بسم الله الرحمن الرحیم ـ الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله روحی وارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا.

حدیث هشتم را که من دیروز اشاره کردم مرحوم صدر المتألهین یک بیان لطیفی دارد که این بزرگوار معلق بر شرح اصول کافی این بیان را نقل می‌کند. ذیل این عبارت میتة الکفر و النفاق

خود مؤلف می‌گوید: پر واضح است که عدم معرفت امثال یزید و ولید موجب میتة الجاهلیة نمی‌شود بلکه امامی که معرفتش یزید فی العلم و الدین، قطعا برغیر ائمه ما منطبق نمی‌شود. خوب این را می‌گوید بعد می‌گوید حرف صدر المتألهین بوده است. می‌گوید قال صدر المتألهین فی رد من زعم. کسانی که عقیده شان این است که اولی الامر خلفا هستند و حدیثی که متفق است نزد شیعه و سنی و مشهور است بطرق متکاثرة که الخلفاء أو الائمة بعدی اثنا‌عشر کلهم من قریش. یا مثلا، لا یزال هذا الدین عزیزا قائماحتی یقوم الساعة اثنا‌عشر خلیفة. ایشان می‌فرماید، این حدیث و امثال این حدیث و ما یجری مجراه، لا ینطبق علی خلفاء بنی امیه و امثال آنها چرا؟ نکاتی را می‌فرماید:

یک: ان رسول الله رأی مجری القردة، علی منبره. در خواب دید که میمونها می‌پرند روی منبر پیامبر اکرم و می‌نشینند و اولين نفرخود پیامبر اکرم این خواب را تأویل کرد به بنی امیه «و هم الشجرة الملعونة فی القرآن».[1] خوب این میمونها را پیامبر اکرم بشارت بدهد که اسلام بوسیلة اینها عزیز می‌شود. این تناقض گویی است. بعد می‌آید صدرالمتألهین این جریان ولید را نقل می‌کند. و ولعه بالمنکرات. می‌گوید این قدراین ولید وضعش بهم ریخته بود که هشام تصمیم به قتلش گرفت. و ایشان هم فرار کردو جای امنی هم برایش نبود. چون تحت تعقیب بود، تا هشام مرد ایشان روی کار آمد. این نکته را نقل می‌کند که واقعا حیرت آوراست. می‌گوید: من اخباره، یکی ازقضایای ایشان را برای شما نقل بکنم. اذ صنع برکة من الخمر، حوضی ازخمر درست کرد. و کان اذا بلغ القی نفسه فیه، آقا خودش را توی این حوض می‌انداخت، و یشرب منها، آن قدر می‌خورد، حتی یتبین النفخ فی افواهه، معلوم می‌شد چه قدر خورده است. ومن اخباره، انه واقع جاریة و هو سکری، می‌گوید، همبستر شد با یک کنیزی و هو سکری، دراین حال جاء المؤذنون الصلاة، آماده شوبرای صلاة. گفتند که آقا اذان است، و مأمومین منتظر شما هستند. من این را جای ندیده بودم، فحلف لا یصلی بالناس الا هی، قسم خورد که باید این جاریه که موطوئه‌اش قرار گرفت این جاریه باید امام جماعت بشود. ان لا یصلی بالناس الا هی فلبست ثیابه، لباس و پیراهن خود خلیفه را پوشید، وصلت بالمسلمین و هی سکری، یعنی امام جماعت زن برای مردها را اگر امریکائیها راه انداختند ريشه و سابقه‌اش دراین جا بوده است. خلاصه و هی سکری متلطخة بالنجاسات علی الجنابة، توهین به محراب، توهین به خلافت، توهین به مسلمين ازاین بیشتر، این دو تا نکته بعد از قول کشاف می‌گوید: ولید تفأل یوما، می‌گوید فال بزنم ببینم قرآن راجع به من چه می‌فرماید: فخرج واستفتحوا وخاب کل جبار عنید. طي اشعاري كفر خود را آشكار كرد.[2]

این آیه قرآن مرا تهدید می‌کند. تکه پاره کرد قرآن را، می‌گوید کارش به جائی کشید که اهل دمشق تصمیم به قتلش گرفتند. دخلوا علی قتله، حمله کردند خواستند او را بکشند گفت: یوم کیوم عثمان، من هم محاصره شدم. من هم مظلوم هستم. فقتلوه و قد قطعوا رأسه وطيف به فی دمشق. این را آقای صدرالمتألهین می‌فرماید. بعد می‌فرماید: و انظروا یا اهل العقل، ‌ای عقلا یا اهل الانصاف، هل یستطیع ذوعقل آخرکسی که به عقلش احترام می‌گذارد کسی که ذره‌ای عقل داشته باشد، انصاف داشته باشد، آخر می‌تواند بگوید پیغمبر اکرم‌ فرموده است بالاخص دوازده تا خلیفه و خلفاء یعنی این؟ هل یستطیع ان یقال ان رسول الله یقول لا یزال الاسلام عزیزا و الدین قائما ما ولیهم اثنی عشر رجل امثال هؤلاء، پیامبر اشاره، به اینها داشته باشد؟ الخلفاء من الشجرة الملعونة، خلاصه یکی از این دو حال دارد، یا منکر بشوند صحت این حدیث را یا اگر منکر نشدند نتوانستند منکر بشوند. باید دنبال دوازده نفر دیگری بروند. خوب، بعداز بیان ایشان وارد نقل اهل سنت بشویم.

ببینید این روایت ازروایاتی نیست که بتوان رد کرد، روایات ائمة اثنا عشر، ولی متأسفانه هشت تا توجيه دارد. اکثرش یزید راجزء همین خلفاء قرار می‌دهد. اجازه بدهید اول حدیث را بخوانم بعد توجيهات آنان را. من نمی‌دانم اصرار بر غلط همان است که امام فرمود: ضلوا و اضلوا خودش گمراه است، دیگران راهم گمراه می‌کند. و اصرار براین هم دارد.

  1. حدیث: اول جابر‌بن سمرة: لایزال هذا الدین قائما، دین پابرجاست حتی یکون علیکم اثنا‌عشر خلیفة، این دوازده خلیفه کلهم تجتمع علیه الامة، همة امت دورآنهاجمع می‌شوند خلاصه می‌گوید: سمعت كلاماً، من النبی لم افهمه، یک چیزی بود نفهمیدم، پرسیدم قلت لأبی ما یقول، پیامبر چه فرمودند؟ گفت: کلهم من قریش، [3] من بنی هاشم را نشنيدم، چرا؟ چون دیگر نمی‌شود به زور گفت معاویه اولین هاشمی است اما می‌شود قالب کرد. که یک نفر تقلب کردو گفت معاویه ازقریش است. این کار را کرده اند[4].

خوب این حدیث اول که آنرا ابو داوود نقل می‌کند،[5] البته مسلم هم دارد، بخاری[6] هم دارد، جلد 4 ص 640، مسروق[7] می‌گوید: کنا جلوسا عند ابن مسعود، نشسته بودیم پیش ابن مسعود و هو یعلم القرآن، به ما قرآن یاد می‌داد. تسبیح یاد می‌داد. فقال له الرجل، یک آقایی پا شد سؤال کرد یا ابا عبد الرحمن هل سألتم رسول الله، آیا ازپیامبر سؤال کردی کم یملک لهذه الامة خلیفه؟ چند خلیفه زمام امور را دردست می‌گیرند؟ ابن مسعود گفت ما سألنی عنهااحد منذ قدمت العراق قبلک، قبل تو که احدی ازمن اين سؤال را نپرسیده این اولین باراست که تو سؤال می‌کنی. گفت: نعم قد سألنا رسول الله، ازپیامبر پرسیدم خلفاء بعد از شما چند تا هستند؟ فقال اثنا عشر، دوازده تا هستند. کنقباء بنی اسرائیل، درمسند احمد در چاپهای شش جلدی، جلد 6، صفحة 321، من این را به عنوان مثال عرض می‌کنم وگرنه متواتراست این روایت و فقط دراین یک جا نفرموده است، پیامبر چندین جا فرموده، جلسات متعدد مثل حدیث ثقلین، بعضی‌ها خیال می‌کنند مثلا یک جا فرموده پیامبر. احصاء شده است که در پانزده جا پیامبر این را فرموده‌اند.

روایت سوم: عن جابر بن سمره می‌گوید: خطب رسول الله ان هذا الدین لا یزال عزیزا، روی همین عبارت شما تأکید کنید. خود همین عبارت محکومشان می‌کند. دیگر چیزی شما نمی‌خواهید. ان هذا الدین لا یزال عزیزا، دین عزیز است تا کی؟ الی اثنی عشر خلیفة، دوازده خلیفه روی کار بیاید. قال ثم تکلم بکلمة لم افهمها، یک چیزی گفتند نفهمیدم[8]، خلاصه می‌گوید: لم افهمها، و ضج الناس، شلوغ شد، سرو صدا کردند، و قلت لابی ما قال؟ پیامبر چه فرمود؟ گفت: فرمودند: کلهم من قریش.

سؤال من این است بیایید برای من تطبیق کنید، که این دوازده نفر که هستند؟ قاضی عیاض، عسقلانی، بیهقی، تأکید دارندو می‌گویند مقصود دوازده نفر پیوسته نیست چرا؟ چون باید دوازده نفری باشند که اسلام دردورانشان عزت داشته باشد و مردم هم دور و برشان جمع بشوند. لذا پیوسته نبوده است.

از خود قاضی شروع کنم می‌گوید: ازاین چهارنفر فعلا خلفای ثلاثه، و امیر المؤمنین و معاویه و یزید یعنی دوران یزید دوران عزت اسلام بوده؟ الله اکبر. ان یوم الحسین اقرح جفوننا واسبل دموعنا و اذل عزیزنا بکرب و بلاء، و اورثنا الحزن الی یوم القیامة. تا روز قیامت ما عزادار هستیم، فرمایشات دیگران را هم ببینید، زیارت ناحیه را هم ببینید، اصبح الاسلام بك موتوراً.

می‌گوید: این چهار نفر، بعدش هم معاویه بعدش هم یزید، بعد هم سلیمان بعدهم یزید، بعد هم هشام، بعد می‌گوید اصلا خلافت یزید، ثم یزید، ثم ولید ابن یزید که بوده ولید حمار ولد مروان الحماربعد خلاصه می‌گوید اینها، پیامبر اکرم‌ به این‌ها اشاره دارد. اینها که پیوسته به هم نبودند. کسی نیست که بگوید اینها 13 تا هستند، نه دوازده تا، یا تو حساب بلد نیستی. اینها شده سیزده تا. مگرندیدی، نشنیدی مدینه قیام کردند علیه یزید. اینها چیست؟ اینها اشتباه بوده؟ خوب، جالب این است که شما می‌گویید که خلافت اینها از چنین انسان‌ها تعبیر خليفه و خلافت می‌کنید. تا سال صد و اندي‌، در روایت آمده الخلافة بعدی ثلاثون، ثم بعده ملك عضوص شاهنشاهی است، عضّ وعضوه، یعنی گاز می‌گیرد، ثلاثون، سی تا خلافت امیر المؤمنین تمام می‌شود. وقتی این دوازده، تا به مروان رساندید این چه طوری است؟ این با هم دیگر تعارض دارد. بالاخره ثلاثون یا مائة و ثلاثون، این است یا آن؟ خوب ازهمه اينها ما بگذریم حرفی ازخودتان هست. ازآقایمان امام زمان تعبیر خلیفه می‌کنند. یکون خلیفة، فی آخر الزمان، این چرا جزء خلفاء نیامده جزء خلفاء هست یانیست؟ عرض کردم همان حرفی است که مرحوم مازندرانی فرمود: مزخرف. گیر کردند، هشت تا نه تا توجیه دارند، یکی ازدومی شگفت آورتر، مراجعه کنید: فتح الباری، بعد این چاپ پانزدهم، صفحة 128، دلائل النبوة جلد 6، صفحة 520.

باز دقت کنید، ابن ابی العز، می‌گوید: مراد خلفای اربعه معاویه، یزید، تا می‌رساند به یزید؟ وابن هشام درآنجا شرح عقیدة طحاویة صفحة 489، ابن تیمیه، ابن کثیر، و سیوطی تعجب می‌کنم بعضی‌ها می‌گویند سیوطی شیعه است، ما بدمان نمی‌آید که همه دنیا شیعه باشند. ولی ازاشتباه و ازدروغ هم خوشمان نمی‌آید، کجا سیوطی شیعه است؟ کتاب القام الجحر او را نگاه بکنید، که چه کارمی کند. اگر این شیعه است که ما دیگرغیر شیعه دردنیا نداریم. خوب آقای سیوطی، ابن کثیر (ابن کثیر شاگردابن تیمیه بوده است) وخودابن تیمیه.

می گویند: مراد ازبعدی اینجا معنای حقیقی نیست، حالا عجله نکنید ان شاء الله پیدا می‌شود، بالاخره منظور کیست؟ پیامبر اکرم ارجاع داده به دوازده، دوازده تا چه کسانی هستند؟ نمی‌دانیم. ابن جوزی و خطابی، تصریح می‌کنند ومی گویند مراد بنی امیه هستند، خیلی عجیب است، كتاب سیر الأعلام ذهبي را نگاه کنید، جلد 17، صفحة 23، ازابن جوزی توقع نکنید. ببیند آقای اربلی نسبت به ابن جوزی چه می‌گوید، کتاب صفة الصفوة، توقع از او نکنید، ابن حبان که می‌گوید من زیارت امام رضا می‌روم، مشکل داشته باشم آنجا می‌روم و حل می‌شود، شافعی است متوفی 204 و اندي. ایشان می‌گوید: ما ناچاریم ازروی اضطرار ملوک را هم بگوییم خلفاء هستند تا منظورپیامبر درست شود. خلفاء مگر دوازده تا نیست. خلاصه سردر گم‌اند. ابن حبان[9] و مهلب ابن احمد ـ از علماء اندلس[10] ـ می‌گوید اثنی عشری که یک زمان، دوازده تا خلیفه با هم باشد، ما شاء الله پس این می‌شود دیگر ملوک الطوایفی، بعدآن وقت دوازده تا رهبر، دوازده[11] تا خلیفه، بعد دیگر اسلام عزیز می‌شود؟ یا اسلام ذلیل می‌شود؟ بعد آن وقت اجتماع هست؟ یا افتراق است؟ مصداق اتم افتراق همین است.

ابن المنادی 257 فوت شده. او می‌گوید مقصود بعد ازامام مهدی است، حالا قبل ازامام مهدی يعني چه؟ یعنی پیامبر اکرم وضعیت بعد ازامام مهدی را تعیین کرد، اما قبل ازامام مهدی و بعد ازرحلت خودشان هیچ اشاره‌ای نکردند. خوب اینها همه‌اش دلیل بر سردرگمی شان است. اینها یک اصلی دارند، دقت کنید. روی این اصل اینها حرکت می‌کنند. اهل بیت پیامبر وروایات اینها و فضائل اینها به هرنحوی که شده باید حذف بشود. هم روایات و هم راویان. من یک چند مورد برای شما نقل بکنم، که چگونه زمینه را برای امثال ابن خلدون فراهم کردند. یعنی نصب وعداوت را به اوج خود می‌رساند.

می‌گوید شذ اهل بیت بمذاهب ابتدعوها، می‌گوید اهل بیت یک مذاهب شاذی دارند وفقه انفردوا به، وشذ بمثلهم الخوارج، می‌گوید: اینها همانند خوارج‌اند (نعوذ بالله) بعد می‌گوید و لم یعتقد الجمهور بمذاهبهم، می‌گوید دنیای اسلام اعتنایی به مذهب فقه اهل بیت علیهم السلام ندارند. بل اوسعوها جانب الانکارو القدح[12] زدند کنار. گويا می‌گوید: اما من و امثال من علی الهدی و السنة، می‌گوید ما تابع سنت هستیم و اهل البیت‌(ع) و شیعتهم اهل الضلالة و البدع، چه كسي این زمینه را برای اینها فراهم کرد؟ که این طوری حرف بزنند، حرف بزرگتر ازدهانشان. که مرحوم شرف الدین در پاسخ می‌گوید: ‌ای مرگ بیا و مرا ببر، می‌خواهم نباشم و این حرفها را نشنوم.

فیا موت زر ان الحیات ذمیمة   ویا نفس جدی ان بذلك هاذل

فقط یکی دو مورد بگویم که بقیه‌اش را فردا، خوب توجه کنید. زمینه را همین آقایان فراهم کرده‌اند. کسی که کمترین حدیثی درفضل اهل بیت نقل کنداورا ازکار بی کار می‌کردند. می گوید: زیاد‌بن منذر تکلم فیه، چرا ضعفوه، چرا لانه روی احادیث فی فضل اهل بیت هیچ مشکلی نداشت. کاملانگاه کنید نمونة احادیث چیست؟ می‌گوید آن آیه را لمن آمن و تاب عمل صالحا ثم اهتدی، می‌گوید‌ای الی ولایتنا، می‌گوید این حرفها است که بنا شد که بگوییم این آقا ضعیف است. بعد می‌آید می‌گویدکه آقای عبد الله‌بن عبید، کان یتشیع یروی احادیث التشیع منکرا، احادیثی که منکراست، و ضعف بذلک عند کثیر من الناس این احادیث شیعه، اماهمین آقا می‌رسد به عمر سعد، می‌گوید تابعی ثقه و هو الذی قتل الحسین، ‌می‌خواهی ثقه باشی اهل بیت بکش، می‌خواهی جایگاه داشته باشی آنان را سب کن. اما اگر فضیلت نقل کردی، حقوقت را قطع می‌کنند. تو را پايمال می‌کنند. ازجامعه طردت می‌کنند. من هفت، هشت مورد آورده‌ام ببینید مشکل این آقا کجا است؟ این آقایی که حدیثی رانقل می‌کند، عبید بن عبدالله، علی بن ابی طالب می‌فرمایند پیامبر علمنی الف باب یفتح من کل باب الف باب حدیث رامنکراست، چرا منکری؟ مشکلت کجاست؟ خود حی بن عبید الله که مشکل ندارد، لعل البلاء فیه ابن لهيه می‌گوید مشکل کیست این آقا، می‌گوید دروغ گو است؟ می‌گوید نه خیلی علی را دوست دارد. فانه شدید الافراط فی التشییع، خیلی این قضایا زمینه فراهم کرد برای امثال ابن خلدون و این همین حجاب است. حجاب شده که نتوانند حدیث ائمة اثنی عشر را بگویند پیامبر اکرم چیز غامضی نفرمود، رهبری امت اسلام بعد خودش رابیان کرد، آخر رهبری امت اسلام این قدر تاريك يا پيچيده نیست خودشان این را تاريك يا پيچيده کردند. چرا چون اصلی است که خودشان دارند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

[1]. عمده القاري، ج19، ص3، باب ما جعلنا الرؤيا.

[2]. اتوعد كل جبارٍ عنيد              فها أنا ذاك جبار عنيد

إذا ما جائت ربك يوم حشرٍ                       فقل يا رب مزقني الوليد

[3]. گاهي آدم بنابه مصلحت کر و ناشنوا مي‌شود. يکي زنگ زده بود يک ميني بوس برايت مهمان بيايد. گفت نمي‌شنوم بعد به او گفت دو تا کيسه برنج برايت فرستادم گفت توسط کي؟

[4]. ثابت مي‌کنم برايتان که اينها، اصلا عرب نيستند، امويين عرب نيستند، ازقريش نيستند. حالا من اين را اشاره خواهم کرد. بااستدلال و دليل که اينها اصلاعرب نيستند، همه شان اروپايي هستند، آمده‌اند و خودشان را عرب کرده‌اند.

[5]. سنن ابي داود: كتاب المهدي: ح3731 و 3732، ص351؛ سنن ابي داود: كتاب المهدي: ح 4281، ص170؛ سنن ابي داود: كتاب المهدي: ح 4279، ص508.

[6]. صحيح بخاري، ح7222 و 7223.

[7] حال مسروق رابخوانيد. مسروق ازکساني بود که نوکر بود. طرفدارآنهايي که ضد ولايت بودند. ولي جمله‌اي ازعائشه شنيد همان جمله عوضش کرد. شد طرفدار امير المؤمنين

[8] لم افهمها، نسيتهاو… اين‌ها را جمع کنيد همه اينها کري مصلحتي است بايد ديد درروايات ما در اين رابطه چه گفته شده است. به احتمال قوي همان حذفيات است يک جرياني بود، کودتاي حذف فرهنگ اهل بيت. حذف کساني که ميانه‌اي با ولايت دارند به هرنحوي که شده. من الان چند مورد نقل براي شما مي‌آورم، مستدل بعد خودتان مراجعه کنيد. چه طوري اين مذهب ماند. همين که ابن ابي الحديد گفت و لولا ان الله في هذا الرجل سّر، اگر سري نبود ازخدا دراين مرد (يعني مولا علي بن ابي طالب) اثري ازش نمانده بود. شرح ابن ابي الحديد، ج4، ص85.

[9]. الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان، ج8، ص7.

[10]. ابو القاسم اندلسي شارح كتاب بخاري متوفاي 435.

[11]. فتح الباري ج15 ص129.

[12]. مقدمه ابن خلدون، ص246، چاپ بيروت، نگا: الشيعه و الرجعة ج1، ص98، چاپ ايران.

.

.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *