بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

مقدمه

سالروز امامت حضرت بقیة الله الاعظم حضرت مهدی آل محمد  را به حضور تمامی شیفتگان ولایت تبریک و تهنیت می‌گویم و امیدوارم مورد عنایت خاصه آن امام باشیم.

موضوع صحبت در مورد بررسی سندی روایت بشر نخاس بود. گفتیم که شیخ طوسی در الغیبة، روایت را اینگونه نقل می‌کند. «أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيِّ الرُّهْنِي‏ قَالَ قَالَ بِشْرُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَّاسُ ».

در جلسات قبل، تعدادی از راویان روایت را بررسی کردیم و در ادامه بحث به بررسی محمد بن بحر شیبانی پرداختیم. عده ای که روایت را زیر سوال می‌برند، مستندشان ضعف آقای شیبانی است، چون ایشان را رمی به غلو نموده‌اند.در اینجا بر آن شدیم تا معنای غلو را از دیدگاه خودمان و از دیدگاه دگراندیشان(عامه) تبیین کنیم و بعد نظرات بزرگان مان را در مورد افرادی که رمی به غلو شده‌اند، مطرح نموده تا معلوم شود که ظاهرا [ رمی به غلو] مرزبندی نشده است. لذا خیلی از شخصیت های ما را به صرف اتهام به غلو، متهم کرده‌اند. مواضع ائمه طاهرین نسبت به غلات، واضح وروشن است. امام تا مرز ترور و اعدام و مباح بودن خون فرد غالی، پیش رفته‌اند. ولی در مقابل می‌بینیم خیلی از کسانی که رمی به غلو شده‌اند، رابطه ای تنگاتنگ با امام داشته‌اند. پس باید گفت که مرزبندی نشده و خواهید دید که محمد بن بحر هم، قربانی همین بحث است.

معنای غلو

فکر کنم سال قبل بحثی راجع به غلو داشته‌ام. اگر خواسته باشید به تفصیل در این باره بررسی نمایید، می‌توانید کتب فقهی ما را در باب مطهرات و نجاسات به مناسبت بحث کفار و غلات ببینید. مرحوم خویی در موسوعه محاضرات شان، به تفصیل، این بحث را مطرح می‌کنند. در فقه، مرحوم سبزواری و حضرت امام و مرحوم یزدی هم، به این موضوع می‌پردازند.در علم رجال هم به مناسبت بحث درایه، به غلو و غلات اشاره می‌شود. در کلام هم در کتب کلامی به این مسئله اشاره می‌شود.

معنای غلو در نظر عامه

حال ببینیم غلاتی را که عامه می‌گویند، چه کسانی هستند؟ عسقلانی در کتاب فتح الباری می‌گوید:

«والتشيع محبة على وتقديمه علی الصحابة» اگر کسی امیرالمومنین علی ابن ابی طالب را دوست داشته باشد و عقیده اش این باشد که او از دیگر صحابه پیامبر اکرم – به استثنای دو نفر- افضل است، شیعی می‌باشد.

«فمن قدمه على أبي بكر وعمر فهو غال في تشيعه ويطلق عليه رافضي وإلا فشيعي» و شیعه ای که امیرالمومنین را بر ابوبکر و عمر، مقدم بداند، غالی است و به او، رافضی هم اطلاق می‌شود.[خیلی مواظب باشیم که این تعبیرات، از کجاست. با اصطلاحات آشنا بشویم. یک سری از بزرگان و محدثین ما را غالی می‌گویند و متأسفانه ما هم در بحث‌ها تحت تاثیر این حرفها قرار گرفته وراوی را رد می‌کنیم]،

پس این دو مرحله شد. مرحله اول تشیع و مرحله دوم غالی و رافضی! و اما مرحله سوم آن:

«فإن انضاف إلى ذلك السب أو التصريح بالبغض فغال في الرفض» اگر کسی تبری کند و یا تظاهر به بغض آن‌ها نماید، [چنین افرادی] رافضی غالی، هستند. و مرحله چهارم:

«وإن اعتقد الرجعة إلى الدنيا فأشد في الغلو»[1] و اگر کسی اعتقاد به رجعت امیرمومنان و پیامبر اکرم و ائمه اطهار، داشته باشد، پس او در غلوش، شدید است [غال فی غال فی غال]

معنای غلو از دیدگاه شیعه

معنای غلوی که در اصطلاحات علمای ما آمده، چیست. علامه مجلسی در بحارالانوار – بعد از بیان 25 روایت که غلو را از ائمه طاهرین نفی می‌کند – در مورد غلو می‌فرماید:

«اعلم أن الغلو في النبي و الأئمة ع إنما يكون بالقول بألوهيتهم أو بكونهم شركاء الله تعالى في المعبودية أو في الخلق و الرزق أو أن الله تعالى حل فيهم أو اتحد بهم أو أنهم يعلمون الغيب بغير وحي أو إلهام من الله تعالى أو بالقول في الأئمة ع إنهم كانوا أنبياء أو القول بتناسخ أرواح بعضهم إلى بعض أو القول بأن معرفتهم تغني عن جميع الطاعات و لا تكليف معها بترك المعاصي.

بايد توجه داشت كه غلو در باره پيامبر و ائمه عليهم السّلام به اين است كه مدعى الوهیت معصومین و يا اعتقاد به شريك بودن شان با خدا به گونه ای كه بايد پرستش شوند و يا شریک خدا در آفرينش و رزق و يا اينكه خدا در آنها حلول نموده و با ايشان متحد شده و يا اينكه بگوئيم علم غيب دارند بدون وحى و الهام از جانب خدا يا اينكه مدعى شويم كه ائمه، جزء پيامبران هستند و يا اينكه بگوئيم ارواح بعضى از آنها در بعض ديگر حلول كرده و مدعى تناسخ شويم و يا اعتقاد به اينكه معرفت ائمه، ما را از تمام عبادات و تكاليف بى‏نياز مي‌كند و ديگر با معرفت آن ها، هر نوع معصيتى حرام نيست. [خود علی ابن ابی طالب در اوخر عمرشان شبی 1000 رکعت نماز می‌خوانند و باز هم خودشان را در پیشگاه خدا مقصر می‌دانستند. بعضی متاسفانه تشویق به معصیت می‌کنند و معاصی را کوچک جلوه می‌دهند.]

«و القول بكل منها إلحاد و كفر و خروج عن الدين كما دلت عليه الأدلة العقلية و الآيات و الأخبار السالفة و غيرها و قد عرفت أن الأئمة ع تبرءوا منهم و حكموا بكفرهم و أمروا بقتلهم و إن قرع سمعك شي‏ء من الأخبار الموهمة لشي‏ء من ذلك فهي إما مؤولة أو هي من مفتريات الغلاة»

اعتقاد به هر يك از اين مطالب، كفر و الحاد و خروج از دين است، چنانچه دلائل عقلى و آيات قرآنى و اخبار گذشته شاهد بر اين مطلب است و تو دانستی كه ائمه  از چنين اشخاصى بيزارى جستند و حكم به كفر و امر به قتل آنها نمودند، لذا اگر خبرى را شنيدى كه اشاره به چنين مطالبى داشت، يا بايد تأويل نمود و يا گفت كه همين غاليان آن خبر را ساخته‏اند.

«و لكن أفرط بعض المتكلمين و المحدثين في الغلو لقصورهم عن معرفة الأئمة ع و عجزهم عن إدراك غرائب أحوالهم و عجائب شئونهم فقدحوا في كثير من الرواة الثقات لنقلهم بعض غرائب المعجزات حتى قال بعضهم من الغلو نفي السهو عنهم أو القول بأنهم يعلمون ما كان و ما يكون و غير ذلك مَعَ أَنَّهُ قَدْ وَرَدَ فِي أَخْبَارٍ كَثِيرَةٍ لَا تَقُولُوا فِينَا رَبّاً وَ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا…فلا بد للمؤمن المتدين أن لا يبادر برد ما ورد عنهم من فضائلهم و معجزاتهم و معالي أمورهم إلا إذا ثبت خلافه بضرورة الدين أو بقواطع البراهين أو بالآيات المحكمة أو بالأخبار المتواترة كما مر في باب التسليم و غيره »[2]

ولى بعضى از متكلمين و محدثين، به واسطه قصورى كه از معرفت ائمه داشته‏ و عاجز از درك مقام و شأن عالى آنها بوده‏اند، افراط در تفسير و معنى غلو كرده‏اند. به همين جهت بسيارى از راويان را به خاطر نقل معجزات شگفت انگيز ائمه مورد حمله و عيب جوئى قرار داده‏اند، وکار به جايى رسيده كه بعضى عدم سهو در ائمه و یا اعتقاد به اينكه ائمه عالم به گذشته و آينده و چيزهاى ديگرند[3] را هم، از غلو می‌دانند.با اين كه اخبار زيادى رسيده كه در باره ما معتقد به خدائى نشويد آنگاه هر چه مايليد بگوئيد، باز هم بمقام واقعى ما نخواهيد رسيد… بنابراین، مؤمن نبايد رواياتى را كه در فضل و منقبت و معجزات آنها رسيده، فوراً رد كند مگر چيزى که ضرورت دين، آن را باطل كند يا دليل قاطعى داشته باشيم و يا آيات و اخبار متواترى بر خلاف آن رسيده باشد چنانچه در باب تسليم توضيح داده شد.

بیان مامقانی در مورد محمد بن بحر شیبانی

« قال النّجاشى محمّد بن بحر الرّهنى ابو الحسين الشّيبانى ساكن ترماشير من ارض كرمان قال بعض اصحابنا انه كان فى مذهبه ارتفاع و حديثه قريب من السّلامة و لا ادرى من اين…» بعضی از اصحاب ما در مورد او گفته اند که غالی بوده است ولی روایات او مشکلی ندارد. [ اگر مشکلی داشته باشد مشکل اعتقادی است] [ بعد خود نجاشی هم تعجب می‌کند و می‌فرماید] نمی دانم از کجا چنین تهمتی به او زده‌اند.

«قال ابن الغضائرى محمّد بن بحر الرّهنى الشّيبانى ابو الحسين الترماشيرى ضعيف فى مذهبه ارتفاع»

ابن غضائری هم گفته است که او غالی است.

و قال الكشى… و كان من الغلاة الحنفيّين و عنه ايضا انّه قال محمّد بن بحر هذا غال و عنونه فى القسم الثّانى من الخلاصة و نقل لبّ ما فى الفهرست ثم لب ما فى كلام النّجاشى ثم كلام ابن الغضائرى ثم قال و الّذى اراه التوقّف فى حديثه» کشی گفته است که محمّد بن بحر از غلات حنفی می‌باشد و همچنین او از غالیان است. علامه او را در قسم دوم رجال خود ذکر کرده و کلام شیخ و نجاشی و ابن غضائری را در مورد محمّد بن بحر، بیان نموده است و سپس فرموده که من در حدیث وی، توقف می‌کنم. مرحوم مامقانی در ادامه بحث، نظری راجع به این شخص و نظری راجع به این جریان می‌دهند و می‌فرمایند:

«و اقول لا شبهة فى كون الرّجل اماميا و ما عن بعض الفضلاء من انّه من اعاظم علماء العامّة غلط محض و كيف يلايم كونه عاميا كونه غاليا و لعلّ منشأ اشتباه البعض ما رئاه فى كلام الكشى من كلمة الحنفيّين فزعم انّ المراد به النّسبة الى مذهب ابى حنيفة و ليس كذلك بل هو نسبة الى حنيفة اثال بن لجيم بن صعب بن على بن بكر بن وائل كما مرّ فى احمد بن ثابت »

شکی در امامی بودن محمدبن بحر شیبانی نمی باشد و آنچه که از بعضی از فضلا وارد شده که او از علمای عامه است، اشتباه محض است. چگونه عامی باشد در حالیکه او را متصف به غلو نموده‌اند. و شاید منشأ اشتباه، این بوده است که «کشی» او را از غلات حنفیین دانسته است، لذا بعضی گمان برده اند که او منتسب به مذهب حنفی می‌باشد. در حالیکه اینگونه نمی باشد و منظور از این عبارت، انتساب محمدبن بحر به حنيفة اثال بن لجيم بن صعب بن على بن بكر بن وائل، می‌باشد.

« و اذ قد كان اماميا نقول انّ صريح الشّيخ ره انّ القول بالتفويض و الغلّو بالنّسبة اليه ليس محقّقا بل هى تهمة و الظّاهر ان منشأ التّهمة قول ابن الغضائرى و قد نبّهنا غير مرّة انّه لا وثوق بتضعيفات ابن الغضائرى سيّما اذا كان منشأها الرّمى بالغلّو سيّما و النّجاشى انكر ذلك عليه هنا بقوله و حديثه قريب من السّلامة و لا ادرى من اين قيل »[4]

و از آن جا که امامی بودن او ثابت است، بیان می‌داریم که تصریح شیخ نسبت به تفویض و غلو محمدبن بحر، صحیح نمی باشد و صرف یک اتهام است. و ظاهر این است که منشأ چنین تهمتی، قول ابن غضائری در مورد محمدبن بحر است. و ما بارها متذکر شدیم که اعتباری به تضعیفات ابن غضائری – خصوصا در جایی که منشأ تضعیف، رمی به غلو باشد – نمی باشد، ضمن اینکه مرحوم نجاشی هم از چنین اتهامی، تعجب می‌کند و می‌فرماید، نمی دانم از کجا چنین تهمتی به او زده‌اند.

أن شاء الله ادامه مباحث را در جلسه آینده، عرض می‌نماییم.

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

[1] . فتح الباری ، ج1 ، ص 495

[2] . مجلسی، بحار الأنوار ؛ ج‏25 ؛ ص346 (دیروز از یکی از مدعیان طلبگی حوزه شنیدم که تاکید داشت که ائمه علما بودند! آدمهای خوبی بودند! من می‌گویم که عجب حالا باید نعوذ بالله بحث کرد که ثقه هم بودند یا نه! این فرد به فرمایش علامه مجلسی قصور فهم دارد. نتوانسته امام را بشناسد)

[3] . اهل سنت راجع به حذیفة بن الیمان نقل کرده اند که او تا قیامت هر چه ، اتفاق می‌افتد می‌داند و هیچکس هم اعتراضی نکرده است. ضمنا مرحوم خویی در ذیل فرمایش مرحوم یزدی سه معنا برای غالی می‌کند. معنای اول کفراست، معنای دوم کفر نیست ولی دلیلی برایش نداریم و معنای سوم واسطه‌ی فیض. مراجعه نمایید.

[4] . مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص 86 (چاپ سنگی)

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *