بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.

سفياني

بحث امروز ما پيرامون كلمات و نظرات علماء (مخصوصا شارحان روايات) در ارتباط با سفياني، جيش الخسف و… مي­باشد

مقدمه

روايت شيصباني مبتلا به اشكال ‌سندي شد هرچند اتهام به غلو را از ابراهيم‌بن اسحق دور كنيم اما تضعيفش باقي است و مؤيدات مرحوم بهبهاني با آنها قابل معارضه نيست لذا روايت از جانب ايشان (ابراهيم بني اسحاق) و بعض ديگر ممكن‌ست مورد اشكال‌ سندي باشد. عرض مي‌كنم حتي اگر اشكال سندي هم باشد، اگر شيصباني را تطبيق داديم و تفسير كرديم به حكومت عباسيين و گفتيم يكي از علامات ظهور روي كار آمدن حكومت عباسيين است روايات ديگر داشته و داريم و واقعيت هم همين بوده كه عباسيين آمدند و رفتند. اما ضعف اين روايت مشكلي را ايجاد نمي‌كند.

و حتميت سفياني از اين روايت و روايات ديگر ]ثابت است[

درمورد سفياني روايات يكي دو تا نيست در يك جا مرحوم نعماني فصلي آورده كه بيش از 18 روايت نقل مي‌كند[1] كه اكثر آنها هم راجع به حتميت اوست. مرحوم علامه مجلسي ج52 بابي را در رابطه با علائم ظهور مي‌آورد و تصريح مي‌كند «السفياني و الدجال» آنجا حدود 270 روايت نقل مي‌كند.

مسئله و جريان سفياني تواتر لفظي نداشته باشدقطعا تواتر معنوي يا اجمالي را دارد، قطعا بعض روايات صادرند و مفادشان حتميت است علاوه بر عنوان سفياني عناوين ديگري هم هست كه مشاراليه آن خود سفياني است عنوان مشيرٌ به خود سفياني است مثلا: الشامي، خارج من آل ابي‌سفيان، عنبسه، ابن آكلة الكباد، خسف جيش بالبيداء، يُخسف بالجيش، رجل من وِلد الصخر، اينها عناويني است كه اشاره دارد به همين معنون يعني سفياني.

اجازه دهيد رواياتي كه در كتب اربعه آمده به آنها اشاره كنم و به كلمات بزرگان ( مرحوم مجلسي اول، مجلسي دوم، مرحوم استرآبادي) وقتي مي‌رسند به اين روايات مطالبي دارند. مرحوم مجلسي اول مطالبي را گاه در روضه المتقين ذيل روايات مي‌آورند، گاه در لوامع صاحبقراني.

شناخت: لوامع صاحبقراني

اين كتاب همان اللموامع القدسيه است كه آقا بزرگ تهراني در2 جاي الذريعه اشاره دارد

در يك‌جا فقط اشاره دارد به لوامع و توضيح نمي‌دهد، بعد مي‌گويد صاحبقران لقب شاه عباس است.اما در لوامع القدسيه توضيح مي‌دهد مي‌گويد اين شرح فارسي بر من لا يحضره الفقيه است كه شامل كتاب طهارت و كتاب صلوة، زكات، حج و زيارات تا آخر ابواب حقوق و فروض الجوارح مي‌باشد و در سه جلد از چاپ خارج شده (فرغ منها 1066 هـ) مي‌فرمايد تا اينجا نصف مَن لا يحضر را شرح داده‌اند.

بعد فرمودند ربع جلد سوم (از كتاب قضا تا آخر كبائر) را شرح دادند براي شاه عباس الموسوي الصفوي (بعد عرضه الشرح العربي عليه) [2]. كه بر شاه عباس صفوي عرضه مي‌كنند و ايشان خيلي خوشش مي‌آيد و پيشنهاد مي‌كندبه علامه كه يك شرح فارسي بنويسيد تا ديگران هم استفاده كنند

در سال (1066) بيست سال بعد لوامع را مي‌نويسند (شرح فارسي من لا يحضر) و صاحبقراني لقب شاه عباس‌ است.

نظر مجلسي در كتاب لوامع:

در لوامع و روضه المتقين ذيل روايات سفياني بياناتي دارند جيش الخسف كيانند؟ محل خسف كجاست ؟ چه فاصله‌اي از مدينه‌ است، (يُخسف بهم الارض) چه كساني‌اند، از روايات چه استفاده مي‌شود مرحوم مجلسي اول در لوامع ج3 ص285 يك بيان مفصلي دارند كه: در حديث صحيح منقول‌ست از امام صادق: «در سه موضع نماز خواندن مكروه ا‌ست »1 (از مدينه به مكه)

يكي سرزمين بيداء‌ست. بيداء را ذات الجيش هم مي‌گويند كه لشكر سفياني همانجا به زمين فرو مي‌روند اما اين خسف چه موقع است ؟ آيا در زمان ظهور امام زمان است ( كه در اينصورت جيش الخسف از علامات ظهور نمي‌شود) .ياقبل ظهور؟

علامه: در آنجا (بيداء) اين جيش به زمين فرو مي‌رود كه در زمان ظهورحضرت صاحب الامر استـ اين يك بيان و روايتش هم صحيح ست ـ باز مي‌فرمايد در بعض روايات خسف قبل ظهور حضرت است.[3]

بعد مي‌فرمايد: در اين بيداء (محل خسف) نماز مكروه است و قبل ظهور آن حضرت (ده روز قبل) دجال ظهور مي‌كندـ پس طبق اين بيان دجال مي‌شود از علامات ظهور و اكثر لشكر او از يهود خواهند بودـ حضرت صاحب الامر كه درمكه ظهور مي‌فرمايدابتداجمعي با آن حضرت بيعت خواهند كردـ 313 نفر از اولياء الله، از خاص الخواص هستندـ اينها پيش‌قدم هستند و بيعت مي‌كنند كه قوام دنيا بلكه عالَم به اين‌هاست (نه زمين بلكه كل عالَم)

دقت كنيد: ده روز قبل از ظهورامام، دجال ظهور مي‌كند[4] و آقا (امام زمان) را هدف قرار مي‌دهد و مي‌آيد طرف مكه.ايشان بياناتي دارد كه درنگاه ابتدايي برخلاف رواياتي‌ست كه در ذهنمان بوده

مي‌فرمايد: دجال قصد مكه مي‌كند و حضرت عيسي از آسمان فرود مي‌آيد (در روز خروج آن حضرت) حضرت تكليف كند عيسي را كه پيش بايست تا به تو اقتدا كنم (در مكه) حضرت عيسي گويد: «من امت جد تو و تابع شما هستم شما پيش بايستيد» پس حضرت پيش ايستد و حضرت عيسي نماز جمعه را اقتدا كندـ در مكه در مسجدالحرام ـ و اهل مكه همه بيعت كنند جمعي طوعاً و جمعي كُرهاً (جمعي با ميل و جمعي به زور) .بعد متوجه مدينه مشرفه شود كه در اين حال دجال به ايشان در قرب مدينه منوره برسد در همان ذات الجيش و دجال دعوي اُلوهيت كند، حضرت صاحب الامر حضرت عيسي را كه مقدمه لشكر آن حضرت‌ است (پيش قراول) به دعوت نزد دجال فرستد اورا به اسلام بخواند و او قبول نمي‌كند، حضرت آنرا بكشد.[5] و زمين بيداء كه دو فرسخ است ]كه قبلا لشكر سفياني را فرو برده است[ دجال[6] و مركبش (تعبير ديگري دارد) و لشكرش را فرو برد.

نكته: در بالا گفت حضرت عيسي او را بكشد آيا زمين كشته او را فرو برد يا خودش را؟ ظاهر اين نقل جسدش مي‌باشد

منطقه بيداء و ذات الجيش دو خسف دارد يك خسف سفياني و ديگري خسف دجال، كه بايد مطالعه و بررسي شود.

روايت هشتم

امام صادق فرمودند در مسير مكه به مدينه سه جا نماز مكروه است كه ذات الجيش يكي از آنهابود ( كه آبستن دو حادثه است) مي‌فرمايد دوم: ذات السلاسل و سوم وادي ضَجنان. كه معروف است و درگيري­هايي بوده

اين دو وادي كه قريب به بيداء است لشكر دجال را فرو گرفته است.

اين دو نقطه سلاسل و ضجنان ظاهراً نزديك بيداء هستند و لشكر دجال تعداد زيادي‌اندو تمام آن مناطق را فراگرفته‌اند بعد مي‌فرمايد و اين سه وادي هر سه محل خسف دجال باشد چنان‌كه ظاهر حديث ‌است.

و ممكن است خسف جمع ديگر در اين دو وادي. اينكه امام صادق فرمودند در اين سه موضع نماز مكروه‌ست يا به لحاظ آن‌ است كه اين سه مكان محل نزولِ غضب خدا هستندـ انتقام الهي در اين منطقه است ـ يا ممكن ا‌ست كاري به لشكر دجال نداشته باشد و عده ديگري فرو روند، پس در اين سه وادي نماز مكروه است.از بيان ايشان معلوم‌است كه سفياني از مسلمات است و بحث در خصوصيات است.

نكته ديگر از مرحوم مجلسي اول در روضه المتقين ج14 ص197:

روايت نهم

الف) امام كاظم درحاليكه زندان بوده ـ طي نامه‌اي ـ به علي‌بن سويد (كه از اصحاب و دوستداران آن حضرت ا‌ست) سفارشاتي مي‌كند.

مي‌فرمايد: «ديگر آخر (عمر) است چند شب بيشتر نمانده، اظهار ناراحت نمي‌كنم ندامت ندارم و شك به قضاي خداي عزوجل ندارم»

مرحوم مجلسي اول ذيل اين عبارت بياني دارد: ليس من اخلاق المؤمنين الغش و لا الأذي و لا الخيايه و لا الخَنا و لا الفحش… فاذا رأيت المُشَوَّه2 (يا مسوّه) 3 اگر ديدي آن اعرابي (آن چهره برگشته) با ارتش جرارش آمد فانتظر فَرَجَك (پس مشوه از علامات ظهور شد)

مرحوم مجلسي مي‌فرمايد: اين مشوهِ اعرابي كيست سه احتمال مي‌دهد:

  1. يمكن أن يراد به عسكر جنگيز اشاره به حمله مغول باشد كه با آن بساط عباسيين برچيده مي‌شود بر شيعه خيلي

01 نامه را مجلسي اول در پاورقي روضه آورده اما مرحوم مجلسي در مرآة العقول ج15 ص291 در متن آورده

02الكافي ج8، ص125

  1. متن مجلسي اول (المسوّه الاعرابي في حَجْفَل) . حجفَلٍ: ارتش جرار را مي‌گويند

 

سخت گرفتند_ قضاياي دوُيدار را ببينيد_ ريختند خانه‌هاي شيعيان را به آتش كشيدند بازارشان را سوزاندند چقدر كشتند آمدند اعتراض كنند، ولي حق اعتراض هم ندارند اعتراض هم بر آنها جرم بود.

امام كاظم مي‌فرمايد اگر جيش جرّار آمد منتظر فَرَ ج شيعه باشيد. كه بايد فرج را اعم از ظهور امام زمان بگيريم، يا به معناي ظهور و برچيده شدن بساط عباسيين بگيريم كه مي‌شود علامت و كراراً گفتيم علامت لازم نيست مقارن باشد

طبق اين بيان المشوه الاعرابي چنگيز است چون لشكر چنگيز اُعراب بودند جاهل بودند بي‌فرهنگ: فانهم كانوا أعرابا ساكنٍ بَدُو (بياباني بودند)

  1. محتمل است كه دجال باشد
  2. محتمل سفياني و لشكرش باشد و الاول أظهر (مي فرمايندمشوه را تطبيق دهيم بر چنگيز أظهرست)

فانتظر فَرَجك و لِشيعتِكَ المؤمنين: هم براي تو گشايش است هم براي شيعيان.

فاذا انْكَشَفتِ الشمس فَارفَعْ بَصَرك الي السماء و انظُر ما فعل الله بالمجرمين…

ايشان مشوه را به احتمال بعيد به سفياني تطبيق دادند و أظهر در نظر ايشان چنگيز است.[7]

ب) ملاذ الأخيار ج، 4 ص615 احمدبن محمدبن ابي‌نصر ـ كه روايت صحيح است مشكل سندي ندارد.[8]

خود مجلسي هم روايت راتصحيح مي‌كندـ راوي مي‌گويد به امام ابوالحسن عرض كردم إنا كنا بالبيداء (بيداء معروف بوده) آخر شب بود گفتم نماز شب بخوانم (و توضأت) وضو گرفتم و مسواك زدم آماده نماز شب شدم (ثم كأنه دخل في قلبي شيءٌ فهل يُصلّي في البيداء) اينجا محل نزول عذاب‌ست اينجا محل فرو رفتن لشكرست آيا چنين جايي مي‌شود نماز خواند و لو روي كجاوه و پياده نشوم، امام فرمود تُصلي في البيداء ]لا تصل في البيداء[ اين همان روايت امام صادق است كه فرمود سه جا نماز خواندن مكروه‌ است

قلت و اين حَدُّ البيداء: حد و حدود بيداء را برايمان مشخص كنيد

فقال كان ابوجعفر اذا بَلغ ذات الجيش ]تعبير ذات جيش شده[ جَدَّ في المسير

امام باقر اگر به آن منطقه مي‌رسيدند سرعتش را زياد مي‌كرد كه زودتر از اين منطقه دور شوند (ثم لا يُصلي حتي يأتي معرس النبي) تا برسد به محل نزول و بيتوته پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آنجا پياده مي­شد

و گفته (و أين ذاتُ الجيش فقال دوُن الحقيرة بثَلاثَةِ أميالٍ) (كافي، ج4، ص389)

مرحوم مجلسي به نقل از نهاية ابن اثيربياني دارد و بعد بياني از خود دارند (و بعد وارد بحث مفصلي مي‌شوند البته ذيل روايت ديگر)

بيان مرحوم مجلسي: بيداء ارضٌ ملساء (زمين صاف) لم يزرع بين الحرمين (بين مكه و مدينه) اين حرف قاموس بود

حرف نهايه: البيداء المفازه: بيابانهايي كه اول و آخرش مشخص نيست.[9]المفازه لاشيء فيها

و بيداء: اسمُ موضعٍ مخصوص بين مكه و المدينه و منه الحديث از پيامبر اكرم «اِن قوماً يَغْزُون البيت (خانه خدا را هدف مي‌گيرند مي‌آيند به جنگ خانه خدا) فاذا نزلوا بالبيداء (رسيدند به منطقه بيداء) بعث الله جبرئيل[10] فيقول يا بيداء أبيديهم‌اي اَهلِكْهُم ( اين حرف نهايه ابن اثير است)

بعد از ايشان مي‌فرمايد در اين كلمات نيامده كه مراد چه كساني هستند آن جيش كيانند مي‌فرمايد و في اخبارنا أن هذا الجيش السفياني. و شايد مراد از زمين هموار (المنحفضته) همان زميني است كه مسجد شجره در آن قرار گرفته.[11] والد بزرگوارشان به 2 جيش و حتي به 3 جيش اشاره كردند اسم سومي را نبردند مجهول‌ست اما مرحوم علامه مجلسي صاحب بحارالانوار مي‌فرمايند يك جيش است و آن جيش سفياني است.

[1]. الغيبةللنعماني، ص229، باب ما جاء في ذكر السفياني و أن أمره من المحتوم و أنه قبل قيام القائم ع

[2]. شرح عربي را ايشان سال 1046 به نام روضه المتقين نگاشته‌اند

[3]. كه بايد متعرض اين مبحث هم بشويم كه خسف از علامات حتمي‌ست يا نه؟ اگر حتمي است كجاست و چطور مقارنت دارد با ظهوركه در اين صورت از علامات نيست.

[4]. طبق بيان مرحوم مجلسي اول.

[5]. بحثي نيست كه دجال به دست حضرت عيسي به امر امام زمان كشته مي‌شود

[6].اين مركب دجال در جاي ديگر نديدم دركلمات مرحوم مجلسي اول آمده

[7]. اما از كجا اين اظهر بودن اثبات مي‌شود ديگر بيان نكردند، البته شايد اين تطبيق خلاف ظاهر باشد با توجه به روايات كه درچند روايت از اميرمومنان از سفياني تعبير به مشوه شده

[8] . ِ«أحمد بن محمد بن محمد احمد ابی نصر قلت لابي الْحَسَنِ «إِنَّا كُنَّا فِي الْبَيْدَاءِ فِي آخِرِ اللَّيْلِ فَتَوَضَّأْتُ وَ اسْتَكْتُ وَ أَنَا أَهُمُّ بِالصَّلَاةِ ثُمَّ كَأَنَّهُ دَخَلَ قَلْبِي شَيْ‏ءٌ فَهَلْ يُصَلَّى فِي الْبَيْدَاءِ فِي الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِي الْبَيْدَاءِ قُلْتُ وَ أَيْنَ حَدُّ الْبَيْدَاءِ فَقَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا بَلَغَ ذَاتَ الْجَيْشِ جَدَّ فِي الْمَسِيرِ وَ لَا يُصَلِّي حَتَّى يَأْتِيَ مُعَرَّسَ النَّبِيِّ ص قُلْتُ لَهُ وَ أَيْنَ ذَاتُ الْجَيْشِ فَقَالَ دُونَ الْحَفِيرَةِ بِثَلَاثَةِ أَمْيَال (تهذيب الأحكام، ج‏2، ص375،ح1558)

[9]. و مفازه از فوز گرفته شده تفأل‌ست كه انشاء الله از اين منطقه به سلامت بگذرند چون معمولا كسي كه وارد مغازه مي‌شود معلوم نيست جان سالم به در ببرد

[10]. ]جعلنا عاليها سافلها[ اشاره جبرئيل است به امرخداي عزوجل.

[11]. ملاذ الاخيار، ج4، ص615.

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *