بسم الله الرحمن الرحیم

استدراك:

قبل از جمع بندی نهایی و ورود به بحث دیگر، اجازه بدهید من یک استدراکی هم داشته باشم در ارتباط با روایت «سرور اهل الایمان» عرض کردیم که سند مولف (نیلی) وطریقش مشخص نیست من به خود سرور هم مراجعه کرده ام چیزی دست گیرم نشد از همه اینها بگذریم عثمان بن عیسی در سندش است واین شخص مورد تامل است نمی‌خواهم یک طرفه‌اش کنم بر طبق مبنا باید یک مبنا اتخاذ کرد وبر طبق آن مبنا عثمان بن عیسی را پذیرفت یا رد کرد آقای نجاشی می‌فرماید: کان شیخ الواقفه و وجهها این شخص رئیس واقفه بود، واقفه که بودند همان هایی که امام رضا رو می‌کند به ابن ابی حمزه ویکی دیگر از آنان می‌فرماید: «انت واصحابک کالحمیر»[1] و این شیخ آنها بود. و أحد الوکلا المستبدین بمال موسی بن جعفر اموال و حقوق را اختلاس كرد وکیل امام بود واموال را اختلاس كرد. نصربن صباح می‌گوید که البته کشی هم این را نقل کرده است. مطلب اول از نجاشی بود کشی نقل کرده است از نصربن صباح کان له یعنی للكاظم اموال فی یده اموال امام كاظم در دست این آقا بود فمنعه نداد و اختلاس کرد. فسخط علیه امام بر او غضب کرد نصربن صباح در دنباله بحث ثم تاب توبه کرد وبعث الیه بالمال این مطلبی بود که از نجاشی واز کشی نقل شد شیخ می‌فرماید: واقفی المذهب در رجال باز همین را فرمودند کوفی واقفی.

در کتاب غیبت[2]، شیخ طوسی این مطلب را دارند که فقد روی سبب الذی دعا القوم الی القول بالوقف علت و سبب اینکه عده ای قائل به وقف شدند چه بود؟ روی الثقات جمعی از ثقات اینطور نقل کرده‌اند ان اول من اظهر هذا الاعتقاد اولین کسی که این عقیده فاسد را اظهار کرد سه نفر بودند علی بن ابی حمزه بطائنی زیادبن مروان قندی وعثمان بن عيسي رواسی يعني همین که مورد بحث ماست این عقیده فاسد را اینها مطرح کردند چرا؟ طمعوا فی الدنیا ومالوا الی حطامها دنبال دنیا بودند واستمالوا قوماً عده ای را هم به طرف خودشون کشیدند فبذلوا لهم شیئا[3] یك مقداري از این پولهایی که خودشان اختلاس کردند به اینها دادند که اینها هم طرفدار آنها شوند فبذلوا لهم شیئا مما اختانوا من الاموال بعد اسم میبرد می‌گوید مثل حمزه بن بزيعُ ابن المکاری و کرام الخثعمی وامثالهم، اینها گول خوردند یک پولی به آنها دادند این مطلبی است که شیخ در غیبت دارد باز در همان کتاب غیبت نام وکلایی را می‌برد که مذموم هستند و مطرودند و قال عند ذکره الوکلا المذمومین بعد بیان السفراء الممدوحین لیستی از سفرای ممدوحین را می‌آورد بعد لیستی از سفرای مذموم را می‌آورد و منهم عثمان بن عیسی، بعد می‌فرماید وکان عندهم اموال جزیله اموال سرشاری از امام نزدشان بود.

خلاصه می‌فرمایند که اموال زیادی از امام کاظم نزدشان بود «وکان عندهم اموال جزیلة فلما مضي ابوالحسن موسي و قفوا طمعاً في الأموال». طمع اینها را گرفت و دفعوا امامة الرضا وجحدوه، امامت را منکر شدند بخاطر این اموال، این مطالبی است که شیخ در جای دیگر از كتاب غيبت نقل کرده و کشی هم آن را نقل کرده است البته کشی توبه‌اش را هم نقل کرده، منتها دو سه تا مطلب دیگر از كتاب غيبت هست، شیخ در عده یک مطلب دیگری دارد عمل الطائفه بروایاته لاجل کونه موثوقاً به ومتحرزاً عن الکذب گفتند که علماي شيعه به روایت این آقا عمل کردند چرا؟ چون موثق است، منحرف هم مانعي نيست. ابن شهر آشوب هم او را از ثقات ابی ابراهیم شمرده آیا این منافات دارد با انحرافش بعدا؟ دوران ابو ابراهیم یعنی موسی بن جعفر در دوران امام ثقه بود آیا این موثق بودن او منافات دارد با انحراف بعد؟ نه ممکن است منحرف شده باشد.

مرحوم آقای خوئی این مطالب را که می‌فرماید خودش جمع بندی می‌کند می‌فرماید که شکی نیست لا ینبغی الشک فی ان عثمان بن عیسی کان منحرفا عن الحق معارضا للرضا ضد امام ومخالف امام رضا بود وغیر معترف بامامته اعتراف به امامت امام رضا نداشت وقد استحل اموال الامام؛ اموال را به یغما برد و لم یدفعها الیه پس تخلف او مسلم است اما توبه او! واما توبته ورده اموال الامام بعد ذلک فلم یثبت، غارتش مسلم توبه‌اش ثابت نیست چه کسی توبه را نقل کرده؟

نصر بن صباح آن را نقل كرده هولیس بشئ، ارزش ندارد، اگر نصربن صباح ارزش ندارد هر دوتا حرفش ارزش ندارد هم سرقت اموال و اختلاس اموال ارزش نداردوهم توبه‌اش ولی جوابش واضح است خبر اختلاسش از نصربن صباح نرسیده از طریق دیگر رسیده یعنی ما اعتماد به نصر نمی‌کنیم خلاصه می‌فرماید که انحرافش مسلم، معارضه و مخالفتش با امام مسلم، منتهي ولي توبه‌اش مورد شک و بحث است ولکنه مع ذلک کان ثقه، ثقه است چرا؟ مستند ایشان را ببینید، اول بشهادت ابن قولویه آن مبنایی که از آن برگشتند دوم بشهادت الشیخ کجا؟ شیخ طوسی در عدة الأصول فرمودند: موثوقاً به. سوم علی بن ابراهیم در تفسیر این هم جزء مشایخ علی بن ابراهیم است. چهارم: ابن شهر آشوب بعد یک موید هم می‌آورد، المویدة بدعوي بعضهم انه من اصحاب الاجماع.[4] بعضی گفته‌اند، ایشان از اصحاب اجماع است، این شخص در سند روایت حسنی بود در روایت آخری که بالاخره امام اشاره کرد به سه انگشت که الشام سه تا پرچم، رایة حسنیة، رایة امویة و رایة قيسية. آیا می‌شود به این روایت استناد کرد؟ با غمض عين از نداشتن طریق زيرا که لا اقل ما طریقی از نیلی به این افراد نيافتيم خود این شخص مختلف فیه است ما می‌توانیم اینها را هم بالاخره درست کنیم یا خیر؟ اینجا باید مبنا اتخاذ کرد روی مبنا باید حرف زد شهادت ابن قولویه را می‌پذیرید؟ این آقا می‌شود ثقه بعضی می‌گویند بله می‌پذیریم مگر توثیق ابن قولویه چه کمی از توثیق نجاشی دارد شیخ طوسی شاگرد سید مرتضي، و او هم شاگرد شیخ مفید، شیخ مفید شاگرد ابن قولويه است. این یک دليل؛ اما دليل دیگر اینکه توثیق دو گونه است: توثیق عام و توثیق خاص. توثیق عام یعنی چه؟ اينكه بگوید همه آقایان ثقه هستند، توثیق خاص چیست؟ اينكه بگویند این فرد ثقه است. توثیق عام منحل می‌شود به توثیقات خاصه چه ابن قولویه بفرماید که فلانی ثقه است چه بفرماید که هر کس که اسمش در این کتاب آمده ثقه است.

بعضی‌ها اين چنين می‌گویند اما بعضیها تامل دارند البته آقای خوئی که از این مبنا برگشتند اما ما هنوز بر نگشتیم شیخ طوسی هم در عده فرمودند لکونه موثوقا به توثیقش کردند آیا حرف عده همین است یا غیراز این؟ مراجعه کنید مرحوم آقای تستری نسبت به بعضی عباراتی که به ایشان نسبت می‌دهند تامل دارند من امروز مراجعه نکردم، اما این عبارت را قبلاً علی بن ابراهیم، توثیقات ایشان، آقای خوئی نظرشان این بود وبر نگشتند بعضی‌ها قبول ندارند چرا؟ چون معتقدند خود کتاب مشکل دارد سئوال این است ابن شهر آشوب ایشان (عثمان بن عيسي) را عدة من ثقات موسی بن جعفر مي‌داند از این استفاده توثیق می‌شود تا آخر عمر او؟ خیر پس بیان ابن شهرآشوب نمی‌تواند توثیق ایشان را در دوران امام رضا اثبات کند

سوال: استاداگر نقلش مخصوص همان زمان باشد که درست است نقلش برای زمان امام موسی کاظم باشد؟

از کجا احراز می‌کنید اين نقل در زمان امام كاظم بوده؟ از شاگردانش (از راويان از او) نمی‌توانیم؟ خیر خیلی مشکل است البته بعضي این حرف را زدند نسبت به ابن ابی حمزه نسبت به خیلی از کسانی که منحرف شدند تفصیل می‌دهند بین روایاتی که در حال استقامت وروایاتی که بعد از انحراف از او صادر شده این ممکن است بالاخره قبول بشود ولی بحث در تطبیق است کجا احراز کند مگر اينكه کسی از ایشان نقل کرده باشد. كه در زمان حیات امام موسی کاظم فوت شده باشد اینها خیلی نادرند ایشان در اسناد کتب اربعه مکرراسمش آمده، تبلغ سبع مأة وثلاث واربعین موردا قریب 750مورد در اسناد اسمش آمده شما کتب اربعه را ببینید حرف آلوسی منحرف را نه بلكه، مقدمه کلینی را ببینید اینها بنایشان بر گزینش بود بر روی موازین روایات را جمع کردند از دم جمع آوری نبود یک کسانی که، مخصوصاً مرحوم کلینی که بنایش بر گزینش بوده آنوقت صدها موردازایشان نقل می‌کندماکشف می‌کنیم وثاقت طرف را یک شخصیت جلیل نمی‌آید از یک شخص ضعیف نه یک بار نه دو بارنه سه بار نه ده بارنه بیست بار نه صدبار کتب اربعه 700 مورد از او نقل کرده‌اند به اصطلاح می‌شود کثرة روایة الاجلاء، کثرة الروایة. این خیلی مهم است این نظری است که بعضي آن را مبنا قرار داده‌اند و حقیر هم چنين نظر را دارم طبق این مبنا یک سری از کسانی که مورد تأمل و بحث باشند این را من یکی از ادله می‌گیرم.

سوال: آیاباید اساتید دیگر هم از ایشان نقل کنند یا یک نفر کافیست یعنی فقط کلینی نقل می‌کندکافی است؟

کلینی خودش از اجلاء است اگر دیدم از شخصی 100مورد نقل کرده من این را میگویم امانت بروثاقتش کرده لذا من او را توثيق درستش می‌کنم مثلاً در مورد سهل بن زياد؟ من این روایت را درست می‌کنم 2000مورد است شوخی نیست یک کسی که ضعیف باشد 2000موردازاو نقل می‌کنند کتاب از اعتبار می‌افتد درسهای فعلی را ببینید یک استاد بزرگوار درس خارج دو روز سه روز پی درپی ازیک ضعیف نقل کند صدای همه در می‌آید شما می‌خواهید فقه بگویید مستنداتتان روایات ضعیف باشدکه نمی‌شود، شخصیت هایی مثل کلینی شیخ طوسی مرحوم صدوق کثرت روایات از این آقا دارند نظر بنده این است که ایشان روایاتشان مقبول است. این تفصیل است این یک نظر است یعنی روایات منحرفین اینهایی که از نظر عقیده انحراف دارند اینهایی که ضد ولایت امام رضا هستند امام تعبیرات عجیبی نسبت به اینها دارند از آقا سوال می‌کنند ازاینها تعبیر به سيلاب ممطوره می‌کند. ممطوره یعنی چه؟ یعنی سگی که از باران خيس شده. خود سگ نجس است وقتی که آب رویش ريخته شود هر جا که برود نجس می‌کند. به امام عرض می‌کند که ادعو علی هولاء الممطوره[5] در باب قنوت آمده که بر این کسانی که از ولایت منحرفند من نفرین کنم در نماز یا نه؟ امام نفرمود که نفرين نکن حقشان همین است خلاصه نسبت به اینها نظرات مختلف است مردودند یک سری هم تفصیل می‌دهند بین حالت استقامت وحالت انحراف یک سری هم می‌گویند که نه اینها که انحراف عقیدتی دارند یک سری شان راست گو هستند دروغ نمی‌گویند همانند بنی‌فضال خذوا ما رووا وذروا ما راوا، دروغ نمی‌گویند هر چه باشد همان را نقل می‌کنند از نظر عقیده منحرف است ولي از نظر لهجه ولسان صدوق مي‌باشند. بعضی اینگونه گفته‌اند لذا به این آقا اینگونه گفته‌اند.

سوال: غیر از کتب اربعه اگر از اجلاء بودند ازبزرگان بودند باید برای ما احراز شود که بنای آن شخص این است که فقط از صحیح نقل می‌کند؟ باید بنابر این باشد که از ثقه یا صحیح نقل می‌کند؟

عرض کردم اجلاء نمونه بارز آن همين سه نفر هستند مثل اصحاب اجماع نه یک مورد ابن ابی عمیر چندین مورد فرض کنید حالا من طبقه‌اش را باید ببینیم فرض کنید 20مورد30 از مورد عثمان بن عیسی نقل کرده باشد نقل اصحاب اجماع کشف می‌کند از اینکه آن شخص طرف صدوق است یعنی این افراد براي شما احراز شد که مبناي آنان بر این است که نقل از ثقه بکنند و اصلاً ما خودمان این بنا را کشف می‌کنیم کثرت نقل از غير ثقه، شخص را از اعتبار ساقط مي‌كند. 3 یا 4 دفعه از ضعیف نقل کرد فرض کنید که صفحه اول فلان کتاب ازفلان کتاب نقل می‌کند اصلاً سندی چیزی ندارد صفحه دوم باز دوباره از آن نقل می‌کند صفحه سوم ازآن شما می‌گویید کتاب اعتبار ندارد همه شما به مرحوم مجلسی گله می‌کنید چرا فلان جا روایتی راکه وجدت فی بعض الكتب العتيقه چرا وجاده‌ها را نقل می‌کند؟ با این که روش او این نیست در مقدمه‌اش نقل کرده که من از اصول معتبره جمع می‌کنم[6] و می آید در جزیره خضراء[7] حرف خودش را می‌زند چرا من این قصه را جداگانه نقلش کردم؟ چرا با این روایات دیگر رانیاوردم؟ چون بالاخره این هم وجاده است و آن را در اصول معتبره نیافتم روش مجلسي این است در عین حال ایراد می‌گیرید به شیخ انصاری ایراد می‌گیرند که در بحث تنجیم آن روایت را چرا ایشان نقل کرده؟ کتاب به این متقنی ومحکمی این روایت چه تناسبی داشت؟ کثرت روایت اجلاء از شخصی من این را اماره به وثاقت آن راوي می‌دانم خلاصه این شخص مورد تامل است شما باید اتخاذ مبنا کنید روش ما این است که روایتش مقبول است یعنی اگر مشکل دیگری نداشته باشیم جز همین آقا به نظر من سند مقبول است منتها مشکلات دیگری هم هست حالا می‌خواهیم پرونده این را ببندیم ووارد بحث دیگری شویم بعضی ممکن است سئوال کنند تاکید بر حسنی برای چه؟ متأسفانه اخیرا سوء استفاده‌ها شده، نقل میکردند 12سال قبل شنیدم که در اسرائیل اینها مراکز تحقیق راجع به امام زمان دارند واین روایات را بررسی می‌کنند نتایجش هم این است که آقا ادعا کرده است که من حسنی هستم وروزنامه‌های آمریکا هم با او مصاحبه کرده‌اند وپوشش خبری داده‌اند نیویورک تایمز واشنگتن پست، نیوز وغیره اورا معرفی کردند که این آقا حسنی است وبعد هم روایت می‌آورد وخودش را تثبیت می‌کندو این حسنی که می‌گوئیم امام دوازدهم است و ما سیزده امام داریم!! حسنی پسر امام زمان است!! حسنی اول می‌آید بعد امام زمان هم می‌آید اینها با تمام قدرت دارند کار می‌کنند عقاید مارا هدف گرفته‌اند کجا باید این بحث‌ها بشود در ذهن‌ها چنين هست که حسنی از مسلمات مي‌باشد و او چهره مثبت است، این قضایا وادار می‌کند مارا به این مباحثی که مورد ابتلا است بپردازیم می‌رسیم به بحث یمانی که خودم با یکی دوتا یمانی بحث کردم او اصرار مي‌ورزيد که من یمانی‌ام من هم با او نقض كرده و گفتم که من یمانی‌ام گفت از کجا تو می‌گوئی؟ گفتم تو از کجا می‌گوئی؟ حالا که شرط یمانی سیادت نیست تو که سید نیستی من هم سید نیستم.

می‌طلبد که روایات را بررسی کنیم ببینیم جایگاه یمانی در روایات ما حجم واندازه و اعتبار آن چقدر است که اگر حرف زد مستدل جواب را بدهیم این آقا می‌گوید حسنی هستم ببینم جایگاه حسنی چیست؟ چقدر اعتبار دارد؟ آقا نقل می‌کرد هیپنوتیزم می‌کرد یک چیزی می‌گفت شب همه، خواب همان مطلب را می‌دیدند افکار را به هم می‌ریخت. بیایید اولاً ببینیم در روایت چه هست حجمش چقدر است؟ اعتبار آن چقدر است؟ بعد بیایم کسی که ادعا کرد به همان مقداری که در روایات بررسی کردیم به او حق بدیم نه بیشتر.

10 روایت بررسی کردیم واقعاً 10روایت است؟ ببینید واقعاً چندتاروایت است اگر واقعاً ده تا روایت است این شد مستفیض آیا روایت مستفیض نیاز به بحث سندی دارد یا خیر؟

معناي مستفيض: اولاً مستفیض یعنی چه؟ بعد تطبیق بدهیم بر مورد، مراجعه کنید به کتاب مقباس الهدایه مرحوم مامقانی البته باید جلدهای مختلف را مراجعه کنید من به مقداری از آن اشاره می‌کنم: کل مازاد رواة الخبر علی واحد، زاید بر یک می‌شود مستفیض هوالخبر الذی زاد رواته فی کل طبقه علی اثنین زید از عمرو از بکر، هر طبقه ای باید بیش از دوتا باشد یعنی زید وعمرو از بکر وخالد بکر وخالد از دونفر دیگر همین طور تا آخر تا برسد به امام این بیان دوم، بیان اول زاد علی واحد، ماله طرق محصورة باکثر من اثنین، طرقش بیش از دوتا است هوالخبر الذی تکثرت رواته فی کل مرتبه کثرت، زیاد باشد روایتش دوتا را می‌گویند زیاد؟ باید بیش از دوتا باشد باز هوالخبر الذی زاد رواته فی کل طبقه علی ثلاث یعنی بیش از سه تا هر طبقه ای چهارتا این می‌شود مستفیض، خود مرحوم یک بیانی دارند درج1ص129[8] اول معنای لغوی مستفیض را بیان می‌کند، من فاض الماء، سر رفت فاض یفیض فیضا کثر حتی سال زیاد باشد سر رفته باشد، مستفیض در روایات یعنی چه؟ والمراد به هنا هوالخبر الذی تکثرت رواية فی کل مرتبه در هر طبقه ای رواتش زیاد باشد والاکثر شما یکی را گفتی 2تارا گفتی 3تارا گفتی مبنا چیست؟ من عرض کردم علي اثنین، واحد، ثلاث هر سه را گفتیم مبنا چیست اکثراً چه می‌گویند؟ می‌فرمایند: «والاکثر علی اعتبار زیاده فی کل طبقة علی ثلاث» یعنی باید از سه تایشتر باشد تا بشود مستفیض اگر شد مستفیض آن مبنای آقای خوئی را پیاده کنید که چه؟ احتیاج به بررسی سندی ندارد، وعن بعضهم بعضی هم گفته‌اند مازادت عن اثنین فما رواه ثلاثه من المستفیض علی الثانی دون الأول یعنی چه؟ یعنی طبق مبنای دوم اگر 3تا از3تا از3تا می‌شود مستفیض اما طبق مبنای اول اگر 3نفر از3نفر در هر طبقه ای 3نفر باشد این می‌شود مستفیض؟[9] خیر چرا؟ چون زاد علی ثلاثة برگردیم دوباره این روایات را ببینیم شما روایات رایک روایت فرض کنید آیا در هر طبقه ای 4تا از4تا از4تا هستند مراجعه کنید بعضی که مرسل بود، سرور اهل ایمان، روایات خطبه البیان، قضیه مامون اکثرشان مرسل بود اگر ما توانستیم درست کنیم که در هر طبقه ای 4نفر از4نفر از4نفرمی شود مستفیض وبی نیازیم از سند اما سئوال از عزیزان دارم؟ چه چیز می‌شود مستفیض؟ اصل حسنی یا تفصیلات آن؟ وجود حسنی ممكن است مستفیض باشد.

خواندیم همه روایات را، آيا شما مي‌توانيد به تفصیلاتش استفاضه درست بکنید؟ یکی دارد که در مکه کشته می‌شود، یکی دارد عراق کشته می‌شود، یکی دارد در بین راه یکی در راه شام! اصلاً استفاضه بر وصفی و صفتی نیست پس اگر استفاضه درست شد وما استفاضه به معنای مشهور ومعنای اکثر را می‌گوییم که بیش از دوتا باشد اگر این احراز شد ما می‌توانیم از مجموع این روایات بگوییم اصل آمدن شخصی مثل حسنی از مسلمات است وسندش را هم نمی‌خواهیم بررسی کنیم اما این حسنی چهره مثبت است یا منفی است؟ استفاضه ندارد قبل از قیام امام زمان به سالها می‌آید زمینه سازی می‌کند چیزی نمی‌دانیم، روایت دارد که لحظه خروج حضرت در ظهور از مدینه به مکه بعضی خبر به ایشان می‌دهند کمترین تحرکی کرد دست اورا می‌گیرند واعدامش می‌کنند کجاست تحرکاتش؟ اینها مشخص نیست، مادر برابر حسنی تکلیف داشته باشیم از کجای روایت بیرون می‌آید؟ شما نگاه کنید انسان مبهوت مي‌شود تکلیف درست می‌کند برای کل عالم كه همه باید از من تبعیت کنند. مثبت بودن چهره يماني را درست کن و ثابت كن که ما تکلیفی در برابرش داریم بعد ادعا کن، حجم روایات همین‌ها بود اگر غیر از این باز شما روایاتی دارید ما استفاده می‌کنیم.

آن شخص مدعي حسني، استناد می‌کند به این روایت الغیبه للطوسی اخبرنا جماعة عن ابی عبدالله الحسین بن علي بن سفيان البزوفری عن علی بن سنان الموصلی العدل عن علی بن الحسین عن احمدبن محمدبن الخلیل عن جعفربن احمد المصری عن عمه الحسن بن علي عن ابيه عن ابي عبدالله جعفر بن محمد به امام باقر همین جور تا به امیرالمومنین قال رسول الله فاللیلة التی کانت فیها وفاته. یکی از مستنداتشان این است که شب رحلت پیامبر اکرم پیامبر فرمود: «یا ابالحسن احضرة صحیفة ودواة» می‌خواهم بنویسی «فأملا رسول الله وصیه حتی انتهي الی هذا الموضع فقال یا علی سیکون بعدی اثنی عشر اماما ومن بعدهم اثنی عشر مهدیا» این روایاتی است که در آخر ج53 بحار می‌آید که بحث خواهیم کرد که آیابعد از امام زمان امام‌ها می‌آیند یا دوازده امام است فرزندان امام هستند چیست؟ واین روایات اشاره به چه دارد؟ این آقا می‌گوید که پیامبر اکرم به امیرالمومنین فرمودند که بعد از دوازده امام 12مهدی هستند. «فانت یا علی اول الاثنی عشر اماما سماک الله تعالي فی سمائه علیاً المرتضی و امیر المومنین و الصدیق الاکبر و الفاروق الأعظم و المأمون و المهدي فلاتصح هذه الاسماء لأحدِ غيرك یا علی أنت وصیی علی اهل بیتی حیهم ومیتهم وعلی نسائی». اینها هیچ کدامشان مورداختلاف نیست همین جور می‌رسد که فمن ثبَّتها لقیتنی غدا ومن طلقتها فانا بریء منها لم ترنی ولم أرها في عرصة القيامة وانت خلیفتی علي امتي من بعدي… فاذا حظرتک الوفاة فسلمها الی ابنی الحسن… فذلک اثنی عشر اماما ثم یکون من بعده اثنی عشر مهدیافاذا حظرته الوفاة فلیسلمها الی إبنه أولُ المقربین له ثلاث اسامی اسم کاسمی اسمُ أبی وهو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو اول المومنین[10] استناد به این روایت می‌کند و می‌گوید حسنی هستیم ودر وصیت هم اشاره شده است، مضمون این روایت مشکلی ندارد شما خواسته باشید به این روایت استناد کنید کجای این روایت دارد که قبل از12 امام شخصی به نام حسنی ظاهر می‌شود بعد از 12 امام 12 مهدی که این هم باید در جلسات بعدی بررسی شود.

[1]. رجال كشي، 403، معجم الرجال الحديث، 12/237، رقم 7846 علي بن أبي حمزه بطائني.

[2]. الغيبه، ص42 (الكلام علي الواقفه) چاپ نجف أشرف.

[3]. معجم الرجال الحديث، مجلدات 7/277، رقم 4035 و 12/131، رقم 7623 و 12/236 رقم7846، ذيل ترجمه حمزة بن بزيع و عثمان بن عيسي و علي بن أبي حمزه.

[4]. معجم الرجال الحديث، 11/120 ذيل ترجمه عثمان بن عيسي، رقم 7610.

[5]. بحارالأنوار، ج82/202، ح17 باب القنوت و آدابه و احكامه….

[6]. بحارالأنوار، ج1/3 مقدمه.

[7]. بحارالأنوار، ج52/159 باب نادر في ذكر من رآه عليه. به ام في الغيبه.

[8]. مقباس الهداية، ج1/128، خبر المستفيض.

[9]. مامقاني: و لكن مقتض اطلاق آخرين و صنيع جمع من الأواخر منهم سيد الرياض و شيخ الجواهر عدم الاعتبار فيتحقق الصدق باتحاد المعنا و ان تعددت الالفاظ فهو كالمتواتر يقسم الي لفظي و معنوي. مقباس الهداية، ج1، ص129.

[10]. الغيبة: ص150، أخبار الخاصه علي إمامة اثني عشر، ح111.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *