بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين سيما امام زمانناروحي وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء

آيا دجال شخص است يا جريان؟

هردو نظريه طرفداراني دارد، بعضي از معاصرين مدعي هستند که دجال يک جريان است و اشاره به تمدن اروپاست. از جمله طرفداران اين نظريه مرحوم آقاي صدر است که در 2 جلد از موسوعه که راجع به امام زمان است بحث را مطرح کردند و ظاهرا به استناد روايتي از روايات مفصل اهل سنت نظريه خويش را تثبيت مي‌کنند. براي بنده جاي سوال است که ايشان مي‌گويد مراد از دجال، فرهنگ و تمدن اروپائي است که چشمگير است و مردم تحت تاثير آن قرار مي‌گيرند، و از طرفي با رواياتي که مي‌فرمايد: دجال خروجش ار سجستان و مرو و خله بين شام و عراق و… است، چگونه سازگاري و تطبيق برقرار مي‌کند؟ کجاي سجستان چنين تمدني است؟ آيا تمدني که همه را مبهوت خود قرار مي‌دهد منشا آن سجستان و يا روستائي از اصفهان ويا مرو طبق نقل خود اهل سنت است؟ چه کسي فرهنگ غرب را به سجستان و يا اصفهان و… ربط داده است. اتفاقا روايتي که مورد استناد ايشان است در آن خروج دجال از سجستان و… است.

بيان مرحوم صدر:

« و إن اهم و أعم ما يواجهنا في هذاالصدد مفهوم الدجال الذي يمثل الحرکة أو الحرکات المعادية للاسلام في عصر الغيبة عصر الفتن و الانحراف… (آنچه که براي ما در اين زمينه مهم است مفهوم دجالي است که نماد حرکت يا حرکات دشمني با اسلام در عصر غيبت که عصر فتنه ها و و انحرافات است، مي‌باشد) بادئا بالاسباب الرئيسيه و هي الحضارة الاوربية بما فيها من بهارج و هيبة و هيمنة علي الراي العام العالمي و مخططات واسعة… (دجال همان تمدن اروپائي است که داراي زرق و برق ها و هيبت و هيمنه‌اي است که مردم را تحت تاثير خود قرار داده و برنامه هاي فراگيري دارد) و منتهيا الي النتائج و هو خروج عدد من المسلمين عن الاسلام و اعتناقهم المذاهب المنحرفه[1] (که نتيجه اين فرهنگ، خروج تعدادي از مسلمين از اسلام و گرايش به مذاهب منحرفه است.) و ما يعم الافراد و المجتمعات من ظلم و فساد.

فليس هناک ما بين خلق آدم الي يوم القيامه خلق منحرف اکبر من الدجال (از زمان خلقت آدم تا روز قيامت مخلوقي منحرف تر از دجال نيست،که دجال همان فرهنگ غرب است) باعتبار هيبة الحضارة الاوربية و عظمتها المادية و مخترعاتها و أسلحتها الفتاکه، و تطرفها الکبير نحو سيطرة الانسان و الالحاد بالقدرة الالهية… (چون فرهنگ غرب هيبت و ابهت و بزرگنمائي مادي و اختراعات و اسلحه هاي جديده‌اي دارد که بدين طريق بر انسان مسلط مي‌شود و اورا به سوي کفر و شرک مي‌کشاند)

بشکل لم يعهد له مثيل في التاريخ و لن يکون له مثيل في المستقبل ايضا (مسير فرهنگ غرب به سوي کفر و شرک به گونه‌اي است که نمونه‌اي براي آن در تاريخ نمي باشد و حتي در آينده هم نمونه و نظيري ندارد. خدا را شاکر هستيم که خداوند به برکت انقلاب هيبت و ابهت غرب را شکست و ان شاء الله به زودي بساط اين تمدن مادي برچيده شود. ما هم با مرحوم صدر در انحراف و خطرناک بودن فرهنگ غرب هم عقيده ايم، ولي آن که مهم و مورد بحث ماست تطبيق اين واقعيات بر دجال است.)

لان المستقبل سيکون في مصلحة نصرة الحق و العدل (چون آينده متصل به حکومت حق و عدل امام زمان مي‌شود. و يويد هذا الفهم قوله في الخبر الاخر: « ليس ما بين خلق آدم إلي يوم القيامة أمر آکبر من الدجال» و التعبير بالامر واضح في أن الدجال ليس رجلا بعينه و إنما هو اتجاه حضاري معاد للاسلام (و آنچه تاييد مي‌کند برداشت مارا که دجال يک جريان است، خبر ديگري است که مي‌فرمايد: مابين خلقت آدم تا روز قيامت، امري بزرگتر از دجال نمي باشد. و از آن جا که در روايت تعبير به امر شده، معلوم مي‌شود که دجال يک شخص نيست، بلکه يک جريان و فرهنگي است که با اسلام دشمن مي‌باشد.)

و إن من فتنته أن يامر السماء أن تمطر فتمطر و أن يامر الارض آن تنبت فتنبت ». (واز فتنه دجال اين است که اشاره و امر به آسمان براي باريدن مي‌کند پس باران مي‌بارد و امر به زمين براي روئيدن مي‌کند، پس زمين مي‌رويد. [2]) و کل هذا و غيره مما هو أهم منه من أنحاء السيطره علي المرافق الطبيعية مما أنتجته الحضارة الاوربية (وهمه اين موارد و غير اين ها از انواع سيطره و غلبه بر مراکز طبيعت،از نتايج فرهنگ و تمدن اروپائي است) و لا يخفي ما في ذلک من الفتنة فان أعدادا مهمة من أبناء الاسلام حين يجدون جمال المدنية الاوربية فانهم سوف يتخيلون صدق عقائدها و أفکارها و تکوينها الحضاري بشکل عام (و مخفي نيست که آن چه در اين تمدن و فرهنگ است مايه آزمايش و امتحان است، عده‌اي از فرزندان اسلام هنگامي که زيبائي فرهنگ اروپائي را مي‌بينند، گمان بر درستي عقائد و افکار اروپائيان در مسلمانان رسوخ مي‌کند، مسلمانان وقتي عملکرد ها و زيبائي فرهنگ آن ها را مي‌بينند، به درستي عقيده و فکر آن ها هم معتقد مي‌شوند و فکر مي‌کنند که دين مانع پيشرفت است و بايد دين را کنار گذاشت) و هذا من أعظم الفتن و الاوهام التي يعيشها الافراد في العصور الحاضرة… (و اين از بزرگترين فتنه ها و اوهامي است که انسان ها در عصر حاضر با آن مواجه هستند،[3])

و إن من فتنته أن يمر بالحي فيکذبونه فلا تبقي لهم سائمة إلا هلکت (و از فتنه هاي دجال اين است که به جمعيتي گذر مي‌کند پس اورا تکذيب مي‌کنند، پس ايشان با اشاره‌اي به گله‌اي از گوسفند، همه را هلاک مي‌کند) و إن من فتننته أن يمر بالحي فيصدقونه فيامر السماء أن تمطر فتمطر و يامر الارض أن تنبت فتنبت (و از فتنه ديگر او اين است که به عده‌اي وارد مي‌شود، پس آن ها دجال را تاييد مي‌کنند و دجال امر به باريدن آسمان مي‌کند پس باران مي‌بارد و امر به روئيدن زمين، پس زمين مي‌رويد.)

حتي تروح مواشيهم من يومهم ذلک اسمن ما کانت و اعظمه، و أمده خواصرا و أدره ضروعا (با اشاره‌اي به بيابان خشک و بي آب و علف، بيابان تبديل به کشت و علفزار مي‌شود به گونه‌اي که گله گوسفندها هنگام بازگشت از چراگاه ها، همه چاق و فربه بر مي‌گردند و پستان گوسفندها پر از شير است) هذا يعني علي وجه التعيين: أن المکذب للمد المادي الاوربي و الواقف أمام تياره يمني بمصاعب و عقبات و يکون المال و القوة الي جانب السائرين في رکابها المتملقين لها المتعاونين معها. (اين مسائل معنايش اين است: که تکذيب و نپذيرفتن جريان تمدن مادي اروپائي به معناي روبرو شدن با سختيها و مشکلات است. ارزش پول و اعتبار اقتصادي در همراه بودن با جريان مادي غربي است و الا بازار اقتصادي و ارزش پول شان رو به رکود مي‌رود.)

مرحوم صدر اين گونه مسائل را تطبيق بر فرهنگ غرب مي‌دهد که حرف شان اين است: يا با ما باشيد و يا حق حيات نداريد مثل آنچه که امروز دول اروپائي مي‌گويند که دولت هاي ديگر يا بايد در برنامه هاي اقتصادي ما شرکت نمايند و يا تحريم را بپذيرند، و معناي عدم تحريم و شرکت در برنامه شان اين است که کشورهاي ديگر، لوازم و مسائل و افکار آن ها را در کشورهاي خود پياده کنند و در واقع فرهنگ و عقايد آن ها را بپذيرند، پس دجال يعني فرهنگ اروپائي و تمدن غربي که بازار اقتصادي دنيا به دست آن هاست.

و التعبير بالحي يعني النظر الي المجتمع علي العموم و هذا هو الصحيح بالنسبة الي المجتمع المومن في التيار المادي، (وتعبير حي در روايت، منظور جامعه‌اي است که آن ها را بپذيرد وفرهنگ و تمدن شان (که مخالف فرهنگ اسلام) را قبول کند که در اين صورت، چنين جامعه‌اي اقتصادش رونق مي‌گيرد و بازارشان سودآور خواهد شد.) إذ لو نظرنا الي المستوي الفردي فقد يکون في إمکان الفرد المعارض أن ينال تحت ظرف معينه قسطا من القوة و المال (ممکن است شخص يا افرادي زير بار آن ها نروند، ولي اين جريان مادي را بايد اقوام و دولت ها بپذيرند، پس مراد از دجال يک جريان است.) والدجال ايضا يدعي الربوبية إذ ينادي باعلي صوته يسمع ما بين الخافقين… يقول « إلي أوليائي، أنا الذي خلق فسوي و قدر فهدي أنا ربکم الاعلي»

(دجالي که ادعاي خدائي مي‌کند هنگامي که با صداي بلند به گونه‌اي که همه مي‌شنوند، مي‌گويد:‌اي پيروان وبندگان من به سوي من آئيد من همان کسي هستم که آفريد و درست‏اندام آفريد. و آن كه اندازه معين كرد.، من پروردگار برتر شما هستم) و کل ذلک واضح جدا من سير الحضارة الاروبية و اسلوبها (همه اين مسائل تطبيق بر فرهنگ و تمدن غربي دارد)

فانها ملات الخافقين بوسائل الاعلام الحديثه بماديتها (در روايت دارد که صداي دجال را مابين زمين و آسمان مي‌شنوند)

امروزه هم صداي فرهنگ غرب، با وسايل جديد مادي به گوش همه مي‌رسد. امروزه هم رسانه ها و ماهواره ها و تبليغات آن ها اين گونه است، يک تحرک جزئي در گوشه‌اي از اين کشورها و يا يک مد لباس آن ها، بلافاصله به کشورهاي مسلمان سرايت مي‌کند.

و عزلت البشر عن المصدر الالهي و العالم العلوي الميتافيزيقي… (و در اين هنگام انسان از خداشناسي و توحيد فاصله مي‌گيرد) علي رغم تبليغات اين ها، موج اسلام خواهي در همه کشورها راه افتاده و شمارش معکوس تمدن ماديگري شروع شده است.

« و لا يبقي شيء من الارض إلا وطئه و ظهر عليه» (قسمتي از روايت است که در کتب اهل سنت آمده است که دجال بر هر نقطه‌اي از زمين پا مي‌گذارد و غالب مي‌شود) و هو ما حدث فعلا بالنسبة الي شمل التفکير الاوربي في کل البسيطة. (و مصداق روايت، همين فرهنگ و تمدن غربي است که همه جا را فرا گرفته است)

در روايات آمده است که دجال به همه جا، جز مکه و مدينه وارد مي‌شود پس طبق بيان مرحوم صدر، فرهنگ غرب به همه نقاط عالم جز مکه و مدينه سرايت مي‌کند و موحدين فقط در مکه و مدينه هستند، امروزه وهابيون هم حرفشان همين است که تنها خودشان را موحد مي‌دانند و ديگران را غير موحد.

فليس هناک دولة في العالم اليوم لا تعترف بالاتجاهات العامة للفکر و القانون الاوربي. (امروز کمتر کشوري پيدا مي‌شود که تحت سيطره فرهنگ غرب نباشد) و نريد بأوربا کِلَي قسميها الرءسمالي و الشيوعي. (مراد ما از اروپا هردو قسم سرمايه داري و سوسياليستي است) فان کليهما معاد للاسلام و ممثل للدجال بأوضح صوره. (پس همانا هر دو قسم اين ها دشمن اسلام هستند که در نماد دجال بروز کرده اند.) و أما استثناء مکه و المدينه من ذلک، فقد يکون محمولا علي الصراحة (واما اين که مکه و مدينه طبق روايت از دسترس دجال دور است، چه بسا مراد همان معناي لفظ باشد) و قد يکون محمولا علي الرمز (و چه بسا منظور روايت، کنايه و رمز باشد) أما حملها علي الصراحة فيعني أن اسکان هاتين المدينتين المقدستين سوف لن يعمّها الفکر الاوربي و المد الحضاري المادي بل يبقي سکانها متمسکين بالاسلام بمقدار ما يفهمونه، صامدين تجاه الاغراء الاوربي الي حين ظهور المهدي

(اما حمل روايت بر صراحت، بدين معناست که در مکه و مدينه، فکر اروپائي و تمدن مادي غربي نفوذ نمي کند و ساکنين اين دو مکان بر اسلام باقي مي‌مانند، به مقداري که مي‌فهمند [ هيچ نمي فهمند!] و اين ها مقابل فرهنگ اروپائي تا ظهور امام مهدي ايستادگي مي‌کنند.)

اگر منظور مرحوم صدر شيعيان مدينه باشند، کلام شان مقبول است ولي اين 100000 نفر شيعيان مدينه که حقّ بناي يک مسجد را هم ندارند، حق استفاده از بلندگو ندارند، و اگر شيعيان مکه باشند که حق هيچ گونه اعتراضي ندارند، ولي اگر مراد غير شيعيان باشند آيا در آن ها فکر اروپائي نفوذ نکرده است، گمان نمي کنم در مکه و مدينه، خانه‌اي باشد که ماهواره در آن نباشد، بنده نمي خواهم نسبت به اين دو سرزمين مقدس حرف هاي ناراحت کننده‌اي بزنم، چون اين دوسرزمين مخصوص آل سعود نيست « سواء العاکف فيه و الباد» ولي گرفتاري ها و مفاسد و قضايائي که در آن جا است، کمتر از جاهاي ديگر نيست، پس اگر مرحوم صدر مي‌خواهد دجال را بر فرهنگ غرب تطبيق دهد و مکه و مدينه را از نفوذ چنين فرهنگي استثناء كند. اين گونه نمي باشد بلکه آن ها پيشقدم در تاثر تمدن غربي از ديگران هستند، هر چند تظاهر به مسلماني مي‌کنند، ولي چه مسلماني ! وهابيوني که به راحتي زنان زائر را مورد آزار و اذيت و شکنجه و زندان قرار مي‌دهند و…ديروز شخصي ا ز مدينه آمده بود و بيان مي‌داشت که امام جمعه اشان در نماز جمعه به صراحت به شيعه جسارت و اهانت مي‌کرد و از شيعيان تعبير به فساق مي‌کرد.

و اما حملها علي الرمزية: فهو يعني أن الفکرة الالهية المتمثله بمکه، و الفکرة الاسلاميه المتمثله بالمدينة المنورة لا تنحرف بتاثير المد الاوربي بل تبقي صامدة، محفوظة في أذهان اهلها و إيمانهم [4]»

(و اما در صورت حمل روايت بر کنايه و رمز: اين که مکه، نماد تفکر الهي و مدينه نماد تفکر و مذهب اسلامي مي‌باشند که متاثر از تمدن غربي نمي شوند بلکه سالم در اذهان و افکار اهل ايمان باقي مي‌مانند.)

امروزه خود وهابيت پيشقدم در از بين بردن نمادهاي اسلامي هستند، هر سالي که شما وارد مدينه مي‌شويد، متوجه از بين بردن آثاري از اهل بيت و اسلام مي‌شويد هرچند آثار يهوديت را حفظ مي‌کنند، الان در خود مدينه کاخ کعب بن اشرف که به دستور پيامبر کشته شد، وجوددارد ولي آثار اسلامي را از بين مي‌برند، به هرحال مرحوم صدر دجال را به استناد روايت اهل سنت، بر فرهنگ و تمدن غربي تطبيق مي‌دهد که إن شاء الله در جلسه بعد روايت را مرور مي‌کنيم.

وآخر دعوا نا أن الحمد لله رب العالمين

[1]. يادم نمي رود، هنگامي که مي خواستم براي دهه محرم به سوئد بروم، براي خداحافظي خدمت استادمان که يکي از مراجع است ، رفتم، ايشان فرمودند سلام مرا به شيعيان اروپا برسانيد و به آن ها بگوييد که مثال شما مثال ماه شب چهارده اي است که در ظلمات مي درخشد، آن جا ظلمات است و حفظ ديانت درآن مناطق واقعا مشکل است ، وآن چه بنده از شيعيان در آن مناطق ديدم ، اين است که آن ها در امر دينشان کوتاهي نکردند، گاهي برف تا زانو نشسته و راه رفتن مشکل و مسير بعضي براي رسيدن به جلسه عزاداري طولاني بود، ولي با اين حال با هر زحمتي خود را به جلسات مي رساندند، شخصي به من مي گفت براي حضور در جلسه 4 ساعت مسير را مي پيمايم، گاهي ده مجلس هم زمان برپا مي شد، در مجلس گاهي 3000 نفر شرکت مي کردند، همه اين ها به خاطر عشقشان به اهل بيت است. در آن مناطق همه چيز است جز 2 چيز 1- عيب 2 – حرام ( نه چيزي عيب و نه چيزي حرام ) با اين اوضاع باز مجالس تا پاسي از شب را به عزاداري مي گذراندند خصوصا اين که اکثر شرکت کنند ه ها جوانان بودند. شب عاشورا را تا صبح عزاداري مي کردند.

[2]. الان هم ابر را بارور مي کنند و باران مي بارد و اين مساله اختصاصي به اروپا ندارد، هرچندکم و زياد دارد. و همچنين در مورد زمين، يکي از مسئولين مي گويد در يكي از كشور هاي بزرگ بودم آن ها براي توليد سبزيجات، از لحظه بارور تا لحظه توليد بيشتر از نيم ساعت طول نمي کشد، آيا احتمال نمي دهيد که امر همين امور باشد؟ در حالي که موارد مذکور در همه جا است و اختصاص به اروپا ندارد.

[3]. ولي بنده به شما بشارت مي دهم که به رغم زرق و برق اين فرهنگ و تمدن مادي ، اسلام در اروپا در حال پيشرفت و توسعه است، الان کشورهائي که مسلمانان هستند در ماه مبارک رمضان يک ساعت به افطار بازار آن جا تعطيل است و در عيد هم تعطيل است.

[4]. تاريخ الغيبة الکبري، شهيد سيد محمد صدر، ص532 – 534

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *