بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين سيما امام زماننا روحي وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

قديمي ترين مدرک براي خطبة البيان کتاب حافظ رجب برسي است که تا به الان ما به آن دست يافتيم. آيا اقدم از آن هم نقل شده است؟

دانش پژوه:از کتاب الواحده نقل شده است.

استاد: مولف کتاب الواحده کيست؟ چقدر اعتبار دارد؟ نمي‌دانيم، من ديروز حرفهاي مرحوم محقق قمي را براي شمانقل کردم.ميرزاي قمي، ايشان مطلب را ريشه يابي کردندکه در کتابهاي قديمي ما اين خطبه نيست. شما بياييد اشکال متني و دلالي کنيد و بگوييد اين مطالبي که در خطبة البيان نسبت داده شده است در اين نقلها نيست. معروف اين بود؟ انا الذي خلقت السموات والارض في طرفة عين، ايشان مي‌گويد عبارت چنين است: انا الذي اجوز السموات و الارض في طرفة عين، يعني عبور مي‌کند از آسمانها و زمين. در فاصله زماني طرفة العين.

اگر اين نقلها را هر چه بيشتر تقويت کنيد متن تقويت ميشود که در آن عباراتي نيست که قابل توجيه نباشد، اجوز غير از خلقت است.

دانش‌پژوه، فهيمي: مطلبي که سيد بزرگوار (دانش‌پژوهان، فهيمي) فرمودند کتاب بحر المعارف، جلد 2 ص 570، آقاي عبد الصمد همداني، عين عبارت را براي شما بخوانم:

خطبه البيان که جمعي از علماي اهل ظاهر بر او شرح نوشته‌اند. و از اهل باطن هم محمد دهدار، ايشان هم شرح نوشته اند،پس اهل ظاهر و باطن، صوفي ها، عرفا، بعد مي‌فرمايند خطبة البيان که اشاره‌اي به سند نمي‌کند. مي‌فرمايد که جمعي از علماي اهل ظاهر اين را شرح کردند. خطبه البيان اين است. انا الذي عندي مفاتيح الغيب لايعلمها بعد محمدغيري خود اين آقا عبد الصمد همداني کيست؟

عبد الصمد همداني در روز غدير 1216درهجوم وهابي‌هاي ملعون به کربلاي مقدسه كه 20000 هزار نفر را کشتند و اين هم جزء شهدا بود. مرحوم آقا بزرگ در الذريعه ج3 ص 47 به اين نکته اشاره ميکند. مي‌فرمايد که کتاب بحر المعارف في العرفان و التصوف، همان حرفي که ميرزاي قمي زدند. فرمودند که اين خطبه را چه کسي نقل مي‌کند؟ عرفا و صوفيان. آغا بزرگ مي‌فرمايد کتاب بحر المعارف للمولي عبد الصمد الهمداني الحائري، الشهيد بها (يعني به کربلا) يوم الغدير، 1216 و ذلک في فتنة سعود الوهابي الحنبلي، بعد مي‌فرمايد که «ترجمه في الروضات و ذکرتصانيفه في»، در صفحه 353. در روضات هم صحبتي درباره همداني آمده است.

سپس مي‌فرمايد که يکي دو تا چاپ هم دارد، بالاخره اين مؤلف آدم خوب و متقي است. ولي متعلق به قرن 13 است،اين يکي، ديگراينکه اصلا مدرک ارائه نمي‌دهد اصلا اشاره به اعتبارش نمي‌کند. مي‌فرمايد که جمعي از اهل ظاهراين را شرح داده‌اند.اين شد مدرک؟ ما دنبال مستند مي‌گرديم.

مرحوم فيض کاشاني در الکلمات المکنونه صفحه174 مي‌فرمايد: و هي ما رواه الشيخ البرسي الحلي في کتابه المسمي مشارق الأنوار اليقين. باز به رجب برسي برگشت. و في خطبه له انا عندي مفاتيح الغيب… بعد مي‌فرمايد و امثال هذه، نمي‌فرمايد اين خطبه البيان است. مي‌فرمايد که اين خطبه‌اي که نقل کرده است از مرحوم برسي و امثال هذه من الکلمات کثيره و خطبه البيان عنه مشهورة اين حرف مرحوم فيض است اين خطبه‌اي است مشهور، و قد ذکر الشيخ رجب في کتابه کلمات حرفهاي ديگري را به آقا نسبت دادند. من هذا القبيل رواية سلمان ابي ذر و رواية جابر في الخطبه تطنيجيه و رواية الاصبغ؟ في خطبه الافتخار. اين هم حرف مرحوم فيض است. تنها مطلبي که مي‌توان از اين کتاب در مورد بحث ما استفاده کرد همين کلمه خطبه البيان عنه مشهوره است. بيش از اين هم ندارد.

اما شرح فصوص الحکم، داود قيصري اصلا اسم خطبه را نمي‌برد. مضامين رانقل مي‌کند در ج 1ص 142 في ان العالم هو صورة الحقيقه الانسانية. قال و يؤيد ما ذکرنا قول امير المومنين في خطبه کان يخطبها للناس اشاره به خطبه البيان ندارد، انا نقطة بسم الله عن مشارق انوار اليقين.

سيد بزرگوار ]فهيمي[: مطالب شما غير از اينهاست؟ البته شکر الله سعيکم، جهت تکميل بحث ما تتبع مي‌كنيد از شما متشکريم، منتهي اينها هيچ کدامشان نتوانست سند خطبه را محکم کند.

برگرديم، تا اينجا ماچند تاروايت براي شما نقل کرديم اجازه بدهيد روايت چهارم را پيرامون حسني نقل کنيم، روايت چهارم روايتي است که مرحوم ابن طاووس، اين را نقل مي‌کند، در معجم احاديث المهدي چاپهاي جديد ج 4 ص 152 از اينجا شروع مي‌کنيم، الا انه اشبه الناس خلقا و خلقا و حسنا برسول الله (اشاره به حضرت مهدي است) بعد فرمودند الا ادلکم علي رجاله، نمي‌خواهيد بالاخره راهنمايي کنيم شما را، آنهايي که خدمت حضرت هستند، قلنا بلي يا امير المومنين، بفرمائيد،مفصل است، شاهد من اين کلمه است. و يلحقه الحسني في اثني عشرالف ملحق ميشود به امام سيد حسني.

اين روايت را کي نقل ميکند؟ از شيعه و سني تنها کسي که اين روايت رانقل کرده ابن طاووس است. ابن طاوس (استاد علامه حلي) از آن روز تا امروز، احدي اين را نقل نکرده است؛ مگر آقاي صافي. ابن طاوس اين را از کي گرفته است؟ شما مقدمه کتاب ابن طاوس(مقدمه کتاب ملاحم) را ببينيد، مي‌فرمايد که ما اين کتاب را از سه کتاب جمع کرديم،،1. ملاحم ابن حماد، 2. فتن ابي صالح سليلي 3. فتن ابي يحيي بزار، محور بحث ما فتن سليلي است. چون اين روايت در مورد سيد حسني را ابن طاوس از فتن سليلي نقل مي‌کند. من عبارت را مي‌خوانم دقت کنيد، مي‌فرمايد که : تاريخ نسخه الاصل، يعني کتاب سليلي،(اين حرف سيد است)تاريخ نسخه الاصل سنة سيصد و هفت هجري (و سيد در قرن هفتم بود، يعني سيصد سال فاصله) سنة سيصد و هفت بخط مصنفها السليلي في مدرسه المعروف بترکي بجانب الغربي، من واسط من نسخه هي الاصل علي ماحکاه من ذکره انه شاهدها.

نسخه دستخط مصنف است. از آن، نسخه‌اي برداشته شده است كه در مدرسه معروف به ترکي، ولي چه كسي مي‌گويد اين نسخه نسخه اصل است؟ کي مي‌گويد دستخط سليلي است؟ مي‌فرمايد چه كسي آن را نقل کرده است؟ من ذکره انه شاهدها، آيا مرسلي از اين روشنتر؟ کي است «من ذکره و شاهدها؟» کي مي‌گويد اين نسخه اصل است و از سليلي است؟ خوب اين يک اشکال، سند مشکل دارد،

اشکال دوم، ابو صالح سليلي كيست؟ ما که هرچه مراجعه کرديم چيزي پيدا نکرديم، خوب شما ببينيد چيزي نسبت به اين آقا نفيا يا اثباتا پيدامي کنيد. اولا طريق سيد به اين کتاب مشکل دارد، ثانيا خود سليلي نه در کتب ما در کتب خودشان منابع و مطلبي ذکر نکرده است، من نديدم، شايد هم تتبع من ناقص بوده است. ثالثا ما اغماض مي‌کنيم از اشکال اول ودوم، خود سند سليلي به امير المومنين، حدثنا الحسن بن علي المالکي، حدثنا ابو النصر. بعد ديگر نمي‌گويد حدثنا، مي‌گويد عن ابن حميد الرافعي، چه فرقي مي‌کند؟ مي‌گويد، حدثنا، بعد مي‌گويد عن ابن حميد الرافعي، در اين معنعنات احتمال تدليس زياد است. چون ديگر حدثنا نيست، در آن احتمال تدليس است و هم در آن احتمال انقطاع است. بعد از ابن حميد مي‌گويد حدثنا محمد بن ليث البصري، قال حدثنا سليمان بن عثمان النخعي، قال حدثني سعيد بن طارق عن سلمه بن انس عن اصبغ بن نباته،

اصبغ بن نباته را من قبول دارم، شخصيت ولايت مدار به تمام معنا است.[1] اصبغ بن نباته از کساني است که ولايت مدار بود، همين که پيروان مكتب خلفاء براي او بها و اعتباري قائل نيستند، همين حکايت ازجايگاه ايشان درنزد آقا امير المومنين دارد.

من نسبت به اصبغ حرفي نمي‌زنم و تاملي ندارم. اما قبلي ها(قبل از اصبغ) چه کساني هستند؟ سلمه بن انس و ديگران، اينها يک سري مجاهيل هستند اما ببينيد متن روايت را،روايتي است مفصل ببينيد در اين جا تقريبا شش صفحه نقل شده است. شروع آن نام ياران حضرت و مشخصه‌هاي آنهاست، اسم آنها چيست که يا اسمهاي رمزي و مستعار است يا اسمهاي واقعي، نمي‌دانم.

و شهرها و کشورهاي آنها را بيان مي‌کند. بعد هم مي‌فرمايد اسمهايي است که خود پيامبر براي من نقل کرده است. بعد ازآن احنف بن قيس سوالاتي مي‌کند. احنف بن قيس ظاهرا مشکل داشت. اول با حضرت مشکل داشت و بعدحضرت از ايشان گله کرد که تو چرا در اين اغتشاشات بصره سکوت کردي، ما از تو انتظار ديگري داشتيم، او را خيلي سخت توبيخ کرد و او هم به امام حسن گلايه کرد كه ما مشکلاتي داريم و شما به ما نياز داريد و ما اشتباهي کرديم چيزي نگفتيم. امام حسن به او فرمودند گله‌ي اميرالمومنين از دوستي است، اگر اميرالمؤمنين به تو علاقه نداشت، گله نمي‌کرد. خلاصه برگشت و مواضع خوبي هم دارد. احنف بن قيس همين شخص است که اين پيداست در بصره نبوده است. هر چه هست، ما تلک الخصال، بعد از اينکه اسم افراد را مي‌برد مي‌فرمايد که حضرت ظاهر مي‌شود براي عده اي، شرايطي را از آنها مي‌خواهد، سوال مي‌کند که آن شرايط پذيرش چيست؟ شرايط را امام نقل مي‌کنند بعد از آن، حرکت حضرت و آمدن سفياني است، اين روايت مفصل است، حالا نگوييد شما اين روايت را شخص ديگري هم نقل کرده است. نه، اين روايت با اين تفصيل، فقط و فقط از سيد بن طاوس و به نقل از سليلي، بله روايت ديگري است تقريبا به همين مضمون، البته کامل هم نيست. آن را دلائل الامامه طبري نقل مي‌کند از امام صادق، البته با اختلاف زياد، اسم اصحاب است ولي با اختلاف زياد، از اينجا شروع مي‌کند. ابن طاوس به اصبغ بن نباته مي‌گويد، خطب امير المومنين علي خطبه، و ذکر المهدي و خروج من يخرج معه، و اسمائهم فقال له ابو خالد الکلبي[2]، ايشان عرض کردند: صفهم لنا، اينها را براي من توصيف کن يا امير المومنين، فقال علي از اينجا شروع ميکند…(انصافا اين خطبه مطالعه دارد) ظاهرا مشکل خطبه البيان را ندارد.معجم جلد 4 چاپ جديد ص 152 ح 650 الا انه اشبه الناس خلقا و خلقا و حسنا برسول الله علي ادلکم علي رجاله، فرمودند: سمعت رسول الله از پيامبر اکرم شنيدم، فرمود: اولهم من البصره. و آخرهم من اليمامه، حالا با اينکه حضرت اين خطبه را در بصره ايراد کردند. اولين شخصي را که نام بردند از خود بصره بود[3].

خلاصه حضرت مي‌فرمايند اولهم من البصره اخرهم من اليمامه و جعل علي…باز نقل به معنا کرده است و نتوانسته همه را معنا کند.

جعل يعدد رجال المهدي، سربازان حضرت و الناس يکتبون، يکي دو تا نبودند که نوشتند،‌اي کاش اينها ثبت مي‌شد. و جمع آوري مي‌شد و قال رجلان من البصره، رجل من الاهواز، از اهواز يک نفر. شايدغير از هماني باشد که جرير بن خابور، اسمش را مستحضر هستيد يا نه؟ اين شخص آماده باش و مسلح است خودش و چهار هزار نفرآنها منتظر هستند، منتظر ظهور آقا هستند، حالا يا اين است يا رجعت خواهد کرد، شاكي السلاح در روايت دارد، اين شخص مسئول امور مالي معاويه بود. يک مادر پيري هم در کوفه داشت، روزي به معاويه گفت من مي‌خواهم به کوفه بروم، دوران حکومت مولا بود. گفت مي‌خواهم از مادرم ديدن کنم، گفت:نه. گفت : چرا ؟ معاويه گفت: آنجا جادوگري است، او قبول نکرد، به طرف كوفه آمد، نرسيده به کوفه يک مقداري پول كه همراهش بود در جائي دفن كرد تا دست کسي به آن نرسد. آن ديدبانها و آن نيروهاي اطلاعاتي که دور و بر پايتخت بودند دستگيرش کردند و خدمت حضرت بردند، آقا يک نگاهي به او کردند. فرمودند که پولت را فلان جا مخفي کردي و معاويه اين را به تو گفته است، او متحير و بهت زده شد. بعد حضرت به امام حسن فرمود اين آقا «في جبل الاهواز»، شايد طرفهاي ايذه باشد. مي‌فرمايد آنجا به همراه يارانش مستقر هستند و اينها جز ياران آقا امام زمان[4] هستند.

رجل من عسکر، مکرم و رجل من مدينه تستر(شوشتر)، رجل من دورق، رجل من الباسيان، هشتاد نفر اينها از ايران فعلي هستند و ما بقي آنها از کشورهاي ديگر هستند. حتي از افرنج،افرنج يعني کجا؟ ظاهرا يعني انگلستان، اين روايت را ببينيد تا برسيم به بحثمان.

[1] حالا نگوييم چرا ايشان در کربلا نبودند ؟ به نظر من ايشان با عده‌اي درزندان بودند.، ايشان اول کسي است که ظاهرا تاريخ کربلا را نوشته است. ولايت مدار بوده، نسبت به ولايت و امير المومنين بينش و اطاعت داشت. محو ولايت بود، نظر من است لابه لاي مطالبي که پيدا کردم.ايشان رئيس گارد ويژه بود راجع به جايگاه رهبري وولايت از اومي پرسند؟ مي‌گويد من نميدانم چه مي‌گوييد،کان سيوفنا علي عواتقنا اسلحه دست من بود و نگاهم به آقا بود، من امرنا ضربنا عنقه همين که اشاره‌اي آمد سرش را از تنش جدا مي‌کرد،حرف هم نمي زند. همين که در کتب رجالي آقايان مدحش نمي کنند، ذمش مي‌کنند، و مي‌گويندعلت چيست؟ علي راخيلي دوست داشت. كان محترقا بحب علي، اينها مي‌شوند نقطه ضعف. عجيب است ما نمي دانيم چه کنيم با اينها، آنکه، فُتن بحب علي، آنکه يروي فضائل اهل البيت؛ الضعفاء و المتروكين: 1/126، رقم 445، ترجمه اسبغ بن نباته؛ ميزان الاعتدال 1/ 271، رقم 1014، ترجمه اصبغ بن نباته؛ الكامل في الصغفاء: 1/407، رقم 230، ترجمه اصبغ بن نباته؛ آنکه يروي عن علي، همه اينها را بگذاريد کنار از نظر شما عادل کيست؟ آنکه يسب، آنکه ينال، آنکه يقتل، شرح حال آقاي عمر بن سعد را ببينيد. ثقه و هو الذي قتل الحسين، عجيب است، قتل امام حسين عليه السلام با وثاقت قابل جمع است. شما کلمه حسين را برداريد جايش کسي ديگر را بگذاريد. نگوييد قتل الحسين، بگوييد قتل فلاني. نگوييد قتل فلاني، بگوييد سب فلاني. نگوييد سب فلاني، بگوييد لا يحب فلاني، باز مي‌گوييد ثقه است؟ مي‌گوييدعليه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعين.لا يحل الروايه عنه چرا؟ لانه ينال من معاويه، توي درس مطلبي گفته است که پرش قباي معاويه را گرفته است، فوراً موضع مي‌گيرند و مي‌گويند: لا يحل عنه الروايه، چيزي از او نقل نکنيد، چون به صحابه پيامبر توهين مي‌کند. امام حسين عليه السلام، صحابه رسول الله و فرزند ايشان است، سيد شباب اهل الجنه،اما قتلش هيچ با وثاقت منافات ندارد.

[2] من هرچه گشتم پيدا نکردم، ابو خالد کابلي از اصحاب امام زين العابدين عليه السلام است. امام زين العابدين دو سال از عمر شريف امير المومنين عليه السلام را درک کردند.يعني سنشان وقت شهادت آقا دو سال بوده است. امير المومنين 40 به شهادت رسيدند. شايد هم ابو خالد کلبي باشد.

[3] مکاتبات زيادي از کوفه با امام حسين شد حضرت معمولا جواب ندادند، تا نيمه ماه رمضان، سفرايي که آمده بودند با ايشان ملاقاتي کردند، جواب نامه را، به صورت يک نامه دادند.ولي از بصره حتي يک نامه هم نيامد اماحضرت ابتدائا نامه براي بصره نوشتند، اما چرا اينجا حضرت در پاسخ نامه‌ها تامل و بي‌اعتنايي، اما بصره با اينکه هيچ سابقه‌اي خود حضرت نامه نوشتند، ما در كتاب الايام المكية به تفصيل اين جريان را علت يابي و تحليل كرديم.

[4]. الخرائج، ج1، ص185، بحارالانوار، ج41، ص296؛ في رحاب حكومة الامام المهدي، ص114.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *