.
مقدمه:
.
در واپسين سالهاى سده هفتم هجرى قمرى، جهان اسلام، بهويژه سرزمين «شام» ، با يورش فكرى خشن و بىرحمانه يكى از افراد به اصطلاح مسلمان، روبهرو شد.
اين شخص، (ابن تيميه) انديشههاى باطل و منحرف خود را در همهجا پراكنده ساخت، و اگرچه بسيارى او را نصيحت كردند و دوست و دشمن به او هشدار دادند، ولى از گمراهى خود دست نكشيد؛ به ناچار علما و فقهاى مذاهب مختلف اسلامى در مقابلش ايستادند و بر او سخت گرفتند و او را از جامعه اسلامى طرد كردند. سرانجام، اين مرد زندانى شد و در همانزندان نيز درگذشت.
«
شمس الدين ذهبي » ، نويسنده كتاب «ميزان الاعتدال» ، از دانشمندان معاصر «ابن تيميه» ، از كسانى بود كه وى را نصيحت كرد و در نامهاى به او نوشت:
. . . اى مرد تو را به خدا قسم، دست از سر ما بردار! تو بس زبانريز و اهل مشاجرهاى، و آرام و قرار ندارى. از شبههافكنى در دين بپرهيز، زيرا پيامبرت اينگونه پرسشها را نازيبا مىشمرد و آن را عيب مىدانست. . . .
پرگويى، هرچند درباره حلال و حرام باشد، قساوت قلب مىآورد؛ چه رسد به اين سخنان كفرآلود كه قلب را مىميراند. . . .
كسى كه از تو پيروى كند، خيلى بيچاره است؛ زيرا در آستانه انكار خدا و از كف دادن ايمانش قرار مىگيرد؛ بهويژه اگر دين و دانشش كم باشد.
بيشتر پيروان تو، افرادى هستند دست و پا بسته و كمعقل! يا بىسواد، دروغگو و كودن! يا بيگانهاى خموش و پرفريب يا فردى صالح، ولى خشكمغز و نادان. . . .
اى مسلمان، از خر شيطان پياده شو؛ تا كى مىخواهى از هواى نفست پيروى كنى و با مردان نيك، دشمنى ورزى؟ ! تا كى مىخواهى به پيروى از هواى نفست، نيكان را خوار شمارى؟ ! تا كى مىخواهى، هواى نفست را بزرگ شمارى و بندگان خدا را كوچك؟ ! تا كى مىخواهى با هواى نفست، دوستى و همنشينى كنى و با پرهيزكاران دشمنى ورزى؟ ! سوگند به خدا، آنگونه كه سخنان خود را مىستايى، هرگز احاديث صحيحين را نمىستايى! اى كاش احاديث صحيحين از دست تو در امان باشند، بلكه تو، هميشه به آنها يورش مىبرى و آنها را تضعيف و نابود مىكنى، يا تأويل و انكار. . . . ١
با مرگ ابن تيميه، انديشههاى باطل او فروكش كرد، ولى برخى از شاگردانش كوشيدند تا راه وى را ادامه دهند و مذهبش را ترويج نمايند. البته تلاش شاگردان او به شكست انجاميد و در ميان مسلمانان، اثر چندانى نداشت تا اينكه «محمّد بن عبدالوهاب» با همپيمانى و پشتيبانى نظامى «محمد بن سعود» ، راه ابنتيميه را ادامه داد. سرانجام، او دعوت خويش را آشكار ساخت و جهان اسلام را به كفر متهم كرد. وى به مسلّمات دين پشت پا زد؛ به اعتقادات مسلمانان يورش برد؛ محرّمات را زير پا گذاشت؛ خون فراوانى ريخت و هزاران انسان بىگناه را به كام مرگ فرستاد.
جهان اسلام دوباره احساس خطر كرد و براى دفاع و مقاومت، مهيا شد و مسلمانان، خود را براى رويارويى با وضعيت اضطرارى، آماده كردند. نخستين كسانى كه در برابر او ايستادند، پدر و برادرش بودند. برادر او، «شيخ سليمان» با نوشتن كتابى، نادرستى عقايد برادر را تبيين كرد و درباره عقايد او به مسلمانان هشدار داد و از آنان خواست تا در برابر تاختوتاز فكرى برادرش بايستند. سپس از سوى دانشمندان همه مذاهب اسلامى، براى مقابله با اين جريان، جنبشى همگانى و علمى شكل گرفت. بسيارى از علما با دليل و برهان ثابت كردند كه سخنان محمد بن عبدالوهاب نادرست و انديشههاى او، باطل و نارواست.
اكنون نيز بر هر مسلمانى لازم است تا به سهم خود، در برابر اينگونه جريانها بايستد و نادرستى مبانى فكرى و خطاهاى اعتقادى ايشان را به تصوير كشد و انحرافاتشان را از اسلام، آشكار كند.
نويسنده نيز، به عنوان يك طلبه حوزه علميه و فردى مسلمان، بر خود لازم ديد با برگزارى كلاسهاى درس و ايراد سخنرانى، به وظيفه شرعى خود عمل كرده، به مقابله با اين جريان ويرانگر بپردازد تا نسل جديد را از اين جريان باطل آگاه و از گزند آن دور كند و جوانان را با وظيفه دينى خود، كه همان ريشهكن كردن اينگونه افكار است، آشنا سازد.
اين كتاب، مجموعهاى از سخنرانىهاى نگارنده در همين زمينه است و خواننده عزيز با مطالعه آن، به نكات ارزنده زير، پى خواهد برد:
١. نقد و بررسى احاديث و روايات مورد استناد وهابيت؛ اثبات نادرستى افكار و انديشههاى اين جماعت؛ بيان ديدگاههاى علما درباره اين روايات و سرانجام، اثبات ضعف سند اين احاديث.
به اين ترتيب، راهى براى وهابىها باقى نمىماند تا روايت و حديثى را دستاويز خويش قرار دهند.
٢. اين نوشتار، نسبت به ديگر كتابهاى نوشته شده درباره وهابيت، اين ويژگى را دارد كه براى بيان ناروايى ادعاهاى اين جماعت، از نمونههاى تاريخى فراوانى بهره گرفته است.
البته افتخار واقعى را از آن نويسندگان بزرگى، همچون مرحوم «امين» نويسنده كتاب «كشف الارتياب» و علامه «امينى» نويسنده «الغدير» مىدانم كه سعى و تلاش زيادى براى اثبات نادرستى افكار وهابيت، به كار بستند.
٣. در اين نوشتار، بيشتر به مواردى اشاره كردهام كه وهابىها نسبت به آن حساسيت زيادى نشان مىدهند؛ مانند: زيارت قبر پيامبر (ص) ، قصد سفر براى زيارت، زيارت قبور، تبرك و دست ماليدن به قبر و ضريح، تبرك به آثار اسلامى، نماز و دعا در كنار قبور، روشن كردن چراغ در كنار قبر، نذر، شفاعت، سوگند به غير خداوند و برگزارى مراسم جشن در ايام ولادت.
اعضاى ستاد امر به معروف كشور « سعودي » كه براى مناظره با زائران خانه خدا آموزش ديدهاند، فقط درباره مسائل پيشگفته با زائران گفتوگو مىكنند و هرگز درباره اشغال صهيونيستها، نقشههاى شيطانى اسرائيل در منطقه و جهان، رفتار دشمنانه آمريكا در برابر مسلمانان يا حوادث مهم جهان اسلام، مانند افغانستان، سودان، الجزاير، مسلمانان آلبانى و بالكان، سخنى به ميان نمىآورند.
در پايان از دوست عزيزم، محقق فرزانه استاد «علي شاوي » قدردانى مىكنم كه نكات ارزشمندى را به اين نوشتار افزودند.
براى اين توفيق، خداوند را سپاس مىگويم؛ همانا او صاحب همه نعمتهاست.
.
وهابيت در ترازوی نقد
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.