بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه.
روایت دوم را مطرح کردیم، وآن روایتی بوداز امام صادق علیه السلام که مفادش مثبت بودن چهره یمانی بود، خروج الیمانی والخراسانی والسفیانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد فلیس رایة اهدی من رایة الیمانی تهدی الی الحق، عرض کردیم از لحاظ مدارک اولین کسی که این روایت را نقل کرده کتاب مختصر اثباة الرجعة است.بعد از آن در ارشاد مرسلا، سپس در غیبت طوسی از فضل بن شاذان نقل شده است.به این روایت توجهی از جانب علماء شده است.دردو محور باید بحث را دنبال کرد:
1.آشنائی با کتاب مختصر اثباة الرجعة ومولف آن
2.بررسی سندی این روایت
چرا ما پا فشاری می‌کنیم در بررسی این سنخ روایات؟ چون می‌خواهیم معلوم شود که آیا چهره یمانی مثبت است وما در برابر او تکلیف به تبعیت واطاعت داریم؟ یا نه فقط در برابر ولی امر وامام زمان علیه السلام مکلف به اطاعت وتبعیت هستیم؟ روایت اول ظاهرا به نتیجه نرسید زیرا مشکل سندی داشت.روایت دوم را اولین کسی که نقل فرموده فضل بن شاذان است در مختصر اثباة الرجعة.فضل بن شاذان متوفای 260هـ وصاحب کتاب های الغیبة، اثباة الرجعة، مختصر اثباة الرجعة ومختصر الرجعة می‌باشد.اکنون ببینیم که آیا این کتاب‌ها یکی است ولی اسامی آنها فرق دارد یا اینکه واقعا آنها چهار کتاب اند؟ اما کتاب الغیبة، این کتاب ازابن شاذان است، الراوی عن الجواد علیه السلام وقیل عن الرضا ع، آقا بزرگ تهرانی می‌فرماید: وهو غیر کتاب اثباة الرجعة له، کما صرح بتعددهما النجاشی، بل هذالذی عبر عنه النجاشی بعد ذکره اثباة الرجعة بکتاب الرجعة حدیث، فهذا مقصور علی احادیث الرجعة وظهور الحجة واحواله ولذا اشتهر بکتاب الغیبة، بنابراین به شهادت ایشان کتاب الغیبة غیر از کتاب اثباة الرجعة است.بعد می‌فرماید: وکان موجودا عند میرلوحی المعاصر للمجلسی علی مایظهر من نقله عنه فی کتابه کفایة المهتدی فی احوال المهدی، از لا بلای کلام ایشان استفاده می‌شود که کتاب غیبت فضل بن شاذان را ایشان داشته واز آن نقل می‌کرده است.سپس می‌فرماید: امین الاسلام اصفهانی گفته‌اند که نسخه دیگری از آن را دارد.این نسبت به کتاب الغیبة.اما نسبت به مختصر اثباة الرجعة مراجعه کنید(الذريعه، 16/78، رقم الترجمه395.): اثباة الرجعة لابن شاذان ازدی، این کلام را نجاشی فرموده وگفته که فضل بن شاذان 180 کتاب نوشته است، پس کتابی به نام اثباة الرجعة هست که مولفش ابن شاذان است.مرحوم تهرانی می‌فرماید: الموجود منه اثباة الرجعه نیست بلکه مختصره الآتی بعنوان اثباة الرجعة.وایضا له کتاب الرجعة واحادیثها وهو فی غیبة الامام، مراجعه کنید کتاب الذریعة(الذريعه، 2/93، رقم الترجمه450.) ج1ص92.ارجاع می‌دهد به ج2 وج20، در ج2 می‌فرماید: مختصر اثباة الرجعة یاتی بعنوان مختصرالغیبة، این حدیثی که ما نقل کردیم از مختصر اثباة الرجعة بود، مختصر اثباة الرجعة را می‌گویند همان کتاب مختصر الغیبة است.این کتاب (مختصر الغیبة) متعلق به ابن شاذان که نیلی نجفی آنرا نوشته است، نیلی در آخر این کتاب می‌گوید: هذا آخر ما اخترناه من کتاب الفضل بن شاذان.پس این کتاب مختصر اثبا ت الرجعه‌ای که درمجله تراثنا چاپ شده در واقع از مرحوم نیلی است که تلخیص کتاب اثباة الرجعة ابن شاذان است.نویسنده وکاتب این کتاب آقای علوانی است او می گوید، ما اینرا نقل کردیم عن خط من نقل عن خط السید السعيد السيد علی بن عبدالحمید والفراغ منه 1222، نیلی قرن 9و10 بوده واین نسخه 1222یعنی دو قرن بعد نوشته شده است.با این وجود چه کسی می‌گوید که این کتاب همان کتاب معروف است؟ و نسخة اخری كانت الشيخ عند شیخ محمد السماوی، شیخ محمد می‌گوید: نسخه‌ای در نزد من است که فرغ من کتابتها 1085ه‍ملکها شیخ حر، ثم ابنه محمدرضا ثم جمع.این تاریخچه کتاب است که اصل کتاب از فضل بن شاذان بوده که تلخیص آن توسط نیلی صورت گرفته است.ولی فاصله زمانی است بین شیخ حر ونیلی.الذریعة ج20 ص176 در مورد سندروایات این کتاب می‌گوید: اول روایاته عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن حماد بن عیسی عن ابراهیم بن عمر الیمانی عن ابان بن ابی عیاش عن سلیم بن قیس الهلالي، حالا شما اینها را درست کنید، اگر برخی از آنهاازنظررجالی قابل قبول باشند در برخی از آنها ان قلت وجود دارد.کتب الحر، مرحوم حر عاملی در آخر این کتاب اینگونه نوشته اند: هذا ما وجدناه منقولا من رسالة اثباة الرجعة للفضل بن شاذان بخط بعض فضلاء المحدثین، چه قدر می‌توان به این مطالب اعتماد کرد؟ فاضل محدث کیست؟ وذکرت هذه النسخة بعنوان منتخب اثباة الرجعة لاحتمال تعددهما فراجع.تمام کلام ایشان احتمالات است پس چگونه می‌توان به آن اعتماد کرد؟( الذريعه، 20/201، رقم الترجمه2574.) اگر ماخواسته باشیم در مورد یک فرع فقهی فتوا بدهیم آیا می‌توانیم به استناد یک چنین منبعی فتوا دهیم؟ به هرصورت کتاب مختصر اثباة الرجعة با این جریانات این روایت را نقل می‌کند.حال اگر به کتاب ارشاد مراجعه کنیم می‌بینیم که مرسلا نقل کرده وقتی به کتاب شیخ طوسی مراجعه کنیم می‌بینیم نقل ایشان چند مشکل دارد دقت کنید!
اشکال اول: ایشان می‌فرماید: وفیه عنه عن سیف بن عمیرة، ضمیر در عنه به کی بر می‌گردد؟ آیا مراد عمیرة است یا فضل بن شاذان؟ برخی گفته‌اند مراد محمد بن عمیرة است چون فضل از سیف روایت نقل نمی‌کند بلکه از ابن ابی عمیر نقل می‌کند برخی هم گفته‌اند مراد خود فضل است، اگر مراد را فضل بن شاذان بگیریم روایت مرسل می‌شود چون فضل از سیف روایت نقل نکرده است.این یک مشکل.
مشکل دوم: طریق شیخ طوسی است.ما اگر بخواهیم ضمیر را به فضل برگردانیم باید ببینیم طریق شیخ به فضل درست است یا خیر؟
مشکل سوم: خود سیف بن عمیرة است.آیا ایشان از حیث رجالی مشکل دارد یا ندارد؟ گفته‌اند سیف بن عمیرة را نجاشی توثیق کرده است.خب این کتاب نجاشی، کجا ایشان توثیق شده است؟( رجال نجاشي، فهرست اسماء مصفي الشيعه، ص189، رقم الترجمه504.9) درچاپهای فعلی نیست فقط آنکه از نجاشی نقل کرده ابن داود است(رجال ابن داود، 182، رقم 740.) وقهپائی است،که قهپائی هم از علامه وابن داود نقل می‌کند، لذا قهپائی هم حرفی غیر از حرف آندو بزرگوار ندارد.اگر هم بگوئیم نجاشی توثیقش کرده به استناد علامه وابن داود است والا در کتاب خود نجاشی نیست.شیخ طوسی اسم ایشان را نقل کرده ولی توثیق نکرده است(فهرست شيخ طوسي، 78، رقم323.) ، بله ابن شهر آشوب ایشان را توثیق کرده وفرموده: ثقة و من اصحاب الكاظم علیه السلام واقفي له كتاب.( عالم العلما، ص56، رقم الترجمه، 377، سيف بن عمير.)
از متاخرین مرحوم ایشان را تضعیف کرده است.البته بنده طبق نظری که دارم ایشان را توثیق می‌کنم چون قریب به سیصد روایت در کتب اربعه دارد وکسی که این مقدار روایت در کتب اربعه داشته باشد نمی‌توانیم بگوئیم ضعیف است.اگر تضعیف هم داشته باشد، تضعیفش می‌شود معارض با این وثاقت.و ما دراین بررسی می‌خواهیم ببینیم او ضعیف است یاخیر؟
در مورد طریق شیخ طوسی به ابن شاذان مرحوم خوئی می‌فرماید: کما ان کلا طریق الشیخ ضعیف بابن شاذان، شیخ دوطریق به ابن شاذان دارد: یکی به علی بن محمد بن قتیبه ودیگری به حمزة بن محمد است که هردو مشکل دارد.اگر بگوئید شیخ در تهذیب طریقی دارد به فضل که مشکل ندارد،( معجم الرجال، 14/318: رقم الترجمه 9374 (در صفحه310).) این کلام را بر فرض صحت قبول می‌کنیم، لکن این روایتی که مورد بحث ماست که در تهذیب نیست بلکه درغیبت شیخ طوسی است، مگر اینکه ما طریق تحویل سند را پی بگیریم که چندین قسم است، برخی از اقسامش صحیح است وبرخی دیگر غیر صحیح.نتیجه این شد که روایت مذکوردر مورد یمانی ومفاد روایت چهره مثبت را برای یمانی اثبات می‌کند ولی ما نتوانستیم سندش را تصحیح کنیم به دلیل یکی از اشکالاتی که قبلاگفته شد.
روایت سوم: روایتی است که وارد تفصیلات می‌شود این روایت را مرحوم مجلسی نقل می‌کند(روي البرسي في مشارق الأنوار عن كعب بن الحارث، قال:…ثم يخرج ملك من صنعاء اليمن أبيض كالقطن اسمه حسين أو حسن فيذهب بخروجه غمر الفتن فهناك يظهر مباركا زكيا و هاديا مهديا و سيدا علويا فيفرج الناس إذا أتاهم بمن الله الذي هداهم فيكشف بنوره الظلماء و يظهر به الحق بعد الخفاء و يفرق الأموال في الناس بالسواء و يغميالسيف فلا يسفك الدماء و يعيش الناس في البشر و الهناء و يغسل بماء عدله عين الدهر من القذاء و يرد الحق علي أهل القري و يكثر في الناس الضيافة و القري و يرفع بعدله الغواية و العمي كأنه كان غباراً فانجلي فيملأ الأرض عدلا و قسطا و الأيام حباء و هو علم للساعة بلا امتراء. بحارالأنوار ج : 51 ص : 163، ب11، ح1.): عن کعب بن حارث ثم یخرج ملک من صنعاء اليم ابیض کالقطن اسمه حسين أو حسن فيذهب بخروجه غمر الفتن فهناك يظهر مباركا زكيا و هاديا مهديا و سيدا علويا فيفرج الناس إذا أتاهم بمن الله الذي هداهم فيكشف بنوره الظلماء و يظهر به الحق بعد الخفاء و يفرق الأموال…
مرحوم مجلسی این روایت راازکتاب مشارق الانوارنقل می‌کند.حرف ما اینست که خود مرحوم مجلسی این کتاب را قبول ندارد، حال علی فرض اینکه ایشان این کتاب را قبول داشته باشد بحث را پی می‌گیریم.کتاب مشارق الانوار در فصل 110ص245 این روایت را بیان می‌کند، درحالی که خود راوی، این جریان را قبول ندارد.مشارق الانوار تیتر بحث را اینگونه بیان می‌کند: لماذا یصدق سطیح اذا نطق بالمغیبات ویکذب علی وعترته، چرا اگر سطیح پیشگوئی ومغیبات را گفت می‌پذیرید ولی اگر امیر المومنین علیه السلام وعترتش راجع به مغیبات مطلبی گفتند نمی‌پذیرید؟ سپس درادامه می‌گوید: هذا سطیح ایضا قد نطق بالمغیبات و ذکر ملة الاسلام قبل وصولها، سطیح صحبت از اسلام کرده قبل از اینکه اسلام بیایدوقبل از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث شود، بنابراین راوی در مقام احتجاج با طرف مقابل است نه اینکه این روایت را قبول داشته باشد، سپس شروع به بیان داستان می‌کند، می‌گوید: وتحدث عن حوادث الدهر الی ایام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، سطیح قضایا را می‌گوید تا آخرالزمان.والکتابان مشهوران یتعاملان الملوک والعلماء ولم یخطئوا النقل عنهم اما اخبار سطیح، فقد رواها کعب بن الحارث، مااولا باید کعب بن حارث را تصحیح کنیم ببینیم کیست؟ تا برسیم به سطیح.اما راجع به سطیح باید گفت که دو نفر قبل از اسلام بودند که یکی از آنها به نام شق بود که در توصیف او گفته اند: کان نصف الانسان وکان له ید واحدة رجل واحدة وعین واحدة وفتح علیها فی الکهانة، وکانت ولادتهما فی یوم واحد، ولادت سطیح وشق در یک روز بوده است، وفی ذلک الیوم توفیت ابنة الخیر الحمیری الکاهنة، در همان روزی که ایندو به دنیا آمدند کاهن دیگری بود که از دنیا رفت، لما ولد دعت بکل واحدمنهما وتفلت فی فیه، آندو را احظار کرد وآب دهانش را به دهان اینها انداخت، ودفنت بالجحفة وعاش کل واحد من شق وسطیح ست مئة سنة،( مشارق الأنوار، 245، فصل 110.) مراجعه کنید وفیات الاعیان ص231، سطیح الکاهن الذی بشر بالنبی صلی الله علیه و آله وقصته فی تاویل الرویا فی ذلک مشهورة، وکان الشق وسطیح من اعاجیب الدنیا واما سطیح فکان جسدا ملقی لا جوارح له، نه دست داشت ونه پا، وکان وجهه فی صدره، ولم یکن له راس، ولا عنق ولا یقدر علی الجلوس، الا انه اذا غضب انتفخ فجلس، وقتی غضبناک می‌شد باد می‌کرد ودر این حالت قدرت بر جلوس پیدا می‌کرد.حالا با وجود چنین شخصیت هائی مثل سطیح وشق آیا ما می‌توانیم به یک چنین روایاتی استناد کنیم؟ وآیا به ما گفته نمی‌شود که شما به کهنة استناد کرده اید؟ حال باید دید مرحوم مجلسی به چه مناسبت این روایت را نقل کرده است آنهم درحالی که خود صاحب کتاب مشارق هم به این روایت استناد نمی‌کند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *