جلسه چهاردهم ـ 15 / 8 /91
.
بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
.
بحث ما راجع به بررسي روايت مفصل مختصر بصائرالدرجات بود كه در آن اشاره به رجعت ائمه طاهرين: دارد. اين روايت مشكل سندي دارد. (قبلاً چنين روايتي را بررسي سندي كردهايم)
.
اولا: مسأله وجاده بودن روايت است(حَدَّثَنِي الْأَخُ الصَّالِحُ الرَّشِيدُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمَطَارَآبَادِيُّ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ أَبِيهِ الرَّجُلِ الصَّالِحِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ)
.
ثانيا: در سند روايت آقاي محمد بن نصير فهري نميري بصري است كه عدهاي قائل به نبوتش هستند«نغوذ بالله»، خودش هم ادعا كرده كه:أنا النبي المرسل كه از طرف امام هادي7 مبعوث شدهام.قائل به تناسخ بود.
.
اعتقاد به ربوبيت امام هادي داشت [غالي بود]
.
نسبت به خود مفضل بن عمر، هيچ بحثي نداريم. بنده ايشان را از اجلا ميدانم. مرحوم نوري مفصل راجع به ايشان صحبت كرده است. مرحوم والد هم در الشيعة و الرجعة باز مفصل بحث كردهاند.مشكلي در مفضل نميباشد بلكه افراد قبل از مفضل كه در سند روايت قرار گرفتهاند،مشكل دارند.اگر خواسته باشيم تفصيلات رجعت را بهوسيله اين روايت، ثابت كنيم، مشكل است. استناد به اين روايت براي اصل رجعت حسَن است.
.
ثالثا: از نظر متن، حدسم اين است كه روايت تلفيق شده است [ملفق]، يعني چند روايت كنار هم قرار گرفته است زيرا بعيد است يك روايت باشد.
.
در اين روايت، مطالبي هست كه مويد دارد، مطالبي است كه مورد قبول است. البته مطالبي هم دارد كه جاي بحث است. براي تبيين بحث، مثالي از اين روايت (مختصر بصائرالدرجات) بياورم. در روايت چنين آمده است:
.
«فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُقَبِّلُ يَدَهُ جَبْرَئِيلَ ع ثُمَّ يُبَايِعُهُ وَ تُبَايِعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ نُجَبَاءُ الْجِنِّ، ثُمَّ النُّقَبَاءُ،
(اول كسى كه دست او را ميبوسد، جبرئيل است، و سپس ساير فرشتگان و نجباء جن و بعد از آنها نقبا با وى متابعت مىكنند)
.
وَ يُصْبِحُ النَّاسُ بِمَكَّةَ فَيَقُولُونَ: مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي بِجَانِبِ الْكَعْبَةِ؟ وَ مَا هَذَا الْخَلْقُ الَّذِينَ مَعَهُ؟ وَ مَا هَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي رَأَيْنَاهَا اللَّيْلَةَ وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا؟
(صبح كه مردم بيدار ميشوند، در مكه فرياد ميزنند و ميگويند: اين مرد كيست و اين جماعت كه با او هستند كيانند و اين علامت كه ديشب ديديم و نظيرش ديده نشده چيست؟)[ چون در روايت است كه امام زمان4 شب ظهور ميكند ]
.
فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: هَذَا الرَّجُلُ هُوَ صَاحِبُ الْعُنَيْزَاتِ.فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: انْظُرُوا هَلْ تَعْرِفُونَ أَحَداً مِمَّنْ مَعَهُ؟ فَيَقُولُونَ: لَا نَعْرِفُ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةً مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ، وَ أَرْبَعَةً مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ، وَ هُمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ يَعُدُّونَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ،
(بعضى به بعضى ديگر ميگويند: اين مرد همان صاحب بزهاست! عده ديگر ميگويند: نگاه كنيد ببينيد كسى از همراهان او را مىشناسيد؟ مردم مىگويند ما جز چهار نفر از مردم مكه و چهار نفر كه از اهل مدينه هستند و فلانى و فلانى ميباشند هيچ كدام آنها را نمىشناسيم.)
.
[بنده، بعيد ميدانم كه حتي از اهل مكه چهار نفر باشند أربع است،حتي يك بار كه اميرالمؤمنين روحي فداه از حجاز به عراق آمدند، فقطه 5 نفر حضرت را همراهي كردند كه 3 نفرشان فاميل حضرت بودند.امام حسين7 با اينكه روز روشن از مكه هجرت كردهاند و 125 روز هم در مكه معظمه بودند حتي يك نفر از اهل مكه همراه ايشان نيامد]
.
وَ يَكُونُ هَذَا أَوَّلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَتْ صَاحَ صَائِحٌ بِالْخَلَائِقِ مِنْ عَيْنِ الشَّمْسِ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ، يُسْمِعُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ:
(اين واقعه در آغاز طلوع آفتاب آن روز خواهد بود، موقعى كه آفتاب طالع شد گويندهاى از چشمه خورشيد بزبان عربى فصيحى بانگى ميزند كه اهل آسمانها و زمين آن را ميشوند، و ميگويد:)
.
يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا مَهْدِيُّ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ يُسَمِّيهِ بِاسْمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يُكَنِّيهِ، وَ يَنْسُبُهُ إِلَى أَبِيهِ الْحَسَنِ الْحَادِيَ عَشَرَ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ- بَايِعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ لَا تُخَالِفُوا أَمْرَهُ فَتَضِلُّوا.
(اى مردم عالم! اين مهدى آل محمد است و او را بنام و كنيه جدش پيغمبر 9 ميخواند و بهپدرش حسن 7 امام يازدهم تا حسين بن على : نسبت ميدهد.آنگاه گوينده ميگويد: با وى بيعت كنيد كه رستگار ميشويد و مخالفت امر او ننمائيد كه گمراه خواهيد شد.)
.
فَأَوَّلُ مَنْ يُقَبِّلُ يَدَهُ الْمَلَائِكَةُ، ثُمَّ الْجِنُّ، ثُمَّ النُّقَبَاءُ وَ يَقُولُونَ: سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا، وَ لَا يَبْقَى ذُو أُذُنٍ مِنَ الْخَلَائِقِ إِلَّا سَمِعَ ذَلِكَ النِّدَاءَ، وَ تُقْبِلُ الْخَلَائِقُ مِنَ الْبَدْوِ وَ الْحَضَرِ، وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، يُحَدِّثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً، (وَ يَسْتَفْهِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً) مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ.
ميبوسند و ميگويند: شنيديم و اطاعت ميكنيم، هيچ. سپس به ترتيب فرشتگان و جن و نقباء دست او را صاحب روحى در ميان مخلوق خدا نميماند جز اينكه آن صدا را ميشنود.كسانى كه در جاى دور و نزديك و دريا و خشكى ميباشند، مىآيند و براى يك ديگر نقل ميكنند كه ما با گوش خود چنين صدائى را شنيديم.
.
فَإِذَا دَنَتِ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ، صَرَخَ صَارِخٌ مِنْ مَغْرِبِهَا: يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ قَدْ ظَهَرَ (رَبُّكُمْ بِوَادِي الْيَابِسِ) مِنْ أَرْضِ فَلَسْطِينَ وَ هُوَ عُثْمَانُ بْنُ عَنْبَسَةَ الْأُمَوِيُ مِنْ وُلْدِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَبَايِعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ لَا تُخَالِفُوا عَلَيْهِ فَتَضِلُّوا، فَيَرُدُّ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ الْجِنُّ وَ النُّقَبَاءُ قَوْلَهُ وَ يُكَذِّبُونَهُ، وَ يَقُولُونَ لَهُ: سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا، وَ لَا يَبْقَى ذُو شَكٍّ وَ لَا مُرْتَابٌ، وَ لَا مُنَافِقٌ، وَ لَا كَافِرٌ إِلَّا ضَلَّ بِالنِّدَاءِ الْأَخِيرِ.
هنگامى كه آفتاب خواست غروب كند؛ كسى از سمت مغرب زمين فرياد ميزند اى مردم دنيا! خداوند شما، در بيابان خشكى از سرزمين فلسطين بنام «عثمان بن عنبسه» اموى از اولاد يزيد بن معاويه ظهور كرده، برويد و با او بيعت كنيد تا رستگار شويد و با وى سر به مخالفت بر نداريد كه گمراه ميشويد، در آن وقت فرشتگان و جن و نقبا گفته او را رد كرده، تكذيب ميكنند و بآن گوينده ميگويند: شنيديم و نافرمانى ميكنيم! هر كس شك و ترديدى بهدلش راه يافته باشد و هر منافق و كافرى، با اين صداى دوم گمراه ميگردد.
.
طبق اين روايت:
.
1- خروج سفياني بعد از ظهور امام زمان4 است. در حاليكه،روايات متعددي داشتيم كه سفياني قبل از امام زمان4 ظاهر ميشود. بين سفياني و ظهور امام زمان4 حمل إمرأة (9ماه) فاصله بود و از خروج او تا سقوطش 15 ماه است.
2- سفياني ادعاي ربوبيت ميكند در حاليكه، برنامه سفياني مشخص است ضديت با اهلبيت عصمت است، ضديت با پيامبر و اهلبيت است اما اينكه ادعاي ربوبيت بكند اين مسأله در روايتي نيامده است.
3- بعد از حضور ملائكه و ديگران، سفياني خروج ميكند با اينكه اين موضوع در روايتي نيامده است.
4 – در روايت آمده كه: «وَ هُوَ عُثْمَانُ بْنُ عَنْبَسَةَ الْأُمَوِيُ مِنْ وُلْدِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ»، آنچه در روايات آمده اين است كه او فرزند يزيد بن ابيسفيان است. ابوسفيان چند تا فرزند داشت يكيشان يزيد بود كه حاكم شام – قبل از معاويه – بود
.
وَ سَيِّدُنَا الْقَائِمُ ص مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ يَقُولُ: يَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ وَ شَيْثٍ، فَهَا أَنَا ذَا آدَمُ وَ شَيْثٌ. أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى نُوحٍ وَ وَلَدِهِ سَامٍ، فَهَا أَنَا ذَا نُوحٌ وَ سَامٌ.أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ، فَهَا أَنَا ذَا إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ. أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مُوسَى وَ يُوشَعَ، فَهَا أَنَا ذَا مُوسَى وَ يُوشَعُ.أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى عِيسَى وَ شَمْعُونَ، فَهَا أَنَا ذَا عِيسَى وَ شَمْعُونُ. أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص، فَهَا أَنَا ذَا مُحَمَّدٌ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص.أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع، فَهَا أَنَا ذَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع.أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع، فَهَا أَنَا ذَا الْأَئِمَّةُ
در آن وقت حضرت قائم تكيه بهخانه خدا ميدهد و ميگويد: الا اى اهل عالم! هر كس ميخواهد آدم و شيث را ببيند، بداند كه من همان آدم و شيث هستم، هر كس ميخواهد نوح و پسرش سام را ببيند بداند كه من همان نوح و سام ميباشم، هر كس ميخواهد ابراهيم و اسماعيل را ببيند، بداند كه من همان ابراهيم و اسماعيل هستم هر كس ميخواهد موسى و يوشع را ببيند بداند كه من همان موسى و يوشع هستم..
هر كس ميخواهد عيسى و شمعون را ببيند ، بداند كه من همان عيسى و شمعون هستم. هر كس ميخواهد محمد صلّى اللَّه عليه و آله و امير المؤمنين صلوات اللَّه عليهما را ببيند، بداند كه من همان محمد و على هستم، هر كس ميخواهد حسن و حسين را ببيند، بداند كه من همان حسن و حسين ميباشم. هر كس ميخواهد امامان اولاد حسين را ببيند، بداند كه من همان ائمه اطهار هستم.
.
ثُمَّ تَظْهَرُ الدَّابَّةُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَتَكْتُبُ فِي وَجْهِ الْمُؤْمِنِ مُؤْمِنٌ وَ فِي وَجْهِ الْكَافِرِ كَافِر ثُمَّ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ وَ يَسِيرُ جَيْشُهُ إِلَى الْعِرَاقِ فَيُخْرِبُهُ، وَ يُخْرِبُ الزَّوْرَاءَ وَ يَتْرُكُهُمَا جَمَّاءَ، وَ يُخْرِبُ الْكُوفَةَ وَ الْمَدِينَةَ وَ تَرُوثُ بِغَالُهُمْ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص. وَ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ يَوْمَئِذٍ ثَلَاثُمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ، بَعْدَ أَنْ خَرَّبَ الدُّنْيَا، ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الْبَيْدَاءِ يُرِيدُ مَكَّةَ وَ خَرَابَ الْبَيْتِ، فَلَمَّا صَارَ بِالْبَيْدَاءِ وَ عَرَّسَ بِهَا، صَاحَ بِهِمْ صَائِحٌ:
آنگاه دابة الارض در بين ركن و مقام ظاهر مىشود و در صورت مؤمنين كلمه «مؤمن» و در صورت كافران كلمه «كافر» را مىنويسد. سپس سفياني ظاهر ميشود و لشكرش را بهسوي عراق روانه ساخته و آنها عراق را خراب ميكنند و بغداد را هم خراب كرده و از كشتگان تلي از اجساد درست ميشود. و كوفه و مدينه را هم خراب كرده و مركبهايشان، مسجد النبي را با فضولات، آلوده ميكنند. و لشكر سفياني در آن روز 300 هزار نفر است. بعد از اينكه دنيا را خراب كرد، رو به جانب بيداء كرده و اراده خراب كردن خانه خدا را ميكند.
.
طبق اين روايت:
.
1- خروج سفياني بعد از ظاهر شدن دابهالارض است.(ثُمَّ تَظْهَرُ الدَّابَّةُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ… ثُمَّ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ) و اين خلاف روايات ديگر است.
2- سفياني دنيا را خراب ميكند، در حاليكه محدودهي سفياني، طبق روايات متعدد شام، عراق، بخشي از جنوب ايران و حجاز است و درحجاز كارشان تمام ميشود.
.
[بيداء بيرون مدينه بوده ولي الان داخل مدينه است يك پادگان نظامي در آنجا وجود دارد و به اصطلاح يكي از مراكز آموزش و پرورششان هم آنجاست.]
.
نتيجه بررسي قسمتي از روايت:
.
مطالبي كه در اين روايت آمده است با روايات متعدد ديگر سازگاري ندارد.
.
در اين روايت اشاره به رجعت ائمه: و بعضي از شكايتهاي ائمه: كه در دروان رجعت پرونده مظلوميت خود را باز ميكنند، دارد.البته همه شكوائيهها در اين روايت نيامده است. بعضي را مرحوم مجلسي و بعضي را مرحوم والد ما نقل ميكنند.
.
فراز هايي ديگر از روايت
.
قَالَ ع: «هَيْهَاتَ يَا مُفَضَّلُ، وَ اللَّهِ لَيُرَدَّنَّ وَ لَيَحْضُرَنَّ السَّيِّدُ الْأَكْبَرُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص، وَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ فَاطِمَةُ، وَ الْحَسَنُ، وَ الْحُسَيْنُ، وَ الْأَئِمَّةُ ع، وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً، أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً، وَ لَيَقْتَصَّنَّ مِنْهُمَا بِجَمِيعِ الْمَظَالِمِ، حَتَّى إِنَّهُمَا لَيُقْتَلَانِ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ أَلْفَ قَتْلَةٍ، وَ يُرَدَّانِ إِلَى مَا شَاءَ
فرمود: نه! نه! اى مفضل بخدا قسم هر مؤمن و كافرى مىآيند و آقاى بزرگ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و صديق اكبر امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه اطهار نيز حاضر ميشوند و همه آنها از آن دو نفر قصاص ميكنند. تا جايى كه آن دو نفر را در هر شبانه روز هزار بار ميكشند و باز بامر خداوند بصورت اول برميگردند تا باز عذاب شوند.
.
سپس در چندين فراز بعد ميفرمايد:
.
ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ، وَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا- أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ يَوْمَ عَاشُورَاءَ- فَيَا لَكَ عِنْدَهَا مِنْ كَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَيْضَاءَ.
آنگاه حسين 7 با دوازده هزار صديق و هفتاد و دو نفرى كه در كربلا از ياران او بودند و با وى شهيد شدند، آشكار مىشود. اى خوش آن رجعت نورى.
.
ثُمَّ يَخْرُجُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع، وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ الْبَيْضَاءُ عَلَى النَّجَفِ، وَ تُقَامُ أَرْكَانُهَا: رُكْنٌ بِالنَّجَفِ، وَ رُكْنٌ بِهَجَرَ، وَ رُكْنٌ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ، وَ رُكْنٌ بِأَرْضِ طَيْبَةَ، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَصَابِيحِهَا تُشْرِقُ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ كَأَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا تُبْلَى السَّرائِرُ وَ تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى
سپس صديق اكبر امير المؤمنين على بن ابى طالب 7 ظهور ميكند و خيمهاى كه بر چهار پايه استوار باشد در نجف براى وى بر سر پا ميكنند. يك پايه آن در نجف و پايهاى در حجر اسماعيل و پايهاى در صفا و پايهاى در زمين مدينه است. گويا چراغهاى آن را مىبينم كه مانند انوار مهر و ماه در آسمان و زمين ميدرخشد. در آن موقع باطن هر كس آشكار مىشود، و زنان شيرده از وحشت بچههاى خود را رها ميكنند.
.
ثُمَّ يَظْهَرُ السَّيِّدُ الْأَجَلُّ مُحَمَّدٌ ص فِي أَنْصَارِهِ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ يَحْضُرُ مُكَذِّبُوهُ الشَّاكُّونَ فِيهِ وَ الْمُكَفِّرُونَ وَ الْقَائِلُونَ فِيهِ إِنَّهُ سَاحِرٌ وَ كَاهِنٌ وَ مَجْنُونٌ، وَ مُعَلَّمٌ وَ شَاعِرٌ، وَ نَاطِقٌ عَنِ الْهَوَى، وَ مَنْ حَارَبَهُ وَ قَاتَلَهُ حَتَّى يَقْتَصَّ مِنْهُمْ بِالْحَقِّ، وَ يُجَازَوْنَ بِأَفْعَالِهِمْ مُنْذُ وَقْتَ ظَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص، إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ الْمَهْدِيِّ ع إِمَاماً إِمَاماً، وَ وَقْتاً وَقْتاً، وَ يَحِقُّ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ.
آنگاه آقاى بزرگ محمد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با انصار و مهاجرين و آنها كه باو ايمان آوردند، و نبوت او را تصديق كردند و در ركاب وى شهيد شدند، ظهور ميكند. با ظهور حضرتش كسانى كه دعوت آن حضرت را تكذيب كردند و در باره پيغمبريش شك نمودند و اعتنا بگفتار وى نكردند و كسانى كه گفتند او ساحر و كاهن و ديوانه است و از روى هواى نفس سخن ميگويد و آنها كه با وى جنگ كردند حاضر ميكنند تا از روى حق و عدالت انتقام اعمالى را كه از بعثت آن حضرت تا موقع ظهور مهدى با هر امامى و در هر وقتى از اوقات مرتكب شدهاند از آنها بگيرد. اينست تأويل حقيقى آيه شريفه: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُن…
.
تاملي در فقرات مذكور
در فقره «هَيْهَاتَ يَا مُفَضَّلُ، وَ اللَّهِ لَيُرَدَّنَّ…» آمده است كه همهي ائمه برميگردند ولي در فقرات بعدي «ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ» آمده است. آيا اين روايت ديگري است يا رجعت ديگري است و يا تفصيل روايت و يا تفصيل عبارات قبل است. در فقره بعدي هم ميفرمايد: «ثُمَّ يَخْرُجُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»، آيا اين ثُمَّ براي تراخي است؟ يعني بعد از رجعت امام حسين7 اميرالمؤمنين7 برميگردد و آن عبارت قبل- رجعت پيامبر اكرم و ائمه: – اجمال است و عبارت بعد تفصيل است؟
.
دنباله روايت:
قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَكُونَانِ مَعَهُ؟ قَالَ7: «لَا بُدَّ أَنْ يَطَئَانِ الْأَرْضَ،اي وَ اللَّهِ حَتَّى مَا وَرَاءَ الْقَافِ،اي وَ اللَّهِ وَ مَا فِي الظُّلُمَاتِ، وَ مَا فِي قَعْرِ الْبِحَارِ، حَتَّى لَا يَبْقَى مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَطِئَاهُ، وَ أَقَامَا فِيهِ الدِّينَ الْوَاجِبَ لِلَّهِ تَعَالَى.كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْنَا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ وَ نَحْنُ بَيْنَ يَدَيْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص، نَشْكُو إِلَيْهِ مَا نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأُمَّةِ بَعْدَهُ، مِنَ التَّكْذِيبِ وَ الرَّدِّ عَلَيْنَا وَ سَبِّنَا وَ لَعْنِنَا وَ إِرْهَاقِنَا بِالْقَتْلِ، وَ قَصْدِ طَوَاغِيتِهِمُ الْوُلَاةِ لِأُمُورِهِمْ إِيَّانَا مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ (بِتَرْحِيلِنَا عَنْ حَرَمِهِ إِلَى دَارِ مُلْكِهِمْ، وَ قَتْلِهِمْ إِيَّانَا بِالسَّمِّ وَ الْحَبْسِ) فَيَبْكِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ يَقُولُ: يَا بُنَيَّ مَا نَزَلَ بِكُمْ إِلَّا مَا نَزَلَ بِجَدِّكُمْ. وَ لَوْ عَلِمَتْ طَوَاغِيتُهُمْ وَ وُلَاتُهُمْ أَنْ نَحْنُ وَ الْمَهْدِيُّ وَ الْإِيمَانُ وَ الْوَصِيَّةُ وَ الْإِمَامَةُ فِي غَيْرِكُمْ لَطَلَبُوهُ.(اين عبارت مشوش است)، ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَةُ ع فَتَشْكُو مِنْ عُمَرَ وَ مَا نَالَهَا مِنْ أَبِي بَكْرٍ، وَ أَخْذِ فَدَكَ مِنْهَا…[1]
مفضل گفت: آيا پيغمبر 9و على 7 با قائم خواهند بود؟ فرمود: آرى و اللَّه پيغمبر و على، حتما ميبايد قدم روى زمين بگذارند آرى بخدا آنها همه جا حتى به پشت كوه قاف و ظلمات و قعر درياها هم ميروند تا آنجا كه جايى نمىماند جز اينكه پيغمبر و على 8 رفته و آثار واجب دين خدا را در آنجا برپا ميدارند
اى مفضل! گويا مىبينم كه ما ائمه آن موقع جلو پيغمبر جمع شده و به آن حضرت شكايت مىكنيم كه امت بعد از وى با ما چه كردند؟ و مىگوئيم؛ امت ما را تكذيب كردند و بىاعتنائى و نفرين و لعنت و تهديد بقتل نمودند، واليان ستمگر آنها ما را از وطن بيرون آورده بپايتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس كشتند. در اين وقت پيغمبر سخت گريه ميكند و ميفرمايد اى فرزندان من! هر چه بشما رسيد بيشتر بجد شما رسيد.آنگاه فاطمه زهراء 3 مىآيد و از ظلم اولى و دومى و غصب فدك ملك خود توسط آنها… سخن ميگويد.
.
شاهد در روايت
عبارت «لَا بُدَّ أَنْ يَطَئَانِ الْأَرْضَ،اي وَ اللَّهِ حَتَّى مَا وَرَاءَ الْقَافِ،اي وَ اللَّهِ وَ مَا فِي الظُّلُمَاتِ، وَ مَا فِي قَعْرِ الْبِحَارِ، حَتَّى لَا يَبْقَى مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَطِئَاهُ، وَ أَقَامَا فِيهِ الدِّينَ الْوَاجِبَ لِلَّهِ تَعَالَى»
شايد اين عبارت، كنايه از حكومت باشد. تتمه روايت، تنها چيزي كه از آن استفاده ميشود رجعت ائمه است كه حد دلالتش شكايت ائمه: از امت ميباشد. ولي رجعت هر كدام از ائمه براي حاكميت از اين روايت استفاده نميشود.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.