بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین وسیما امام زماننا روحی ارواحنا من سواه لتراب مقدمه الفداء
بحثمان راجع به دومین روایت کافی شریف بود این دو تا روایت را میخوانم قبل از اینکه با روایات دیگری که در کتابهای دیگر آمده از قبیل الامامه و التبصره، غیبت طوسی، کتاب کشی، غیبت نعمانی و کمال الدین و سایر کتابهای دست اول یا مثلاً وسائل اگر نقل کرده از اینها نقل کرده قبل از اینکه به اینها بپردازیم ما باید یک بحث دلالی داشته باشیم بعد ببینیم آیا این مضمون مفتی به است؟ قائل دارد یا نه؟ من مات و لم یعرف امام زمانه، اگرکسی شناخت روی امام نداشته باشد یا امام را قبول نداشته باشد مثل مخالفین آیا این روایات بر انها منطبق هست؟ این را باید بحث کرد.
روایت دوم: متن دوم سندش حسین بن محمد عن معلی بن محمد عن الوشاء قال حدثنی عبد الکریم ابن عمرو عن ابن ابی یعفور ایشان میفرماید: قال سألت ابا عبد الله عن قول رسول الله صلی الله علیه و آله من مات ولیس له امام معلوم میشه که این روایت جا افتاده بود و این روایت معروف بوده لذا میاید از امام سوال میکند مقدار اعتبار این روایت راعن قول رسول الله صلی الله علیه و آله من مات و لیس له امام، من بحث مدارک اهل سنت را مطرح میکنم خواهید دید در صحاح ایشان بوده حذف کرد هاند. بعدیها میگویند: لقول رسول الله صلی الله علیه و آله من مات و لم یعرف امام زمانه علی ما فی مسلم الان در مسلم است؟ سه نفر لااقل از علمای اهل سنت این را گفتهاند حالا به آنها می¬رسیم خلاصه به امام عرض میکنند این فرمایش پیامر اکرم صلی الله علیه و آله من مات و لیس له امام فمیتته میته جاهلیه یعنی چیه؟ قال قلت میتته کفر؟ میتته جاهلیه؟ یعنی کافر میمیرد کسی که امام را نشناسد؟ امام فرمود قال میته ضلال گمراه میمیرد (بحث خواهم کرد عامه اینگونه تفسیر می¬کنند) قلت فمن مات الیوم و لیس له امام امروز کسی فوت شد و امام را قبول نداشته باشد؟ امام فرمود فمیتته… باز عرض کردم فمیتته جاهلیه. امروز هم همینطور؟ فرمود: قال نعم، امروز هم همین است.( اصول کافی، ۱/۳۷۶، باب من مات و لیس له امام من أئمه الهدی علیهم السلام، ح۲٫)
ما یک بحث سندی می¬کنیم مرحوم مجلسی میفرماید ضعیف علی المشهور(مرأه العقول، ۴/۲۲۰، باب من مات و لیس له امام من أئمه الهدیعلیهم السلام، ح۲٫) همان حرفی که در سند قبلی زد در سند قبلی معلی بن محمد بود اینجا هم همینه در سند قبلی حسن بن علی وشاء بود اینجا هم همینه، آیا به اعتبار یکی از این دو تا فرموده ضعیف علی المشهور یا به اعتبار عبد الکریم بن عمرواست یا به اعتبار ابن ابی یعفور؟ نمیدانم باید مراجعه کنید. ابن ابی یعفور گفتند که ثقه جلیل و به عنوان ابن ابی یعفور ۱۴۸ روایت دارد در کتب اربعه و به عنوان عبد الله بن ابی یعفور ۷۸ روایت دارد یعنی روایتش قریب ۲۵۰ روایت دارد طبق مبنا ما نمیتوانیم بگوییم او مشکل دارد مراجعه کنید معجم مرحوم خویی نوشته شد. منتها حرفهایی هم نسبت به ایشان هست.( معجم الرجال الحدیث، ۱۱/۱۰۲، رقم ۶۶۹۱٫) نمیدانم عبد الله ابن ابی یعفور روایاتی در مذمتش هم هست. مشکل وجودروایاتی در مذمتش ایشان هست منتها توثیقش کردند.خوب تا برسیم به آن شخص یکی دیگر در سند است عبد الکریم ابن عمرو صفحه ۶۵ جلد ۱۰٫
درباره ابن ابی یعفور نجاشی دو دفعه فرموده: ثقه ثقه جلیل فی اصحابنا،( رجال نجاشی، ص۲۱۳، رقم ۵۵۶٫) مرحوم مفید فرمودند: من الفقهاء الاعلام و الروساء الماخوذ منهم الحلال و الحرام. فقهای بزرگ و روسای که حلال و حرام را از اینها میگریم و الفتیا و الاحکام مرجع تقلید هستند الذین لا یطعن علیهم هیج قابل خدشه نیستند و لا طریق لذم واحد منهم راهی برای مذمت اینها یعنی تضعیف اینها نیست، بعد یکی یکی اسم ایشان را میآورداز جمله ایشان.
البته آقای شوشتری به این حرف ایراد میگیردو میفرماید که ما این حرف را قبول نداریم از آقای شیخ مفید چرا؟ به خاطر اینکه ایشان لذکره جمعا من غیر الامامیه، اول به طور کلی میفرماید اینها مرجع فتوا هستند بعدلیستی میدهدکه بعضی از آن افراد کسانی هستند که اصلاً شیعه نیستند لیسوا من الامامیه(قاموس الرجال جلد ۶ صفحه ۲۰۴٫) حالا من برمی¬گردم به فرمایش ایشان.پس ابن ابی یعفوررا مرحوم مفید اینچنین توثیقش میکند و کامل الزیارت هم ازایشان نقل میکند این سه تا، تفسیر قمی هم از او نقل میکند این چهار تا، عیاشی هم میفرماید ثقه. این پنج دلیل برای وثاقت او.
ولی در مقابل ما روایات مادح داریم و روایات ذام داریم بببنید مرحوم آقای خویی در جلد ۱۰ ص ۱۰۰ پنج روایت در مذمت ایشان نقل میفرماید من ندیدم ایشان نظر بدهد. بلکه تمام روایات مادحه و ذامه را ایشان اشکال سندی میکند اما اینکه خود ایشان نظر بدهند نسبت به این شخص من چیزی پیدا نکردم، در دو جا اسم او را می¬برد یکی جلد ده، یکی جلد ۲۲من نظر صریح از ایشان ندیدم.( معجم الرجال الحدیث، ۱۱/۱۰۲ رقم ۶۶۹۱ عبد الله بن ابن یعفور و معجم الرجال ۲۳/۱۶۰، رقم ۱۵۰۳۹ ابن ابی یعفور.
)
مرحوم مامقانی میفرماید: لکنی بعد حین اعتقدت عدم وقفه، میفرماید ما اول اخذ میکنیم به قول نجاشی واقفی است اما ثقه ثقه بعد میفرماید واقفی بودنش را هم ما قبول نداریم پس میشود موثق جلد ۲ صفحه ۱۶۰را ببینید،( تنقیح المقال، ۲/۱۶۰ (چاپ قدیم).) بنابراین مشکل از ناحیه ابن ابی یعفور نیست ممکن است مشکل از ناحیه عبد الکریم بن عمرو باشد صفحه ۱۱/۷۰، رقم ۶۶۲۹ را ببینید عبد الکریم بن عمرو او هم همین طور، نجاشی فرمودند ثقه ثقه عینا مرحوم شیخ مفید باز آن قاعده را میآوردو بر ایشان تطبیق میدهد که عده من الفقهاء الاعلام، الرؤساء اسم ایشان را میبرد اینها توثیقاتشان، اما نقطه مقابل شیخ طوسی در کتابش میفرماید: (در شرح حال اصحاب امام کاظم اسم او را می¬آورد) عبد الکریم بن عمرو کوفی لقبه کرام، کوفی، واقفی خبیث، له کتاب.( رجال شیخ طوسی: الأبواب، ص۳۴۰، رقم ۵۰۵۱٫) مطلبی (آقای خویی طبق مبنایی که دارند، نیاوردند) علامه حلی از ابن الغضایری نقل میکند که واقفه او را به عنوان علم قبول دارند، به عنوان بزرگشان والغلات تروی عنه کثیرا، از همین عبد الکریم، والذی اراه التوقف عما یرویه، یعنی درتمام روایاتش تامل داریم، بما فیه من روایه(رجال علامه: خلاصه الأقوال، ص۲۲۳٫) البته این روایت مورد بحث جزء متواترات است ولی فرض کنیم روایات دیگری نقل کند علامه توقف دارند در روایات او بنابراین در ایشان مشکل است، ولی از طرفی کاملالزیارت از او نقل کرده است روایاتی در ذم و مدح او هم هست.
مرحوم آقای خویی اینجا نظر میدهد میفرماید: روایاتی ایشان نقل میکند که از آنهاسلامت عقیده استفاده میشود اصلاً روایت حبابه الوالیه ایشان نقل میکند این زن خدمت امیر المومنین علیه السلام آمد و درخواست علامت امامت کرد حضرت در رحبه بودند محل کارشان. بعد حضرت علیه السلام دست کردند یک سنگی را از زمین برداشتند مهر مبارک را درآوردند روی سنگ مهر زدند امیر المومنین علیه السلام. بعد فرمودند که هر کس ادعای امامت کرد و این کار را توانست بکند اون امام است آمدم خدمت حضرت امام حسن مجتبی آمدم از او خواستم و مهر زدند خدمت امام حسین علیه السلام آمدم مهر زدند خدمت امام زین العابدین علیه السلام آمدم مشغول نماز بودند دیگر پیر شده بودم پا به سال گذاشته بودم سخت بود برای من ایستادن امام تو نماز اشار الیها فعاد الیها شابها جوانیش برگشت جوان شد درخواست کردند سنگ را و مهر زدند و به من تحویل دادند امام باقر امام صادق امام کاظم تا امام رضا دیگر باز دوباره پیر شده بود امام زین العابدین ۹۲ یا ۱۰۰ درسته امام رضا ۲۰۰ یعنی اگر یک ساله عمرش بود باز شده بود صد سال و حال آنکه مجلسی میفرماید ۲۳۵ سالش بود وقتی خدمت امام رضا آمد ۲۳۵ سال عمرش بود باز پیرشده بود امام فرمود ببینم علامت رو سنگ را گرفت مهر زد و به او اشاره کرد و دوباره جوان شد. او ۸ امام را دیده بود خلاصه داشت خوشحال از خدمت آقا بیرون میرفت. آقا صدایش کرد و یک کفن به او داد یعنی عمرت تمام شد فوت خواهی شد. شش ماه ظاهراً بیشتر نماند فوت شد.
خوب این روایت را این شخص نقل میکند. چرا میگویند واقفی است؟ میفرماید: لکنه مع ذلک قد یقال انه لم یکن واقفیا، واقفی بودن یک نقطه ضعفی بود، چرا نسبت به امام معصوم تامل وتوقف دارید؟ وتعابیرات عجیبی امام درباره آنان دارد میفرماید: انت واشباهک کالحمیر، خودت وحزب و گروهت همانند دراز گوش هستید. نمی¬فهمید، کسی که از امام، فاصله بگیرد همین است یا در جای دیگر تعبیر ممطوره دارد، یعنی سگهایی که باران روی آنها ریخته شده. ایشان میفرماید: او واقفی نیست به استناد این روایات میفرماید: دلاله الروایه علی عدم وقف الرجل ظاهره، کسی که امامت امام رضا را نقل میکند این واقفی است؟ سندش مشکل دارد؟( اصول کافی، ۱/۳۴۶، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی امر الإمامه: و مرأه العقول ۴/۶۲ ذیل همین باب.)
روایت دومی را نقل میکند که قسم خوردم که روز غذا نخورم تا قائم آل محمد ظهور کند حتی یقوم قائم، خلاصه خدمت امام صادق رسیدم و گفتم که من یکی از شیعیان شما هستم گفتم شخصی اینگونه نذر کرده است نیاشامد و نخورد تا آقا ظهور کند، بعد آقا فرمودند چه وقتش را روزه بگیرد و چه وقتش را روزه نگیرد. بعد فرمودند هنگامی که امام حسین شهید شدند عجت السماوات والارض، این روایت مفصل است.
ببینید بسیارجالب است در این روایات آمده: ملائکه به فریاد در آمدند که خدایا اجازه بده ما برویم و حسین را یاری کنیم بعد خداوند عزوجل حجابی را کشف و پردهای را کنار زد و به ملائکه فرمود: ببینید فاذا خلف محمد اثنا عشر وصیاً و اخذ بیدالقائم قال یا ملائکتی انتصر به، به این آقا من یاری خواهم کرد حسین را. کسی که عقیدهاش این باشد اعتقاد به امام زمان داشته باشد چه طور واقفی است؟ آقای خویی میفرماید که این روایت دلالت بر عدم وقف ندارد لا دلاله چرا؟ چون قضیه واقفیه بعد از امام کاظم بوده واو قبلا عقیده¬اش درست بوده وبعد منحرف شده است.( اصول کافی، ۱/۵۲۵، ح۱۹، باب ماجاء فی الاثنی عشر و النص علیهم.)
روایت سوم(کافی، ۴/۴۱، ح۱٫) به همین مضمون است مرحوم خوئی میفرماید: علی انه لم یعین فیه المرادمن القائم باشد فالصحیح انه لم یثبت شیء یعارض به شهاده الأعلام علی وقفه. سؤال میکنیم: آقای خویی اگر واقفی باشد شما او را قبول دارید، رد نکردند. روایاتش هم بالاخره ۴۷ یا بیشتر، روایت دارد. ظاهراً از ناحیه ایشان ـ ابن ابی یعفورـ هم مشکل نباشد مشکل از ناحیه دو نفری است که دیروز اشاره شد و آنها هم شباهتش و اشکالاتش رفع شد ظاهراً سند مشکل نداشته باشد هر چند مرحوم مجلسی فرمودند که ضعیف است، مشکل نداشته باشد. روایتی که راجع به حضرت مهدی از امام صادق نقل میکند. آقای خویی هم در سند آن روایت اشکال میکند هم در دلالت آن چون گفتند که او واقفی نیست به استناد این روایت ایشان میفرماید بله بعضش دلالت دارد اما همهاش مشکل سندی دارد و بعضش هم دلالت ندارد چون ظاهراً در زمان امام جعفر صادق است وبعد منحرف شده است.( معجم الرجال الحدیث، ۱۱/۷۳، ذیل ترجمه عبدالکریم بن عمرو.)
ولی به نظر من روایت دوم نیز (من مات و لم یعرف…) مشکل سندی ندارد؛ اما در دلالتش بحث کنیم مرحوم مجلسی میفرماید که قوله عن رسول الله ص یعنی میخواهد بفرماید این روایت حقیقتا از پیامبر اکرم است بعد دوباره سوال میکند، این با ز تصدیق دیگری است هم تصدیق است وهم تفسیر است، میخواهد سوال کند معنای این روایت را که بعد امام فرمودند میتته ظلال.
مرحوم مجلسی سه تا احتمال فرمودند با روایت قبل فرق میکنه روایت قبل تعبیر کفر داشت ظاهراً اما اینجا تعبیر ضلال دارد مرحوم مجلسی میفرماید که چرا امام در اینجا از تعبیر به کفر عدول کرد و اثبات کرد ضلالت را برای منکرین و مخالفین؟ میفرماید محتمل است این شخص سوال کننده چنین توهم کرده احکام کفر در دنیا هم بر اینها جاری میشود از قبیل عدم طهارت و نفی تناکح و نفی توارث و امثال اینها کافرند چون دیگر ربطی و رابطهای بین آنها و امام نیست، کسی که امام را منکر شود کافر میشود و آن شخص چنین احتمال داد که تمام احکام کافر در دنیا بر او اجرا میشود، «فنفی ذلک»، امام فرمود: نه این احکام برایشان جاری نمیشود. و اثبت لهم الظلال فی الدنیا، در دنیا از راه حق گمراهند و در آخرت از بهشت محرومند یعنی از اهل بهشت نیستند اما ما در دنیا با اینها طبق بیان مجلسی به ظاهر عمل میکنیم، فلا ینافی کونهم فی الآخره ملحقین بالکفار. کسی که حضرت مهدی را قبول نداشته باشد امام را قبول نداشته باشد این کافراست وملحق به کافر و مخلد است در آتش جهنم، پس نظر مرحوم مجلسی این است، نظر محدثین این است.
نمیدانم بحث مرحوم امام را با مرحوم صاحب حدائق را دیدید؟ صاحب حدائق اصرار بر این مطلب دارد و ادله میاورد و امام خمینی مناقشه میکند، ان شاء الله در بحث بعد به این می-پردازیم. پس احتمال اول این است که اهل ضلال هستند. فرمودند یعنی احکام کافر برایش در دنیا بار نمیشود ولی منافات با کافر بودنش در آخرت ندارد.( مرأه العقول، ۴/۲۲۱، ذیل ح۲، باب من مات و لیس له امام من….)
احتمال دوم چرا امام از اثبات کفر برای اینها توقف کرد؟ چون در بین اینهایی که امام مهدی یا امام معصوم را نمیشناسند مستضعفشان کم نیستندکه اگر برایشان تبیین کنند می-پذیرند ولی کسی به آنها نگفته است. من یه وقت یادم نمیره سوریه بودم میخواستم از دمشق به زینبیه بیایم و به زیارت حضرت زینب (س) بروم سوار تاکسی شدم و ۱۰ کیلومتر هم فاصله داشت. گفتم کمی برای راننده تاکسی صحبت کنم، راجع به زینب کبری (س) و خطبه حضرت زینب (س) مقداری صحبت کردم، خدا شاهد است که بیاختیار گریه میکرد و اشک میریخت تا به مقصد رسیدیم گفت پس چرا علمای ما این حرفها را به ما نمیزنند؟ من نماز جمعه شرکت میکنم من متدینم من اهل نمازم ولی من اولین بار است که این حرفها را میشنوم، من کارم تاکسیرانی است و در همین خط است. از شام به اصطلاح سته زینب و بالعکس. کارم این است. مسافر میبرم و میآورم. اینگونه که گفتی اولین باراست که میشنوم،. اینها مستضعف¬اند، این را بگوئیم کافرند؟ چرا امام از قول به کفر به ضلال عدول کرد؟ تا مستضعفین را شامل نشود تا مستضعف هست اذ فیهم احتمال النجاه من العذاب، احتمال است اینها از عذا ب جهنم نجات پیدا بکنند خوب فسائر الاخبار کالخبر الآتی محمول علی غیرهم خبر سوم خیلی صریح است میفرماید روایاتی که میفرماید اینها کافر هستند غیر از مستضعفین هستند. مرحوم مجلسی برهمان مبنای خودشان پا برجا هستند پا فشاری میکنند و توجیه میکند
پس احتمال اول احکام کافر در دنیا احتمال دوم غیر مستضعفین
احتمال سوم حمل بر تقیه یمکن حمل هذا الخبر وامثاله علی نوع من التقیه ایضاً.( مرأه العقول، ۴/۲۲۱، ذیل ح۲، باب من مات و لیس له امام من….) آن جایی که نفرمودند کافر فرمودند ضلال حمل بر تقیه است چرا؟ چون خود اهل سنت هم چنین توجیه میکنند نمیگویند از دین خارج میشود بلکه ضال است.
واقع مطلب در بیانات و مواضع وهابیان مانده ام یعنی الان این را برای بعضی از آنها نقل کنید موضع میگیرند. کتابشان اخیرا چاپ شده که این نظرات را جمع کردند ببینید که علمای شیعه ما را کافر میدانند. ما میبینیم در کتابهای خودشان هم چنین آمده با ما تعارف ندارند. سنن ابو داود را بیننید به نقل از سفیان ثوری من زعم ان علیا کان احق بالولایه مِن ابی بکر و عمر ما اراه یرفع له عمل الی السماء. یعنی چه؟ کسی که گمان کند که علی بن ابیطالب احق به ولایت است گمان نه یقینا هیچ عملی ازاو قبول نمیشود چرا؟ میگوید: فقد خطّأ ابا بکروعمر این گمان این اعتقاد تخطئه کردن این دوتا است مگر میشود کسی این دو تارا تخطئه کند و خطأ المهاجرین والانصار ما اراه ان یرفع له عمل.( سنن ابی داود، ص۷۷۶، کتاب الغیبه، باب التفضیل، ح۴۶۱۹٫)
مقدمه مراه العقول را ببینید اشتباه نشود من نمی¬خواهم مبنای مرحوم مجلسی را تثبیت کنم ولی میخواهم بگویم اگر ما چنین مبنایی داریم آنها هم دارند شما ببینید میزان الاعتدال جلد یک در دو جا نگاه کنید یکی در مقدمه¬، مقدمه خود ذهبی یکی شرح حال ابان بن تغلب ببینید ایشان چه میفرماید نسبت به کسی که در برابر اصحاب جمل موضع داشته باشند آنهایی که به قصد ریختن خون مولا امیر المومنین (به نظر ما امام اول به نظر خودشان امام چهارم) به قصد جنگ آمدند، بدعت صغری بدعت کبری اگر در برابر آن ناکثین موضع داشته باشی میگویند تو اهل بدعت صغری هستی. پس نباید موضع داشته باشی چکار داری آنها یک کاری کردند، دیگر به تو چه! چرا موضع میگیری؟ اگر آنها را تخطئه کردی، میشوی شیعه و بدعت گذار. البته بدعت صغری خوب اگر پا رافراتر گذاشتی و گفتی آنها اشتباه کردند و علی افضل است میشوی اهل بدعت کبری! این را ببینید. خب این روایت دوم کافی؛ اما روایت سوم را سریع بخوانم تا بیانش برای بعد.
روایت سوم خیلی صریح است، حارث بن مغیره میگوید: قلت لابی عبد الله؛ به امام صادق عرض کردم. قال رسول الله، این سه روایت محورش همین است. این روایت قطعاً از پیامبر اکرم است. قال رسول الله: من مات لا یعرف امامه مات میته جاهلیه؛ این را پیامبر فرموده؟ امام فرمود: نعم. عرض کردم: جاهلیه جهلاءاو جاهلیه لا یعرف امامه؟ مثل اینکه دو تا مفهوم دو تا معنا بوده. جاهلیه جهلا یعنی چه؟ جاهلیت کفر یا نه کسی که امام را نشناسد؟ امام فرمود نه خیر جاهلیه کفرٍ و نفاقٍ و ضلالٍ، امامت را نشناسی امام زمانت را نشناسی تو منافقی تو گمراهی و تو کافری.( کافی، ۱/۳۷۷، باب من مات و لیس له ایام من…، ح۳٫) بیان مرحوم مجلسی از نظر سند هیچ مشکلی ندارد مرحوم مجلسی که بسیار سختگیر است. به این سند میرسد میفرماید: صحیح، همینطور است چون مشکلی ندارد؛ اما بحث دلالتش لا یعرف امامه یعنی چی؟ میفرمایدای امام زمانه أواحد من الأئمه، امروز باید امام را بشناسی آیا مراد این است یا نه؟ لا یعرف احد الائمه احد یعنی چه؟( مرأه العقول، ۴/۲۲۰، ح۳٫) یک امام را نشناسی باز همین است جاهلیت و کفر یعنی چه؟
این بیانات حضرت امام را ببینید در کتاب الطهاره جلد سه کتاب النجاسه صفحه ۴۳۶ میخواهم بحث کنیم محور بحثمان ان شاء الله همین است
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.