بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زمانناروحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه

روایتی را که در جلسه قبل، پیرامون شعیب بن صالح، بررسی کردیم، روایت مفضل بن عمر بود، روایت مفصلی است ولی شاهد ما در این قسمت از روایت است:

«…على البراذين الشهب بأيديهم الحراب، يتعاوون شوقا إلى الحرب كما تتعاوى الذئاب أميرهم رجل من بني تميم يقال له: شعيب بن صالح [1]» (و بر اسبهاى چابك سوار و اسلحه به دست گرفته و مشتاق جنگیدن هستند، امیرشان مردی از بنی تمیم است که به او شعیب بن صالح گویند.)

[طبق این روایت]بعد از خروج حسنی، مردم طالقان با او بیعت می‌کنند[درروایت،تعریف و تمجید فراوان از مردم طالقان شده است]و به فرماندهی او، با ظلم وستم مبارزه می‌کنند،پس از ظهور مهدی، حسنی و طالقانی ها با امام بیعت کرده، ضمن اینکه فرمانده طالقانی ها، فردی بنام شعیب بن صالح است. پس چهره شعیب در این روایت مثبت است و جایگاه فرماندهی دارد. (دنباله روایت ظاهرا ربطی به مطلب ما ندارد چون عبارت «فیُقبل الحسنی» و در نصوص دیگر «فيقبل الحسین» آمده که اشاره به رجعت امام حسیندارد)

بررسی سندی و دلالی روایت:

سند روایت رادر جلسه و درسهاي قبل اشاره کردیم[و گفتیم]که:

حسين بن حمدان [متوفی: 334] نویسنده کتاب الهداية الكبرى، مورد تامل و بحث است، أبي شعيب محمد بن نصر، مشکل اعتقادی دارد ولی مفضل بن عمر مشکلی ندارد، پس اگر مشکل سند حل شود، دلالت روایت قابل قبول است و این مقدار [اصل شعیب و مثبت بودن چهره او، ضمن این که از بنی تمیم (عرب) و یا موالی بنی تمیم و مقام فرماندهی داشتن، از خصوصیات شعیب است ] را نسبت به شعیب می‌پذیریم، حتی اگر مشکل سندی روایت هم، حل نشود، ما این مقدار از نشانه های شعیب را که به استفاضه رسیده، قبول می‌کنیم. پس از بررسی سندی و دلالی، به ارزیابی منبعی (مختصر بصائر الدرجات) که روایت را نقل کرده می‌پردازیم:

کتاب مختصر بصائر الدرجات و مولف آن:

نسبت به شخصیت مولف کتاب (حسن بن سلیمان بن محمدبن خالد حلی) هیچ تاملی نیست، ایشان از علمای قرن 8 و 9 است، مرحوم حر عاملی در امل الامل در مورد ایشان می‌فرماید:

«الشيخ حسن بن سليمان بن الحسين بن محمد بن أحمد بن سليمان العاملي النباطي. فاضل صالح[2] »

مرحوم افندی در ریاض می‌فرماید:

«من اجلة تلامذة شیخنا الشهید و هو محدث جليل فقيه، نبيل [3]»

مرحوم مجلسی در بحارالانوار: (از ایشان و کتبش تجلیل می‌کند و) مي فرمايد:

«و كتب البياضي و ابن سليمان (صاحب مختصر بصائر الدرجات) كلها صالحة للاعتماد و مؤلفاها من العلماء الأنجاد و تظهر منها (تالیفات) غاية المتانة و السداد.[4]»

و در روضات الجنات هم آمده که ایشان از تلامذه شیخ شهید اول و فقیه و فاضل بوده است، پس در فضل و کمال حسن بن سلیمان، هیچ تردیدی نداریم ضمن این که، کتاب هایش را مرحوم مجلسی تایید می‌کند.

سخنی پیرامون کتاب مختصر بصائر الدرجات:

ما دو شخصیت به نام های سعد بن عبدالله اشعری (متوفی 301) و مرحوم محمدبن الحسن صفار (متوفی 290) داریم که هر کدام از این بزرگواران،کتابی بنام بصائر الدرجات دارند، مرحوم حسن بن سلیمان (متوفی قرن 9) هم کتابی بنام مختصر بصائر الدرجات دارد [و ما شکی در نسبت این کتاب به حسن بن سلیمان نداریم]، ایشان از کتاب بصائر مطالبی را انتخاب و نام آن را مختصر گذاشته است، البته احتمال دارد كه خود مرحوم صفار، كتابش را تلخيص كرده و مرحوم حسن بن سليمان، منتخبي از آن تلخيص را با عنوان «مختصر بصائرالدرجات» نوشته باشد. پس به هر حال کتاب مشکلی نداشته و مولف آن هم شخصیت جلیلی است، مشکل متن و محتوا به خاطر داشتن نظائر حل است و مشکل سندی هم، ضرری به اصل مطلب نمی‌زند.

شعیب در نگاه بعضی مولفین: [5]

بعضی مطالبی را به عنوان روایت نقل می‌کنند، برای بنده جای سوال است که این مطالب، از کجا نقل شده است ضمن این که به برداشت هائی که از این روایات شده، می‌پردازیم.

کتاب مائتان و خمسون علامة حتی ظهور المهدی:

از کتاب هائی است که در باب ظهور نوشته شده، چند روایت مربوط به شعیب نقل می‌کندو خروج شعیب را از سمرقند می‌داند، مطلبی را از کتاب مرحوم سید اسماعیل نوری (کفایه الموحدین) نقل می‌کند که: «تحرکت عساکر خراسان و تَبِع شعیب بن صالح التمیمی فی بطن الطالقان و بویع السید الموسوی و فی عبارة لسعید السوس بخوزستان و عُقِدت الرایة لقناة کردان، و عن الامام الحسن: (یخرج بالری رجل ربعة أسمر من آل تمیم کوسج یقال له شعیب بن صالح فی أربعة آلاف..[6]»

بنده، سخنم با مولف این است که مدرک را روشن تر بیان کنید، اگر مدرک شما، کفایة الموحدین است، ایشان متوفی 1321 است [یعنی 110 سال قبل]، این کتاب 3 جلد است، جلد اول اصول ثلاثه، جلد دوم امامت و جلد سوم معاد است، جلد دوم که مربوط به امامت است، مولف از آن به عصمة الولایه تعبیر کرده که در آن بحث غدیر و… آمده است. مولف در جلد دوم کتاب، 200 کتاب از کتب اهل سنت به عنوان منبع کتابش،ذکر می‌کند، این روایات که وی در مورد شعیب بن صالح (تحرکت عساکر خراسان…) نقل می‌کند از کدام کتاب است؟ پس باید مدارک روایات برای ما معلوم گردد تا به آن استناد کنیم.

کتاب فقه علائم ظهور:

صاحب کتاب فقه علائم ظهور، وقتی که روایات شعیب را نقل می‌کند (خصوصا روایتی از خرائج راوندي در مورد شعیب بن صالح ذكر مي كند که وی را وصی نبی دانسته و این که او شهید شده و رجعت می‌کند) می‌فرماید:

«و هذه الروایة[7] – لو صحت- فلا موجب لحمل اسم شعیب بن صالح الذی مقدمة جیش الامام المنتظر علی إرادته، کما لا موجب لحمل اسمه علی الذی یخرج من سمرقند و یکون امیرا علی جیش الحسنی عند خروجه، فلعله شعیب بن صالح النبی المذکور فی القران حیث إنه یخرج مع المهدی الخضر و إلیاس، کما تشیر إلیه بعض الروایات، کما ینزل عیسی بن مریم و یصلی خلفه، و علی‌ای تقدیر، فالرویات الوارده فی شعیب بن صالح لیس فیها إشارة إلی صفة تمثیل رسمی له عن الحجة قبل خروج المهدی، مع أن خروجه هو فی نفس سنة الظهور المشتملة علی العلامات الحتمیة [8]»

(لازم نیست و وجهی ندارد که شعیب در این روایت را [ که به عنوان وصی پیامبر است و شهید شده است] بر شعیب فرمانده سپاه امام زمان تطبیق دهیم [وبگوییم هردو شعیب یکی است] همان گونه که دلیلی بر تطبیق این شعیب [شعیب شهید] بر شعیبی که از سمرقند خروج می‌کند و فرمانده لشکر حسنی در هنگام خروجش می‌باشد، نداریم، [پس طبق این بیان ما سه شعیب داریم، اول: شعیبی که از سمرقند خروج می‌کند و فرمانده لشکر حسنی است، دوم: شعیبی که در بغداد، جسد او را پیدا کردند و وصی پیامبر بود، سوم: شعیبی که از فرماندهان سپاه امام مهدی است و نباید این سه شعیب برهم تطبیق داده شوند] پس شاید شعیب شهید همان شعیب بن صالح پیامبر که در قران نام او آمده، باشد[ولی شعیبی که در روایت خرائج آمده بود به عنوان وصی و جانشین پیامبر معرفی شده بود] چون طبق روایات ما، پیامبرانی مثل عیسی، خضر و الیاس و دانیال با حضرت مهدی همراه هستند، همان طور که عیسی نازل می‌شود و پشت سر حضرت نماز می‌خواند [ البته ما قبلا در بررسی روایات خضر، انیس و مونس بودن خضر برای امام در دوران غیبت را از روایات به دست آوردیم، نه این که خضرجزء یاران و همراهان امام در هنگام ظهور باشد]

پس، شعیب هم از پیامبرانی است که با امام مهدی همراه است[البته،اگر روایت مذکور صحیح باشد]، روایات شعیب بن صالح، اشاره‌ای به نمایندگی و تعیین وی از طرف امام قبل از خروج حضرت ندارد، بلکه خروج شعیب در سال ظهورامام است که [آن سال] مشتمل بر علائم حتمی [ظهور] است. [در روایت آمده که سال ظهور، مشتمل بر علائم حتمی است، ولی این که شعیب هم جزء آن علائم حتمی باشد، از روایات استفاده نمی‌شود، هر چند جزء علائم است، مگر این که گفته شود شعیب بن صالح بنا به وحدت سیاق، که شعیب در ردیف علائم حتمی مثل سفیانی و یمانی ذکر شده، پس شعیب هم از علائم حتمی است، ولی این حرف هم صحیح نیست، چون مروانی هم در ردیف علائم حتمی ذکر شده، ولی کسی او را به عنوان علامت حتمی ذکر نمی‌کند.]

کتاب ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان:

مولف محترم، بحث هائی را مطرح کرده که استناد آن معلوم نبوده و روایتی را بدون تحقیق نقل و بدون دلیل تطبیق می‌دهد، ضمن این که مطلبی را از کتاب عقائد الامامیه به همراه چند روایت دیگرذکر می‌کند،دوست داشتم بدانم روایت را از کجا نقل کرده است. ایشان می‌گوید:

«نویسنده کتاب «عقائد الامامیه» در مورد قیام یهود در خاورمیانه و تشکیل دولتی به نام اسرائیل در سرزمین فلسطین و بالاخره متاشی شدن حکومت آنان، با شرکت اعراب و مسلمین به کمک یکدیگر و به ویژه ارتش نیرومندی که از طریق عراق برای سرکوبی یهود عازم فلسطین می‌شود. در حدیث جامع و جالبی از امیرالمومنین چنین نقل شده است: [مدرک حدیث را نمی‌آورد]

«قال أمیرالمومنین: و ستأتی الیهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطین. (یهود برای تشکیل دولتشان در فلسطین، از غرب می‌آیند.) قال الناس: یا أباالحسن أنی تکون العرب؟ (مردم گفتند:‌ای ابوالحسن، عرب ها کجا خواهند بود)

أجاب: أنذاک تکون مفککة القوی، مفککه العری، غیر متکاتفة و غیر مترادفة (حضرت فرمود: عربها قدرتشان از هم گسیخته،اتحادشان روبه ضعف گراییده، وبا هم، متحد و هماهنگ نیستند)

ثم سُئل: أیطول هذاالبلاء (آیا این مصیبت طول می‌کشد؟)

قال: لا حتی إذا أطلقت العرب آعنتها و رجعت إلیها عوازب أحلامها، عندئذ يفتح علی یدهم فلسطین، و تخرج العرب ظافرة و موحدة، و ستأتی النجدة من العراق، کتب علی رایاتها القوة، و تشترک العرب و الاسلام کافة لتخلص فلسطین، معرکة و‌ای معرکة فی جل البحر، تخوض الناس فی الدماء و یمشی الجریح علی القتیل. (فرمودند: نه، تا زمانی که عربها، زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و خرد هاي رفته شان به آنان باز گردد، در این هنگام فلسطین به دست عرب ها فتح می‌شود و عرب ها پیروزمند و متحد می‌شوند و از عراق هم گروهی[برای کمک] می‌آیند که بر پرچم هایشان [کلمه] قوه [ظاهرا اشاره به آیه «وإعدوا لهم مااستطعتم من قوة»] نوشته شده است، عرب و اسلام همگی برای آزادی فلسطین مشترک می‌شوند [عرب را در كنار اسلام قرار داده است، اين عبارت آيا از معصوم صادر شده است؟!] (روایت نیست)، جنگ و درگيري شدیدي، در بخش عظیمی از دریا، رخ می‌دهد، که در اثر آن، مردمان در خون شناور شده و مجروحین بر کشته ها عبور کنند.)

ثم قال: و ستفعل العرب ثلاثا، و فی الرابعه یعلم الله ما فی نفوسهم من الثبات و الإیمان، فیرفرف علی رووسهم النصر. ثم قال وأیم الله یذبحون ذبح النعاج حتی لا یبقی یهودی فی فلسطین [9]»

(وعربها سه بار با یهود می‌جنگند و در بار چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمانشان را دریافت، پیروزی را نصیبشان می‌کند، به خدا قسم، عربها مانند سَربریدن گوسفندان، یهودیان را سَرمی بُرند تال این که در فلسطین، یهودیی باقی نمی‌ماند.)

مولف می‌گوید، نیروهای کمکی از طریق سرزمین عراق به آنها خواهند پیوست،[ با این که در متن عبارت «من العراق» آمده است] و سپس در توضیح عبارت «و تشترک العرب و الاسلام کافة لتخلص فلسطین…» بیان می‌دارد که مراد از «اسلام» مسلمانان غیر عرب و ایرانیان می‌باشند که در هنگام ظهور به رهبری سید حسنی خراسانی و فرماندهی شعیب بن صالح از طریق عراق و سوریه برای نجات فلسطین به سوی قدس عزیز عزیمت خواهند نمود.[ایا حسنی، همان نفس زکیه است یا شخص دیگری است؟ از کجا ظهور می‌کند؟ مدت عمرش چقدر است، در بعضی نصوص آمده بود که حدود 50 – 60 سال صحنه، سیاست و مسائل نظامی را رها کرده و به مکه می‌رود و در آن جا ساکن می‌شود و در مکه از دنیا می‌رود و بعد از او فرزندش روی کار می‌آید[ مطالبی را که مولف به طور قطعی بیان می‌کند، برای ما روشن نشده است. بیان مطالب به طور قطع، بدون بررسی سندی و اعتبار منابع، کار عالمانه و محققانه‌ای نمی‌باشد.

خلاصه بحث

راجع به شعيب به همين مقدار بسنده مي كنيم پس در اينكه شعيب چهره مثبت ومقبولي است ظاهراً جاي هيچ تأمل و شكي نيست ولي بحث در خصوصيات ديگر اوست خصوصاً اينكه او يك نفر است و جزء علائم ظهور مي باشد و يا اينكه چند نفر به اين نام مي باشند. چنانچه روايت خرائج مشكل سندي نداشته باشد، احتمال تعدد را تقويت مي كند.

وآخردعوا ناأن الحمد لله رب العالمین

[1]. مختصر بصائر الدرجات، الحسن بن سليمان الحلي، ص 178 – 183 / بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج53، ص 1 – 4

[2]. أمل الآمل، الحر العاملي،ج 1،ص 63

[3]. رياض العلماء، 193:1

[4]. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج‏1، ص 33

[5]. متن زير خلاصه اي از بيانات آقاي کوراني در مورد شعيب بن صالح در کتاب عصر ظهور مي‌باشد: (ص 27 – 314)

به گفته روايات دو شخصيت موعود به نامهاي خراساني كه فقيه يا رهبر سياسي است و شعيب بن صالح، جواني گندم گون، با ريش كم پشت از اهالي ري، كه فرمانده نظامي است ظهور مي‌كنند و پرچم خود را به امام تسليم و در حركت ظهور حضرت، با سپاه او مشاركت كرده و شعيب بن صالح به فرماندهي كل نيروهاي حضرت منسوب ميشود…رواياتي نيز وجود دارد كه از درگيري نيروهاي سفياني در عراق سخن مي‌گويد و اين بار سفياني با نيروي يكپارچه و متشكل امام مهدي روبرو مي‌شود. حضرت، شعيب بن صالح، فرمانده نيروهاي ايراني را به بعنوان فرمانده كل نيروهاي خود كه بخش عظيمي از آنان ايراني و يمني و بخشي ديگر از ساير سرزمين هاي اسلامي‌اند، انتخاب ميكند. در نسخه خطي ابن حماد از علي روايت شده كه فرمود: ” وقتي سپاه سفياني به سوي كوفه مي‌روند، گروهي را به جستجوي ياران خراساني مي‌فرستند. همزمان، ياران خراساني در جستجوي حضرت بيرون ميآيند، آنگاه هاشمي با درفش‌هاي سياه در حالي كه شعيب بن صالح پيشاپيش آنها در حركت است با او ملاقات مي‌كند و در محل دروازه استخر با ياران سفياني برخورد مينمايند و بين آنها نبردي بزرگ رخ مي‌دهد. درفش‌هاي سياه پيروز مي‌گردند و سواران سفياني پا به فرار مي‌گذارند. آن هنگام مردم مهدي را مي‌خواهند و او را مي‌جويند… اما درباره عوف سلمي نيز روايتي در كتاب غيبت طوسي آمده كه در آن حذلم بن بشير از امام زين العابدين چنين نقل مي‌كند: ” به علي بن الحسين (عليهما السلام) عرض كردم چگونگي خروج مهدي را برايم توصيف و نشانه‌هايش را به من معرفي فرما. حضرت فرمود: قبل از ظهور او مردي بنام عوف سلمي در سرزمين جزيره خروج نمايد كه جايگاه او تكريت و محل قتل وي مسجد دمشق است. سپس شعيب بن صالح از سمرقند خروج كند و آنگاه سفياني ملعون كه از نسل عتبه پسر ابوسفيان است از منطقه وادي يابس (بيابان خشك) خروج نمايد. با خروج او حضرت مهدي پنهان گردد و پس از مدتي ظهور نمايد ” آنچه در متن روايت درباره شعيب بن صالح آمده مخالف با روايت هاي مشهور شيعه است كه او را از اهالي ري ميداند مگر آنكه بگوئيم او اصالتا اهل سمرقند است. همچنين است كيفيت خروج او پيش از سفياني كه قبلا بيان كرديم. ظاهرا عوف سلمي عليه حكومت سوريه قيام مي‌كند نه عراق، و اگر روايت او صحيح باشد مدت كوتاهي قبل از سفياني زنده خواهد بود. اما جزيره كه مركز جنبش و قيام او است نام منطقه اي است در مرز عراق و سوريه و بر اساس آنچه در كتاب هاي تاريخ و حديث آمده هرگاه لفظ جزيره بدون اضافه به كلمه ديگر بيايد همين معنا از آن استفاده مي‌شود… اما حكومت ايرانيان زمينه ساز، به دو مرحله مشخص تقسيم ميشود: مرحله اول، آغاز نهضت آنان بدست مردي از قم كه شايد نهضت او سرآغاز امر ظهور حضرت باشد چرا كه در روايت آمده كه ” آغاز نهضت آن حضرت از ناحيه مشرق است “. مرحله دوم، ظهور دو شخصيت موعود در بين ايرانيان به نام سيد خراساني و فرمانده نيروهاي او شعيب بن صالح است. در تعدادي از روايات، مشخص گرديده كه نهضت شعيب و خراساني شش سال قبل از ظهور حضرت مهدي است. از محمد بن حنفيه نقل شده كه: ” پرچم سياه بني عباس خروج كند سپس پرچم سياه ديگري از خراسان ظاهر شود حاملان آن درفش ها كلاه سياه و لباس سفيد بر تن دارند، پيشاپيش آنان مردي است كه او را صالح بن شعيب و يا شعيب بن صالح مي‌نامند و از قبيله بني تميم است، آنان نيروهاي سفياني را شكست داده و در بيت المقدس فرود آيند تا مقدمات حكومت مهدي را فراهم آورند، تعداد سيصد تن از شام به آنها بپيوندند، فاصله خروج او تا تحويل زمام امور به مهدي هفتاد و دو ماه است،در مقابل اين احاديث، روايات ديگري هست كه مي‌گويد، ظاهر شدن خراساني و شعيب همزمان با ظاهر شدن يماني و سفياني است، از امام امام صادق روايت شده كه فرمود: ” خروج خراساني، سفياني و يماني در يك سال و يك ماه و يك روز واقع شود، درفش يماني در بين اين پرچمها از همه هدايت گرتر است، او مردم را به حق دعوت كند “… اما نسبت به شعيب بن صالح و يا صالح بن شعيب بايد گفت كه روايات، ويژگيهاي وي را ذكر نموده‌اند، او جواني است گندم گون و لاغر، داراي محاسني كم پشت، صاحب بصيرت و يقين، اراده اي استوار، جنگاوري ممتاز و شكست ناپذير. اگر كوه ها در مقابلش بايستند آنها را درهم مي‌كوبد و راه عبور خود را از ميان آنها باز مي‌كند… البته احتمال دارد كه جهت حفظ جانش، نام او نامي مستعار باشد تا وعده الهي محقق شود، همچنين امكان دارد كه نام او و نام پدرش مشابه شعيب و صالح و يا به معناي اين دو باشد. برخي از روايات وي را اهل سمرقند ميدانند اما بيشتر روايات مي‌گويد كه او اهل ري است و با قبيله بني تميم نسبتي دارد و يا از نژاد يكي از شاخه هاي بني تميم بنام ” محروم ” است و يا اينكه غلامي از بني تميم است، بهر حال اگر اين مطلب صحيح باشد احتمال دارد وي اهل جنوب ايران باشد زيرا در آنجا هنوز عشايري از قبيله هاي بني تميم وجود دارند يا از قبيله بني تميم باشد كه در صدر اسلام به استان خراسان هجرت كردند و امروزه بيشتر آنان در مردم ايران هضم شده و فقط چند روستاي كوچك نزديك مشهد از آنان باقي است كه با زبان عربي هم صحبت مي‌كنند و يا اينكه رابطه خويشاوندي و نسبي با آنها داشته باشد. سؤال ديگر، درباره زمان ظهور آن دو شخصيت است، در اول فصل يادآور شديم كه به نظر مي‌رسد اين دو تن، در سال ظهور حضرت مهدي و همزمان با خروج سفياني و يماني خروج كنند، البته احتمال دارد، روايتي صحيح باشد كه ميگويد ” فاصله بين خروج شعيب و بين سپردن زمام امور به مهدي هفتاد و دو ماه است ” در اين صورت ظهور خراساني و شعيب، شش سال قبل از ظهور حضرت به وقوع ميپيوندد. اما فاصله بين زمينه سازان ايراني و بين ظهور خراساني و شعيب، در روايات مشخص نيست. مگر اشاره و قرينه‌هايي كه مي‌تواند بطور سربسته و تقريبي اين فاصله را معين نمايد، از جمله آن قرينه ها، رواياتي است كه درباره شهر قم و حوادث آن به دست ما رسيده مانند موقعيت ممتاز و جهاني شهر قم نزديك ظهور قائم كه آن را از جلد 60 بحار ص 213 نقل كرديم. روايتي از امام باقر نقل شد كه فرمود: ” اگر آن هنگام را درك مي‌كردم، خويشتن را براي صاحب اين امر نگاه ميداشتم ” مي‌فهماند كه فاصله بين حكومت اهل مشرق و ظهور قائم از عمر معمولي يك انسان فراتر نمي رود. اما روايات منابع سني، گوياي آن است كه حضرت از مكه به شام و قدس مي‌رود يا ابتدا به عراق و سپس به سوي شام و قدس حركت مي‌نمايد. تنها يكي دو روايت در نسخه خطي ابن حماد مي‌گويد: امام ابتدا به جنوب ايران ميآيد و ايرانيان به همراه رهبر خراساني آنان و فرمانده سپاه وي شعيب بن صالح با حضرت بيعت مينمايند و آنگاه به اتفاق ايرانيان در منطقه بصره به نبرد عليه سفياني مي‌پردازند. سپس حضرت وارد عراق مي‌گردد…

ما رواياتي كه شمار سپاهيان حضرت را بيش از ده هزار نفر عنوان كرده‌اند مربوط به لشكري است كه حضرت آن را از مكه به مدينه اعزام مي‌دارد. و چه بسا برخي از راويان، اين سپاه را با سپاهي كه حضرت از عراق به سوي قدس روانه خواهد كرد، اشتباه گرفته‌اند در حالي كه فرمانده اين لشكر، شعيب بن صالح، همان فرمانده نيروهاي ايراني است كه لشكر آنها از مرز يك ميليون سرباز فراتر ميرود چرا كه سپاه او شامل نيروهاي ايراني، يمني، عراقي و نيروهاي ساير كشورهاي اسلامي است. بعلاوه شماري نيز در طول مسير از سرزمين شام و احتمالا ديگر نقاط به آن خواهند پيوست. (عصر ظهور (فارسي)، الشيخ علي الكوراني العاملي،ص 27 – 314)

 

[6]. مائتان و خمسون علامة حتي ظهور المهدي(ع)، سيد محمد علي طباطبائي حسني، ص 108

[7]. روايت مرسل: (الخرائج و الجرائح، راوندي، ج‏2، ص 551-552) «وَ أَمَّا شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَقَدْ ذَكَرَ ابْنُ بَابَوَيْهِ فِي كِتَابِ النُّبُوَّةِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُهَيْلِ بْنِ سَعِيدٍ أَنَّهُ قَالَ: بَعَثَنِي هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ أَسْتَخْرِجُ لَهُ بِئْراً فِي رُصَافَةِ عَبْدِ الْمَلِكِ فَحَفَرْنَا فِيهَا مِائَتَيْ قَامَةٍ ثُمَّ بَدَتْ جُمْجُمَةُ رَجُلٍ طَوِيلٍ فَحَفَرْنَا مَا حَوْلَهَا فَإِذَا رَجُلٌ قَائِمٌ عَلَي صَخْرَةٍ عَلَيْهِ ثِيَابٌ بِيضٌ وَ إِذَا كَفُّهُ الْيُمْنَي عَلَي رَأْسِهِ عَلَي مَوْضِعِ ضَرْبَةٍ بِرَأْسِهِ فَكُنَّا إِذَا نَحَّيْنَا يَدَهُ عَنْ رَأْسِهِ سَالَتِ الدِّمَاءُ وَ إِذَا تَرَكْنَاهَا عَادَتْ فَسَدَّتِ الْجُرْحَ وَ إِذَا فِي ثَوْبِهِ مَكْتُوبٌ أَنَا شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ شُعَيْبٍ النَّبِيِّ ع إِلَي قَوْمِهِ فَضَرَبُونِي وَ أَضَرُّوا بِي وَ طَرَحُونِي فِي هَذَا الْجُبِّ وَ هَالُوا عَلَيَّ التُّرَابَ و كَتَبَ هذا قَبلَ ذلكَ أمْ بَعدُه؟! (راجع ص52) فَكَتَبْنَاهَا إِلَي هِشَامٍ بِمَا رَأَيْنَا فَكَتَبَ إِلَيْنَا أَعِيدُوا عَلَيْهِ التُّرَابَ.

[8]. فقه علائم ظهور، شيخ محمد سند، ص 22

[9]. ظهور حضرت مهدي از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، سيد اسدالله هاشمي، ج1، ص270

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *