جلسه هجدهم - ۲۱ / ۸ /۹۱
.
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
.
مقدمه
.
در جلسه قبل بیان شد که بعضی از معاصرین نسبت به رجعت ائمه: و مومنین محض، تاملاتی داشته و روایاتی را مطرح میکنند که شاهد بر رجعت است، هر چند در جمع بندی، نظرات و اشکالاتی مطرح میکنند. هفت روایت از روایات مطرح شده را بررسی کردیم و اکنون به چند روایت دیگر اشاره میکنیم.
.
روایت هشتم
.
وَ بِإِسْنَادِی إِلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ۷ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ۹ لَقَدْ أَسْرَى بیرَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى إِلَیَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ مَا أَوْحَى وَ کَلَّمَنِی بِمَا کَلَّمَ بِهِ وَ کَانَ مِمَّا کَلَّمَنِی بِهِ أَنْ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ…
.
یَا مُحَمَّدُ، عَلِیٌّ أَوَّلُ مَا آخُذُ مِیثَاقَهُ مِنَ الْأَئِمَّهِ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّهِ وَ هُوَ الدَّابَّهُ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ أُظْهِرُهُ عَلَى جَمِیعِ مَا أُوحِیهِ إِلَیْکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئاً یَا مُحَمَّدُ أُبْطِنُهُ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ فَلَیْسَ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ دُونَهُ یَا مُحَمَّدُ، عَلِیٌّ عَلِیٌّ[۱] مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِهِ.» [۲]
عبد اللّه بن سنان نقل کرده است که حضرت صادق ۷ از پیامبر خدا ۹ روایت فرمود:آن شب که پروردگارم مرا به معراج برد، از پشت پردهاى به من وحى خاصى فرمود و سخنى ویژه گفت. از جمله آن سخنان این بود که:
اى محمّد، اولین امام از ائمه معصومین که عهد و پیمان و میثاق او را از مردم طلب میکنم، علی است. اى محمّد، على آخرین امامى است که قبض روحش مىنمایم و او دابه (جنبنده) اى است که با مردم سخن مىگوید. اى محمّد، علی را ظاهر میکنم – و برتری میبخشم – بر همه چیزهایی است که به تو وحی کردم و تکلیف نمودم، پس چیزی که برایت ظاهر کردم مخفی نکن و تنها چیزی را که برایت سر قرار دادم، مخفی کن. اى محمّد، هر چه از حلال و حرام آفریدم، علی را از آن آگاه کردم.
.
سند روایت
.
منبع اصلی روایت، کتاب بصائر الدرجات است
.
وَ بِإِسْنَادِی( مرحوم حسن بن سلیمان ) إلی سعد بن عبد الله اشعری (روایت را به سند خودم از سعد نقل میکنم)، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ، (اگر محمد بن سنان هم باشد به نظر ما مشکلی ندارد هر چند مورد بحث است)عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ (مشکلی ندارد)
.
این روایت شاهد برای معنای سوم از رجعت است. روایت، بیان رجعت امیرالمومنین۷ و اینکه در رجعت او آخرین حجت الهی است، میباشد.
.
روایت نهم
.
« الإرشاد رَوَى عَبْدُ الْکَرِیمِ الْخَثْعَمِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا آنَ قِیَامُ الْقَائِمِ مُطِرَ النَّاسُ جُمَادَى الْآخِرَهِ وَ عَشْرَهَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ مَطَراً لَمْ تَرَ الْخَلَائِقُ مِثْلَهُ فَیَنْبُتُ اللَّهُ بِهِ لُحُومَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَبْدَانَهُمْ فِی قُبُورِهِمْ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ مُقْبِلِینَ مِنْ قِبَلِ جُهَیْنَهَ یَنْفُضُونَ شُعُورَهُمْ مِنَ التُّرَابِ»[۳]
عبد الکریم خثعمى از امام صادق ۷ روایت کرده است: نزدیک زمان ظهور قائم ۴ – در ماه جمادى الآخر و ده روز از ماه رجب – چنان بارانى بر سر مردم فرو میبارد که تا آن زمان مانند آن را ندیده باشند. به دنبال آن خداوند گوشت بدن مؤمنان را در قبرهایشان مىرویاند (کنایه از زنده شدن) و گویا میبینم آنها را که از طرف جُهَینه میآیند در حالیکه موهایشان خاک آلود است.( چون سر از قبر در آورده اند)
.
دلالت روایت
روایت، دلالت بر رجعت مومنین (معنای دوم) در ماه جمادى الآخر و ده روز از ماه رجب و کمی قبل از ظهور امام زمان۴ دارد در حالیکه، ظهور امام زمان ۴ طبق روایات، روز عاشورا در ماه محرم است.
.
مکان جهینه
.
یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید:
۱- «جهینه: بلفظ التصغیر، وهو علم مرتجل فی اسم أبی قبیله من قضاعه: وسمی به قریه کبیره من نواحی الموصل على دجله، وهی أول منزل لمن یرید بغداد من الموصل، وعندها مرج یقال له مرج جهینه…»
جُهَینَه جهینه [ج هن](به وزن کوچک نما): نام نو ساختهاى است براى شاخهاى از قبیلۀ قضاعه که این نام را به روستائی بزرگ از بخشهاى موصل در کنار دجله دادهاند و آن نخستین منزلگاه کسانى است که از موصل به سوى بغداد روند (به اصطلاح درب ورودی به بغداد است) در آنجا چمنزارى هست که آن را «مرج جهینه-چمن جهینه» خوانند و از آن بسیار یاد شود
.
۲- «و جهینه أیضا قلعۀ بطبرستان حصینۀ مکینۀ عالیۀ فی السحاب»[۴]
قلعه و دژی، استوار و پایدار در مازندران که در بلندیها قرار گرفته است.
.
بیان علامه مجلسی در رجعت
.
مرحوم صدر پس از نقل روایات رجعت از کتاب بحارالانوار، کلام مرحوم مجلسی را در این زمینه نقل میکند.
.
«قال المجلسی بعد سرده للأخبار ( علامه مجلسى پس از نقل این اخبار مىافزاید)
اعلم یا أخی إنی لا أظنک ترتاب بعد ما مهدت و أوضحت لک فی القول بالرجعه التی أجمعت الشیعه علیها فی جمیع الأعصار و اشتهرت بینهم کالشمس فی رابعه النهار… وکیف یشک مؤمن بحقیه الأئمه الأطهار فیما تواتر عنهم من مأتی حدیث صریح، رواها نیف وأربعون من الثقات العظام والعلماء الأعلام، فی أزید من خمسین من مؤلفاتهم، ثم عدهم المجلسی واحداً واحداً.
برادرم، گمان نمىکنم پس از توضیحاتى که برایت دربارۀ رجعت- که شیعه در تمام زمانها بر آن اجماع داشته و شهرت آن هم چون آفتاب در نیمه روز است – شک و تردید روا دارى… و چگونه مىشود مؤمنى که به حقانیت امامان معصوم علیهم السّلام باور دارد، به دویست حدیث که چهل و اندی نفر از راویان مورد اعتماد و عالمان سرشناس در بیش از پنجاه کتاب خود آوردهاند، با دیدۀ تردید بنگرد، سپس علامه نام یک یک آن بزرگان را نقل میکند.
.
هر چند مرحوم صدر بقیه حرف علامه مجلسی را نقل نمیکند ولی بنده حرف مرحوم مجلسی را به لحاظ اهمیت آن به طور کامل نقل میکنم.
.
و إذا لم یکن مثل هذا متواترا ففیای شیء یمکن دعوى التواتر مع ما روته کافه الشیعه خلفا عن سلف و ظنی أن من یشک فی أمثالها فهو شاک فی أئمه الدین و لا یمکنه إظهار ذلک من بین المؤمنین فیحتال فی تخریب المله القویمه بإلقاء ما یتسارع إلیه عقول المستضعفین و تشکیکات الملحدین یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ و لنذکر لمزید التشیید و التأکید أسماء بعض من تعرض لتأسیس هذا المدعى و صنف فیه أو احتج على المنکرین أو خاصم المخالفین سوى ما ظهر مما قدمنا فی ضمن الأخبار و الله الموفق.»[۵]
اگر این مسأله رجعت متواتر نباشد پس چه چیز متواتر است با اینکه همه علمای شیعه آن را نسل در نسل نقل کردهاند. ظن من این است که کسی که در امثال این چیزها شک کند، در خود ائمه: شک دارد و به سبب اینکه قدرت اظهار آن را در میان مومنین ندارد – چون تکفیر میشود- لذا برای تخریب اعتقادات از طریق دیگر وارد میشود…
.
اشکال اول مرحوم صدر بر بیان مجلسی
.
وهذا الکلام من المجلسی یواجه عده مناقشات:
المناقشه الأولى: أن إجماع الشیعه وضروره المذهب عندهم، لن تثبت على الإطلاق، بل المسأله عندهم محل الخلاف والکلام على طول الخط. والمتورعون منهم یقولون: أن الرجعه لیست من أصول الدین ولا من فروعه ولا یجب الإعتقاد بشیء بل یکفی إیکال علمها إلى أهله. فهل فی هذا الکلام – وهو الأکثر شیوعاً – اعتراف بالرجعه وإنما اعتراف من اعترف بالرجعه وأخذ بها، نتیجه لهذه الأخبار التی ادعى المجلسی تواترها، إذاً، فالرأی العام المتخذ حولها – ولا أقول الإجماع – ناتج من هذه الأخبار، ولا یمکن أن تزید قیمه الفرع على الأصل»[۶]
اجماع شیعه در موضوع رجعت براى عالمان اسلامى به طور کلى ثابت نشده است، بلکه مورد اختلاف مىباشد. اهل ورع از علماء مىگویند: رجعت نه از اصول دین است و نه از فروع آن و اعتقاد به آن نیز واجب نیست بلکه باید دانش آن را به خداوند سپرد. ولى عدهاى به استناد روایاتى که علامه مجلسى ادعاى تواتر آنها را دارد، معتقد به رجعت شده و آن را به عنوان یک اصل پذیرفتهاند؛ در واقع نوعى باور عمومى-و نه اجماع-در نتیجه این روایات پدید آمده است که نباید در حد یک «اصل مسلم» به آن بها داد. یعنی اجماع و ضرورت مذهب بر رجعت ثابت نیست بلکه مسئله مورد اختلاف است و آنانکه اهل ورع و ترس از خدایند میگویند رجعت نه از اصول دین و نه از فروع دین است و نه اعتقاد به آن واجب است بلکه علم آن را به اهلش واگذار میکنیم و آیا این معنا اعتراف به رجعت است با اینکه همین عقیده بیشتر شایع است و البته کسانی که به رجعت اعتراف کردند در اثر روایاتی است که مرحوم مجلسی ادعای تواتر آن را کرده….
.
عبارت « والمتورعون منهم یقولون» از ایشان خیلی عجیب است. این حرف دور از شأن ایشان میباشد.
.
یعنی سید مرتضی و شیخ مفید و مرحوم صدوق و مرحوم طبرسی و مرحوم طریحی و خود مجلسی، و مرحوم ابو الحسین شریف و مرحوم جزائری و از معاصرین مرحوم طباطبائی اینها آدم های اهل تقوی و ورع نیستند؟ خدا کند فهم ما اشتباه باشد و ما فرمایشاتشان را نفهمیده باشیم. شما باز مراجعه کنید.[۷]
.
پاسخ به اشکال صدر
.
نقل مطالب و کلام علما در جلسات علمی، بها دادن و احترام به آنها میباشد هر چند در کلام آنها باید تتبع و تحقیق شود. در اینجا بنده، کلام بزرگان را در مورد رجعت بیان میکنم تا درستی یا نادرستی کلام مرحوم صدر – ثابت نبودن ادعای اجماع و ضرورت در مورد رجعت – ظاهر گردد.
.
کلام بزرگان در مورد رجعت
.
به کتاب الشیعه و الرجعه مرحوم والد ما ص ۲۴۴، بخش الإجماعات و الرجعه مراجعه نمایید.
.
- ایشان بیان مرحوم طبرسی را ذیل آیه «و یوم نحشر من کل امّه فوجا» در مورد رجعت نقل میکند:
.
«…لأن الرجعه لم تثبت بظواهر الأخبار المنقوله، فیتطرق التأویل علیها، وإنما المعول فی ذلک على إجماع الشیعه الإمامیه، وإن کانت الأخبار تعضده وتؤیده…»[۸]
رجعت بوسیله ظاهر اخبار ثابت نمیشود لذا ظواهر اخبار را باید تأویل کرد. اعتماد برای قول به رجعت اجماع طایفه امامیه است گرچه روایات هم اجماع را تقویت و تایید میکند.
.
البته اینجا مرحوم والد میگویند روایات خودش صریح است و این اشکال را به مرحوم طبرسی وارد میکنند. (چون مرحوم طبرسی میگوید: رجعت بوسیله ظاهر اخبار ثابت نمیشود)
.
دقت شود: مرحوم طبرسی تأکید میکند که مدرک اعتقاد به رجعت اجماع شیعه است، در حالیکه مرحوم صدر اجماع را انکار میکند. البته شاید در اثر عدم تتبع باشد.
.
- مرحوم ابن بابویه قمی، در کتاب اعتقادات میفرمایند:
.
« اعتقادنا فی الرجعه أنّها حقّ…» اعتقادنا یعنی نظر شیعه است.
.
مرحوم والد تعلیقه ای بر کلام ایشان دارند: قوله اعتقادنا یعنی الإمامیّه و هذا التعبیر عندنا شایعٌ یعبّر عن الإجماعِ اعتقادنا یعنی نظر شیعه است و کسانی که میخواهند از اجماع تعبیر کنند میگویند اعتقادنا.
.
- مرحوم حسن بن سلیمان قمی (ایشان کتاب مستقلی در رجعت دارند) میفرمایند:
.
«مما أجمَع الإمامیّه و نقل الإجماع من الشیعه علی هذه المسأله، الشیخ المفید و نَقَلَ الإجماعَ أیضاً السید المرتضی فقد نقل إجماع الإمامیّه علی رجعه جماعه من المؤمنین من قبورهم بعد موتهم مع الإمام »
.
- شیخ مفید ادعای اجماع در مسئله رجعت کردهاند و سید مرتضی علم الهدی هم نقل اجماع فرمودهاند.
- مرحوم حر عاملی صاحب وسائل در کتاب الایقاظ میفرماید: «الرجعه مما اجمع علیه علماءنا بل جمیع الأمّه»
- · شیخ مفید میفرماید: «فقد قالت الإمامیّه (اتفاق شیعه) ان الله ینجز الوعد بنصر الأولیاء قبل الآخره عند قیام المهدی و الکرّه التی وعدها المؤمنون»
- مرحوم علم الهدی میفرماید: «إنّ الّذی تذهب الشیعه الامامیه إلیه أنّ اللّه تعالى یعید عند ظهور إمام الزمان المهدی علیه السّلام قوما ممّن کان قد تقدّم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهده دولته، و یعید أیضا قوما من أعدائه لینتقم منهم فیلتذّوا بما یشاهدون من ظهور الحقّ و علوّ کلمه أهله»
- · مرحوم طریحی در مجمع البحرین میفرماید: «الرجعه بالفَتح هی المرّه فی الرجوع بعد ظهور المهدی و هی من ضروریات مذهب الإمامیّه»[۹]
- · مرحوم مجلسی در اعتقادات:« یجب أن یُؤمن بالرجعه فإنّها من خصائص الشیعه»[۱۰] و در کتاب حق الیقین: «إعلم انه من جمله إجماعیّات الشیعه بل من ضروریات مذهب الحق حقیقتاً الرجعه قبل القیامه»
- · مرحوم حر عاملی در ایقاظ: «بل مضافاً إلی الإجماع عدّها فی الضروریات المذهبیّه عند الإمامیّه »[۱۱]
- · مرحوم مفسر ابو الحسن شریف صاحب مرآه الأنوار علامه: « مما لا شک فیه عندنا و هی من ضروریات المذهب»[۱۲]
- · سید نعمه الله جزائری در الانوار النعمانیه: «والاخبار الداله علی رجوع الحسین و امیرالمؤمنین۷ متواتره و فی رجوع سائر الأئمّه قریب من التواتر فلقد نَقَل فیها بعض مشایخنا[۱۳] تقریباً من مئتی حدیث (۲۰۰حدیث) اشاره به مرحوم مجلسی دارند.
- · مرحوم شیخ حبیب الله کاشانی که دارای مؤلفات بسیار و صاحب کرامات است. ایشان اشعاری دارند.
در ابتدا میفرمایند:« إعلم ان من العقائد التی هی من اصول مذهب الشیعه، و ضروریات مذهبهم الرجعه. بعد منظومه ای دارند:
و رجعه الأئمّه الإثنی عشر – مع النبی مذهب قد استقر – و مومن محض و کافر محض – رجوع کل منهما امر فرض – و ذاک امر ممکن الوجودِ – و النص فیها ظاهر الورود – و للحسین دوله عظیمه سلطنه باقیه عمیه.[۱۴]
.
نمی خواهم همه کلمات بزرگان را استقصاء کنم ولی همین مقداری هم که عرض شد قابل توجه است. همه این بزرگان یا ادعای ضرورت کردهاند و یا اجماع و یا هر دو به همراه تواتر روایات. حال مرحوم صدر بفرماید که اجماع یا ضرورت ثابت نیست بلکه محل خلاف است و انسان های متقی و با ورع قائلند که رجعت از اصول دین و مذهب نمیباشد و اعتقاد آن هم واجب نیست، عجیب است. ایشان چهار اشکال دیگر هم به کلام مرحوم مجلسی وارد میکنند که إن شاءالله در جلسه بعد به آن میپردازیم.
.
.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین
[۱]. قال المجلسی: الاول اسم و الثانی صفه،ای هو عالی الشأه، او کلاهما اسمان و خبر ان لمبتداْ محذوف کما یقال: هو فلان اِذا کان مشتهراً معروفا فی الکمال.
. [۲] مختصر البصائر، حسن بن سلیمان بن محمد حلى، ص۱۰۵، ح۱۰۷، مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۶۸ .
. [۳] الارشاد: مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲ ص ۳۳۷ و ج ۵۳ ص ۹۰٫
.[۴] معجم البلدان، الحموی، ج ۲، ص ۱۹۴ و ۱۹۵
. [۵] مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۲٫
. [۶] صدر،تاریخ مابعد الظهور، ج ۳ ص ۶۳۲
[۷]. حق این است که بگوییم این بزرگوار به جهت گرفتاری های عراق و ظلم حکومت صدام و نا امنی و گرفتاری هایی که برای حوزه مقدسه نجف اشرف پیش آمده بود زمینه برای تتبع بیشتر نداشته اند. لذا اینگونه نظر دادهاند یا اینکه در دوران جوانی این کتاب را نوشته و موفق به تحقیق متناسب با بحث نشده است.
.[۸] طبرسی، تفسیر مجمع البیان،ج ۷،ص ۴۰۶ .
[۹]. مجمع البحرین۴: ۳۳۴٫
[۱۰]. مجلسی، اعتقادات، ص۵۴٫
[۱۱]. الایقاظ، حر عاملی، ص۶۶٫
[۱۲]. مرآت الانوار: ۲۳۷٫
[۱۳]. جزایری، الانوار النعمانیه، ج۲، ص۷۱٫
[۱۴]. نگا کتاب الشیعه و الرجعه، ج۲، ص۲۷۰٫
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.