بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء.

امروز، «انشاءالله» موضوع دیگری را با عنوان «ولادت امام زمان» آغاز می کنیم.این موضوع از مواردی است که امروزه در شبکه های مربوط به تکفیری‌ها و وهابیت به آن دامن زده و در آن تشکیک کرده و شبهه ایجاد می کنند. این‌ها تاکید می کنند که امام زمان، متولد نشده است و چه بسا می خواهند بگویند؛ امام زمان را قبول داریم ولی هنوز متولد نشده است. افرادی مثل ابن تیمیه و کسانی که بعد از او آمده اند مثل… و همچنین بعضی از معاصرین، کمر همت به مبارزه با خطّ اهل بیت بسته و سعی در تشکیک و القاء شبهات در این زمینه، دارند.

البته؛ اینگونه نیست که همه اهل سنت منکر ولادت امام زمان باشند بلکه، بزرگانی از آنان، اعتراف به ولادت امام زمان نموده اند و عبارات آن‌ها را نقل می کنیم هرچند ما برای استدلال، بر اثبات وجود ولادت امام زمان نیازی به اقوال آن‌ها نداریم، بلکه از باب اتمام حجت به بیان آن‌ها می پردازیم.

ادله و روایات بسیاری در حد استفاضه و تواتر برای اثبات ولادت امام زمان وارد شده است که این اعتقاد را یقینی می سازد و حتی ما را از بررسی سندی روایات، بی نیاز می سازد.بنابراین تشکیک در سند چنین روایاتی، تلاش از طرف عاجزی است که دستش از همه جا کوتاه شده است.

با این که عسکریین را در اقامتگاه اجباری، قرار داده بودند و خود امام عسکری هم تحت مراقبت شدید از طرف دستگاه عباسی بودند و از طرفی بنای ولادت امام زمان – به جهت شرایط خفقان- بر اخفاء بوده است ولی حضرت عسکری، جریان ولادت امام زمان را، سه روز پس از ولادت فرزندش به اطلاع افراد و گروه های خاص و مورد اطمینان رسانده و این اطلاع رسانی تا هنگام شهادت امام عسکری ادامه داشت. امام عسکری نامه ای برای قمی‌ها به جهت إخبار از ولادت فرزندشان نوشتند و همچنین به بعضی افراد دستور عقيقه و قربانی گوسفند و توزیع نان به جهت صدقه برای سلامتی امام زمان می دادند. روایتی را مرحوم حر عاملی در إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات آورده که گویای شرایط آن زمان می باشد.

بیان روایت

«و قال: حدثنا عبد اللّه بن الحسين بن سعد الكاتب قال: قال أبو محمّد : قد وضع بنو أمية و بنو العباس سيوفهم‏ علينا لعلتين: إحداهما أنهم كانوا يعلمون أنه ليس لهم في الخلافة حق فيخافون من ادعائنا إياها و تستقر في مركزها، و ثانيهما أنهم قد وقفوا من الأخبار المتواترة على أن زوال ملك الجبابرة و الظلمة على يد القائم منا، و كانوا لا يشكون أنهم من الجبابرة و الظلمة، فسعوا في قتل أهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و إبادة نسله طمعا منهم في الوصول إلى منع تولد القائم أو قتله، فأبى اللّه أن يكشف أمره لواحد منهم إلا أن يتم نوره و لو كره الكافرون»[1]

امام عسکری می فرماید: بنی امیه و بنی العباس به دو علت، شمشیرهای شان بر روی ما کشیده بود: اول: آن‌ها به خوبی می دانستند که در حکومت و خلافت حقی نداشته، بنابراین از ادعای ما در خلافت هراس داشتند. دوم: آن‌ها با توجه به روایات متواتر، فهمیده بودند که نابودی سلطنت ظالمانه به دست «قائم» ما می باشد و شک نداشتند که خودشان از حکام ظالم می باشند، به همین جهت تمام تلاش خود را در جهت کشتن اهل بیت پیامبر و از بین بردن نسل او به کار گرفته بودند تا شاید از ولادت «قائم» جلوگیری کرده و یا در صورت تولد، او را به شهادت برسانند. پس خداوند إبا داشت تا امرش را برای احدی از آن ظالمان بر ملا سازد و خداوند نورش را به سرانجام می رساند گرچه کافران ناخوشایند باشند.

طرح یک سوال

اگر کسی منکر ولادت یکی از فرزندان خلفاء يا شخصيت‌هاي معروف تاريخ شد، راه اثبات ولادت او – با این که شرایط ولادت عادی می باشد- چيست؟ آیا راهی جز تمسک به یک نص تاریخی می باشد؟ آیا کسی می تواند ادعا کند که برای اثبات چنین امری، باید ولادت او دیده شود؟ مطمئنا دلایل اثبات دیگران، یک صدم دلائل اثبات ولادت امام زمان نمی باشد، پس چرا منکرین بدون دليل، اصرار بر نفي و انكار دارند؟

معترفین به ولادت امام در کلام صاحب الشیعه و الرجعه

مرحوم والد در کتاب الشیعه و الرجعه[2]، اسم 60 نفر از علمای اهل سنت را که اعتراف به ولادت حضرت بقیه الله نموده اند، ذکر می کند. [ چه خوب است شخصی، شرح حال چنین افرادی را بررسی کند]

معترفین به ولادت امام در کلام استاد

بنده هم نام بعضی از اعتراف‌كنندگان به ولادت امام زمان را بیان کرده و سپس به ذکر عبارات آن می پردازم.

  • شمس الدين الذهبی(673 – 748 ) که از متعصبین است در سه کتابش: سیر أعلام النبلاء،[3] تاریخ الاسلام[4] و العبر[5] ذکر می کند که محمد فرزند عسکری در تاریخ 255 متولد شده است.
  • فخر الدين الرازی (544 – 606)
  • ابن حجر الهيتمي (909 – 974 )
  • ابن الاثير (555 – 630 )
  • ابن خلكان (608 – 681 )
  • صلاح الدين الصفدي (696 – 764 )
  • ابن الجوزي، أبو الفرج (508 – 597)
  • ابن صباغ مالکی
  • ابن الوردي (691 – 749)
  • اليافعي (698 – 768)

کلام اعتراف‌كنندگان از اهل سنت به ولادت امام

ابتدا بیان ابن حجر هیتمی صاحب کتاب الصواعق المحرقة على أهل البدع والضلال والزندقة را در باب ولادت امام زمان نقل می کنیم.این کتاب در رد شیعه است. نام کتاب تعبیر ناروا و غیر مُودّبانه نسبت به شیعه است. اما بیان ایشان:

«أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلكان هذا هو العسكري ولد سنة اثنتين وثلاثين ومائتين… و لم يخلَّف غير ولده أبي القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبيه خمس سنين لكن آتاه الله فيها الحكمة ويسمى القائم المنتظر قيل لأنه ستر بالمدينة (شهر) وغاب فلم يعرف أين ذهب…»[6]

وهابیت به پیروی از ابن تیمیه، منکر اصل ولادت امام زمان شده و می گویند امام عسکری فرزندی نداشت. ابن تیمیه دروغ می گوید. او در کتاب منهاج السنه خود، به طبری نسبت می دهد و می گوید طبری در تاریخش و شخص دیگری بنام عبدالباقی ابن قانع و دیگران، گفته اند که امام حسن عسکری، نسلی نداشته است.

بیان ابن تیمیه:

«فيقال قد ذكر محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالأنساب والتواريخ أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل ولا عقب والإمامية الذين يزعمون أنه كان له ولد يدعون أنه دخل السرداب بسامرا…»[7]

شما در کتاب تاریخ طبری عبارت «…أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل…» را نمی یابید و این مطلب، از دروغ های ابن تیمیه نسبت به طبری است.[8] در تاریخ طبری نام عسکری فقط یک بار به میان آمده است و آن هم مربوط به إبراهيم بن مهران نصراني می باشد.[9]

بعضی از محققین به جهت دفع این اشکال بر ابن تیمیه، گفته اند که این مطلب در ملحقات تاریخ طبری (صله التاریخ) آمده است. [ البته ملحقات از طبری نمی باشد] در ملحقات آمده است که :« لم یعقب الحسن» مراد از حسن در این عبارت چه کسی می باشد؟ منظور از حسن: محمد ابن الحسن ابن علی ابن موسی بن جعفر است. قضیه از این قرار است که در زمان مقتدر عباسی شخصی بنام محمد ادعا کرد که من نوه امام رضا هستم یعنی فرزند حسن و نوه امام رضا هستم. بعد از این ادعا، شخصی از ابوطالب بنام… او را تکذیب کرد. و گفت «لم یعقب الحسن» یعنی حسن فرزندی نداشت. البته این شخص دروغگو را هم کتک زده و زندان نمودند. پس «حسن» در این عبارت، ربطی به فرزند امام حسن عسکری ندارد.

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

 

[1] . روایت إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏5 ؛ ص197 و معجم الاحادیث المهدی، ج6 ، ص 25

[2] . ج1، ص87، باب المترفون بولادة المهدي (چاپ اول چاپخانه حيدريه نجف اشرف)، مرحوم ایت الله میر شاه ولد از علمای ملایر، کتاب الشیعه و الرجعه را بنام ستارگان درخشان ترجمه کرده است. بنده ترجمه را 45 سال قبل در نجف مطالعه کرده ام ولی بعد از آن، موفق نشدم که آن را بیابم.

[3] . ذهبي، سير اعلام، ج13، صص120ـ 122.

[4]. ذهبي، تاريخ الاسلام، ج19، ص113.

[5]. ذهبي، العبر، ج1، ص381.

[6] . ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة على أهل البدع والضلال والزندقة، ص 257؛ تمام عبارت وی این است: «أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلكان هذا هو العسكري ولد سنة اثنتين وثلاثين ومائتينو وقع لبهلول معه أنه رآه وهو صبي يبكي والصبيان يلعبون فظن أنه يتحسر على ما في أيديهم فقال اشتري لك ما تلعب به فقال يا قليل العقل ما للعب خلقنا فقال له فلماذا خلقنا قال للعلم والعبادة فقال له من أين لك ذلك قال من قول الله عز و جل أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا وأنكم إلينا لا ترجعون المؤمنون 115 ثم سأله أن يعظه فوعظه بأبيات ثم خر الحسن مغشيا عليه فلما أفاق قال له ما نزل بك وأنت صغير لا ذنب لك فقال إليك عني يا بهلول إني رأيت والدتي توقد النار بالحطب الكبار فلا تتقد إلا بالصغار وإني أخشى أن أكون من صغار حطب نار جهنم و لما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطا شديدا فأمر الخليفة المعتمد ابن المتوكل بالخروج للاستسقاء ثلاثة أيام فلم يسقوا فخرج النصارى ومعهم راهب كلما مد يده إلى السماء هطلت ثم في اليوم الثاني كذلك فشك بعض الجهلة وارتد بعضهم فشق ذلك على الخليفة فأمر بإحضار الحسن الخالص وقال له أدرك أمة جدك رسول الله قبل أن يهلكوا فقال الحسن يخرجون غدا وأنا أزيل الشك إن شاء الله وكلم الخليفة في إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم فلما خرج الناس للاستسقاء ورفع الراهب يده مع النصارى غيمت السماء فأمر الحسن بالقبض على يده فإذا فيها عظم آدمي فأخذه من يده وقال استسق فرفع يده فزال الغيم وطلعت الشمس فعجب الناس من ذلك فقال الخليفة للحسن ما هذا يا أبا محمد فقال هذا عظم نبي ظفر به هذا الراهب من بعض القبور وما كشف من عظم نبي تحت السماء إلا هطلت بالمطر فامتحنوا ذلك ورجع الحسن إلى داره وأقام عزيزا مكرما وصلات الخليفة تصل إليه كل وقت إلى أن مات بسر من رأى ودفن عند أبيه وعمه وعمره ثمانية وعشرون سنة ويقال إنه سم أيضا ولم يخلف غير ولده أبي القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبيه خمس سنين لكن آتاه الله فيها الحكمة ويسمى القائم المنتظر قيل لأنه ستر بالمدينة (شهر) وغاب فلم يعرف أين ذهب ومر في الآية الثانية عشرة قول الرافضة فيه أن المهدي وأوردت ذلك مبسوطا فراجعه فإنه مهم»

[7] ، منهاج السنه ، ابن تیمیه، ج4 ،ص 41 ((تهمت سرداب، یکی دیگر از دروغ پردازی های ابن تیمیه است، سمعاني، نخستين كسي است كه بحث سرداب و ظهور امام زمان، از آنجا را مطرح كرده است و چنین تهمتی را به شیعه نسبت داده است.سمعاني، متوفاي 562 در کتاب انساب (ج3، ص202 ) مي‌گويد: «سرّ من رأي و بها السرداب المعروف في جامعها الذي تزعم الشيعه أنّ مهديهم يخرج منه» ، انشاء الله در مورد سرداب هم بحث خواهیم کرد

[8] . …یکی دیگر از تکفیری ها است که به سزای عملش هم رسید، همان حرف های ابن تیمیه را تکرار می کند. او می گوید«من اکاذیب الشیعه علی اهل البیت انهم نسبوا الیهم الاقوال و الروایات التی تقول بخروج المهدی من اولاد العسکری الذی لم یولد مطلقا»

[9] . تاریخ طبری، طبری، ج5 ، ص 368 « …لأنهم أرادوا دار إبراهيم بن مهران النصراني العسكري فدفعوهم عنها»

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *