.
فایل صوتی جلسه ششم:
.
.
.
جلسه ششم ـ 3/ 7 /91
بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
.
مقدمه
.
بحث ما راجع به رجعت معصومين: و بررسي حدود و دلالت رواياتي كه در اين زمينه وارد شده، ميباشد.روايات راجع به ظهور امام زمان7 در كتب فريقين بطور شفاف و واضح برنامههاي حضرت را تبيين كرده است. دهها روايت در ارتباط با رجعت ائمه: چه هدف خاصي را دنبال ميكنند؟آيا براي تشكيل حكومت است؟ يا از باب تشريفات است كه ميخواهند بيش از پيش به مقام حضرت مهدي7 اعتبار دهند؟ از روايات چه استفادهاي ميشود؟
.
روايات در اين زمينه ساكت است و فقط در آنها، صحبت از رجعت به ميان آمده است مگر اندكي از روايات. ما در مقام بررسي چنين رواياتي هستيم كه تا كنون 16 روايت را بيان كرديم و الان سراغ روايات ديگر ميرويم.
.
.
روايت نوزدهم
.
«… عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الَّذِي يَلِي حِسَابَ النَّاسِ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَأَمَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّمَا هُوَ بَعْثٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ بَعْثٌ إِلَى النَّار»
.
(يونس بن ظبيان از حضرت صادق 7 نقل ميكند كه فرمود: كسى كه پيش از روز قيامت – رجعت – بحساب مردم رسيدگى مىكند حسين بن على 7 است و حساب روز قيامت هم بدست اوست بدين معنى كه هر كسى را (خدا بخواهد) او به بهشت يا بدوزخ میفرستد)
.
مصادر روايت
- مختصر بصائر الدرجات: ص 27 – وعنه (محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، ايشان رواياتش مورد اطمينان و اعتماد است و تاليفات خوبي هم دارد.براي اطلاع بيشتر ر.ك به معجم خويي، ج5، 290 )، عن موسى بن سعدان، عن عبد الله بن القاسم، عن الحسين بن أحمد المعروف بالمنقري، عن يونس بن ظبيان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال..
- · نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين(للفيض)، فيض كاشانى، ص 286
- · البحار: ج 53 ص 43 ب 29 ح 13 عن مختصر بصائر الدرجات
.
با اينكه حسين بن احمد معروف به منقري در روايت، ضعيف است[1] و در مورد يونس هم بعضي بحث دارند ولي نيازي به بررسي سندي نميباشد، چون روايات متعددي به اين مضمون داريم.
.
.
روايت بيستم
.
«… سَعْدٌ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِعَلِيٍّ ع فِي الْأَرْضِ كَرَّةً مَعَ الْحُسَيْنِ ابْنِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يُقْبِلُ بِرَايَتِهِ حَتَّى يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ مَنْ شَهِدَ حَرْبَهُ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ بِأَنْصَارِهِ يَوْمَئِذٍ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ سَبْعِينَ أَلْفاً فَيَلْقَاهُمْ بِصِفِّينَ مِثْلَ الْمَرَّةِ الْأُولَى حَتَّى يَقْتُلَهُمْ وَ لَا يَبْقَى مِنْهُمْ مُخْبِراً ثُمَّ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُدْخِلُهُمْ أَشَدَّ عَذَابِهِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ ثُمَّ كَرَّةً أُخْرَى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى يَكُونَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ وَ تَكُونَ الْأَئِمَّةُ ع عُمَّالَهُ وَ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَلَانِيَةً فَتَكُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِيَةً فِي الْأَرْضِ كَمَا عَبَدَ اللَّهَ سِرّاً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَاي وَ اللَّهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ ثُمَّ عَقَدَ بِيَدِهِ أَضْعَافاً يُعْطِي اللَّهُ نَبِيَّهُ ص مُلْكَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ الدُّنْيَا إِلَى يَوْمِ يُفْنِيهَا حَتَّى يُنْجِزَ لَهُ مَوْعُودَهُ فِي كِتَابِهِ كَمَا قَالَ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»[2]
.
(جابر جعفى روايت مىكند كه گفت: حضرت صادق 7 فرمود: امير المؤمنين 7 را در زمين با فرزندش حسين 7 رجعتى است. وى با پرچم خود مىآيد تا اينكه انتقام خود را از بنى اميه و معاويه و اولاد معاويه و آنها كه همراه آنان بجنگ حضرت آمدند بگيرد، خداوند در آن روز سى هزار نفر از ياوران على7 را كه همه از اهل كوفه ميباشند و هفتاد هزار نفر از ساير مردم شيعه را بيارى على7 برانگيخته ميگرداند. و دوباره در صفين آن دو لشكر يك ديگر را مانند بار نخست ملاقات ميكنند و تمام نفرات لشكر معاويه را از دم شمشير ميگذراند، بطورى كه يكنفر آنها باقى نميماند كه خبر آنها را بياورد، آنگاه در روز رستاخيز هم خداوند آنها را برمىانگيزد و با فرعون و آل فرعون به بدترين عذابها گرفتار ميسازد آنگاه على 7 بار ديگر با رسول خدا 9 بدنيا برميگردد و پيغمبر9 پادشاه روى زمين مىشود و ساير ائمه فرمانداران او خواهند بود، و به عكس روز نخست اين بار بطور آشكار مبعوث ميگردد و خدا را آشكارا عبادت ميكند. سپس حضرت صادق7 فرمود: آرى و اللَّه امير المؤمنين 7 دو بار بدنيا رجعت ميكند، و با دست اشاره كرد كه چند بار آن حضرت رجعت خواهد كرد. خداوند سلطنت تمام اهل عالم را از روز آفرينش دنيا تا روز فناى جهان به پيغمبر 9 ميدهد تا وعدهاى كه در قرآن بآن حضرت داده مصداق پيدا كند چنان كه فرمود: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ يعنى: خداوند پيغمبرش را بر تمام اديان غالب ميگرداند، هر چند مشركين اين امر را نخواهند.)
.
توضيح روايت
.
* «…حَتَّى يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مُعَاوِيَةَ…» هر چه فساد در امت اسلامي است به گفتهي خود اهل سنت ريشهاش به معاويه برميگردد. مطلبي از آقاي شيخ احمد كبيسي از علماي معروف اهل سنت از تلويزيون امارات پخش شد كه بعد از آن هم برنامهاش را قطع كردند و بيرونش كردند.برنامه سؤال و جواب ايشان بصورت مستقيم از تلويزيون بود كه صحبت از معاويه شد، وي گفت: كمتر از معاويه، حرف بزنيد هر چه فساد و فتنه است در امت اسلام است، زير سر معاويه است، سلفيها از اين حرف، خيلي ناراحت شدند.
.
* با توجه به عبارت«…مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَلَاثِينَ أَلْفاً…» در روايت، ياران اميرالمؤمنين از كوفه سيهزار نفرهستند. كساني كه ملاك را صحابه ميدانند نه حق (عليّ مع الحقّ، و الحقّ مع عليّ، اللّهمّ أدر الحقّ معه حيثما دار) ؛ طبق همين ميزان 2900 نفر از صحابه رسول الله9 در ركاب علي7 بودند و همراه او ميجنگيدند ولي چهمقدار از صحابه همراه معاويه بودند؟ گمان نميكنم كه به ده نفر برسند؟ اگر واقعا طبق نظر شما ملاك صحابه هستند، صحابه كه در طرف علي7 بودند!
.
اصحاب شجره هزار و چهارصد نفر بودند- سال هفت هجري – و از طرفي جنگ صفين در سال 37 هجري بود، يعني 30 سال بعد كه در اين مدت عدهاي شهيد، عدهاي معلول و تعدادي هجرت و يا فوت كردند با اينحال 800 نفر از صحابه در جنگ صفين شركت كردند كه 63 نفر از آنها شهيد شدند. اگر اينها ملاك است پس چرا باز تامل و ترديد دارند؟ چرا جنگهاي حضرت علي7 را زيرسوال ميبرند؟ چرا افرادي مثل ابن تيميه حاضر نيستند، جنگهاي علي7 را تاييد كنند؟ اينها ادعا ميكنند كه ما با صحابه هستيم و شيعه نسبت به صحابه موضع منفي دارد؟! اگر شما با صحابه هستيد، صحابه طرف علي7 هستند، پس چرا باز مخالفت ميكنيد؟
.
* «…فَيَلْقَاهُمْ بِصِفِّينَ…» صفين منطقهاي در سوريه بعد از شهر حلب به نام رقه است كه جنگ صفين در آنجا شكل گرفت و سپس دوباره در همان جا جنگ شروع ميشود.
.
* «…فَتَكُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِيَةً فِي الْأَرْضِ…» در حكومت اميرالمؤمنين، عبادت خداوند عزّوجلّ در تمام كره زمين، علني است.[3]
.
* «… ثُمَّ قَالَاي وَ اللَّهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ ثُمَّ عَقَدَ بِيَدِهِ أَضْعَافاً…» حكومت اميرالمومنين در آن زمان چندين برابر زماني كه خداوند بطور مخفيانه عبادت ميشد، طول ميكشد مثلا اگر اگر سه هزار سال بود، مقدار حكومت آن حضرت 9000 سال طول ميكشد.
.
* از اين روايت استفاده ميشود مولا 7 دو دفعه رجعت ميكنند يك دفعه با شجره ملعونه مبارزه ميكند و آنها را نابود ميكند و در بار دوم با پيامبر اكرم9 رجعت ميكند و حاكميت آن حضرت شروع ميشود هر چند مقدار آن را خدا ميداند. و از طرفي – طبق بعضي از برداشتهايي كه ما داشتيم – باز حاكميت پيامبر اكرم9 شروع شده و ائمه ديگر هم رجعت ميكنند.
.
* اين روايت با تفصيلات آن، شايداز اَدِلّه كساني باشند كه حكومت امام زمان7 را مقدمه حكومت معصومين : بدانند، بنابراين اگر ما بخواهيم به اين روايت اعتماد كنيم و تفصيلات آن را هم قبول داشته باشيم، نياز به دليل معتبر داريم، حتي اگر يك روايت صحيح باشد بنابراين سراغ بررسي سندي روايت ميرويم.
.
بررسي سند روايت
«محمد بن عيسى بن عبيد، عن الحسين بن سفيان البزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد، عن أبي عبد الله 7 قال…»
همه راويان موجود در سند روايت، بجز حسين بن سفيان بزاز مشكلي ندارند. مرحوم ممقاني با اينكه، سعه مشرب دارند و حتي از ترضي، وكالت و نيابت براي حُسن شخص[4] استفاده ميكنند وقتي به حسين بن سفيان بزاز ميرسند، ميفرمايند: «لم يذكر في كتب الرجالية» يعني مهمل است و اسمي از او در كتب رجالي نيآمده است.
.
پس اگر خواسته باشيم از اين روايت اصل رجعت ائمه طاهرين را استفاده كنيم نياز به برسي سندي نداريم و روايات ديگري هم مويدش است ولي براي اثبات تفصيلات بايد دقت نظر بيشتري نمود.
.
مصادرروايت
- بصائر الدرجات لسعد بن عبد الله: على ما في البرهان
- · مختصر بصائر الدرجات ص 29 – محمد بن عيسى بن عبيد، عن الحسين بن سفيان البزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد، عن أبي عبد الله 7 قال
- · الايقاظ من الهجعة: ص 279 – 280 ب 9 ح 94 – بعضه، كما في مختصر بصائر الدرجات، وقال ” ما رواه أيضا (الحسن بن سليمان بن خالد القمي ) نقلا عن مختصر البصائر لسعد بن عبد الله
- البرهان: ج 2 ص 408 ح 15 – كما في مختصر بصائر الدرجات بتفاوت يسير، عن سعد بن عبد الله في بصائر الدرجات
- · حلية الأبرار: ج 2 ص 649 ب 46 – كما في مختصر بصائر الدرجات بتفاوت يسير، عن سعد بن عبد الله في بصائر الدرجات
- · البحار: ج 53 ص 74 – 75 ب 29 ح 75 عن مختصر بصائر الدرجات
.
.
روايت بيست و يكم
.
«مِنْ كِتَابِ الْبِشَارَةِ لِلسَّيِّدِ رَضِيِّ الدِّينِ عَلِيِّ بْنِ طَاوُسٍ قُدِّسَ سِرُّهُ وَجَدْتُ فِي كِتَابٍ تَأْلِيفِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: عُمُرُ الدُّنْيَا مِائَةُ أَلْفِ سَنَةٍ، لِسَائِرِ النَّاسِ عِشْرُونَ أَلْفَ سَنَةٍ، وَ ثَمَانُونَ أَلْفَ سَنَةٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَام»[5] (عمر دنيا 100000هزار سال است، 20000 سال آن براي مردم و 80000 سال آن براي آل محمد: است.)
.
ما شكي نداريم كه آينده دنيا از آنِ حكومت صالحان و آل محمد: ميباشد و دولت حق فراگير ميشود ولي اگر اين روايت را در نظر بگيريم باروايتي كه ميفرمايد: «…وَ يَمْلِكُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَة…»[6] و روايت ديگري كه مدت حكومت امام حسين را – تقريبا – همين مقدار ذكر ميكند: «أول من يكرّ في الرجعة الحسين بن علي عليه السّلام و يمكث في الأرض أربعين ألف سنة حتى يسقط حاجباه على عينيه»[7] چگونه قابل جمع است؟
.
.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين
—————————————————————————————————————————————–
[1]. ر. ك به معجم خويي،ج5، 195
[2]. مختصر بصائر الدرجات ص 29، بحارالانوار: ج 53 ص 74 – 75 ب 29 ح 75
[3]. فيلمي را ديدم كه در يكي از كشورها يك انساني، وقت نماز در گوشه خيابان به نماز ايستاد،هركس از كنار او رد ميشد به او نيش ميزد و مسخرهاش ميكرد. نماز خواندن مورد استهزاء است ولي هركاري انجام ميدهند – شراب و عربده و فرهنگ برهنگي و…- اينها مورد استهزاء نميباشد
[4]. مباني مرحوم مامقاني كه در مقدمه مقدمهاشان آمده و اخيرا در دو جلد چاپ شده است را ببينيد
[5]. مختصر البصائر ؛ ص494، اين روايت را مرحوم والد هم از كتاب بشاره ابن طاووس نقل فرمودهاند و در عبارت «…عُمُرُ الدُّنْيَا مِائَةُ أَلْفِ سَنَةٍ…» حاشيهاي هم دارند، گمان نميكنم اين كتاب فعلا موجود باشد.
[6]. مختصر البصائر، ص117
[7]. رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، جزائرى، نعمت الله بن عبد الله،ج3، ص 255
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.