بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما امام زماننا روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء.

مقدمه

بحث ما پیرامون نقل دلائل ولادت امام زمان و بررسی آن‌ها و همچنین، پاسخ به نقدهایی که در این زمینه وارد شده است.روایت دومی را که در جلسه قبل مطرح کردیم روایتی بود که حضرت حکیمه راجع به ولادت امام زمان مطرح کردند. بحث دیروز در دو محور شکل گرفت که محور اول آن در اثبات وجود دختری بنام حضرت حکیمه، فرزند امام جواد و محور دوم آن در مورد وثاقت آن بانوی مکرمه بود. در ارتباط با محور اول نصوصی را از کتب قدما و متاخرین نقل کردیم که بر بودن دختری بنام حکیمه، فرزند امام جواد تصریح داشتند بنابراین تشکیک در این مورد، بی اساس می باشد.

نقل بعضی از مصادر دیگر جهت اثبات فرزندی برای امام جواد بنام حکیمه

بعضی از فضلای در جلسه، تحقیقی کرده اند و بعضی از مصادر دیگر را در جهت اثبات اصل وجود دختری بنام حضرت حکیمه از فرزندان امام جواد، اضافه نموده‌اند.

1- یکی از آن مصادر که در آن به چنین موضوعی پرداخته است، کتاب «تحفة الأزهار وزلال الأنهار في نسب أبناء الأئمّة الاطهار» تألیف السيّد ضامن بن شَدقَم الحسيني المدني مبی باشد. مولف تا سال 1088ق زنده بوده است. ایشان از احفاد امام سجاد بوده است. جد ایشان، معروف به بدرالدین نقیب صاحب کتاب زهر الریاض می باشد. کتاب«تحفة الأزهار وزلال الأنهار في نسب أبناء الأئمّة الاطهار»

دو جلد است و در کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء در نجف بوده است.

2- کتاب «المَجدی فى انساب الطالبيین» از نجم الدین ابوالحسن على بن ابوالغنائم محمد مشهور به ابن صوفی(حدود390-حدود460ق)، نسب شناس شیعى می باشد. مولف، این کتاب را برای مجدالدوله نقیب مصر در دوران فاطمیین نوشته است. در این کتاب آمده است که فرزندان امام جواد محمد و علی و موسی و الحسن و حکیمه و بریحه و امامه و فاطمه می باشد. سید نجم الدین ابوالحسن ابن ابی الغنائم النسابه از فرزندان علی بن ابیطالب – البته نه از حسنین بلکه از دیگر فرزندان- است. وی از نوادگان محمدبن عمرالأطرف است. ایشان دارای القابی است. القاب او الصوفی (چون جدش محمد الصوفی بوده است)، العمری (جون جدش عمر الأطرف است) و العلوی ( چون منسوبین به امیرالمومنین از غیر حسنین را علویین می گویند) است.تخصص ایشان در علم نسب و از شیعیان اثنا عشری است (خود شان در شرح حال زید می گوید : نحن اثنا عشری).

* سید بن طاووس هم از او به بزرگی تجلیل می کند و می فرماید: (تغمده الله برحمته).

نشست های علمی با بزرگانی مثل سید مرتضی داشته است. پس ایشان از قدماست و در کتاب خود تصریح به دختر امام جواد بنام حکیمه می کند.

3- کتاب «الشجرة المباركة في انساب الطالبية» از فخر رازی[1] می باشد. ایشان در این کتاب می گوید که فرزندان امام جواد سه پسر و پنج دختر می باشد: « فله من الابناء ثلاثه، ابوالحسن هادی الامام و موسی و یحیی و له من البنات خمس، فاطمه و بهجت صاحب الروایه و بریحه و حکیمه و خدیجه لا عقب للبنات و لا لیحیی»

نتیجه گیری :

وجود دختری بنام حضرت حکیمه، فرزند امام جواد در منابع قدما و متأخرین ذکر شده است بنابراین تردید در این مورد، بی اساس و ناشی از عدم تحقیق و عدم تتبع می باشد.

اکنون، محور سوم بحث را – نقل جریان ولادت امام زمان – بررسی می کنیم. در جلسات قبل گفتیم که جریان ولادت امام زمان به نقل از حضرت حکیمه  از طرق های مختلف بیان شده است و این تعدد نقل یا به جهت بیان حضرت حکیمه به قسمت هایی از جریان ولادت در پاسخ افراد مختلف بوده است که برای بعضی به تفصیل بیان نموده و برای عده ای به اصل جریان، اکتفاء نموده است و یا این که ناقلین جریان، قسمت هایی از ولادت را نقل کرده‌اند. به هرحال در این چند نقل، اصل جریان موجود است و اختلاف در تفصیلات است که ضرری به جریان ولادت وارد نمی سازد.

در جلسه قبل، جریان ولادت امام زمان از زبان حضرت حکیمه را از كتاب کمال الدین شیخ صدوق نقل کردیم. امروز جریان ولادت را از شیخ طوسی نقل می کنیم. ایشان از چند طریق، جریان ولادت را در کتاب الغیبه بیان می کنند.

جریان ولادت در کتاب الغیبه شیخ طوسی

طریق دوم جریان ولادت در بیان حضرت حکیمه

«وَ أَخْبَرَنِي ابْنُ أَبِي جِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُطَهَّرِيِّ عَنْ حَكِيمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا قَالَتْ‏ بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو مُحَمَّدٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ قَالَ يَا عَمَّةِ اجْعَلِي اللَّيْلَةَ إِفْطَارَكِ عِنْدِي فَإِنَّ اللَّه‏ عَزَّ وَ جَلَّ سَيَسُرُّكِ بِوَلِيِّهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى خَلْقِهِ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي (خداوند تو را به دیدن ولی و خلیفه اش شادمان می سازد)

قَالَتْ حَكِيمَةُ فَتَدَاخَلَنِي لِذَلِكَ سُرُورٌ شَدِيدٌ وَ أَخَذْتُ ثِيَابِي عَلَيَّ وَ خَرَجْتُ مِنْ سَاعَتِي حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي صَحْنِ دَارِهِ وَ جَوَارِيهِ حَوْلَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا سَيِّدِي الْخَلَفُ مِمَّنْ هُوَ قَالَ مِنْ سَوْسَنَ [یکی از اسامی مادر امام زمان] فَأَدَرْتُ طَرْفِي فِيهِنَّ فَلَمْ أَرَ جَارِيَةً عَلَيْهَا أَثَرٌ غَيْرَ سَوْسَنَ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا أَنْ صَلَّيْتُ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ أُتِيتُ بِالْمَائِدَةِ فَأَفْطَرْتُ أَنَا وَ سَوْسَنُ وَ بَايَتُّهَا فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ فَغَفَوْتُ غَفْوَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظْتُ فَلَمْ أَزَلْ مُفَكِّرَةً فِيمَا وَعَدَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ ع مِنْ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ فَقُمْتُ قَبْلَ الْوَقْتِ الَّذِي كُنْتُ أَقُومُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ لِلصَّلَاةِ فَصَلَّيْتُ صَلَاةَ اللَّيْلِ حَتَّى بَلَغْتُ إِلَى الْوَتْرِ فَوَثَبَتْ سَوْسَنُ فَزِعَةً وَ خَرَجْتُ فَزِعَةً وَ [خَرَجَتْ‏] وَ أَسْبَغَتِ الْوُضُوءَ ثُمَّ عَادَتْ فَصَلَّتْ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ بَلَغَتْ إِلَى الْوَتْرِ فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَنَّ الْفَجْرَ [قَدْ] قَرُبَ فَقُمْتُ لِأَنْظُرَ فَإِذَا بِالْفَجْرِ الْأَوَّلِ قَدْ طَلَعَ فَتَدَاخَلَ قَلْبِيَ الشَّكُّ مِنْ وَعْدِ أَبِي مُحَمَّدٍ فَنَادَانِي مِنْ حُجْرَتِهِ لَا تَشُكِّي وَ كَأَنَّكِ‏ بِالْأَمْرِ السَّاعَةَ قَدْ رَأَيْتِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى قَالَتْ حَكِيمَةُ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْ أَبِي مُحَمَّدٍ وَ مِمَّا وَقَعَ فِي قَلْبِي وَ رَجَعْتُ إِلَى الْبَيْتِ وَ أَنَا خَجِلَةٌ فَإِذَا هِيَ قَدْ قَطَعَتِ الصَّلَاةَ وَ خَرَجَتْ فَزِعَةً فَلَقِيتُهَا عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتِ وَ أُمِّي‏ هَلْ تُحِسِّينَ شَيْئاً قَالَتْ نَعَمْ يَا عَمَّةِ إِنِّي لَأَجِدُ أَمْراً شَدِيداً قُلْتُ لَا خَوْفٌ عَلَيْكِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَخَذْتُ وِسَادَةً فَأَلْقَيْتُهَا فِي وَسَطِ الْبَيْتِ وَ أَجْلَسْتُهَا عَلَيْهَا وَ جَلَسْتُ مِنْهَا حَيْثُ تَقْعُدُ الْمَرْأَة مِنَ الْمَرْأَةِ لِلْوِلَادَةِ فَقَبَضَتْ عَلَى كَفِّي وَ غَمَزَتْ غَمْزَةً شَدِيدَةً ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً وَ تَشَهَّدَتْ وَ نَظَرْتُ تَحْتَهَا فَإِذَا أَنَا بِوَلِيِّ اللَّهِ ص مُتَلَقِّياً الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَأَخَذْتُ بِكَتِفَيْهِ فَأَجْلَسْتُهُ فِي حَجْرِي فَإِذَا هُوَ نَظِيفٌ مَفْرُوغٌ مِنْهُ فَنَادَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ ع يَا عَمَّةِ هَلُمِّي فَأْتِينِي بِابْنِي فَأَتَيْتُهُ بِهِ فَتَنَاوَلَهُ وَ أَخْرَجَ لِسَانَهُ فَمَسَحَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ فَفَتَحَهَا ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِي فِيهِ فَحَنَّكَهُ ثُمَّ [أَدْخَلَهُ‏] فِي أُذُنَيْهِ وَ أَجْلَسَهُ فِي رَاحَتِهِ الْيُسْرَى فَاسْتَوَى وَلِيُّ اللَّهِ جَالِساً فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ انْطِقْ بِقُدْرَةِ اللَّهِ فَاسْتَعَاذَ وَلِيُّ اللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ اسْتَفْتَحَ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‏ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ وَاحِداً وَاحِداً حَتَّى انْتَهَى إِلَى أَبِيهِ فَنَاوَلَنِيهِ‏ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ قَالَ يَا عَمَّةِ رُدِّيهِ إِلَى أُمِّهِ حَتَّى‏ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ‏ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أُمِّهِ وَ قَدِ انْفَجَرَ الْفَجْرُ الثَّانِي فَصَلَّيْتُ الْفَرِيضَةَ وَ عَقَّبْتُ إِلَى أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ وَدَّعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ وَ انْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِي فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ثَلَاثٍ اشْتَقْتُ إِلَى وَلِيِّ اللَّهِ فَصِرْتُ إِلَيْهِمْ فَبَدَأْتُ بِالْحُجْرَةِ الَّتِي كَانَتْ سَوْسَنُ فِيهَا فَلَمْ أَرَ أَثَراً وَ لَا سَمِعْتُ ذِكْراً فَكَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ فَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَبْدَأَهُ بِالسُّؤَالِ فَبَدَأَنِي فَقَالَ هُو يَا عَمَّةِ فِي كَنَفِ اللَّهِ وَ حِرْزِهِ وَ سِتْرِهِ وَ غَيْبِهِ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ فَإِذَا غَيَّبَ اللَّهُ شَخْصِي وَ تَوَفَّانِي وَ رَأَيْتَ شِيعَتِي قَدِ اخْتَلَفُوا فَأَخْبِرِي الثِّقَاتَ مِنْهُمْ[2] (بعد از رحلت من، هرگاه شیعیان من در امر ولادت اختلاف نمودند، تو [حکیمه] معتمدین آن‌ها را از امر ولادت باخبر ساز) وَلْيَكُنْ عِنْدَكِ وَ عِنْدَهُمْ مَكْتُوماً (و پس از بازگو کردن جریان ولادت نزد ثقات، خودت و آن‌ها جریان را پنهان نگه دارید.) فَإِنَّ وَلِيَّ اللَّهِ يُغَيِّبُهُ اللَّهُ عَنْ خَلْقِهِ وَ يَحْجُبُهُ عَنْ عِبَادِهِ فَلَا يَرَاهُ أَحَدٌ حَتَّى يُقَدِّمَ لَهُ جَبْرَئِيلُ فَرَسَهُ‏ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا[3] (بدرستیکه ولی خدا از مردم غایب است و کسی او را نمی بیند تا این که جبرئیل مرکب آن حضرت را به وی تقدیم نماید، یعنی که امر به دست خداوند است)

منابع دیگر روایت

  • نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين از فيض كاشانى (م. 1091 ق‏)
  • إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏ از شيخ حر عاملى(م.1104 ق‏) در سه جا نقل از غیبت طوسی
  • حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار  و تبصره الولی از بحرانى (م.1107 ق‏)
  • بحار الأنوار از مجلسى (م.1110 ق‏) در دوجا نقل می کند.
  • تفسير نور الثقلين‏از العروسى الحويزى (م.1112 ق‏)

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

.

.

[1] . بنده، شخصیت و عقاید فخر رازی را در کتاب خودش بنام مفاتیح الغیب ( همان تفسیرش) تتبع نموده ام، ضمن این که مرحوم مجلسی هم در مرآه العقول در مورد او می گوید که فخر رازی ناصبی است.

[2] . از این کلام امام عسکری که به حضرت حکیمه فرمود: این خبر ولادت را به ثقات برسان ، می توان فهمید که افرادی مثل مطهری موجود در سند روایت، مورد وثوق هستند. مثل کلام امام حسین که به جناب مسلم فرمودند، هنگام ورود به کوفه به منزل یکی از ثقات وارد شو و مسلم به منزل مختار وارد شد، پس می توان گفت که مختار جزء ثقات است. پس اگر ما چنین افرادی را از طرق خاص نتوانستیم ارزیابی نماییم، شاید چنین طریقی یکی از طرق، ارزیابی اشخاص باشد.

[3] . شیخ طوسی، الغیبه، ص 235 به بعد (البته شیخ طوسی دو روایت دیگر بعد از نقل این روایت به مضمون همین روایت از طریق موسی بن محمد بن جعفر ( وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّوَيْهِ الرَّازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَتْنِي حَكِيمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ع بِمِثْلِ مَعْنَى الْحَدِيثِ الْأَوَّلِ إِلَّا أَنَّهَا قَالَت‏…) و محمد بن ابراهیم ( أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الرَّازِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَمِيعِ بْنِ بُنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الدَّارِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رَوْحٍ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ حَكِيمَةَ بِمِثْلِ مَعْنَى الْحَدِيثِ الْأَوَّلِ إِلَّا أَنَّهُ قَال‏…) با کمی اختلاف نقل می کند.

.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *