مقاله ای از «ذرایع البیان فی عوارض اللسان، آیت الله العظمی شیخ محمّد رضا طبسی نجفی (ره)»؛ مترجم: «محمد علی مروجی طبسی».

«منبع: ذرایع البیان فی عوارض اللسان، آیت الله العظمی شیخ محمّد رضا طبسی نجفی (ره)، ص ۱۰ـ ۲۰[۱]

«از محتوای برخی روایات استفاده می شود که ارزش سکوت بیش از سخن گفتن است. زیرا مفاسد و پیامدهای منفی که از سخن گفتن ناشی می شود، بیش از مفاسد سکوت است. مانند این روایت از پیامبر (ص): «بلاء الانسان من اللسان» (بلای انسان ناشی از زبان اوست)، یا روایت امام صادق (ع): «لایزال الرجل المؤمن محسنا مادام ساکتا فاذا تکلّم کتب محسنا او مسیئا» (جامع الاخبار ۹۳) «مؤمن مادامی که ساکت است، نیکوکار است (و برایش حسنه نوشته می شود) امّا هنگامی که سخن می گوید ممکن است محسن یا معصیت کننده باشد». و یا روایت امام باقر (ع): «حضرت داود (ع) به فرزند سلیمان (ع).. یَا بُنَیَّ، عَلَیْکَ بِطُولِ الصَّمْتِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ، فَإِنَّ النَّدَامَهَ عَلَى طُولِ الصَّمْتِ مَرَّهً وَاحِدَهً خَیْرٌ مِنَ النَّدَامَهِ عَلَى کَثْرَهِ الْکَلَامِ مَرَّاتٍ..» (قرب الاسناد ۶۹) «ای فرزندم! سکوت طولانی داشته باش مگر آنکه کار خیر باشد. همانا پشیمانی حاصل از یکبار سکوت طولانی، بسیار بهتر از پشیمانی حاصل از سخن گفتن بسیار است..» از مجموعه از دسته از روایات فهمیده می شود که سکوت برتر از سخن گفتن است. اما از دسته دیگر روایات استفاده می شود که سخن گفتن بهتر از سکوت و خاموشی گزیدن است. مانند روایت امام باقر (ع) از امیر المؤمنین (ع): «قِوَامُ الدِّینِ بِأَرْبَعَهٍ بِعَالِمٍ‏ نَاطِقٍ‏ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ..» ‏(بحار الأنوار ‏۲: ۶۷)‏ «قوام و اساس دین بر چهار پایه است: عالم سخنگو که با سخن گفتنش علمش را به کار می اندازد، ثروتمندى که ما زاد دارائى خود را از اهل دین دریغ نکند، فقیرى که آخرتش را بدنیا نفروشد، نادانى که از تحصیل علم تکبر نورزد..» و یا روایت نصیحت رسول خدا (ص) به آن اعرابی که فرمود: «… لا یزال لسانک رطبا من ذکر الله» (مکارم الاخلاق ۳۱۱) «پیوسته زبانت مشغول ذکر خدا باشد» آنچه از مضمون این دسته از روایات استفاده می شود، رجحان و برتری سخن گفتن بر سکوت است. حال با توجّه به این دو دسته از روایات (به ظاهر متعارض) این سؤال مطرح می گردد که چگونه می توان میان این روایات جمع نمود؟ طریقه و مقتضای جمع میان این دو دسته از روایات این است که بگوییم حکم سخن گفتن و سکوت بر حسب ‏احکام خمسه (وجوب، استحباب، اباحه، کراهت، حرمت) متفاوت است. (هر کدام از سخن گفتن و سکوت ممکن است واجب، مستحبّ، مباح، مکروه و حرام باشد) یعنی کلام قابلیت دارد که خیر یا شر را ایجاد نماید. مانند ‏سرمایه ای که عقل و انسانهای عاقل حکم می کنند باید آن را در مقام تجارت حفظ و در جای درست مصرف نمود. بلکه عقل مانند تاجری ‏است که فرمان می دهد سرمایه این جهان در راه آخرت (کسب ثواب و دفع عقاب) مصرف گردد. شاهد این جمع روایتی است که عبد الله بن سنان از امام صادق (ع) نقل نموده است::‏ «وَ سُئِلَ (ع) عَنِ الْکَلَامِ‏ وَ السُّکُوتِ‏ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ فَقَالَ ع لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا آفَاتٌ..» (احتجاج طبرسی۲: ۳۱۵) «از امام صادق (ع) سؤال شد: کلام و سکوت، فضیلت کدامیک بیشتر است؟ حضرت در پاسخ فرمود: “هر یک از سخن و سکوت دارای آفاتی است. اگر هر دو عاری از آفت و آسیب باشند، در این صورت سخن بهتر از سکوت خواهد بود. عرض شد: چگونه؟ فرمود: زیرا خداوند انبیاء و اوصیاء را همراه با سکوت نفرستاده است بلکه آنان را فرستاده تا سخن بگویند (فرستادن انبیا و اوصیا و عملی شدن مأموریت ایشان با سخن گفتن امکان پذیر است) نه کسی با سکوت مستحقّ بهشت می شود و نه کسی با سکوت مستوجب ولایت الهی می گردد و نه با سکوت، از آتش ایمن می گردد و نه با سکوت از غضب خدا دوری می شود. همه این موارد به سبب کلام و سخن است که حاصل می شود. من نمی توانم خورشید را با ماه برابر کنم و آن را یکسان انگارم. تو فضیلت سکوت را به کمک سخن گفتن توصیف و بیان می کنی و نمی توانی فضیلت سخن گفتن را با سکوت بیان نمایی!»

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *