روايت جابر جعفي (قرقيسيا)
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين…
عنوان بحث بررسی احادیث صیحه و ندای آسمانی بود تا ببینیم از روایات چه استفاده ای میشود. روایات متعددی را نقل کردیم، که عمدتا از کتب خاصه است و بعضا هم از کافی شریف رسیدیم به روایت جابربن یزید جعفی از امام باقر.
این روایت مفصل است در سه مورد در اول روایت و آخر روایت به صیحه اشاره دارد، از اشاره هم بیشتر زیرا شناخت مردم از قیام حضرت مهدی و به اشتباه نیفتادن مردم را ربط میدهد به جریان صیحه.
این روایت با توجه به طول و تفصیلش و اعتنای خاصی که در کتابهای ما به این روایت شده، کتب متعددی از قدماء و متأخرین و معاصرین این روایت را نقل کردهاند.
مطالب زیادی در این روایت هست که هر کدام شایسته و جای بحث دارد و همين امر باعث شد در روایت بیشتر دقیق شویم و محتوا را بیشتر بررسی کنیم. در مکانها «جابیه» بود، نسبت به بعضی از ملیتها که نام برده شده تأمل کردیم.«من ناحیه الترک» تبیین شد که اینها «أقاصی المشرق» هستند که تصریح میکنند مراد «چین» است. در ارتباط با رمله، جزیره، تأمل و دقت نظری بود.
نسبت به بعض اشخاص: أصهب، أبقع که ندیدم کسی با اطمینان تطبیق دهد که اینها کیانند.
انچه که در روایت و لغت آمده توصیف اینها ست.
در این روایت جریانی را نقل میکند که سه پرچم با هم اختلاف میکنند: «ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ» انها همزمانند و با هم اختلاف خواهند داشت. و میگوید «فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ (سفیانی با أبقع در گیر میشود و او را میکشد) ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ (با أصهب در گیر میشود او را هم میکشد) ثُمَّ لَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ (موانع را برمیدارد و همتش ٱن است که برود سمت عراق) يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاءَ (در مسیرش به عراق به قرقیسیا میرسد که آنجا کشتار و جنگ سختی راه میافتد) فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْفٍ (صد هزار نفر از جباران آنجا کشته میشوند).[1]
وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ (بعد درگیری برای کوفه نیرو میفرستد)
قرقیسیا
در رابطه با قرقیسیا حرفهایی زده میشود[2] که در این حادثه عظیم قرقیسیا، که قبل از ظهور هم هست (در روایات هم آمده) میلیونها نفر از آمریکایی، اروپایی، روسی، ترک، مصری، مغربی و ارتش شام در این جنگ شرکت میکنند که کشته میشوند و بعد از آن سفیانی ظاهر میشود.
می خواهد بگوید از مجموعه روایات استفاده میشود سفیانی هیچ نقشی در این جنگ ندارد.
بعد هم جا را معلوم میکنند
باید مفصلاً بحث کنیم زیرا تطبیق داده اند قرقیسیا را بر آرماگدون. آیا همین طور است؟ در حالیکه آرماگدون (طبق نقل بعض شرق شناسان) شمال فلسطین است، و آنجا کشتار واقع میشود. اما قرقیسیا از لحاظ جغرافیایی شمال غربی عراق است.
ابن خردابه (متوفای 300) میگوید: «قرقيسيا و هى على الفرات و على الخابور و الرّحبة و الدّالية و عانات و هيت و الحديثة و الزاب»[3]
اینها مناطق شمال غرب عراق است.
یا «ابن بشار» (متوفای 380 ق) در احسن التقاسیم[4] میگوید:
مدن الفراتیه (شهرهایی که روی فرات هستند بزرگترین آنها چهار تا هستند) الدالیه، الحدیثه، عانه، قرقیسیا.
صاحب مراصدالاطلاع «حموینی»[5]
بلد على الخابور عند مصبه، و هى على الفرات، جانب منها على الخابور و جانب على الفرات، فوق رحبة مالك بن طوق.
همه همین را میگویند مشخص تر شمال غربی عراق
همان مناطق استحفاظی کمیل بن زياد در زمان اميرالمؤمنين بود.[6]
پس اولا منطقه قرقیسیا در عراق است و غیر از آرماگدون است در شمال فلسطین.
ثانیا درگیری قرقیسیا همزمان با ظهور سفیانی است و سفیانی یک طرف معادله است نه اینکه بعد جریان قرقیسیا (که گفتند آرماگدون است) سفیانی ظاهر شود.
ضمن اینکه روایاتی از خاصه و عامه در رابطه با قرقیسیا رسیده هرچند روایات عامه را معمولا نعیم بن حماد در فتن نقل میکند که بارها گفتیم روایت هم نیست
روايات قرقيسيا:
«از حکم بن نافع عن جراح بن أرطاه…» این آقا چقدر اعتبار دارد.
روایت بعدی هم از جراح است
البته روایت سومی آن (با نادیده گرفتن سند) از عماریاسر است، که اگر ثابت شود از عمار است ما شكي درشخصیت و جلالت عمار نداریم اما مشکل طریق روايت به عمار است.
روایت چهارم آن هم از ولید بن مسلم است
و روایت پنجم هم از جراح است که هیچیک از روایات به معصوم ختم نمیشود.
روایت ششم هم از ولیدبن مسلم است[7]
اما روایات خاصه
هم در«کافی» شریف آمده در روضه آمده، و در کتابهای دیگر، چند روایت هم نقل شده.
روایت اول (قرقيسيا) از روضه کافی ص 295
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: يَا مُيَسِّرُ كَمْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ قِرْقِيسَا قُلْتُ هِيَ قَرِيبٌ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ سَيَكُونُ بِهَا وَقْعَةٌ لَمْ يَكُنْ مِثْلُهَا مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا يَكُونُ مِثْلُهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مَأْدُبَةٌ لِلطَّيْرِ تَشْبَعُ مِنْهَا سِبَاعُ الْأَرْضِ وَ طُيُورُ السَّمَاءِ يُهْلَكُ فِيهَا قَيْسٌ وَ لَا يَدَّعِي لَهَا دَاعِيَةٌ قَالَ وَ رَوَى غَيْرُ وَاحِدٍ وَ زَادَ فِيهِ وَ يُنَادِي مُنَادٍ هَلُمُّوا إِلَى لُحُومِ الْجَبَّارِينَ.[8]
امام به میسر فرمود: «چقدر فاصله دارید تا منطقه قرقیسیا»
میسر میگوید: گفتم نزدیک فرات[9]
امام ميفرمايد: کشتاری آنجا راه میافتد که از زمانی که خدای تعالی آسمانها و زمین را آفرید کشتاری به این حجم اتفاق نیفتاده (حتی جریان چنگیز که فاجعه ای بود برای بلاد اسلامی) و حتی تا قیامت چنین اتفاقی نمیافتد (معلوم میشود بعد از جریان قرقیسیا که مقارن ایام سفیانی است و حركت سفیانی هم طبق روایات با ظهور امام زمان فاصله ندارد. پس معلوم میشود بعد از ظهور امام زمان دنیا هست و اینکه عده ای میگویند امام زمان هفت سال حکومت میکنندو بعد هم تمام میشود، درحالیکه اینگونه نیست و عجیب است در بعض کتب هم با صراحت این مطلب را میگوید که امام زمان هفت سال حکومت میکند و بعد هم عمرشان سر میآید و در حالیکه امام از کوچه ای گذر میکنند زنی سنگی را بر سر امام میاندازد و آن حضرت به شهادت میرسند درحالیکه معلوم نیست این مطلب را از کجا نقل میکند. عجبا همه عالم از نحوه شهادت امام مطلعند الا خود ایشان.!!
حرفهایی بدون سند و مدرک. در هیچ یک از کتابهای معتبر ما اصلا این قضیه نیامده. مدت حکومت امام عصر نامعلوم است هفت سال است؟ هفتاد سال هم گفته اند و هفتاد سال هم آیا به سالهای الآن است؟ یا با توجه به روایتی که داریم که اشاره میکند به خورشید سرعت حرکتش کم میشود و وقتی حرکت خورشید کم شد، حرکت زمین کم شد آیا روز 24 ساعت است؟ ایا یکسال 365 روز است؟ طبیعی است که بیشتر میشود. در هر صورت باید روی اینها دقت کرد.
مرحوم والد ما در كتاب الشيعة و الرجعة هفتاد سال را میپذیرد ولی باید مشخص شود که چه سالهایی است.
تازه بعد امام زمان هم حکومتهایی وجود دارد، و الا بحث رجعت چه میشود در حالیکه رجعت از مسلمات و از ضروریات معتقدات مذهب ماست.
این هم یک قرینه است میفرماید بعد کشتار قرقیسیا نظیر این کشتار رخ نمیدهد تا آسمانها و زمین هستند.
(در ادامه روایت امام صادق به میسره آن حضرت میفرمایند)
(سفره ای گسترده میشود از لاشه های این کشته ها)
مَأْدُبَةٌ[10] لِلطَّيْر تَشْبَعُ مِنْهَا سِبَاعُ الْأَرْضِ وَ طُيُورُ السَّمَاءِ
(درنده های زمین و پرندگان آسمانها سیر میشوند)
يُهْلَكُ فِيهَا قَيْسٌ (آیا قیس طایفه است یا کنایه است؟ اینها هلاک میشوند)[11]
وَ لَا يَدَّعِي لَهَا دَاعِيَةٌ (هیچ فریادخواهی نخواهند داشت)
روایت دوم (قرقيسيا)
در غیبت نعمانی از ابن ابی یعفور از امام باقر[12]:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ إِنَّ لِوُلْدِ الْعَبَّاسِ وَ الْمَرْوَانِيِّ لَوَقْعَةً بِقِرْقِيسَاءَ یشِيبُ فِيهَا الْغُلَامُ الْحَزَوَّرُ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ عَنْهُمُ النَّصْرَ وَ يُوحِي إِلَى طَيْرِ السَّمَاءِ وَ سِبَاعِ الْأَرْضِ اشْبَعِي مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ.
ولد العباس: اشاره به بنی العباس است و این از دلائل کسانی است که میگویند حکومت عباسیین دوباره بر میگردد.
المروانی: طایفه قیس از همینها و طرفدار مروانیها هستند اینها با هم درگیر میشوند.
اما ربطش با آمریکا و روس و… چیست؟
َیشِيبُ فِيهَا الْغُلَامُ الْحَزَوَّرُ[13]: خرور بخوانیم یا… چند وجه نقل شده
کسی که آن اوضاع را میبیند تعادلش را از دست میدهد و نمیتواند آن حوادث را ببیند.
پیروزی در آنجا نیست. به پرندگان گفته میشود که بروید و از گوشت جباران بخورید.
طبق این سفیانی در معادله نیست و در گیری بین مروانیها و بنی عباس است بعد میفرماید:
«ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ».
اما طبق روایت گذشته[14] که مورد اعتنا و توجه است، سفیانی جزء معادله است.
روایت سوم (قرقيسيا)
نعمانی از امام صادق[15]
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَائِدَةً وَ فِي غَيْرِ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَأْدُبَةً بِقِرْقِيسِيَاءَ يَطَّلِعُ مُطَّلِعٌ مِنَ السَّمَاءِ فَيُنَادِي يَا طَيْرَ السَّمَاءِ وَ يَا سِبَاعَ الْأَرْضِ هَلُمُّوا إِلَى الشِّبَعِ مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ.
خدای تعالی سفره ای آماده کرده (در کجا) در قرقیسیا، ندایی از آسمان میرسد که:ای پرندگان آسمانی و ای درندگان زمین شما دعوت شده اید به این سفره…
اینجا دارد «هَلُمُّوا إِلَى الشِّبَعِ مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ» و در روایت قبل نعمانی همین را داشت «فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ»[16]
روایت چهارم همان روایت جابر جعفی است که نقل کردیم[17]
روایت پنجم (قرقيسيا)
از غیبت طوسی است و همان است که ابن حماد نقل میکند که سند منتهی میشود به عمار یاسر[18]
قَرْقَارَةُ عَنْ نَصْرِ بْنِ اللَّيْثِ الْمَرْوَزِيِّ عَنِ ابْنِ طَلْحَةَ لَلْجَحْدَرِيِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ أَنَّهُ قَالَ…
وَيْلٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ وَ يُخْسَفُ بِغَرْبِيِّ مَسْجِدِهَا حَتَّى يَخِرَّ حَائِطُهَا وَ يَظْهَرُ ثَلَاثَةُ نَفَرٍ بِالشَّامِ كُلُّهُمْ يَطْلُبُ الْمُلْكَ رَجُلٌ أَبْقَعُ وَ رَجُلٌ أَصْهَبُ وَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ أَبِي سُفْيَانَ يَخْرُجُ فِي كَلَبٍ…
وای به اهل زمین از این مصیبتی که نزدیک شده، قسمت غربی مسجد فرو میریزد.
سه نفر ادعای حکومت دارند «أبقع» «أصهب» و «سفیانی» که طایفه کلب مدافع او هستند…
بعد هم اشاره به درگیریها دارد.
اما آن جریان در روایت جابربن یزید جعفی که سفیانی بعد درگیری با أبقع و أصهب[19] میآید طرف قرقیسیا. پس لشکر سفیانی طرف معادله است و در قرقیسیا کشتار توسط همینها انجام میگیرد البته از آنها هم زیاد کشته میشود (فیقتتلون بها) از همدیگر میکشند
فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْفٍ (عده ای از جبارین کشته میشوند)
وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ (سپاهی که فرستاده است قرقیسیا هلاک میشوند. نیروهای دیگر را به کوفه میفرستد) وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً (تعدادشان هفتاد هزار نفرند)[20]
فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْياً[21] (سفیانی میآید به طرف کوفه و تمام هم و غم او این است که تشیع را محو كند؛ لذا میکشد، به دار میآویزد[22] و بعد از کشتن مردها زنها اسیر میکنند ومی برند
فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً
روایت دارد که سفیانی با خراسانی و یمانی در یک سالند و یک ماه ویک روز، یعنی هم زمان با حرکت سفیانی، خراسانی هم هست، (البته اگر روایتش را بپذیریم) به علاوه همزمان با حرکت خراسانی یمانی هم هست.
اینجا دارد که سفیانی در نقل و انتقال است که پرچمی به یاری شیعهها حرکت میکند اما خیلی سریع حرکت میکنند زمین زیر پای آنها حرکت میکند.
وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ
چند نفری هم از یاران حضرت مهدی همراه اینها هستند حال آیا از همان سیصدو سیزده نفرند که البته ممکن است آنها در مکه باشند وممکن هم هست که جزء اینها باشند زیرا خودشان خبر ندارند از احضارشان و ناگهان میبینند در مکه هستند (یسلبون من فرشهم) یا شبانه اعلام میشود به اینها که ماموریت دارید و سریعا خود را برسانید وهمان شب حرکت میکنند
ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُل مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي ضُعَفَاءَ فَيَقْتُلُهُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ
موالی یعنی چه؟ در مقباس الهدایه مامقانی ج 3، ص143 (7جلدی) بحث مفصلی راجع به موالی دارد. اما آنچه اختیار میکنند: مولی وموالی کسانی اند که عرب غیر اصیلند.
این اوضاع را که میبیند به دفاع بر میخیزد اما آنها بر همین شخص هم غالب میشوند و او را میکشند.
بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ
قبلا تا حیره فاصله زیاد بود اما الان همه به هم وصل شده اند و جزء کوفه هستند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1]. ظاهرا عدد کنايه از کثرت است
[2]. در برخي مجلات آمده
[3]. المسالك و الممالك (ابن خرداذبه) ص74
[4]. احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم 138 إقليم أقور….. ص: 136 مدن الفراتيّة أكبرهنّ رحبة ابن طوق قرقيسيا غانة الدّالية الحديثة،
[5]. مراصد الاطلاع على اسماء الامكنة و البقاع ج3 1080 (قرقيسياء)….. ص1080
[6]. (کميل شهيد)که دشمن به آنها حمله کرد و او هم به آنها حمله کرد. که مولا از او گله کرد و فرمود: اين درست نيست جايي که به تو سپرده شده نتواني از آن محافظت نمايي و به تو ضربه بزنند و تو از جاي ديگر به آنها ضربه بزني.
[7].البته تعبير روايت ميکنيم تعبير مسامحي است
[8]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج8، ص295
[9]. باز مشخص ميکند که قرقيسيا کجاست
[10]. مادبه: سفره
[11]. اينها نواصبند که دنبال سر شيعه ميگردند و خون شيعه نزدشان مباح است. اللهم اشغل الظالمين بالظالمين. عجيب است نصرت را از طرفين بر ميدارد و هيچ غالب و مغلوبي نيست
[12]. الغيبة (للنعماني) ص303
[13]. الحزور- بالحاء المفتوحة و الزاى، مخففا و مشددا- بمعنى الغلام القوى و الذي كاد أن يدرك.
[14].روايت جابر بن يزيد از امام باقر
[15]. الغيبة (للنعماني) ص278
[16].الغيبة للنعماني، ص 279 باب 14- که در جلسه 32 مطرح شد
[17]. در جلسه 32 خوانده شد
[18]. الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ص463
[19]. در جلسه 32 روايت نقل شده
[20].اگر بر لفظ هم جمود کنيم هفتاد هزار نفر تا دندان مسلح کم نيستند
[21].خدايا بلاها را از سر امت اسلام بالاخص پيروان مکتب اهل بيت دور کن، شرشان را به خودشان بر گردان…
[22].روايات را ببينيد بچههاي کوچک را به دار ميآويزد به جرم اينکه نا مشان حسن و حسين است يا اينها را ميسوزاند يا در ديگهاي روغن مياندازد البته نمونه هايش را مردم عراق ديدند کتاب اساليب التعذيب را ببينيد که در زمان صدام منتشر شد مطالعه کردم تا صبح خوابم نبرد دستگاههايي که افراد را داخل آن ميکردند و چيزي ازآنها باقي نمي ماند الا موي سرشان. چقدر از شيعه را اينگونه از بين بردند.
بعد از سقوط صدام عدهاي آمدند منزل ما و يك ليستي همراهشان بود که در يکي از زندانهاي بصزه (6000 ) نفر را اعدام کرده بودند. اگر سفياني نيامده آل ابي سفيان کار خود را کردند.مردم عراق مردم خوبي هستند در اربعين گاه جمعيت به بيست و دو ميليون نفر ميرسند و ميگويند مانور است ومي خواهيم ضديت خود را با وهابيها نشان دهيم و ولايت خود را نسيت به اهل بيت ابراز کنيم کوچک و بزرگ حرکت ميکنند…
.
.
.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.