بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء
مقدمه
بحث ما راجع به روایات مادر امام زمان ۴ و پاسخ به اشکالاتی است که به روایت بشر نخاس وارد شده است. مشکل سندی روایت بشر نخاس، یکی از شبهاتی است که بعضی گفتهاند. به همین جهت ما در مقام بررسی سندی روایت مذکور برآمدیم تا صحت و سقم اشکال را بررسی نماییم.
ادامه بررسی سندی روایت بشر نخاس
یکی از منابعی که روایت بشر نخاس را نقل میکند، شیخ طوسی در الغیبه است.
«أَخْبَرَنِی جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ الشَّیْبَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّیْبَانِیِّ الرُّهْنِی قَالَ قَالَ بِشْرُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّخَّاسُ »
در جلسه قبل گفتیم که وقتی شیخ طوسی میفرماید، «أَخْبَرَنِی جَمَاعَهٌ» مراد از این جماعت؛ ابوعبدالله غضائری، احمد ابن عبدون، ابوطالب ابن عرفه، ابوالحسن صفار و حسن ابن اسماعیل ابن اشناس هستند. بنابراین شیخ طوسی، جریان مادر حضرت امام زمان را به ۵ طریق از ابوالمفضل نقل میکند. ما در اینجا به بررسی دو نفر از این مشایخ میپردازیم تا اعتبارشان مشخص شود. در اینجا ابتدا یکی از روایان در حدیث را بررسی میکنیم.
محمد بن عبد الله بن محمد بن عبید الله بن البهلول بن المطلب أبو المفضل الشیبانی
مرحوم نمازی در مستدرکات علم رجال الحدیث در مورد ابو المفضل میگوید:
«محمد بن عبد الله بن محمد بن عبید الله بن البهلول بن المطلب أبو المفضل الشیبانی : وقد ینسب إلى جده، فیقال : محمد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی. نقل العلامه المامقانی تضعیفه فی آخر عمره عن جماعه، ثم قال : ونقل المولى الوحید فی فضل الکنى فی ترجمه أبى المفضل الشیبانی أنه أکثر الثقه الجلیل علی بن محمد الخزاز من ذکره مترحما علیه فی کتابه الکفایه ( یعنى کفایه الأثر ) قال : ویظهر منه أنه شیخه وحینئذ فیکون الرجل من الحسان. انتهى »
مرحوم مامقانی تضعیف ایشان را در آخر عمرش نقل کرده است. یعنی اواخر عمرش را گفته اند ضعیف است. چرا؟ [شاید بر اثر خلط و بالا رفتن سن و فراموشی بوده. نه اینکه کاملا و از اول ضعیف بوده باشد.] وحید بهبهانی میفرماید: صاحب کفایه الاثر، – این شخصیت ثقه – روایات زیادی را از ایشان، در کتاب کفایه الاثر نقل کرده است و ظاهر در این است که ابوالمفضل استاد خزاز است. بنابراین اقل مراتب این است که ابوالمفضل، حسن است.
«وقال المحدث النوری فی خاتمه المستدرک بعد عنوانه : هو من کبار مشائخ الإجازه وإن ضعفوه فی آخر عمره، إلا أن عملهم على خلافه کما یظهر من مراجعه الجوامع. وقال فی ص فی بیان طرق الشیخ فی کتاب التهذیب : وإلى محمد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی صحیح فی ست. انتهى. ومثل الأخیر فی جامع الرواه. وهو من رواه الصحیفه الکامله السجادیه. وفى آخر الربیع الثانی سنه ۳۸۷ توفى فی بغداد وله ۹۰ عاما. وروى عنه السید فی جمال الأسبوع مترحما علیه. وکذا فی فلاح السائل مکررا مترحما علیه. وکذا فی کفایه الأثر من الروایه عنه مترحما علیه. وله کتاب الأمالی روى عنه السید فی الإقبال مترحما علیه. وله کتاب المباهله روى عنه السید فی الإقبال قصه المباهله، کما فیه ص ۴۹۶٫ جمله من روایات الشیخ الطوسی عنه فی أمالیه. وعد من تلامذه الکلینی »[۱]
محدث نوری در خاتمه ی مستدرک میگوید: ابوالمفضل از بزرگان مشایخ اجازه است. در آخر عمر تضعیفش کردند هر چند در عمل بر خلاف حرفشان، رفتار میکنند.[ یعنی بزرگان از ایشان روایت نقل کرده اند و فرق نگذاشته اند که نقل وی در آخر عمرش بوده یا نه]. و شیخ طوسی به محمد ابن عبدالله، طریق صحیحی دارد که جامع الرواه هم، همین را میگوید. ابوالمفضل، یکی از کسانی است که صحیفه سجادیه را نقل کرده است. وفاتش ۳۸۷ در بغداد است. و ۹۰ سال عمر کرده است.
سید ابن طاووس در جمال الاسبوع و فلاح السائل از ایشان روایت نقل میکند و میگوید: «رحمه الله علیه»، همچنین صاحب کفایه الاثر هم ضمن نقل روایت، بر او ترحم میکند.[ حال مبنای آقای خویی را در نظر بگیرید که ترحم آیا توثیق یا تعدیل یا تحسین است؟ ] سید ابن طاووس در اقبال هم همینطور از ایشان نقل کرده و ترحم میکند. شیخ طوسی هم در امالی، از ایشان زیاد روایت نقل میکند. شیخ او را از شاگردان مرحوم کلینی میداند [ خوب دقت کنید. میآیند تضعیف میکنند. یک فردی، جایی گفته ضعیف است! همین را به دست میگیرند و کل جریان روایت مادر امام زمان را زیر سوال میبرند. یک مراجعه ای بکنید و ببینید افرادی که این روایت را نقل کرده اند آیا معمولی هستند؟]
بیان مرحوم تستری در قاموس الرجال
مرحوم تستری در مورد ابوالمفضل میفرماید:
«محمد بن عبد الله بن محمد بن عبید الله بن البهلول بن المطلب بن همام بن بحر بن مطر بن مره الصغرى بن همام بن مره بن ذهل بن شیبان، أبو المفضل قال : عنونه النجاشی کذلک، قائلا : کان سافر فی طلب الحدیث عمره، أصله کوفی، وکان فی أول أمره ثبتا ثم خلط، ورأیت جل أصحابنا یغمزونه ویضعفونه ( إلى أن قال ) رأیت هذا الشیخ وسمعت منه کثیرا ثم توقفت عن الروایه عنه إلا بواسطه بینی وبینه»
مرحوم تستری میفرماید که نجاشی در مورد ابو المفضل گفته است که او دائم دنبال جمع آوری احادیث بود لذا همیشه در حال سفر بود. اصالت او کوفی است و در اول عمرش صاحب دقت در نقل روایات بوده، هر چند که در آخر عمرش به ضعف حافظه، مبتلا شده بود. بیشتر اصحاب ما او را تضعیف کردهاند. من (نجاشی) او را درک کرده ام و روایات بسیاری از او شنیدهام. مرحوم تستری در مورد عبارت نجاشی که میفرماید: «و سمعت منه کثیرا…» توضیحی میدهد:
«ومراد النجاشی من قوله : « وسمعت منه کثیرا ثم توقفت عن الروایه عنه إلا بواسطه بینی وبینه » أنه أدرک عصر تخلیطه فلم یرو عنه بلا واسطه، بل روى عن مشائخ أدرکوا عصر ثبته، فرووا عنه فروى عنهم عنه»[۲]
منظور نجاشی از این عبارت این است که او زمان خلط او را درک نموده است لذا روایت بدون واسطه از او، نقل نمی کند بلکه از مشایخی که در دوران ثبت او، روایت شنیدهاند، نقل مینماید
مرحوم تستری در جای دیگری هم، بطور مفصل از ابوالمفضل، سخن به میان میآورد:
«محمد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی قال : عده الشیخ فی رجاله فی من لم یرو عن الأئمه ( علیهم السلام ) قائلا : أبو المفضل کثیر الروایه إلا أنه ضعفه قوم، أخبرنا عنه جماعه. وعنونه الشیخ فی الفهرست قائلا : یکنى أبا المفضل، کثیر الروایه، حسن الحفظ، غیر أنه ضعفه جماعه من أصحابنا. وابن الغضائری قائلا : أبو المفضل، وضاع کثیر المناکیر، رأیت کتبه وفیها الأسانید من دون المتون والمتون من دون الأسانید، وأرى ترک ما ینفرد به» [ ابن غضائری در اینجا تندروی کرده است و گفته است که او وضاع است و مطالب منکر را ذکر میکند و ما کرارا گفتیم که اصلا انتساب این کتاب به ایشان، معلوم نیست.]
مرحوم تستری، مطلبی را از خطیب بغدادی در مورد ابوالمفضل نقل میکند.
«قد عرفت ثمه أن الخطیب أیضا عنونه مثل النجاشی قائلا : نزل بغداد وحدث بها عن الطبری والباغندی والاشنانی والموصلی والمحاربی والمؤیدی وخلق کثیر من المصریین والشامیین والجزریین وأهل الثغور معروفین ومجهولین، وکان یروی غرائب الحدیث وسؤالات الشیخ فکتب الناس عنه بانتخاب الدارقطنی ثم بان کذبه فمزقوا حدیثه، وکان بعد یضع الأحادیث للرافضه ویملی فی مسجد الشرقیه»
[ از خطیب انتظار بیش از این نیست. اعتنا به حرف خطیب بغدادی ناصبی نکنید که ارزشی ندارد.]
مرحوم تستری میفرماید:
«والتحقیق ما قاله النجاشی من حصول الخلط له أخیرا وثبته أولا وصحه ما رواه مشائخ الشیخ والنجاشی عنه وقد أکثر الأول فی أمالیه عنه. ولا عبره بقول الخطیب الناصبی. وفی میزان الذهبی : مات سنه ۳۸۷ وله تسعون سنه»[۳]
تحقیق این است که بیان نجاشی در مورد ابوالمفضل – ثبت بودن او در اول عمر و حصول خلط در آخر عمر بر اثر کهولت سن – صحیح است و همچنین، مشایخ نجاشی و شیخ طوسی هرچه از او نقل کرده اند صحیح است.
پس طبق این بیان، روایت مادر امام زمان را که شیخ طوسی از مشایخ ابوالمفضل نقل کرده است، اشکالی ندارد و روایت صحیح میباشد. و این روایت قبل از زمان خلط او، از وی نقل شده است.
اما نسبت به «أَخْبَرَنِی جَمَاعَهٌ» که شیخ طوسی میفرماید، گفتیم که مراد از این جماعت؛ ابوعبدالله غضائری، احمد ابن عبدون، ابوطالب ابن عرفه، ابوالحسن صفار و حسن ابن اسماعیل ابن اشناس هستند و اینها از مشایخ شیخ میباشند. از این ۵ نفر، امکان دارد برخی برای ما مجهول یا ضعیف باشند. اجازه دهید دو نفرشان را معرفی کنیم. یکی از این جماعت، غضائری است. البته منظور احمد نیست، بلکه پدرش حسین است.
بیان مامقانی در تنقیح المقال
مرحوم مامقانی بحث مفصلی راجع به حسین ابن عبیدالله غضائری دارد. ایشان از شیعه و از اهل سنت در پاورقی نسبت به ایشان، نقل میکند. همه اعتراف دارند که حسین ابن عبیدالله غضائری شیخ الطائفه است. وقتی از شیخ طوسی تعبیر به شیخ الطائفه میکنیم یعنی چه؟ یعنی بزرگ شیعه است. مرحوم مامقانی میفرماید:
«عدّه الشیخ رحمه اللّه فی باب من لم یرو عنهم علیهم السلام من رجاله،قائلا:الحسین بن عبید اللّه الغضائری،یکنّى:أبا عبد اللّه،کثیر السماع،عارفبالرجال،و له تصانیف ذکرناها فی الفهرست سمعنا منه،و أجاز لنا بجمیعروایاته،مات سنه إحدى عشره و أربعمائه.انتهى»
شیخ طوسی قائل است که حسین ابن عبیدالله غضائری، اساتید بسیاری را درک کرده است و او متخصص در فن رجال است و برای او کتاب هایی است که در فهرست آمده است و شیخ آنها را از خود او شنیده است و از او اجازه تمام آن روایات را دارد. او در سال ۴۲۱ رحلت نموده است. و نجاشی هم کتاب های زیادی برای حسین ابن عبیدالله غضائری، نام میبرد.
«و قال النجاشی: الحسین بن عبید اللّه بن إبراهیم الغضائری أبو عبد اللّه،شیخنا رحمه اللّه له کتب،منها:کتاب کشف التمویه و الغمه،کتاب التسلیم علىأمیر المؤمنین علیه السلام بإمره المؤمنین،کتاب تذکره العاقل و تنبیه الغافل،فیفضل العلم،کتاب عدد الأئمه علیهم السلام و ما شذّ على المصنّفین فی ذلک،کتاب البیان فی حیاه الرحمن،کتاب النوادر فی الفقه،کتاب مناسک الحج،کتاب مختصر مناسک الحج،کتاب یوم الغدیر،کتاب الرد على الغلاه و المفوضه، [این آقایی که کتاب رد علی الغلاه دارد آیا غالی است؟ روی اینها دقت کنیم. قبل وبعد روایت را مطالعه کنیم و بعد تضعیف کنیم.]، کتاب سجده الشکر،کتاب مواطن أمیر المؤمنین علیه السلام،کتاب فی فضل بغداد،کتاب فی قول أمیر المؤمنین علیه السلام:«ألا أخبرکم بخیر هذهالأمّه».
در ادامه مرحوم نجاشی میفرماید: «أجازنا جمیعها و جمیع روایاته عن شیوخه» من از همه این کتب و تمام روایاتی که از او نقل شده است، اجازه روایت دارم.
مرحوم مامقانی، بیان علامه حلی را هم در مورد حسین ابن عبیدالله غضائری نقل میکند.
«و قال فی القسم الأوّل من الخلاصه :الحسین بن عبید اللّه بن إبراهیمالغضائری،یکنّى:أبا عبد اللّه،کثیر السماع،عارف بالرجال،و له تصانیفذکرناها فی کتابنا الکبیر،شیخ الطائفه،سمع الشیخ الطوسی منه،و أجاز له جمیع روایاته،( شیخ طائفه است و استاد شیخ طوسی است و شیخ از او اجازه روایت دارد)، مات رحمه اللّه فی نصف صفر،سنه إحدى عشره و أربعمائه.»
« و أقول- تبعا للمولى الوحید – :إنّ کونه:شیخ الطائفه؛یشیر إلى الوثاقه و کذا کونه:شیخ الإجازه،و کونه:کثیر الروایه،و کون:روایاته مقبولهیؤید ذلک.»
مرحوم مامقانی – مثل مرحوم وحید – میفرماید که شیخ طائفه بودن حسین ابن عبیدالله غضائری، اشاره به وثاقت او دارد و همچنین شیخ الاجازه بودن و کثیر الروایه و مقبول بودن روایات او، نشان از وثاقت او دارد.[ آیا ممکن است مرجع مسلمین و شیعیان ثقه نباشد؟ پس که ثقه است؟ اینها تمام موید ثقه بودن ایشان است. او فردی معمولی نیست]
«و نقل فی الوجیزه عن ابن طاوس توثیقه» در وجیزه از ابن طاوس نقل شده است که او ثقه است.
«وأقول:قد وفقنا اللّه تعالى لوجدان ذلک فی کتابه المسمّى بـ:فرج المهموم،حیث قال:روینا بأسانید عن الشیخ الثقه الفاضل الفقیه الحسین بن عبد اللّهالغضائری»
«و عن المنتقى : إنّ الحسین بن عبید اللّه الغضائری من مشاهیر شیوخالأصحاب»
از منتقی نقل شده است که حسین ابن عبیدالله غضائری از بزرگان و مشاهیر اصحاب است.
و عن شرح التهذیب: «لا تخفى جلاله الرجل،و عدم التوثیق إنّما هو لأنّعاده المصنفین عدم توثیق الشیوخ»
در شرح تهذیب آمده است که جلالت و منزلت حسین ابن عبیدالله غضائری بر کسی پوشیده نیست. و اگر وثاقت او در کتب نیامده است زیرا که عادت مصنفین این بوده است که شیوخ را توثیق نمی کردهاند.[ زیرا وثاقت دون شأن آنها میباشد. مثلا نگویید، پدر علی ابن ابراهیم چون توثیق ندارد پس روایات، از ناحیه او حسن است. اینگونه نیست بلکه ابراهیم ابن هاشم از مشاهیر مشایخ است. وقتی اینطور باشد دیگر کلمه ثقه دون شأن ایشان است. من از آیت الله العظمی سید احمد خوانساری به یک واسطه شنیدم که برخی از افراد کلمه توثیق دون شان آنها است. فرض بفرمایید بگوییم قمر بنی هاشم یا زینب کبری ثقهٌ! چنین کلماتی، دون شان آنها است.
«و قد مرّ فی ترجمه ابنه نقلنا عن المجلسی رحمه اللّه فی البحار أنّ الحسین-هذا-من أجلّه الثقات»
«و قال المیرزا فی الوسیط :و یستفاد من تصحیح العلاّمه رحمه اللّه لطریقالشیخ رحمه اللّه إلى محمّد بن علی بن محبوب توثیقه،و لم أجد إلى یومنا هذا منخالفه.انتهى»
و موارد دیگری که از بزرگان ما، حسین ابن عبیدالله غضائری را توثیق کردهاند. اما نگاهی به نظرات عامه هم در مورد ابن غضائری، بیندازیم.
«و عن الذهبی فی میزان الاعتدال :الحسین بن عبید اللّه الغضائری شیخ الرافضه صنف کتاب الغدیر»
ذهبی در میزان میگوید که او شیخ و بزرگ رافضی هاست. [ ما نیازی به این حرفها نداریم ولی ببینید که ابن غضائری، چه موقعیت علمی و اجتماعی عظیمی داشته است که امثال ذهبی که سعی در کوچک کردن و عدم مطرح شدن شیعه دارند، نتوانسته اند از او بگذرند. مشکل او از نظر ذهبی این است که کتاب غدیر دارد.]
و عسقلانی در لسان المیزان، از حسین ابن عبیدالله غضائری تعبیر به شیخ رافضه دارد و از شیخ طوسی نقل میکند که ابن غضائری به علم خدمت کرد و این شخصیت به قدری نفوذ اجتماعی داشت که در دوران عباسیین، امضای او برد بیشتری از حکم حکام داشت. و برای او کتبی بوده است و نام آنها را میبرد.
صاحب روضات الجنه هم از او به جلالت یاد میکند و او را یکی از بزرگان شیعه میداند و میگوید که او از همه علمای دوران خود، برتر بود.[۴]
پس، حسین بن عبیدالله غضائری یکی از مشایخ شیخ طوسی است که شیخ طوسی جریان مادر امام زمان را از ۵ نفر نقل میکند که یکی از آنها غضائری است. غضائری هم، روایت را از محمد بن بحر شیبانی، نقل میکند. بنده، سال گذشته در مورد ایشان، بحث کرده ام، لذا اجازه دهید تا فقط اشاره ای نمایم. مرحوم نجاشی در مورد وی میفرماید:
«محمد بن بحر الرهنی أبو الحسین الشیبانی؛… قال بعض أصحابنا: إنه کان فی مذهبه ارتفاع. و حدیثه قریب من السلامه، و لا أدری من أین قیل ذلک. له کتب، منها: کتاب البدع، کتاب البقاع، کتاب التقوى، کتاب الاتباع و ترک المراء فی القرآن، کتاب البرهان، کتاب الأول و العشره، کتاب المتعه، کتاب القلائد، فیه کلام على مسائل الخلاف التی بیننا و بین المخالفین»[۵]
بعضی از اصحاب ما در مورد او گفته اند که غالی بوده است ولی روایات او مشکلی ندارد. [ اگر مشکلی داشته باشد مشکل اعتقادی است] [ بعد خود نجاشی هم تعجب میکند و میفرماید] نمی دانم از کجا چنین تهمتی به او زدهاند. بعد نام کتابهایش را ذکر میکند.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین
[۱] . مستدرکات علم رجال الحدیث – الشیخ علی النمازی الشاهرودی – ج ۷ – ص ۱۸۸
[۲] . قاموس الرجال، الشیخ محمد تقی التستری، ج ۹ ، ص ۳۸۸
[۳] . قاموس الرجال، الشیخ محمد تقی التستری، ج ۹ ، ص ۳۹۰
[۴] . تنقیح المقال، مامقانی، ج ۲۲، ص ۲۱۰ به بعد
[۵] . رجال النجاشی ؛ ص۳۸۴
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.