روايات تفسير نورالثقلين و تفسير عبد الرزاق
بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا.
بحث راجع به بررسی روایات یأجوج و مأجوج در کتب فریقین بود. تکرار کنم که در اینکه قومی و گروهی به نام یأجوج و مأجوج بودند، بحثی نیست و آیات شریفه قرآن بر آنها دلالت میکند، لکن بحث در تفصیلاتی است که در کتب عامه آمده و اینکه آیا از علامات ظهور است؟ همانطوری که از بیانات برخی از علمای شیعه همچون مرحوم ملا صالح مازندرانی بر میآید. یا اینکه از علائم قیامت است و ربطی به ظهور ندارد و بعد از ظهور واقع میشود؟ تفصيلاتي در روایات عامه هست که مفادش اینست که دوباره دنیا را هرج و مرج میگیرد. و تا اينجا نه روایت را بیان کردیم.
در کتب شیعه از طریق اهل بیت تا این مقداری که من تتبع کردم، بیش از سه مورد روایت چیزی نیافتم. البته اگر روایات دیگری هم باشد از طریق اهل بیت نیست.
در کتاب شریف تفسیر نور الثقلین مرحوم علی بن جمعه عروسی حویزی در جلد 2 ذیل آیه 88 کهف ص306 به این روایات اشاره دارد و به نظر من مفصل ترین کسی که در تفسیر روائی به این موضوع پرداخته مرحوم هویزی است که ده روایت نقل میکند که از این ده روایت سه روایت از معصوم است.
روایت اول:
این روایت را از علل الشرایع به اسناد الی الصدوق به سهل بن زیاد از حضرت عبد العظیم از امام هادی نقل میکند که حدیث مفصلی است تا به اینجا میرسد که:
و دعا نوح ان یغیر الله ما من صلب هام و یافث؛ ظاهرا اینها حرکتی از خود نشان دادند و حضرت نوح علیه آنها دعا کرد… و فیه یقول: جمیع الترک[1] و الصغالب و یأجوج و مأجوج و الصین من یافث حیث کانوا؛ یأجوج و مأجوج و این چند دسته که نام بردیم تماما از نسل یافث فرزند حضرت نوح ميباشند.
روایت دوم:
روایتی است که مرحوم قمی در تفسیر از امام صادق نقل میکنند: لیس منهم رجل یموت حتی یولد له من صلبه الف مذکر؛ کسی از اینها نمیمیرد مگر اینکه هزار مذکر از خودش به جا بگذارد ثم قال اکثر الخلق خلقوا بعد الملائکة؛ روایت داریم که خداوند از حیث تعداد مخلوقاتی بیشتر از ملائکه نیافریده است و این مطلب ذیل روایات فضیلت زیارت حسین بن علی آمده است. در آنجا آمده که روزی دو نوبت، هفتاد هزار، هفتاد هزار یعنی صدو چهل هزار بار ملائکه از خداوند اذن میگیرند برای طواف دور کعبه زیارت پیامبرص، امیر المومنین و امام حسین و تا روز قیامت دیگر نوبت به اینها نمیرسد. دقت کنید. فعلا بحث سندی نمیکنیم.
روایت سوم:
خصال از امام صادق نقل میکند: قال الدنیا سبعة اقالیم؛ دنیا هفت قاره و هفت نقطه است، یاجوج و ماجوج، روم، صین، زنج، قوم موسی، و اقلیم بابل؛ اشاره به هفتمی هم نشده است مگر اينكه مسكن ياجوج و ماجوج را در دو اقليم بدانيم که اینها هر کدام برای خودشان اقلیمی هستند.
غیر این سه روایت، روایتی دیگری در کتب خودمان از طریق اهل بیت ندیدم، این بازتاب وسیعی که در کتابهای عامه آمده با این همه تفصیلات و همانند دجال، و این عدم بازتاب در روایات شیعه، ما را به شک میاندازد بلکه بیشتر از شک که این روایات اهل سنت مجعول اند و اگر سند خیلی از اینها را بررسی کنید، متوجه اشکالات آن خواهید شد، و قبلا بیان شد، مثلا خیلی از این روایات به کعب یا تبیع برمی گردد و یا روات آنها شامی اند که به روایات شامیها خود اهل سنت هم توجه نمیکنند. این نسبت به سند اما نسبت به متن هم دیدید که این متونی است که سعی دارد بر اینکه محوریت را در جریانات آخرالزمان به حضرت عیسی دهد یعنی درست بر خلاف اعتقادات مسلمین.
روایت چهارم: روایتی هم در روضه کافی از مجاهد از ابن عباس از امیر المومنین است که شما طریق این روایت را ببینید.
روایت پنجم: مجمع البیان فی خبرحذیفه: سئلت رسول الله عن یاجوج و ماجوج
روایت ششم: از تفسیر علی بن ابراهیم که البته روایت نیست بلکه بیان خود ایشان است.
روایت هفتم: در مجمع البیان: که افساد یأجوج و مأجوج را بعد از خروج بیان میکند.
روایت هشتم: روایت شیخ الطائفه در امالی که به حذیفه منتهی میشد.
روایت نهم: در خصال از حذیفه بن اسید غفاری راجع به علامات روز قیامت نقل میشود.
روایت دهم: از حذیفه راجع به علامات روز قیامت.
پس میتوانیم بگوئیم سه تا روایت و اگر روایت روضه را هم بپذیریم با اینکه سندش عامی است میشود چهار روایت. یعنی ما در منابع شیعه بیش از سه روایت که از طریق اهل بیت نقل شده باشد نداریم.
در تفسیر برهان در چاپهای جدید ج5 ص81 ذیل آیه شریفه نگاه کنید: باب فی یاجوج و ماجوج، در این باب ایشان چند روایت نقل میکند.
- روایت امالی شیخ است که اشاره کردیم، طریقش عامی است.
- روایت کلینی در روضه از امیر المومنین است که طریق روایت عامی است.
- روایت مفصلی در حدود پنج صفحه است: و روی بعض علمائنا الامامیة فی کتاب له سماه منهج التحقیق الی سواء الطریق، کتابی که خیلی معروف نیست، جریانی را از سلمان فارسی نقل میکند که نشسته بودیم خدمت امیر المومنین در زمانی که خلافت به دومی رسیده بود حضرت سلمان میگوید: من بودم، امام حسن بود، امام حسین بود، محمد بن حنفیه، محمد بن ابی بکر بود و عمار یاسر و مقداد بودیم، سپس امام حسن سوالاتی را مطرح کردند تا این جا که قال الحسن ع:
ارید ان ترینی یاجوج والماجوج والسد الذی دنی بیننا و بینهم از آقا امیر المونین خواستند که هم یأجوج و مأجوج را نشان دهند و هم سدی که ما بین ما و اینهاست. فصارت الریح… روایت طولانی است مطالعه کنید.
این حداکثر روایاتی است که طبق تحقیقات من به دست آمده است. اما در کتب عامه ـ که انگیزه آنان معلوم نیست ـ مفصلاً راجع به این مطلب روایت ذکر شده است. ما هم در کتاب معجم احاديث المهدي چون مبنایمان بر جمع آوری و تتبع و نه بررسی سندی بوده در جلد 3 در فصلی در این زمینه چنين آوردهايم: باب یأجوج و مأجوج و السد، صفحه279 و روایات متعددی که اکثرا از کتب عامه است و خیلی از اینها را اصلا بزرگان ما به آن توجه نکردهاند. وخیلی از اینها حتی یک مدرک شیعی ندارد. گويا علمای ما اینها را دیده اند و به موضوع بودن آنها توجه داشته اند، لذا از كنار آن گذشتهاند و نقل نکردهاند.
روايت تفسير عبدالرزاق:
طبق شمارش قبلی از عامه نه روایت نقل کرده بودیم:
روایت دهم: از تفسیر قرآن عبد الرزاق، ج2، ص28، عبدالرزاق خودش شخصیت بزرگی بوده که اهل سنت هم قبولش دارند که البته گاهی هم تعبیراتی در مورد او دارند ولی با این وجود میگویند: لو ارتد عن الاسلام اگر مرتد شود باز هم قبولش داریم. در شرح حال او گفته اند که جلسات درسش بعد از پیامبر اکرم ص به شلوغی درس او تاریخ به خود ندیده است. این حرف خود اهل سنت است. عبدالرزاق قدر مسلم نزد اهل سنت ضد بنی امیه بوده است، زیرا اجازه نمیداد کسی در درس نام آنها را بیاورد. و میگفت: لا تقذر مجلسنا بذکر آل ابی سفیان. و نسبت به برخی از علمای اهل سنت هم حرفهائی دارد. ذهبی در سیر اعلام النبلاء روایت بخاری را نقل میکند که خلیفه دوم به حضرت علی و به عباس میگوید: ای عباس تو آمدی میراث پسر برادرت را بگیری و به حضرت امیر المومنین هم میگوید: تو هم آمدی میراث همسرت را بگیری. تعبیر عبدالرزاق در اینجا جالب است او میگوید: انظر الی هذا الانوک،[2] به این احمق نگاه کنید، نمیگوید رسول الله نمیگوید زهرای اطهر، میگوید پسر برادرت میگوید همسرت. اینجا ذهبی خیلی ناراحت میشود نه از اینکه برخی صحابه نسبت به پیامبر تعابیر غیر مودبانه ای دارند بلکه از موضع عبدالرزاق و خیلی ناسزا به او میگوید. بعد هم در آخر میگوید خدا من و ایشان را بیامرزد زیرا او انسان بزرگی بوده است. از نظر ما برخی از بزرگان معاصر مثل مرحوم خوئی نظر مثبتی نسبت به عبدالرزاق داشته و او را شیعی میدانند. بنده بعد از تحقیقات، ایشان را از شیعه چیزی بالاتر میدانم زیرا شیعی در اصطلاحات اهل سنت به معنای محب اهل بیت و کسی که امیر المومنین را افضل از اصحاب و از اول و دومی میداند، اطلاق میشود ولی به نظر بنده ایشان شیعه به همین معنا که ما هستیم میباشد. تا زمان خودش به همه ائمه معتقد بود زیرا او متوفای 211بوده است. یکبار اشاره کرده ام به کلام مرحوم کشی، مراجعه کنید، ایشان در شرح حال سهیل، قصه ای را نقل میکند و نیز الذریعه در مصنف در پاورقی این قصه را نقل میکند که مفادش این است که نه فقط ایشان امامی است بلکه مبلّغ تشيع هم بوده است اما در خفا و پنهانی، زیرا وقتی از او سوال میکردند پیرو چه کسی باشیم، ما مجوسی بوده ایم و فعلا مسلمان شدهايم. او میگوید: پیرو اهل بیت باشید. «و قال بفضلهم و جلالتهم» پس نسبت به عبدالرزاق مشکلی نیست بلکه مشکل قبل و بعد اوست. یعنی مشکل در معمر عن رجل است و بعد از رجل مشکل در کعب است. از همه اینها گذشته لم یسنده الی النبی البته کعب اگر بگوید عن النبی ص باز ما سوال داریم زیرا او پیامبر را اصلا درک نکرده بود. البته با یک مقدار اختلاف این روایت را احمد بن حنبل در ج2ص510 از ابو هریره میآورد. البته این مطلبی را که من میخواهم بخوانم احمد نقل نکرده است و مدارک متعددی که نقل کرده اند همان نص احمد را نقل کرده اند، اما نص عبد الرزاق را تا جائی که ما دقت کرده ایم تفسیر کتاب الله العزیز بعد هم جامع البیان طبری بعد هم سنن الوارده فی الفتن مربوط به دانی نقل کردهاند. از شیعه نیز احدی آن را نقل نکرده است.اما روایت:
اذا کان عند خروج یأجوج و مأجوج حفروا حتی یسمع الذین یلونهم قرع فئوسهم[3]؛ وقتی زمان خروج فرا رسد کسانی که پشت سد زندگی میکنند صدای تیشه یأجوج و مأجوج را میفهمند که مشغول تخریب هستند واذا کان اللیل قالوا: نجیء غدا فنفتح فنخرج فیعیده الله کما کان، فیجیئون من الغد فیحفرون حتی یسمع الذین یلونهم قرع فئوسهم…؛ وقتی فردا برمی گردند میبینند سد به همان نحو پر شده است تا ظاهرا سه بار اینها خالی میکنند ولی پر میشود. فاذا کان اللیل القی الله علی لسان رجل منهم فیقول: نجیء غدا فنخرج انشاءالله و کلمه انشاءالله را بر زبان جاری میکند سپس فردا برمی گردند و میبینند که جای خالی پر نشده سپس ادامه میدهند تا سد بشکند فتمر الزمرة الاولی منهم بالبحیرة؛ ابتدای اینها میرسد به دریاچه یشربون ماءها ثم تمر الزمرة الثانیة فیلحسون طینها؛ گروه بعدی میآیند و لی دیگر آب نیست و فقط گلهای آب باقی مانده سپس شروع به لیس زدن گلها میکنند
ثم تمر الزمرة الثالثة فیقولون: لقد کان مرة ههنا ماء قال: و یفر الناس منهم فلا یقوم لهم شیء ثم یرمون بسهامهم الی السماء فترجع مختضبة بالدماء فیقولون: غلبنا اهل الارض و اهل السماء فیدعو علیهم عیسی بن مریم فیقول: اللهم لا طاقة لنا بهم و لا یدین لنا بهم فاکفناهم بما شئت؛
آن منجی که ما منتظرش هستیم و در روایات آمده است که همراه او معجزات تمام انبیاء است و به قدرت الهی چیزی در برابر او نمیتواند قد علم کند ویل لمن ناواه وای بر کسی که برابر حاکمیت حضرت قد علم کند، زمین و زمان در اختیار حضرت است، حتی در مورد قدرت شخصی ایشان امام رضا میفرماید: لو مد یده الی اعظم شجرة قلعها من جذورها با یکدست درخت را از ریشه میکند و لو صاح بین الجبال لتدکدکت ثغورها کوهها از صدای آن حضرت متلاشی میشوند. او حضرت مهدي نيست ـ نعوذ بالله ـ بلكه حضرت عيسي است!! البته این منجی قدرتش استقلالی نیست و همه اش از جانب خداوند است.
فیسلط الله علیهم دودا یقال له: النغف فتفرس رقابهم یبعث الله علیهم طیرا تاخذهم بمناقیرها فتلقیهم فی البحر فیبعث الله غیثا یقال له الحیاة یطهر الارض و ینبتها
بعد از دعای حضرت عيسي خدا ضعیف ترین مخلوق خودش را که کرم باشد میفرستد و آنها را از بین میبرد سپس پرندگان را میفرستد که آنها را به دریا بریزد سپس با باران زمین را از لوث وجود آنها تمیز میکند. سپس زمین شروع به رویش کرده حتی عن الرمانة لیشبع منها السکن… به گونه ای که یک دانه انار به درد یک خانواده میخورد فبینا الناس کذلک؛ اصلا پیداست که از برخی روایات صحیح ترکیب کرده اند وقتی مسلمانان از شر یأجوج و مأجوج خلاص میشوند
ناگهان ندا میرسد اذ اتاهم الصریخ: ان ذو السویقتین قد غزا البیت یریده؛ برسید که کعبه مورد تهدید واقع شده است. در اینجا حضرت عیسی از جانب خداوند به مکه اعزام میشود تا کعبه را نجات دهد با هفتصد نفر نیرو…حتی اذا کان ببعض الطریق بعث الله ریحا یمانیة طیبة؛ هنوز به مکه نرسیده نسیم خوبی میوزد یمانی فیقبض فیها روح کل مومن؛ حضرت عیسی با نیروهاش در مسیر مکه فوت میشود. ثم یبقی عجاج من الناس؛ بدها باقی میمانند یتسافدون کما تتسادف البهائم؛ دیگر قانونی به جز قانون جنگل باقی نمیماند. فمثل الساعة کمثل رجل يطيف حول فرسه ینتظر ولادها حتی تضع؛ همانند کسی که دور اسب ماده اش میچرخد و منتظر وضع حمل اسبش است. فمن تکلف بعد قولی هذا شیئا او بعد علمی هذا شیئا فهو متکلف.[4] هرکس راجع به قیامت و یأجوج و مأجوج حرفی بزند غیر از اینکه من نقل کردم حرف اشتباهی زده است. یعنی حرف همین است که اینجا گفته شده است.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
[1]. مراد از ترک در روايات اشاره به قوم مغول است.
ذهبي ميگويد: شاميان از كساني كه آنان را نديدهاند روايت نقل ميكنند: «هذا في الشامين كثير الوقوع، يروون عن من لم يلحقوهم»، ميران الاعتدال، ج4، ص410، شرح حال يحيي بن ابي المطاع.
[2]. انوک يعني احمق لفظا و معنا،
[3]. قرع يعني کندن و فاس يعني تيشه
[4]. معجم احاديث امام مهدي ع ج3 ص 280
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.