به گزارش ایکنا، ۱۸ شعبان زادروز مرحوم آیتالله مروجی طبسی، از استادان حوزه علمیه، است؛ شخصیتی که علاوه بر فقه در تفسیر هم ورود کرده و کتاب تفسیری با عنوان «خلاصة البیان» را نوشته است. به همین مناسبت گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی احسانیفر، مدیر مسئول مجله دانشها و آموزههای قرآن و حدیث، انجام دادهایم که تقدیم خوانندگان محترم میشود.
ایکنا ـ موافقید گفتوگو را با شرح مختصری از زندگانی آن مرحوم آغاز کنیم؟
بله. مرحوم آیتالله شیخ محمّدرضا مروّج طبسی در هجدهم شعبان سال ۱۳۱۷ق یعنی یکم دی ماه ۱۲۷۸ش در مشهد به دنیا آمدند. تولّد ایشان در مشهد هم جریانی دارد. پدر ایشان به نام شیخ عبّاس همراه با مادرشان، در طبس زندگی میکردند و قصد زیارت امام رضا(ع) کردند. هنگامی که در مشهد مشرّف بودند، این فرزند به دنیا آمد و در شب ۲۵ ربیع الاوّل ۱۴۰۵ق برابر با بیست و هشتم آذر سال ۱۳۶۳ش رحلت کردند و پیکر این عالم ربّانی پس از تشییع باشکوه در بقعه ۳۸ صحن حضرت معصومه(س) آرام گرفت.
ایشان تحصیلات حوزوی خود را پیش از پانزده سالگی آغاز کرد و ادبیات و برخی از درسهای آغازین حوزه را در طبس، نزد پدرش شیخ عبّاس و سیّد محمّد علی معروف به «میرزا جعفر» فراگرفت. پس از آن پدرش امر کرد که برای ادامه تحصیل به مشهد برود. به همین جهت شیخ محمّدرضا در سال ۱۳۳۷ق راه مشهد مقدّس را در پیش گرفت. در مشهد، علوم ادبی را نزد شیخ محمّدتقی ادیب نیشابوری تکمیل کرد. شرح لمعه را نزد سید محمّدباقر مدرّس و معالم را نزد شیخ کاظم دامغانی گذراند. ایشان با آیت الله شیخ هاشم قزوینی فقه و مدرّس بزرگ حوزه مشهد هم مرتبط بودند. سیدهاشم به شیخ محمّدرضا توصیه کرد که به قم برود و ادامه تحصیلات را در قم پیگیری کند. شیخ محمّدرضا وقتی به قم میرفت ۱۸ ساله بود.
در قم به درس میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رفت و از محضرشان ریاضالمسائل و اخلاق و سیر و سلوک آموخت. میرزا علی یثربی کاشانی استاد او در مکاسب و سید محمّدتفی خوانساری استاد وی در رسائل بود. شیخ محمّدعلی شاهآبادی به وی فصوصالحکم تدریس میکرد. همچنین شاگرد فلسفه و عرفان میرزا علیاکبر یزدی و شاگرد اسفار سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بود. شیخ عبدالکریم حائری یزدی استاد خارج فقه او بود. یعنی آن فقیه متخلّق در درس مشاهیر و بزرگان فقه و اخلاق و فلسفه قم حاضر شد و کسب فیض کرد. ایشان از آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی احیاگر حوزه قم در سن ۲۵ سالگی اجازه اجتهاد گرفت. یعنی در میانه سنّ جوانی و اوج نشاط علمی، شیخ محمّدرضا یک مجتهد بود. پس از آن راهی نجف شد. در آن جا از محضر اساتیدی همچون سیّد ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمّد حسین نائینی، شیخ ضیاء الدین عراقی و میرزا علی ایروانی در فقه و اصول بهره برد. در کلام و تفسیر، شاگرد شیخ محمّد جواد بلاغی و در قوانین الاصول، شاگرد میرزامحمّدحسین شهرستانی بود.
ایکنا ـ گفته میشود آیتالله مروجی ذوفنون بوده است، بیشتر در این باره توضیح دهید؟
هنگامی که درباره آیتالله مروّجی طبسی صحبت میکنیم، تنها درباره یک فقیه سخن نمیگوییم بلکه درباره کسی که در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و کلام و تفسیر، فردی کارکرده بوده سخن میگوییم. ایشان تلاش میکرد تا هرچه از علوم دینی مورد نیاز است تحصیل کند و بتواند از آن برای خدمت به دین بهره گیرد. یکی از نکات جالب تحصیلی ایشان آن است که او در علم و عمل، چنان رشد کرد که نزدیک به شصت اجازه اجتهاد، حدیث و … گرفت.[۳] این اجازات، تنها اجازه علمی نیست بلکه اجازه علمی به همراه اقرار به صلاحیتهای عملی و اخلاقی است.
متون این اجازات نشان میدهد که استادان ایشان با رضایت کامل و با شناخت از ابعاد شخصیّتی این شاگرد موفّق، به ایشان اجازاتی دادهاند و در آن به جنبههای مختلف صلاحیّت او اشاره کردهاند. مثلا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید بزرگ شیعه در اجازهای که سال ۱۳۴۸ق برای ایشان مینویسند، او را صاحب فکر استوار و سلیقه نیکو و مورد اعتماد و تأیید میشمردند؛ یا میرزا محمّدحسین نائینی آن اصولی زبردست شیعه در سال ۱۳۴۹ق در اجازهای، او را عالم و عامل و دارای ابعاد علمی مختلف و محلّ مراجعه علما و اتقیاء و مورد اعتماد و فردی دقیق خوانده که پس از سالها مجاهدت علمی و عملی به درجات بالای اجتهاد رسیده است؛ یا آقا ضیاءالدّین عراقی آن متفکّر اصولی بزرگ و نوآور شیعه در همان سال، مرحوم مروّج را مورد اعتماد فقیهان و مجتهدان و فضلا شمرده و وی را غوّاص دریای علم دانسته است؛ همچنین سید محمّد حجّت کوهکمری از مراجع تقلید بزرگ شیعه نیز در همین سال او را صاحب تقوا و فضل و سلیقه علمی و اهل استدلال و ذخیره زمان شمرده است.
حاج شیخ عبّاس قمی آن محدّث خبیر و بزرگ شیعه و صاحب مفاتیحالجنان هم به ایشان اجازهای قابل توجه داده و در سال ۱۳۴۹ق آیت الله مروّج طبسی را دارای ذهن روشن و طبع نقّاد دانسته و او را دارای فضائل مختلف و دلی پاک و عملی مورد رضایت الهی میشمرد. استاد قدیمی ایشان یعنی حاج شیخ عبدالکریم حائری احیاگر حوزه علمیه قم هم این شاگرد خویش را مجتهدی توانمند شمرده است. این اجازات و نمونههای دیگر آن نشان میدهد که بزرگترین عالمان شیعه در آن دوره، اخلاق و دانش مرحوم مروّج طبسی را تأیید کرده و آن را ستودهاند.
ایکنا ـ ایشان شاگردان برجستهای هم داشتند؟
در فهرست شاگردان ایشان که بالغ بر ۵۰ نفر است با افرادی چون شیخ مرتضی حایری فرزند شیخ عبدالکریم برمیخوریم. همچنین شهید صدوقی، میرزا علینقی منزوی فرزند آقابزرگ تهرانی، سید جمالالدین خوئی فرزند مرجع بزرگ آیتالله خویی، سید ابراهیم حجازی، سید جعفر بهبهانی و مرحوم علی دوانی را میبینیم؛ کسانی که در فقه، تاریخ، کتابشناسی و … سرآمد بودند و به عنوان علمایی فعّال و اثرگذار شناخته میشوند.
آیتالله مروّج طبسی از آغاز نهضت اسلامی در ایران به همراه عدّهای دیگر از علمای نجف با صدور اعلامیه بر ضدّ حکّام پهلوی، آشکارا به حمایت از انقلاب اسلامی برخاست.ایشان پس از تبعید امام خمینی به عراق، تا چهل کیلومتری نجف به استقبال ایشان رفت و با تعطیلکردن نماز جماعت خود، در نماز جماعت امام خمینی در مسجد شیخ انصاری (ره) و مدرسه آیت الله بروجردی (ره) شرکت کرد.
ایکنا ـ کمی در مورد آثار این عالم بزرگوار توضیح دهید؟
آیتالله مروّج طبسی، نزدیک به ۵۰ عنوان کتاب در موضوعات گوناگون نگاشته که نام تعدادی از آنها در «الذّریعه» آقابزرگ تهرانی ثبت شده است. ایشان در فقه «المُنیة فی حکم الشّارب و اللّحیة» را نگاشت و به چاپ رساند و «طریق النّجاة» رساله عملیه ایشان بود که در سال ۱۳۸۲ق در نجف چاپ شد. ایشان تفسیری با عنوان «خلاصة البیان» نوشتند که مشتمل بر پنج جزء از قرآن کریم است و سورههای حمد، الواقعه، الحدید، المجادلة، الحشر، الممتحنة، الصف، الجمعه، المنافقون، التغابن، الطلاق، التحریم، الملک، القلم، الحاقة، المعارج، نوح، الجنّ، المزّمّل، المدّثّر، القیامة، الانسان، المرسلات، النبأ، النازعات، عبس، التکویر، الانفطار، المطفّفین، الانشقاق، البروج، الطارق، الاعلی، الغاشیة، الفجر، البلد، اللیل، الضحی، التین، العلق، القدر، البیّنة، الزلزلة، العادیات، القارعة، التکاثر، العصر، الهمزه، الفیل، قریش، الماعون، الکوثر، الکافرون، النصر، المسد و التوحید را در بر میگیرد.
ایکنا ـ ویژگیهای خلاصة البیان چیست؟
خلاصة البیان ایشان، نه طولانی است که خواننده را بی حوصله کند و نه کوتاه است که غیر قابل فهم باشد. در این تفسیر از کلمات اهل بیت علیهم السلام استفاده بسیاری شده است. یعنی ایشان به استفاده از حدیث در تفسیر قرآن معتقد بودند و از این سبک بهره بردهاند. نویسنده در هر آیه پس از بیان شأن نزول، به معنای ظاهری آیه پرداخته و سپس روایات را ذکر میکند. ایشان این تفسیر را به درخواست مردم نگاشت و مخاطب آن را همه مردم قرار داد. از این رو «خلاصة البیان» در صورت ترجمه به فارسی، قابل استفاده عمومی خواهد بود. این کتاب بین سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ق نگاشته شده و مهمترین منابع آن تفاسیر «مجمع البیان» طبرسی، «الصّافی» فیض کاشانی و «منهج الصّادقین» ملّا فتح الله کاشانی، است.
او مقدّمه مهمّی هم بر این تفسیر نگاشته که نشاندهنده مبانی تفسیری آن فقیه و مفسّر خبیر است. در مقدّمه پس از ذکر انگیزه نگارش، این مباحث را آورده: «فی معنی القرآن»، «ما هو المفهوم العرفی من القرآن»، «انّه معجزة النبی»، «فی الوصیة بالقرآن»، «فی انّ علوم القرآن کلّه عند الائمّة»، «فی انّ جلّ القرآن نزل فیهم و فی اعدائهم»، «فی التأویل و المتشابه و الناسخ و المنسوخ»، «فی التأویل و التفسیر و المتشابه»، «فی النهی عن التفسیر بالرأی»، «فی عدم تحریف القرآن»، «فی انّ فی القرآن تبیانا لکلّ شیء»، «فی ما جاء فی انواع اللغات و القرائات»، «فی تمثیل القرآن یوم القیامة»، «فی انواع اللّغات و اختلاف القرائات». اهالی علوم قرآنی و تفسیر میدانند که این مباحث، مهمترین موضوعات در مبانی تفسیری است. یعنی ایشان در این مبانی هم صاحبنظر بودند. مثلا در تفسیر قرآن، نه قرآنبسندهاند و نه حدیثبسنده؛ بلکه با حفظ روش اصولی، از روایات معصومان علیهم السلام در میدان تفسیر استفاده حدّاکثری میکنند.
ایکنا ـ آیا آن مرحوم در زمینه حدیث هم تبحر داشتند؟
اجازات حدیثی ایشان از بزرگانی چون حاج شیخ عبّاس قمی گویای آن است که آن فقیه بزرگ در حدیث هم صاحبنظر بودند. یازده کتاب از مجموعه نگاشتههای آن اندیشمند بزرگ نیز یا حدیثی است و یا حدیث، یکی از موضوعات اصلی آن است که عبارتند از: «الاربعون حدیثا عن الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام»، «درر الاخبار فیما یتعلّق بحال الاحتضار»، «تذكرة الاحبّة و الابرار»، «ذرایع البیان فی عوارض اللّسان»، «الدّرّ الثّمین فی التّختّم بالیمین»، «مقتل الامام الحسین علیه السلام» و «منیة الرّاغب فی ایمان ابیطالب»، «الانوار اللّامعة فی تاریخ سیدة النّساء فاطمة علیها السلام»، «اثبات الرّجعة»، «الشّیعة و الرّجعة» و «خلاصة البیان فی تفسیر القرآن». با این فهرست، دغدغههای حدیثی ایشان نیز روشن میشود. در واقع هم با حدیث محض کار کردهاند و هم با حدیث در شاخههای کلام، اخلاق، تفسیر و سیره.
از حیث مبانی هم ایشان به راحتی حدیث را رد نمیکنند و در عین حال یک اصولی هستند. یعنی اصولی اخبارگراست. امّا با روش اخباریان مخالف است و این مخالفت را ابراز میکند. اهل نقد حدیث هم بودند. به توثیق و اعتماد قمیان و در رأس آنان جناب شیخ صدوق نسبت به راوی و حتّی متن حدیث، اهمّیت بسیار میدهند.ایشان اعتقاد راسخی به زیارت عاشورا داشتند و قرائت آن را به مدّت چهل روز موجب برآوردهشدن حاجات مهم میدانستند. همچنین به مواظبت بر تعلیم و بهرهگیری از سوره «مُلک» تأکید داشتند.
ایکنا ـ زندگی چنین بزرگانی چه درسهایی برای عموم مردم به خصوص طلاب دارد؟
اوّلین درسی که میتوانیم از آن فقیه وارسته بگیریم، اخلاق اوست. کسی که تلاش کرده تا بر نفس خودش غلبه کند. با «سلامکردن» به کودکان، سعی میکند تا غرور خود را بشکند. با خوشرفتاری و مردمداری تلاش میکند تا تداعیکننده مسیر اهل بیت علیهم السلام باشد. الگوی دیگر برگرفته از زندگی ایشان، شاگردپروری است. این نکته مهمّی است که یک عالِم بتواند اندیشه خود را منتقل کند و شاگردانی را تربیت کند که همانند یک رودخانه جاری فکر و دانش او را ادامه بدهند.
درس دیگری که از رفتار ایشان میگیریم، درس بصیرت است. آن عالم روشنبین، در حمایت از انقلاب اسلامی و امام خمینی رحمة الله علیه، کوتاهی نکرد. او ساختار «جمهوری اسلامی» را راهگشا برای عراق و فلسطین میدانست و هدف نهایی را آزادی قدس و نابودی اسرائیل میشمرد. تواضع ایشان در برابر مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه، مثالزدنی است و این از اخلاق عالیه آن بزرگمرد نشأت میگیرد.
انتهای پیام
https://iqna.ir/fa/news/3962141/
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.