روایتی که در جلسه قبل نقل شد ]كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال (علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي) ج 14 (ص595 -598)[ آقای متقی هندی این روایت را به طور مرسل نقل کرده است،ولی ملاحم ابن المنادی، روایت را مسند نقل نموده است.

آیا مسند بودن روایت، مشکل را حل میکند؟ خیر” چون افرادی در سند این روایت است که به نظر خود اهل سنت مهمل یا ضعیف هستند، مثل ابن لهیعه که جرجاني در الكامل في الضعفاء سندی را که اين شخص درآن باشد تضعيف ميکند.

اولین منبعي که این روایت را نقل کرده است ابن المنادی است.

از علمای شیعه کسی به ابن المنادی اعتنائی نکرده است (بحث آن قبلا گذشت)

ظاهرا ابن طاوس مانند نقلهای ديگرش از افرادی مثل ابن حماد و کعب الاحبار، رواياتی را در طرائف از ابن المنادی نقل کرده است.ولی نقل روايت ابن طاوس دليلی بر توثيق وی نميباشد.

اهل سنت او را توثيق نموده‌اند ولی از شيعه کسی او را توثيق نکرده است.

اما روايتی که طبری نقل کرد.(و در بحث قبل متن آن آورده شده) (دلائل الامامة – محمد بن جرير الطبري (الشيعي) – ص 465 – 466)

(غائب کسی است که ازاين جنگ غائب باشد چون جنگ حق و باطل است امام زمان ظهورکرده و اینان مقابل حضرت می‌ايستند)

اشکال ما اين بود که مقاتل ازنظر شيعه و اهل سنت توثيق ندارد.ثا نيا مقاتل نميتواند بدون واسطه از حضرت علی نقل نمايد، پس روايت مرسل است.

اما اين روايت (در صورت اغماض از سند) از لحاظ (متن) انصافا دلالت و يا اشاره‌اي دارد.

قبول داریم که اين روايت گروههائی را مدح میگوید ولی آیا نصیر اهل‌الیمن همان یمانی است که این روایت مدح یمانی را برساند؟

آری در صورتی مدح است که بگوییم یمانی رمز است (مثل اسمهای یاران امام زمان که به کنایه در روایات آمده است) وبعضی اوقات اسم یمانی به کنایه مثل نصیر اهل الیمن آمده است.اگر توانستیم این معنا را ثابت کنیم این روایت مدح یمانی را میرساند.هرچند مشکل ما سند بود وروایات در مورد یمانی اصل یمانی را ثابت میکردو روایاتی که در مدح یمانی آمده بود مشکل سندی داشتند.

روایت دیگر: این روایت راإلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب نقل مینماید:

[عن علي (عليه السلام) قال في حديث آخره: ثم يقع التدابر والاختلاف بين آراء العرب والعجم فلا يزالون يختلفون إلى أن يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان يخرج من الوادي اليابس من دمشق فيهرب حاكمها منه ويجتمع إليه قبائل العرب ويخرج الربيعي والجرهمي والأصهب وغيرهم من أهل الفتن والشغب فيغلب السفياني على كل من يحاربه منهم فإذا قام القائم (عج) بخراسان الذي أتى من الصين وملتان، وجه السفياني في الجنود إليه فلم يغلبوا عليه ثم يقوم منا قائم بجيلان يعينه المشرقي في دفع شيعة عثمان ويجيبه الأبر والديلم ويجدون منه النوال والنعم وترفع لولدي النود والرايات ويفرقها في الأقطار والحرمات ويأتي إلى البصرة ويخربها ويعمر الكوفة ويوربها فيعزم السفياني على قتاله ويهم مع عساكره باستيصاله فإذا جهزت الألوف وصفت الصفوف قتل الكبش الخروف فيموت الثائر ويقوم الآخر ثم ينهض اليماني لمحاربة السفياني ويقتل النصراني فإذا هلك الكافر وابنه الفاجر ومات الملك الصايب ومضى لسبيله النائب خرج الدجال وبالغ في الإغواء والإضلال ثم يظهر آمر الأمرة وقاتل الكفرة السلطان المأمول الذي تحير في غيبته العقول وهو التاسع من ولدك يا حسين يظهر بين الركنين يظهر على الثقلين ولا يترك في الأرض الأدنين، طوبى للمؤمنين الذين أدركوا زمانه ولحقوا أوانه وشهدوا أيامه ولاقوا أقوامه][1]

این هم از روایاتی است که استناد به آن برای تایید یمانی کرده‌اند.ولی کجای این روایت تایید دارد؟

مرحوم صدردر کتاب تاریخ مابعدالظهورمیگوید:

تقییم (ارزیابی) حرکة الیمانی

قد اختصت به (یمانی) ایضا المصادر الامامیة (البته درمنابع اهل سنت هم بود) ووصفت حرکته بأنها حق بأعتبار کونه داعیا الی المهدی الی غیر ذلک من الروایات و هی مستفیضة تقریباو صالحة للاثبات التاریخی بالرغم من التشدد السندی لیس فی مقابلها قرینة نافیة (از طریق استفاضه به رغم اشکالات سندی مساله یمانی ثابت میشود) إلا أنّ مایثبت بها حرکة الیمانی فی الجملة و أما سائرالصفات بما فیها کونه علی الحق فهو مما لا یکاد یقول (ما اصل یمانی را ثابت کردیم ولی حق بودن اورا نمیتوانیم ثابت کنیم) فإذا تّم ذلک أمکن حمله علی بعض الحرکات التی حدثت فی الیمن فیکون من العلامات التی حدثت فی التاریخ (در طول تارخ چهره مثبتی را روایات به آن اشاره کردند وآن شخص مثبت آمد و رفت) فهذا هو مطابق لمن (روش ما همین است و به این نتیجه هم رسیدیم) لکن لو افترضنا الاعتراف بکونه علی الحق واحتملنا أن یکون قائد الحرکة یمانیا وإن لم تکن الحرکة فی الیمن أو کان منطلق الحرکة من الیمن (ریشه حرکت یمن) ولم تقصر علیها و تکون من الامور الموعودة (علامات) التی لا دلیل علی سبق حدوثها (هنوزاتفاق نیفتاده است) واما علی المستوی الرمزی فهی تمثل حرکة اهل الحق (یمانی کنایه از یک قیام حق قبل از ظهورامام میباشد) فی مقابل الانحراف و الضلال الموجود فی عصر الغیبة[2] [ وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين]

1-إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (الشيخ علي اليزدي الحائري)- ج 2 – ص 139 – 140 به نقل از غيبة النعماني : ص 145 باب 10

[2] تاريخ الغيبة الكبري، ج2: ص525.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *