودند: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ آيَسُ مَا يَكُونُ منه وَ أَشَدُّه غَمّاً (در شرایطی که دیگر مردم مأیوسند)[6] ینادی منادٍ (در چنین شرایطی فرج حاصل می‌شود) مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ (عرض کردم) جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا اسْمُهُ

آقا اسم نبردند. قَالَ اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ وَ اسْمِ أَبِيهِ اسْمُ وَصِيٍّ.

اسم امام عصر چیست؟ اسم نبی: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم» و در جای دیگر «وَ مُبَشِّراً بِنبی يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» کدام یک است؟ که ظاهرا أولی است

مطلب دیگر: ایا بردن نام آن حضرت در دوران غیبت جایز است یا نه؟ آیا به طور کل نمی‌توان نام برد حتی در دوران ظهور یا فقط در دوران غیبت است؟ یا در دوران غیبت صغری است، اختلاف شدید است حتی بین محدثین، سوای فقهاء

مرحوم نوری با مرحوم حرّ عاملی بحث دارند مرحوم حرّ عاملی جایز می‌داند ادله هم می‌آورد و مرحوم نوری جایز نمی‌داند أدله ایشان را ردّ می‌کند که در ج 11 مستدرک کتاب جهاد مفصل بحث می‌کنند از قدیم هم بین فقهاء اختلافی بوده، شیخ صدوق جایز نمی‌داند، علامه مجلسی مشکل دارد، بعضی کتاب نوشته‌اند (شرعة التسمیه) روایات مفصل و متعارض دارد

از معاصرین هم هستند که مشروع می‌دانند، بعضی دیگر هستند و مشروع نمی‌دانند من با آن‌ها صحبت کردم می‌گفتند جایز نیست نظر خود بنده هم همین است که آن اسم (که اسم النبی) مشروع نیست در کتاب «تا ظهور» بحث کرده‌ام شاید این روایت هم از مؤیدات باشد نه دلیل اما اسم ابیه اسم وصی به چه معناست:

اشاره به امام حسن عسکری است این هم یکی از مباحث است «اسم ابیه اسم أبی» بعضی روایات اینرا دارد و بعضی وهابی‌ها گیر می‌دهندکه شیعه برای اینکه منطبق بکند اعتقادشان را بر حضرت مهدی این روایت را قبول ندارند!!

می گویم: اصلاً این روایت (أسم أبیه أسم أبی) در مصادر ما نیست و فقط شیخ طوسی در کتاب غیبة نقل می‌کند که طریق آن هم عامی است[7] از (زائده) و خود اهل‌سنت می‌گویند که «زائده یزید فی الحدیث» بر حدیث اضافه می‌کند

گنجی شافعی در کفایه الطالب روایت را می‌آورد و می‌گوید مشکل سندی دارد، پس اینکه ما این روایت را نمی‌پذیریم نه اینکه می‌خواهیم عقیده خود را تصحیح کنیم بلکه عقیده ما صحیح است. به فرض آمدن این روایت در کتب ما باز هم 4 الی 5 توجیه دارد که مرحوم والد ما (رحمه الله علیه) در «الشیعه و الرجعه» ج 1، روایت را می آورند و توجیهات آن را نیز نقل می‌کند.[8]

پس این روایت اشاره دارد به اینکه ندا در دورانی است که شرایط سخت است که فرج شیعه اتفاق می‌افتد و بیان می‌کند که منادی کیست و مضمون ندا چیست، اما کی خواهد بود اشاره نشده

روایت هجدهم.

این روایت را مرحوم نعمانی در غیبة ص 186 ج 29 نقل می‌کند

مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَدِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ

چون مضمون روایت مقبول است لذا بررسی سندی نمی‌کنیم مگر اینکه مطلب زائدی داشته باشد آنگاه بررسی سندی می‌کنیم بعد از آن اثبات الهداه ج 3 ص 535 نقل می‌کند بعد آن بحارالانوار ج 51 ص 38

و ما هم در معجم ج 5 ص 171 نقل کرده‌ایم و دیگر ندیده‌ایم کسی این روایت را نقل کرده باشد

روایت نوزدهم

عبدالله بن سنان می‌گوید شنیدم از امام صادق که می‌فرمایند:

يُنَادِي بِاسْمِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ (منادی از آسمان به نام رهبر قیام، به نام مهدی آل محمد از آسمان‌ها) إلا اِن الْأَمْرُ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ٍ فَفِيمَ الْقِتَال (معلوم می‌شود ندا در اوج درگیری‌هاست، اوج هرج و مرج، فقط دنبال سلطه‌اند ندا سر می‌دهد چرا درگیر هستید للباطل جوله و للحق دولة)

این روایت را مرحوم نعمانی در غیبة ص 274 نقل می کند و ص 275 به طریق دیگر می‌آورد البته کمی اختلاف دارد

لا یکون هذا الامر التی تمدُّون الیه أعناقکم (آنچه که شما منتظرش هستید و گردن می‌کشید، محقق نمی‌شود) حتی ینادی من السماء ألا اِن فلانا صاحب الامر فعلی مَن قتال مضمون یکی است اما متن فرق می‌کند. سند هم منتهی می‌شود به عبدالله بن سنان

بعد مرحوم نعمانی، حلیة الابرار ج 5 ص 298 از غیبة نقل می‌کند بعد از آن هم بحار ج 52 ص 296 هر دو روایت را نقل می‌دهد

بعد هم بشارة الاسلام ص 138 (کاظمی) نقل می‌کند

در معجم ج 5 ص 172 نقل کرده‌ایم

[1]. این کتاب شایسته مطالعه است و برای مردم بازگو کنید صُلب اعتقادات ماست به طرق متعدد از پیامبر نصوص است بر امامت ائمه اثنی عشر.

[2] .ظاهرا باید «من ولدی » باشد (فاطمه ، حسنین، زین العابدین، محمد باقر، جعفرصادق وامام کاظم علیهم السلام )

[3]. الكافي     5     96   باب قضاء الدين ….. وَ أَنَا لِمَا لَا أَرْجُو أَرْجَى مِنِّي لِمَا أَرْجُو

: آنجاهایی که محل یأس است امیدم به فرَج بیشتر است

[4]. در روایت پیامبر اکرم فقدان را باید به معنای غیبت بگیریم ولی در این روایت به معنای شهادت و فوت امام عسکری بگیریم لذا به لغت مراجعه کنید که فقدان، فقید، فقد به معنای غیبت است یا رحلت یا مشترک است یا لا اقل استعمال دارد در هر دو مورد اگر گفتیم به معنای غیبت است پس روایت اول درست است عند فقدان الخامس… یعنی غیبت امام زمان و قابل تطبیق است، آنگاه آن روایت امام رضا (ع) که می‌فرماید فقدان ثالث: یا باید بگوییم تصحیف است و می‌باید فقدان رابع باشد یا باید بگوییم اینجا کلمه فقدان، اطلاق شده و به کار گرفته شده برای فوت، البته به شرطی که به لغت مراجعه کنیم و ببینیم تعدد استعمال دارد که ظاهرا همین‌طور است- مجمع البحرین و النهایه ماده فقدان و… را هم در فوت و رحلت به کار گرفته‌اند هم در غیبت.

[5]. روایت طبرانی را عامه نقل کرده‌اند و خاصه نقل نکرده‌اند این روایت کفایة الاثر ص 253 را هم ظاهراَ کسی از عامه ندیدم که آورده باشد.

[6]. روایت دارد مؤمن از کنار قبرستان می‌رود بدنش را می‌ساید قبر و می‌گوید «لیتنی کنت مکانک» ای کاش من مرده بودم

یا روایت از امام کاظم است که یتمنی المؤمن الموت صباحاً و مساءًا. شب و روز آرزوی مرگ می‌کند، مأیوس.

[7]. در بعضی از طرق زائد آمده و در بعضی نیامده اما در هر صورت طریق عامی است.

[8]. آقا امام حسن عسکری 2 اسم دارد که اسم معروفش حسن است اما اسم دیگر عبدالله است «اسم ابیه اسم أبی» برای تحقیق بیشتر به «جنات الخلود» نگاه کنید که از کتب پرمطلب است.

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *