:: خواهشمند است در ابتدای گفتگو تاریخچه ای از فعالیت های مربوط به وهابیتپژوهی علما را بیان کنید.
آیه الله نجم الدین طبسی: با حمد و ثنای پروردگار عزوجل و اهدای درود بیپایان به روان پاک خاتم انبیا حضرت محمد(ص) و خاندان گرامیاش و بالاخص آقایمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). با سلام به شما عزیزان و عرض تشکر از اینکه پیگیر این مباحث هستید و برای روشنگری و تبیین حقایق تلاش میکنید.
وهابیپژوهی یا به تعبیر روشنتر، تبیین فضایح و انحرافات و تبیین این جریان انحرافی، موضوع تاز ه ای نیست. اصلاً فلسفه وجودی حوزه های ما بر همین اساس است. سیره علما، حفظ مذهب و جلوگیری از رخنه خطوط انحرافی و روشن کردن حقایق برای مردم بوده است. قدما همچون شیخ طوسی، سید مرتضی، شیخ مفید و دیگر بزرگان ما، این سیره را در کتاب های کلامی خود سرلوحه برنامه های خودشان قرار داده بودند و تا امروز اینچنین بوده است. من تأکید استادم آیت الله مکارم(زیدعزه) را فراموش نمیکنم که 37 سال قبل به ما توصیه میفرمود در کلاس های عقاید شب های پنجشنبه شرکت کنیم. ما هم به کلاس ایشان میرفتیم و امتحان میگرفتند و توجه و عنایت خاصی به این مباحث داشتند. در آن زمان طلاب فراوانی شرکت میکردند و مدرس مملوّ از طلاب بود. این برنامهها نشاندهنده اعتنای حوزهها بهاینگونه مباحث است.
وهابیت همان سلفیت دیروز و همان نواصب قدیم و پیروان شجره ملعونه است. آنان پیروان حزب امویاند، منتها هر روز به یک لباس درمیآیند. اگر امروز خود را پیرو معاویه و امویان بدانند، فضایح و رسوایی های معاویه آنقدر زیاد است که طرفدارانش جرئت دفاع از آن را ندارند. من فراموش نمیکنم که با یکی از برادران اهل سنّت در مدینه بحث شد و ایشان بسیار با تشیع مخالف بود. وقتی صحبت از علی(ع) و معاویه شد، گفت این دو را با هم مقایسه نکن. علی کجا و معاویه کجا! و تعبیری کرد که من نمیتوانم اینجا بگویم. آنقدر معاویه را کوچک کرد که من بهتزده شدم.
جریان وهابی همان امتداد خط حزب ملعون اموی است و به تعبیر امام جعفر صادق(ع): «إنّا و آل أبیسفیان أهل بیتین تَعادَینا فی الله».[1] میفرماید: ما برای خدا با این خاندان اموی دشمن هستیم. بعد میفرمایند: ابوسفیان با رسول الله(ص)، معاویه با علی(ع)، و یزید با حسین(ع) مقاتله کردند و سفیانی با حضرت قائم مقاتله میکند. و این جریانی است که امتداد دارد تا به سفیانی برسد که امام زمان(ع) سر سفیانی را قطع و ریشه فساد را قلع و قمع میکند. از این سخن امام صادق(ع) استفاده میشود که این جریان اموی در طول تاریخ ادامه دارد و لبه تیز هجومشان پیروان اهل بیت(ع) است.
بههرحال، وهابیتپژوهی و تحقیق درباره انحرافات و جنایات آنان از قدیم بوده است، ولی امروز این بحث با عنوان وهابیت مطرح شده است و حوزهها با این عنوان به بحث پرداختهاند. از سال1143 قمری که وهابیت بهعنوان یک مظهر انحرافی در نجد سر درآورد، رسماً آنها شروع به مسلمانکشی و هتک نوامیس کردند. از همان روز علمای شیعه در کنار علمای اهل سنّت به تبیین حقایق و روشنگری پرداختند و کتاب های زیادی تا زمان شیخ جعفر کاشف الغطاء نوشته شد و ایشان حتی نامه ای به آل سعود خارجی نوشت. یا مرحوم سید محمد جواد عاملی در کتاب مفتاح الکرامة در جلد های پنجم تا هفتم به تبیین جریان انحرافی وهابی و حقایق آن میپردازد و از آنان تعبیر به خارجی میکند و میفرماید که ما الآن در سنگر دفاع هستیم و نجف تحت محاصره است. اداره حوزه های علمیه، دفاع از نجف اشرف، بسیج مردم و سازماندهی تمام این قضایا، به فرماندهی آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء(ره) صورت گرفت. حوزه های مقدّسه کمر همّت بستند و در میدان های قلم، علم، عمل و جهاد با جدیت عمل کردند و به موفقیت دست یافتند. مرحوم آقای بلاغی کتابی علیه وهابیت نوشتند. کتاب کشف الارتیاب مرحوم سید محسن امین از بهترین کتابها در ردّ این حزب است. علّامه امینی نیز در این زمینه کوتاهی نکرد و در جلد های سوم و پنجم الغدیر مفصّلاً اعتقادات اینها را نقد و ردّ میکند. یک بار با ابنتیمیه درگیر میشود و به تهمت های او جواب میدهد و آن را نقد میکند. بار دیگر با آقای عبدالله قصیمی، صاحب کتاب صراع بین الاسلام و الوثنیة، وارد بحث میشود و اشکال بر زیارات و توسّلات و مانند این مباحث را که کتاب قطوری میشود، نقد میکند. خدا آقای مغنیه را رحمت کند! ایشان هم در ردّ این فرقه، کتاب هذی هی الوهابیة را نوشت. اساتید ما، آیت الله مکارم(زیدعزه) و آیت الله سبحانی(زیدعزه)، نیز کوتاهی نکردند.
من این خطر را 25 سال قبل احساس کردم. لذا معتقد بودم که از هر فرصتی باید استفاده کرد. در جامعة الزهراء سالها تدریس داشتم. از سطح شروع کردم تا بحث خارج. البته الآن تدریس نمیکنم و به کار های دیگری میپردازم. یک وقت از من درخواست شد تا برای طلّاب خارجی که میخواهند به تبلیغ بروند، موضوعی کاربردی را درس بدهم که بحث وهابیت را در 25 جلسه مطرح کردم و استقبال خوبی هم شد. سپس این مباحث را تحت عنوان روافد الإیمان إلی عقائد الإسلام (چاپ بیروت) تنظیم کردیم و تا کنون بیش از سی بار چاپ شده است. سپس همین بحث را در بیروت، هم در حوزه خواهران و هم در حوزه برادران، مطرح کردم. یادم نمیرود استادم آیت الله فاضل یکی از پیشکسوتان جدّی مبارزه با وهابیت بود. ایشان دستور داد که همین کتاب را در شش جلد ترجمه کنند تحت عنوان رویکرد عقلانی بر آیین وهابیت. و این هم چندین بار تجدید چاپ شد. به دستور ایشان این کتاب را در حوزه علمیه قم به مسابقه گذاشتند تا طلاب آنرا مطالعه کنند. در حوزههای علمیه سایر شهرها نیز همزمان این آزمون برگزار شد و از آن استقبال خوبی کردند. اینها دلیل بر این است که مراجع حوزه و مسئولین مربوط به این امر اهتمام داشتهاند.
بعد از کتاب روافد الایمان که به چندین زبان هم چاپ شد، به این مسئله بیشتر پرداختم. درس نقد وهابیت کتاب دیگری است که نوشتم و در چهار جلد جیبی به زبان اردو چاپ شد و در یک سال سه بار به چاپ رسید و به کشورهای هند و پاکستان منتقل شد. نامههایی از پاکستان و کشور های دیگر آمد و از ما قدردانی کردند. خود سنیها نیز قدردانی و اظهار کردند که این کتاب برای مقابله با وهابیت بسیار خوب بوده است و کتابی در این موضوع نداشتهاند. بعد از آن کتاب های متعددی مثل کتاب درسنامه وهابیت نوشتیم که کتاب درسی است و به زودی به بازار خواهد آمد. کتاب دیگر، آشنایی با وهابیت است که به نظر من کتاب مرجع حساب میشود و بهزودی در یک جلد قطور وارد بازار خواهد شد، إن شاء الله.
مراکز فرهنگی حوزه مقدّسه اعم از دفتر و سازمان تبلیغات و خود شورای مدیریت در مدارس قم و سایر مراکز فرهنگی در سطح کشور برنامه های خوبی در این زمینه داشتهاند. نشست های متعددی تحت عنوان سلفیه برگزار شده است که مطالب آن هم با عنوان سلفیگری، توسل و مباحثی دیگر چاپ شده است. اینها گامهایی است که تاکنون برداشته شده؛ هر چند توقع ما بیش از این است.
وهابیت، امروز احساس خطر کرده است. آنها زمانی داعیه رهبری جهان اسلام را داشتند، اما امروز چهره منفور آنها برملا شده و در کشور خودشان هم طرفدار ندارند. در کنار شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا، شعار های مرگ بر آل سعود و وهابیت همهجا را فراگرفته است؛ چون مردم اینها را پیاده نظام آمریکا میدانند، بهویژه پس از سکوت در برابر اشغالگران اسرائیل و یورش به بحرین. لذا دست به کار های تبلیغی وسیعی زدهاند و ما باید کار های جدّیتری انجام بدهیم.
: برخی مؤسس وهابیت را ابن تیمیه میدانند و معتقدند که عقاید وهابیت از دل افکار ابن تیمیه بهوجود آمده است و حرکت های فکری پیش از او همچون احمد بن حنبل را حرکتی جدا میدانند ولی از فرمایش شما برمیآید که این جریان ادامه همان جریانی است که عثمانیه و نواصب بنا کردند و بعدها احمد به آن رنگ و لعاب داد و بعد از او، ابن تیمیه مسائلی را به آن اضافه کرد و در دوران محمد بن عبدالوهاب به نام وهابیت تبلیغ شد.
آیه الله نجم الدین طبسی: ابن تیمیه امتداد جریان سلفیه و مروّج و مبلّغ آن است، نه مؤسّس آن. قبل از ابن تیمیه کسانی مثل بربهاری بودند که با این عقاید، فساد های فراوانی را در بغداد راه انداختند. احمد بن حنبل و طرفدارانش نیز در این راه منشأ فسادهایی بودند. در کتاب الکامل فی التاریخ ابناثیر شافعی ده مورد از مفاسد آنان مانند مسجدسوزی، کشتار، آتشزدن بازار و مراکز اقتصادی و مواردی از این قبیل نقل شده که عامل آنها حنابله و سلفیها بودند.
از عبارات او این نتیجه به دست میآید که سلفیها در طول تاریخ عامل ناامنی و فساد در بلاد اسلامی بودهاند. در الکامل فی التاریخ (ص317) در حوادث سال 323ق نقل شده که حنابله به خانه های مردم و مأمورین حکومتی هجوم بردند و به حریم خصوصی تجاوز کردند. در بغداد اوضاع به هم ریخته بود. رئیس پلیس اولتیماتوم داد و ائمه جماعات سلفیان را از مساجد اخراج کردند، اما این اقدام هم به نتیجه ای نرسید. آنها شافعیها را دستگیر و دشمن خدا معرفی میکردند و به دست افراد نابینا میدادند تا به آنان کتک بزنند، تا اینکه خود خلیفه عباسی وارد عمل شد و اولتیماتوم شدیدی به آنها داد و گفت: «شما خیال میکنید که خداوند چهر های مثل چهره های کریه و زشت شما دارد و دارای دست و پاست. شما همه بزرگان را زیر سؤال میبرید، به دوستان علی و رسول الله نسبت کفر میدهید و میخواهید همه پیرو شما و مذهب فاجر شما بشوند؟ شما زیارت قبور ائمه را بدعت و زائرین را بدعتگذار میدانید؛ در حالی که خودتان قبر گمنامی را زیارت میکنید و برای آن کرامات میتراشید و دستور میدهید که مردم به زیارت آن بیایند». خلیفه عباسی قسم خورد که اگر دست از این انحراف برندارند آنان را آواره ساخته، شمشیر بر گردنهایشان بنهد و خانههایشان را به آتش بکشد. این سخنان مربوط به سیصد سال قبل از ابن تیمیه است.
پس این پیچک انحراف قبل از ابن تیمیه نیز وجود داشت. متأسفانه حنابله اینگونهاند، اما مذاهب دیگر چنین نیستند. احمد بن حنبل با نواصب رابطه بدی نداشت. با متوکل عباسی که همه او را ناصبی میدانند، روابط خوبی داشت. هیچیک از خلفا قبر امام حسین(ع) را خراب نکرد، ولی این ملعون چندین بار آن را خراب کرد. در نامه های احمد بن حنبل آمده است که: «من در نماز شب شما را دعا میکنم. دین از بین رفته بود و تو دین را برگرداندی». گویا دین در عقاید احمد بن حنبل خلاصه شده است!
احمد بن حنبل در لعن یزید هم احتیاط میکند و میگوید که من هیچگاه مسلمانی را لعن نکردهام و یزید هم یک مسلمان است! او با جوزجانی ناصبی نامهنگاری کرد و حریز بن عثمان حمصی را تأیید میکرد. حریز امام جمعه حمص بود و روزی 140 مرتبه امام علی(ع) را لعن میکرد و میگفت که سیصد حدیث در این زمینه دارد. او در پیام شفاهی به یکی از محدثین میگوید که چرا از موسی بن عبیدالله عبسی حدیث نقل میکنی؛ در حالیکه به معاویه ناسزا میگوید؟ مقصودش این است که اگر کسی به معاویه بد بگوید، ضعیف است، ولی بدگویی به علی خوب است.
حالا به عقب برگردیم: احمد بن حنبل طبق نقل کشّی از نوادگان ذو الثدیه است. او نظریهپرداز خوارج بود که به دست امام علی(ع) در جنگ نهروان به هلاکت رسید. کیست که نداند جریان خوارج را که از بدترین نواصب بودند، خود معاویه حمایت میکرد؟ کیست که معاویه را نشناسد و نداند که او با آل رسول(ع) بلکه با خود رسول الله(ص) مشکل داشت؟
بنابراین به نظر من تفکر ابن تیمیه امتداد یک جریان است که فراز و نشیب دارد؛ همانطور که پیروان مذهب اهل بیت(ع) فراز و نشیب داشتند، نه همیشه ضعیف بودند و نه همیشه قوی. گاهی حکومتی مثل متوکل پیدا میشد که از پیروان ابن تیمیه حمایت میکرد و امروز هم اکثر حکومت های بلاد اسلامی از اینها حمایت میکنند؛ مثل صدام که اینها را در عراق و کشور های دیگر آورد و اساس آنها را در این زمان آل سعود بنا کرد.
: میدانیم که بعد از آمریکا، عربستان بیشترین کمک را به وهابیت کرده است. بهنظر شما دلیل حمایت آل سعود از آنان چیست؟
آیه الله نجم الدین طبسی: ببینید، آمریکا همان سیاست انگلیس را حتی پر رنگتر ادامه میدهد؛ سیاست انگلیس، «تفرقه بینداز و حکومت کن»، است، ولی سیاست آمریکا این است که تفرقه بینداز و نابود کن. وجود اسرائیل که الآن مورد حمایت آمریکاست، برای رسوایی آن کافی است. دیگر لازم نیست علناً مسلمانکشی راه بیندازد، بلکه از افرادی حمایت میکند که آنها این اهداف ننگین را دنبال کنند. خود آمریکا نمیتوانست بعد از سقوط صدام ظرف کمتر از ده سال، حدود دو هزار مسجد و حسینیه را در عراق خراب کند؛ چون دنیا تحریک میشد و واکنش نشان میداد، اما بهراحتی به کمک وهابیان توانست این کار را بکند. آیا در فلسطین اشغالی که بیش از شصت سال تحت اشغال است، میتوانست شصت مسجد را خراب کند؟ نمیتوانست، ولی به راحتی از طریق آل سعود در بحرین در مدت شصت روز، بیش از 180 مسجد تخریب شد و بیش از صد زن و دختر ربوده شدند. در اسرائیل این حوادث رخ نداده است. البته این سخن به معنای حمایت از جنایات صهیونیسم نیست؛ مقصود این است که آل سعود نیرو های پیادهنظام آل یهود است. در واقع این دولتها کارمند و مواجب بگیر آمریکاییها هستند. امروز سیاست سفارتخانه های آمریکا این است که مسلمین را به جان هم بیندازند و وهابیت بهترین مجریان مقاصد آنها هستند.
: آل سعود نشان داده است مثل خود عبدالعزیز که مؤسّس این حکومت است، هرگاه منافعش اقتضا کند، از اصول دست میکشد. در سال 1320ق وقتی حکومت تشکیل داد، اولین کسانی که قیام کردند، همان اخوانیها و لشکر خودشان بودند؛ چون از اصول آنها خارج شده بود. او سعی کرد که دل مسلمانان دیگر را به دست بیاورد تا حکومت آنها را بر حجاز به رسمیت بشناسند. در وضعیت کنونی هم میبینیم که آنها در بحرین حرکت جدّی علیه شیعیان نداشتند، ولی ناگهان در بحبوحه انقلاب های اخیر و بیداری اسلامی، آنها فرصت را غنیمت شمردند و وارد عرصه شدند تا اهدافی مانند قتل عام شیعیان جزیرة العرب را دنبال کنند که سالها مدّ نظر داشتند و محمد بن عبدالوهاب نیز آن را در دل میپروراند و در این راه تلاش بسیاری کردند. نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟
آیه الله نجم الدین طبسی: من نمیخواهم وارد مباحث سیاسی بشوم؛ هر چند این سیاست نیست، بلکه عین دیانت است، ولی نکته این است که تشیعزدایی در منطقه خلیج فارس و بهخصوص در بحرین امر تازه ای نیست، بلکه طرح بن بندر است. این طرح همانند طرح شهرکسازی صهیونیست است که در صدد جمعآوری یهودیان و انتقال آنها به فلسطین اشغالی است. دقیقاً مانند همان طرح است. بنده به دقت طرح آنها را مطالعه کردم و عملکردهاشان را دیدم. بحرین به عنوان نمونه ای از کل شیعه بود که الآن هفتصد هزار شیعه دارد.
اینها از مدتها قبل برای تغییر وضع فعلی بحرین که اکثریت با شیعیان است، تحت عنوان طرح بندر با پول های کلان، وهابیها و سلفیها را از خارج، وارد بحرین میکنند و در همان فرودگاه کلید خانه و گذرنامه بحرینی به آنها میدهند، کار هم میدهند. از نزدیک شهرکهایشان را دیدهام. خانه های مدرن و زیبایی برایشان ساختهاند، ولی شیعهها در خانه های فرسودهاند و کار ندارند. پست های کلیدی را به این وهابیها دادهاند. در منامه، همه خارجیها و اتباع بیگانه گذرنامه بحرینی دارند؛ درحالیکه بحرینی کمتر میبینید. شیعه در بحرین با چنین وضعیتی مواجه است. طبیعی است که دردمند باشند و آنها هم مثل بقیه حق و حقوقی دارند و در جریان بیداری اخیر جهان اسلام، آنها هم به پا خاستهاند. آل سعود وقتی این خیزش را دید، تحت عنوان سپر جزیره نیرو پیاده کردند. هدف آنها مردم نیست، بلکه حفظ تاج و تخت آل خلیفه است. آل خلیفه خودش بحرینی نیست، بلکه اهل کویت است. آلخلیفه بهدلیل اختلافاتی که با قبایل دیگر داشتند، قهر کردند و دویست سال قبل به بحرین رفتند و آنجا را اشغال کردند و به قبایل دوسری در سعودی که اصلاً بحرین را ندیده بودند، گذرنامه بحرینی دادند.
بههرحال، مسئله مبارزه با تشیع و شیعهزدایی درمنطقه چیز جدیدی نیست. آنها از گذشتهها کارها و خرج های بسیاری کردند، اما معمولاً تیرشان به سنگ خورده است؛ چون تشیع در منطقه ریشهدار است. نصف جمعیت کویت شیعه است. من در امارات خانواده های شیعه ای را دیدهام که صد تا دویست سال در آنجا زندگی کردهاند و به آنها شناسنامه ندادهاند و شرط کردهاند باید سنّی بشوند؛ حال آنکه وقتی کسی از آن سوی مرز میآمد، به او شناسنامه میدادند.
درآمد اصلی آل سعود از نفت است و نفت از شهرهای دمام و منطقه شرقیه که شیعهنشین است، استخراج میشود. نفت آنها به همهجا رسیده، اما مردم شهر نفتخیز که شیعهاند، از آن بینصیب ماندهاند. در فیلمی از یک شاهزاده نشان میداد که در یک مجلس فحشا، بیست بسته یک میلیون دلاری را بر سر یک فاحشه ریخت. وهابیان از یک طرف درآمد های نفتی را اینگونه خرج میکنند و از طرف دیگر شیعیان شهر های نفتخیز با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند. حتی اعتراض خود سنیان هم بلند شده بود که اموال مسلمین چگونه بهدست سلفیها خرج میشود!
من وهابیت معتقدی را بدین معنا که واقعاً به مذهبش پایبند باشد، نمیشناسم. وهابیتِ امروز، وهابیتِ حکومتی است که اگرحکومت به اینها بگوید یهودی بشوید، یهودی میشوند و اگر بگوید بیدین بشوید، بیدین میشوند. اگر آنان واقعاً به مذهبشان پایبند باشند، چرا در شصت و اندی سال که از اشغال فلسطین میگذرد، حتی یک گلوله برای کمک به فلسطین ارسال نکردند؟ ولی میبینیم که در قیام یمنیها، هواپیما های آل سعود شهر صعده را بمباران میکنند و بسیاری از آنها را میکشند و یا در بحرین نیرو پیاده میکنند و آنجا را اشغال میکنند! چه جنایاتی که مرتکب نمیشوند! پس وهابیتِ امروز، وهابیت حکومتی است. اینها در واقع نوکران شیطان بزرگ هستند و آمریکا هرچه بگوید، همان است.
یکی از علمای سنی یمن نویسنده کتاب فقه الآل است. او حتی یک روز هم زیدی نبوده است. این عالم یمنی از مذهب قبلیاش برگشته و الآن در آستانه شیعه شدن است؛ تشیع عالمانه، نه از روی احساسات. ایشان میگفت انتشار تشیع و گسترش تشیع بسیار زیاد است، آنهم در میان جوان های سلفی و وهابی. علتش را پرسیدم. گفت اینها دیدند که جریانات همه به ناکجا آباد میرسد. بعد حرکت سلفی را دیدند و مجذوب آنها شدند و دیدند که در آنجا هم خبری نیست.
صندوقهای بستهبندی شده به خانه امام جماعت وارد میشد که روی آن نوشته بود القرآن الکریم، اما داخل آن مشروبات الکلی بود. میگویند که ما تحقیق کردیم و دیدیم که سلفیگری چنین است، حالا میخواهیم تحقیق کنیم که شیعه چه میگوید؟ میبینندکه واقعیت اینجاست و با فطرت مطابقت دارد. حالا گروه گروه دارند شیعه میشوند، علیرغم اشتباهکاری بعضی از شیعهها. او میگفت که شما برنامه ندارید، ولی گرایش به تشیع زیاد است. سند این مذهب محکم است؛ چون سندش امام جعفر صادق(ع) و حضرت مهدی(ع) است.
من قصه ای را نقل کردم که برایش تازگی داشت. گفتم: در ایام حج همراه آیت الله میلانی و حجتالاسلام شیخ محسن وحید سوار ماشین شدیم. راننده گفت: «خانه ای در عربستان سعودی نیست، مگر اینکه یک یا دو شیعه داشته باشد. ماهواره های المنار، الکوثر و … به داخل خانهها رفته است». آنگاه راننده گفت: «پسر یکی از همکارانم که وهابی است، فوت کرد و مجلس فاتحه ای داشت. پس از پایان فاتحه مرا به صرف شام در باغ خودشان دعوت کرد که در بیرون از شهر بود. وقتی وارد باغ شدم، دیدم حدود دویست نفر از جوانها با ریش های بلند و چفیه های قرمز، در آنجا حضور دارند. اتفاقاً آن شب مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم(ع) بود. دیدم یک صندلی آوردند و یکی از همان ریش بلندها منبر رفت و مصیبت امام کاظم(ع) را خواند که منقلب شدند بعد هم دعا و توسل شد و به احترام امام کاظم(ع) سفره انداختند و از کسی که باعث تشیع اینها شده بود، یاد کردند و به یادش فاتحه خواندند. خواستم فیلمبرداری کنم، گفتند ما تقیه میکنیم. ما همه کارمند و استاد دانشگاه هستیم و اگر به شیعه شدن ما پی ببرند، ما را از کار برکنار و اذیت میکنند».
در حال حاضر، سلفیگری و وهابیگری چنین وضعیتی دارد. مطمئن باشید که شمارش معکوس شروع شده است و زنگ خطر در خود سعودی زده شده است. حرکت سریع اینها مثل حرکت سریع مگس است. هرگاه مگس سریع به دور خودش چرخید، بدانید که از بین میرود. نویسنده کتاب قرائة فی کتب العقائد الحنابلة نموذجاً که در خود سعودی است، در کتاب خود مینویسد: «اگر خشونت و نصب هست، از وهابی است. کشتار، غلوّ، تجسیم، تشبیه و ترور، از وهابی است» و بعد وهابیان را مایه آبروریزی اسلام معرفی میکند. این نویسنده زیدی نیست و حنبلی است و با ایشان مصاحبه هم کردند. نویسنده کتاب هذی هی الأغلال عبدالله قصیمی است. قصیمی علیه شیعه کتاب نوشته و کتابش هم رایج بود. بن باز در سفرهایش او را با خود این طرف و آن طرف میبرد، اما این شخص از مذهب خود برگشت. کتاب های البروق النجدیة، الثورة الوهابیة، الصراع بین الإسلام و الوثنیة و مانند آن تألیف او است. کتاب آخر خیلی مهم بود و آیت الله امینی این کتاب را نقد کرد و آبرویی برای شخص نویسنده نگذاشت. اما با این اوصاف نویسنده آن از مذهب خود برگشت و کتاب هذی هی الأغلال را نوشت و اسم کتاب اشاره دارد که ایشان غل و زنجیر را همین تفکرات وهابیت میداند. میگوید فرهنگ شما وهابیان، فرهنگ ضد اسلامی است. برای مثال، وهابیها میگویند که اگر آب کم و تعداد جمعیت زیاد بود، در داخل ظرف بول کنند تا آب زیاد شود و همه بتوانند وضو بگیرند. آیا این فقه است؟ این چه فرهنگی است؟ این عقاید را به اسم اسلام منتشر میکنید. پس از آنکه این فرد از دین خود برگشت، علیه او کتاب مینویسند و او را کافر میشمرند.
: سلفیها میگویند که منظور از گذشته و سلف همان صحابه است. این به چه معناست؟
آیه الله نجم الدین طبسی: وهابیها میگویند سلفی هستیم؛ یعنی پیرو گذشتهها هستیم. اینکه گذشتهها، صحابهاند یا تابعین یا تابع تابعین یا فقهای قدیم، تعبیرات متفاوتی دارند. عمدتاً منظورشان صحابه است. اگر منظور صحابه باشد، از آنها سؤال میکنیم که حضرت علی(ع) نه بهعنوان خلیفه و وصی پیامبر(ص)، دستکم از صحابه بوده است؟ در چه چیزی پیرو علی(ع) هستید؟ نهتنها پیروی نمیکنند، بلکه آن حضرت را در کتابهایشان سبّ میکنند. حسن بن فرحان مالکی خطاب به وهابیان میگوید که شما در کتاب های تاریخ خود که در دبیرستانهای سعودی تدریس میشود علی(ع) را فردی متکبر میدانید و به او جسارت و از معاویه تجلیل میکنید. در واقع اهل بیت(ع) را از صحابه نمیدانند؛ زیرا سبّ و قتل اهل بیت(ع) را جایز میدانند و از قاتلشان هم قدردانی میکنند. شافعی و دیگران میگویند که همه مسلمین اتفاق دارند که ابن ملجم مجتهد است و او به هر ترتیب، ثواب برده: «تأول فأخطأ». از آنها میپرسیم که چرا ابولؤلؤ و نیز قاتل عثمان این مقام اجتهاد را ندارند؟ چرا ابو لؤلؤ را مجوس میشمارند؟ مجوسی در مدینه چهکار میکرده است؟ مگر پیامبر(ص) نفرمودند که من غیر مسلمان را بیرون کردم. این خود ثابت میکند که خلیفه بیکفایت است و به فرمایش پیامبر(ص) عمل نکرده است. چطور میشود که عبدالله، قریشی است، اما أبولؤلؤ، ایرانی و مجوس؟ میگویند ابولؤلؤ غلام مغیرة بن شعبه بود و بهدلیل تبحرش در نجاری و چند حرفه دیگر نزد مغیره کار میکرد. آیا همه قاتلانِ عثمان، مجوس بودند؟
: بنابراین آنها صحابه را در افرادی خاص منحصر میدانند؟
آیه الله نجم الدین طبسی: بله، کاملاً درست است. دین آنها، دین معاویه و خطشان، خط معاویه و عملکردشان، عملکرد معاویه است. چرا زوار امام حسین(ع) را جهانگرد نمیدانند؟ آیا جهانگردی ممنوع است؟ هر ساله میلیونها جهانگرد به مسافرت به کشور های مختلف میروند. آیا زوار امام حسین(ع) دستکم بهاندازه توریست و جهانگرد امنیت ندارند؟ چرا این زوار باید درخطر باشند؟ اگر دنبال محو شرک هستند، چرا مراکز عبادت بتپرستها را نابود نمیکنند، اما بارگاه امامینِ سامرا را منفجر میکنند؟ آیا با قبور مشکل دارند، چرا قبر خلیفه اول و دوم را خراب نمیکنند؟ معلوم میشود که مشکل آنها با قبر نیست؛ با صاحب قبر مشکل دارند. سلف آنها ائمه(ع) را به شهادت رساندند و نوچههایشان شیعیان را میکشند!
نویسنده الغارات ـ که ظاهراً زیدی است و در سال283ق وفات یافته یعنی 1200 سال قبل ـ در دو جا دستورالعمل معاویه را به فرماندهان آدمکش آورده؛ از جمله در صفحه 320 نقل کرده که معاویه شخصی را به عراق میفرستد و دستور میدهد اگر به شهر هیت رسیدی و کسی در آنجا بود، او را بکش و هرگاه به روستای شیعهنشین رسیدی، آن را خراب کن و هر شیعه را که دیدی، بکش و اموالشان را غارت کن.
نویسنده الغارات باز در صفحه 382 کتاب خود، جریان بسر بن ارطاة را نقل کرده که از طرف معاویه حرکت کرد تا به مدینه رسید و خانههایی را که شیعیان علی(ع) در آنها ساکن بودند، آتش زد و این به دستور معاویه بود.
اقدامات جنایتکارانه وهابیت کپیبرداری از جنایات معاویه است. یکی از شیعیان ساکن در جزایر ایران نقل میکرد که نیمهشب درب خانهام را از بیرون قفل کردند و به داخل خانه من آتش انداختند و زن من هم حامله بود، به این جرم که برای امام حسین(ع) عزاداری کرده بود. شخص دیگری نقل میکرد: تعدادی از جوان های شیعة هزاره افغانستان سوار بر اتوبوس بودند. در بین راه طالبان آنها را پیاده کردند و سرشان را بریدند و گفتند این هدیه برای الله یاری است که مدیر شبکه اهل بیت(ع) است. آیا باید تاوان یک شبکه ماهوار ه ای را ـ که احتمالاً برنامههایش از امریکا و یا کشور های اروپایی منتشر میشود و برخلاف روش ائمه ما سخن میگوید ـ چند جوان شیعه افغانستان بپردازند؟ قطعاً اهل تسنن اینگونه نیستند. هرچند ما با اهل سنّت نقاط اختلاف داریم، ولی نقاط اشتراکمان خیلی زیاد است. ما سالها با سنّیها زندگی کردهایم. گاهی آنها برای عزاداری ما مکانی را در اختیار ما میگذاشتند. خود من در لبنان در خانه یک سنی منبر رفتم. در ایران سنیها در مجالس عزاداری ما شرکت میکنند. اهل سنّت، حبّ اهل بیت(ع) را جزء دینشان میدانند. همایشی زیر نظر نمایندگی مقام معظم رهبری(حفظه الله) در امور اهل سنّت در سیستان و بلوچستان برگزار شد و همه حاضران قطعنامه را امضا کردند که اهل بیت(ع) را قبول دارند و هر کس اهل بیت(ع) را قبول نداشته باشد، کافر است. و هنوز هم قطعنامه آنها هست.
اما وهابیها اینگونه نیستند. این جریان چیزی جز ادامه جریان امویها نیست. اینها با اهل بیت(ع) مشکل دارند. ابوریحان بیرونی میگوید: آنها در روز عاشورا کاری با امام حسین(ع)کردند که هیچ حکومتی با اشرار چنین برخوردی نداشت و خط نواصب دنبالهروی همان خط اموی و قاتلان فرزندان رسول الله(ص) است. در جلسه ای که برای مبلغین حج برگزار شده بود، یکی از طلّاب پاکستانی گفت که اهل سنّت هم مخالف وهابیها هستند و آنها را قبول ندارند.
جریان وهابی و سلفیگری، با اهل سنّت جداست. آنها نباید فریب بخورند و باید مراقب باشند. یک وهابی جاسوس است. به فرمایش امام خمینی(ره) مراکز وهابیت در جهان کانون فتنه و جاسوسیاند، هیچ دولتی با جاسوس و خرابکار کنار نمیآید. به قول مقام معظم رهبری(حفظه الله)[2]: دشمنان، وهابیت را برای ضربهزدن به اسلام ایجاد کردهاند. بنابراین دشمنی وهابیان فقط با شیعه نیست، بلکه باهمه بلاد مسلمین مشکل دارند.
: روحانیت و حوزه در نقد وهابیت چه سیاستی را در پیش بگیرد؟ برای این مجله که در نقد وهابیت است، چه پیشنهادهایی دارید؟ آیا باید روش تدافعی داشت و یا روش تهاجمی؟ بعضی معتقدند که فقط نباید به ابن تیمیه انتقاد کرد، بلکه باید فراتر رفت و ریشه این فرقه را بررسی کرد؟
آیه الله نجم الدین طبسی: ما باید عقاید اینها را به چالش بکشانیم. باید شفاف بپرسیم که آیا شما مسلمان هستید؟ آنها میگویند خداوند عزّوجل قبل از اینکه خودش را خلق کند، اسب را خلق کرد و خودش را از عرق اسب به وجود آورد![3] آیا کسیکه چنین عقیده ای دارد، مسلمان است؟ مسیح و یهود هم چنین عقیده ای ندارند. آیا این خدایی که آنها ترسیم میکنند، خدای مسلمین است یا خدای آل سعود؟ از آنها باید خواست که پیامبر را معرفی کنند. میگویند عصای شاگرد ابن عبدالوهاب از پیامبر بالاتر است! باید آنها را اینگونه به چالش بکشانیم. باید مسلمانی و عقایدشان را زیر سؤال ببریم!
یکی از علمای قبطی مصر در مصاحبه ای مسلمین را به چالش کشانده و به استناد به سخنان سلفیها، ثابت کرده که حضرت عیسی(ع) از حضرت محمد(ص) بالاتر بوده است. متأسفانه یکی از علمای الأزهر که به جلسه عذرخواهی کشیش های کلیسا رفته بود، نتوانسته بود جواب بدهد. دلایل و استنادات این شخص قبطی، همه برگرفته از آموزه های وهابی است. شبکه المستقله لندن که وابسته به وهابیت است و از سوی خود سعودیها حمایت میشود، سعی در نشر همین افکار غلط دارد. دو سال پیش این شبکه به صوفیها و سنی های مصر حمله کرد و انصافاً سنی های مصر بهخوبی از عهده دفاع برآمدند.
امیدوارم امت اسلام و بالأخص پیروان مکتب اهل بیت(ع) در ادای رسالت خود که همان تبیین حقایق و روشنگری و جلوگیری از نشر مذهب پوشالی و ساختگی وهابیت است، موفق و مؤید باشند.
[1]. بحار الانوار، ج 33، ص 165.
[2] . «از اول وهابیت را برای ضربه زدن به اسلام و ایجاد پایگاهی مثل اسرائیل در بین جامعه مسلمانها به وجود آوردند؛ همچنانکه اسرائیل را برای اینکه پایگاهی علیه اسلام درست کنند، به وجود آوردند. استکبار جهانی از طریق به وجود آوردن وهابیت سعی کرده است در داخل جامعه اسلامی، مرکز امنی برای خود ایجاد کند» (بیانات در دیدار جمعی از روحانیون، ائمة جمعه و اساتید حوزههاى علمیه اهل سنّت، 5/10/1368 ر.ک:)
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2237
[3]. رجوع شود به کتاب فرحان المالکی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.